انقلاب اسلامی :: رژیم پهلوی چگونه مخالفان خود را شکنجه می‌کرد؟

رژیم پهلوی چگونه مخالفان خود را شکنجه می‌کرد؟

02 خرداد 1394

محمدرضاشاه پهلوی با تشکیل دو نهاد مخوف ساواک و کمیته‌ی مشترک ضدخرابکاری، سخت‌ترین شکنجه‌ها را در حق مخالفان خود اعمال نمود. این دو سازمان که با حمایت و آموزش نیروهای آمریکا و اسرائیل شکل گرفته بودند، نقش مهمی در بروز نارضایتی‌های مردمی و نیز تشدید خفقان سیاسی کشور داشتند.

شکنجه‏ که در ساده‌ترین تعریف خود، به آزار جسمی یا روحی برای مجبور کردن کسی به کاری اطلاق می‌شود، یکی از روش‌های پلید افراد یا حکومت‌ها برای رسیدن به اهدافشان است. شکنجه‌ی زندانیان به‌خصوص زندانیان سیاسی یا به عبارتی افرادی که به دلیل فعالیت‌های سیاسی زندانی شده‌اند، از روش‌های معمول دولت‌های دیکتاتور جهت گرفتن اعترافات غیرواقعی یا ممانعت آنان از فعالیت‌های سیاسی است.

مصداق بارز این نوع شکنجه در دوران معاصر را می‌توان در رژیم پهلوی سراغ گرفت. در این رابطه، محمدرضاشاه پهلوی با تشکیل دو نهاد مخوف ساواک و کمیته‌ی مشترک ضدخرابکاری، سخت‌ترین شکنجه‌ها را در حق مخالفان خود اعمال نمود. این دو سازمان که با حمایت و آموزش نیروهای آمریکا و اسرائیل شکل گرفته بودند، مهم‌ترین سازمان اطلاعاتی و امنیتی رژیم محسوب شده و با عملکرد خود، نقش مهمی در بروز نارضایتی‌های مردمی و نیز تشدید خفقان سیاسی کشور داشتند.

ساواک که در سرکوب عناصر مخالف نظام سلطنتی فعالیت گسترده‌ای داشت، به‌عنوان عامل شکنجه و قتل بسیاری از مخالفان حکومت پهلوی شناخته می‌شد. کمیته‌ی ضدخرابکاری نیز که با مشارکت برخی از عوامل ساواک در سال 1350 تشکیل گردید، نقش مهمی در سرکوب و اعمال بدترین شکنجه‌ها داشت که در این نوشته به تشریح برخی از انواع این شکنجه‌ها پرداخته می‌شود.


شکنجه چیست؟

شکنجه براساس ماده‌ی یکم کنوانسیون منع شکنجه‌ی سازمان ملل متحد 1984، به «عملی اطلاق می‌گردد که به‌واسطه‌ی آن و تعمداً درد و رنجی شدید، خواه جسمی یا روحی، برای اهدافی چون کسب اطلاعات یا اعتراف‌گیری از فرد یا از یک شخص ثالث و... اعمال شود، آن هم از سوی یک مقام یا فرد دیگری که برخوردار از سمتی رسمی بوده یا به تحریک یا رضایت یا قبول وی اعمال شده باشد.»[1]

در این رابطه، شکنجه‌ی زندانیان سیاسی یکی از اشکال رایج حکومت‌های مستبد در سرکوب فعالیت‌ها و جنبش‌های آزادی‌خواهانه است. با جرئت می‌توان گفت مصداق عینی یکی از مخوف‌ترین شکنجه‌ها در تاریخ معاصر را می‌توان در رژیم محمدرضاشاه پهلوی، توسط دو سازمان اطلاعاتی-امنیتی ساواک و کمیته‌ی ضدخرابکاری دید.

ساواک نهادی اطلاعاتی و امنیتی بود که سه سال پس از کودتای 28 مرداد1332 تأسیس شد و تا پیروزی انقلاب، نقش مهمی در قتل، شکنجه و سرکوب مخالفان سیاسی داشت. کمیته‌ی مشترک ضدخرابکاری نیز در سال 50 به دستور شاه با هدف مقابله با گروه‌های مسلح و نیز هماهنگی میان ساواک و سایر نهادهای امنیتی که جداگانه فعالیت می‌کردند، شکل گرفت.

با تشکیل این کمیته، شکنجه‌ی مخالفان سیاسی به اوج خود می‌رسد و بدترین شکنجه‌ها در حق زندانیان اعمال می‌گردد. این شکنجه‌ها در حدی بودند که کسانی چون سایروس ونس، وزیر خارجه‌ی آمریکا، در دوران کارتر نیز در کتاب خاطرات خود، به رواج روش‌های غیرانسانی در رفتار ساواک با متهمان و محکومان اذعان کرده و آن را از عمده‌ترین دلایل گسترش نارضایتی عمومی و گرایش نهایی مردم به‌سوی تحرکات انقلابی و به سقوط کشاندن نظام سیاسی حاکم بر کشور خوانده است.[2]

در واقع این دو سازمان که شکل‌های مدرن‌تر شکنجه را از نهادهای امنیتی آمریکا و اسرائیل اقتباس کرده بودند، بنا بر برخی آمارها، قریب به 100 نوع شکنجه را علیه زندانیان اعمال می‌کردند که به برخی از مهم‌ترین آن‌ها اشاره می‌شود.


آپولو

نام یکی از دستگاه‌های شکنجه بود که می‌توان آن را از ابداعات رژیم نیز دانست. این دستگاه شامل یک صندلی فلزی، گیره و کلاه‌خود بود که متهم را روی صندلی می‌خواباندند و دست‌وپای او را با گیره‌ها ثابت نگه می‌داشتند. نحوه‌ی بستن دست‌وپاهای زندانی به‌گونه‌ای بود که «پاهای متهم را به سمت بالا می‌آوردند تا کف پاها رو به بالا قرار گیرد. بعد از آن کلاه‌خود فلزی را که از سقف آویزان بود، به سمت پایین می‌کشیدند تا سر و شانه‌های متهم را بپوشاند. سپس با کابل کف پاهای او را می‌زدند.»[3]

علاوه بر این، شکنجه‌گر با سوزاندن بدن زندانی با فندک و سیگار، کشیدن ناخن‌ها با انبردست و یا فرو کردن سوزن در زیر ناخن‌ها و... او را مورد شکنجه قرار می‌داد. در صورتی که زندانی از درد ناله و فریاد می‌کرد، صدای آن در کلاه‌خود و در نتیجه گوش او می‌پیچید و باعث آزار بیشتر او می‌شد. مرضیه حدیدچی، از زندانیان ساواک، درباره‌ی شکنجه شدنش با این دستگاه به‌شکلی دیگر می‌گوید: «...مرا روی یک صندلی فلزی نشاندند. کلاهی آهنی که سیم‌هایی به آن وصل بود، روی سرم بستند. دست‌ها و پاهایم را به صندلی بستند. به‌یکباره جریان برقی (که چندان قوی نبود که آدم را بکشد، ولی سیستم عصبی را به هم می‌ریخت) وصل شد. بدنم کاملاً به لرزه افتاد و اعصابم داغان شد. اصلاً نمی‌توانم حالت آن لحظه‌ی خودم را بیان کنم...»[4]


شلاق و تازیانه

شلاق و تازیانه زدن شکلی ساده‌تر، هرچند دردناک‌تر از شکنجه در میان اشکال مرسوم شکنجه میان ساواک و شکنجه‌گران بود. در این نوع شکنجه، معمولاً با عریان کردن زندانیان و بعضاً خیس کردن بدن آن‌ها به شلاق زدن افراد با ابزارهای مختلف می‌پرداختند. گاهی بعد از شلاق زدن‌های متوالی به بدن و به‌خصوص کف پای زندانیان، آنان را مجبور به راه رفتن و دویدن می‌کردند. این وضعیت تا جایی ادامه می‌یافت که حتی گوشت و استخوان پاهای زندانی به دلیل دویدن زیاد، دیده می‌شد.

یکی از زندانیان سیاسی، در خاطرات خود در این رابطه می‌گوید: «وقتی با شلاق چنان می‌زدند که پای ما ورم می‌کرد، ما را بر روی همان ورم‌ها می‌دواندند که قابلیت خوردن شلاق بیشتری را داشته باشد!»[5]

و یا در جایی دیگر می‌گوید: «آن‌ها ابتدا بدن ما را کاملاً خیس کردند و سپس با باتوم و شیلنگ و مشت و لگد به جان ما افتادند و من به چشم خود دیدم شیلنگ آب پانزده‌متری به‌گونه‌ای قطعه‌قطعه شد که در آخر کار فقط یک متر از آن باقی ماند که آن را هم به کناری انداختند!»[6] در شکل‌های دیگر این نوع شکنجه نیز معمولاً بعد از لخت کردن زندانی، او را دمر خوابانده و یا به تخت بسته و شلاق می‌زدند. عزت‌شاهی از دیگر زندانیان سیاسی در خاطرات خود از شکنجه شدنش می‌نویسد: «در اتاق شکنجه یک تخت بود از نوع تخت‌هایی که توری فلزی داشت. مرا روی آن انداختند و دست‌ها را به طرفین تخت دست‌بند زدند و پاها را با هم با پابند قفل کردند. چشم‌هایم را هم بستند و توی گوشم را هم پنبه گذاشتند. تمام بدنم، چرکی و متورم بود. زخم‌های بدنم چرکی و مشمئزکننده بود. من را به‌شکل یک مترسک درآورده بودند.»[7]


حبس کردن در زندان‌های تاریک و کثیف

حبس کردن یکی از موارد ساده‌ی مجازات در بسیاری از کشورهاست. شاید حبس در نگاه اول مجازاتی سبک و آسان به نظر برسد، اما واقعیت آن است که این شکل از مجازات در همه‌جا یکسان نیست و آنچه شکل آن را تعیین می‌کند، شرایط حبس و زندان است. در این رابطه، می‌توان گفت حبس زندانیان سیاسی توسط رژیم نیز به بدترین شکل خود انجام می‌گرفت، زیرا زندان‌های رژیم علاوه بر آنکه فاقد روشنایی مناسب و نیز هوای پاک بودند، از حداقل امکانات بهداشتی و درمانی نیز بی‌بهره بودند و همین موضوع، زندانیان را مستعد ابتلا به بسیاری از بیماری‌ها می‌کرد. شکل بدتر این مجازات، حبس افراد در سلول‌های انفرادی بود.

مهیار خلیلی، از زندانیان سیاسی، در وصف این نوع شکنجه می‌نویسد: «سلول انفرادی و تنها نگه داشتن انسان، شکنجه‌ای است که اثرات روانی آن مدت‌ها باقی خواهند ماند... در سلول انفرادی انسان جز فکر کردن و دیده به دیوار دوختن و خیال ساختن، هیچ‌کار دیگری را نمی‌تواند انجام دهد. گاه با بال خیال پرواز می‌کند، آفتاب را می‌بیند و سیاهی شب را با آن مقایسه می‌کند.»[8]


تهدید خانواده و یا بستگان زندانی و هتک حرمت به آنان

تهدید خانواده‌ی زندانیان از دیگر روش‌های شکنجه‌ی ساواک و کمیته به‌شمار می‌رفت. در این روش، زمانی که متهم یا زندانی اطلاعات لازم را در اختیار بازجوها قرار نمی‌داد و یا مطابق خواسته‌های آنان عمل نمی‌کرد، بازجو با تهدید کردن خانواده‌ی زندانی، او را مجبور به تبعیت از اهداف خود می‌کرد. بدین معنا که با حاضر کردن نزدیکان زندانی و هتک حرمت و یا حتی تجاوز به آن‌ها، زندانی را مورد آزار و اذیت روحی قرار می‌دادند.


سوزانیدن بدن به‌وسیله‌ی شمع، سیگار، میخ و...

سوزانیدن بدن زندانی، از دیگر شیوه‌های رایج و معمولی شکنجه بود. در این شکل از شکنجه، بازجو یا شکنجه‌گر اشیای فلزی داغ مانند میخ یا سوزن را روی نقاط مختلف بدن زندانی قرار می‌دادند و بدن او را می‌سوزاندند. در مواردی نیز کبریت، شمع یا سیگار روشن جهت این نوع شکنجه به کار می‌رفت و منجر به سوختن بدن زندانی می‌‌شد.


باتوم و شوک الکتریکی

باتوم برقی از دیگر ابزارهای شکنجه‌گران محسوب می‌شد: «باتوم برقی بعد از سال‌های 44 و 45 در ایران مورد استفاده قرار می‌گرفت.»[9] با استفاده از این وسیله و جریان یافتن ولتاژ برق به آن، بدن به لرزه می‌افتاد و فرد احساس می‌کرد که دچار رعشه شده است.


وصل کردن‌ جریان‌ برق‌ به زندانی

«جریان برق از دیگر شکنجه‌هایی بود که به دستور فرماندهان نظامی در‌ سال‌ 2331‌ با دستگاه برق ثابت‌ DC انجام می‌شد.»[10] این دستگاه با وارد کردن ضربات متناوب به افراد، منجر به درد یا آسیب‌دیدگی تن و ایجاد سوختگی می‌شد و در موارد شدیدتر نیز به دستگاه عصبی افراد آسیب می‌رساند.


روش قطره‌چکانی

یکی دیگر از روش‌های شکنجه، ریختن قطره‌های متوالی آب بر سر یا پیشانی زندانیان بود. این شیوه‌ی شکنجه نیز در نگاه اول بسیار ساده به نظر می‌رسد؛ به‌خصوص چند بار اول که قطره‌ها فرومی‌ریزند، زندانی متوجه چیزی نمی‌شود، اما بعد از بیست یا سی قطره، زندانی در ناخودآگاه خود احساس می‌کند که جسمی سنگین بر سر یا پیشانی‌اش فرود می‌آید. تأثیر این نوع شکنجه بیشتر روانی است تا واقعی و جسمی و در لحظه‌ی وقوع، آزارهای روانی شدیدی را وارد می‌کند.


آویزان کردن

در این روش نیز زندانی به اشکال مختلف مانند «آویزان کردن با دو دست، آویزان کردن‌ بـا‌ یک دست، آویختن از زیر بغل، آویختن وارونه از دو‌ پا، آویختن‌ از‌ کمر، آویختن از موی بلند»، آویزان کردن به‌صورت چرخاندن و... مورد شکنجه قرار می‌گرفت. دست‌بند زدن صلیبی نیز شکل دیگری از شکنجه‌ی آویزان کردن بود. در این شیوه، فرد از مچ دست به دیوار یا نرده‌ای آویزان می‌شد و سنگینی بدن موجب کشیده شدن دست‌ها در طرفین و فشار طاقت‌فرسایی در مچ و آرنج و کتف می‌شد.

تراشیدن محاسن و موی سر زندانیان به شکل‌های مختلف جهت مسخره کردن، بی‌خواب کردن طولانی‌مدت، انداختن فرد در حوض آب و یا فرو کردن سر و بدن در آب بسیار گرم یا سرد، اعدام‌های دروغین و نمایشی، ایجاد صداهای بلند از طریق ضبط‌صوت، «منزوی کردن، منتظر گذاشتن متهمان در اتاق بازجویی، طرح پرسش‌های مکرر و بستن چشم‌ها»[11] از دیگر روش‌هایی بود که نهادهای امنیتی رژیم، یعنی ساواک و کمیته‌ی ضدخرابکاری، اعمال می‌نمودند که شدت و نوع آن با توجه به فعالیت‌های سیاسی، اهمیت افراد و حتی جنسیت آنان، تا حدودی متفاوت بود. به‌خصوص شکنجه‌هایی که بر زنان اعمال می‌گردید، به‌حدی دشوار و شرم‌آور بود که گفتن آن‌ها بسیار سخت و طاقت‌فرساست. البته این نکته را نیز باید اضافه نمود که نوع و تعداد این شکنجه‌ها فراتر از موارد ذکرشده است که قطعاً تشریح تمامی آن‌ها در سطور این نوشته‌ی کوتاه نمی‌گنجد و مجالی دیگر می‌طلبد.


نتیجه‌گیری

شکنجه‌ی افرادی که به جرم فعالیت علیه رژیم دستگیر شده بودند، یکی از شیوه‌های اصلی ساواک و کمیته‌ی ضدخرابکاری جهت سرکوب فعالیت و نیز اقرار گفتن اجباری و دروغین از آن‌ها بود. این نهادهای مهم که با پشتیبانی کشورهایی چون آمریکا و اسرائیل شکل گرفته بودند، با اعمال شیوه‌های وحشیانه، نقش مهمی در ایجاد خفقان و نیز نفرت مردم از رژیم داشتند. روش‌های شکنجه‌ی زندانیان، که گاه در نوع خود جدید و بی‌بدیل بود و به چیزی بالغ بر صد نوع شکنجه نیز می‌رسید، گاهی چنان سخت و سنگین بود که باعث مرگ و یا شهادت زندانی می‌گردید. در واقع محمدرضاشاه با تأسیس این نهادها و نیز اعمال بدترین شکنجه‌ها، به‌اشتباه فکر می‌کرد که می‌تواند باعث سکوت مردم و بقای رژیم خود گردد، اما برخلاف تصورات او، مردم نه‌تنها سکوت نکردند، بلکه در مبارزات خود مصمم‌تر شدند و تا پیروزی انقلاب به مبارزات خود ادامه دادند.(*)


پی‌نوشت‌ها

[1]. کمیته‌ی گزارشگران حقوق بشر، شکنجه چیست؟، کامیل جیفارد، تهیه و تنظیم: فریبا بامداد.
[2]. ویلیام سولیوان و آنتونی پارسونز، خاطرات دو سفیر، ص 448، به نقل از «سقوط»،‌ مؤسسه‌ی مطالعات و پژوهش‌های سیاسی.
[3]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کد 1/506 و ر.ک: حشمت‌الله سلیمی، شکنجه در ساواک به روایت اسناد.
[4]. خاطرات عزت‌شاهی (مطهری) (1384)، تدوین: نرگس کلاکی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ص 159-165.
[5]. رجایی، غلامعلی (1384)، «روایت تکان‌دهنده‌ی شکنجه‌های ساواک»، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
[6]. همان.
[7]. خاطرات عزت‌شاهی (مطهری)، همان.
[8]. خلیلی، مهیار (1387)، «و دیگر هیچ (نیم‌نگاهی به انواع و شیوه‌های شکنجه در کمیته‌ی مشترک ضدخرابکاری»، شاهد یاران، ص 107.
[9]. همان، ص 106.
[10]. همان، ص 108.
[11]. کریستین دلانوآ (1371)، ساواک، ترجمه‌ی عبدالحسین نیک‌شهر، طرح نو، چاپ اول، ص 334.


*زهره رحمانی، پژوهشگر تاریخ معاصر




منبع: سایت برهان



 
تعداد بازدید: 1327


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: