28 مرداد 1394
ساره جمالی
ساعت حدود 30/21 بیست و هشتم مرداد 1357 همزمان با شب پانزدهم رمضان و سالگرد تولد امام حسن(ع) در حالی که صدها نفر درسینما رکس آبادان مشغول تماشای فیلم «گوزنها» بودند سینما دچار حریق شد. در آتشسوزی سینما رکس آبادان عدهای از مردم زنده زنده در آتش سوختند. در جریان این آتشسوزی تماشاچیان حاضر در سینما برای فرار از مهلکه به طرف درهای خروجی روی آوردند، ولی درها را بسته یافتند. تنها 100 نفر توانستند از مهلکه بگریزند و در این میان 377 نفر جان باختند.
در مورد تعداد کشتهشدگان و مجروحین این حادثه نظرهای مختلف بیان شده است. ضرابی، دادستان وقت، همان زمان تعداد کشتهشدگان را طی گزارشی 306 نفر اعلام میکند. وی میگوید: «از این تعداد 106 جسد شناخته شدهاند که جداگانه دفن شدهاند و هشتاد نفر نیز از گورستان به محل سکونتشان انتقال مییابند و 120 جسد دیگر به علت شدت سوختگی شناخته نشدند که تقریباً به طور دسته جمعی در کنار یکدیگر دفن میشوند.»
در این واقعه هر چند تعداد جان باختگان بسیار زیاد بود، ولی مهمتر از آن تاثیر عمیقی بود که این حادثه بر روند انقلاب اسلامیگذاشت. به طوری که علاوه بر اینکه دست حکومت پهلوی را برای همگان رو کرد، مشخص شد این حکومت از هیچ عمل فاجعهآمیزی روگردان نبود و به هر قیمتی مصمم بود تا از پیشروی انقلاب جلوگیری کند.
بنا بر شواهد و آثار موجود و همچنین گفتههای شاهدان عینی که جان سالم به در برده بودند، این فاجعه از سوی حکومت پهلوی با برنامه و طراحی قبلی صورت گرفته بود. یکی از دلایل مهم، واکنش سریع حکومت در رادیو و تلویزیون است. روال معمول این بود که چنانچه حادثهای اتفاق میافتاد، سعی میکرد تا آن را فقط در چند خط روزنامه اعلام کند و به هیچ عنوان در رادیو و تلویزیون مطرح نمیکرد. ولی در این حادثه تلویزیون برنامه عادی خود را قطع کرد و به طور کاملاً غیر معمول گفت: «هم اکنون این خبر به دست ما رسید...»
حکومت پهلوی سعی میکرد این جریان را به مسلمانان افراطی و ارتجاعی نسبت دهد. دولت سریعا هیاتی را جهت بررسی و تحقیق از حادثه به آبادان فرستاد و با شتاب و عجلهای زیاد طی اعلامیهای در روز پنجشنبه دوم شهریور 1357 فاجعه سینما رکس آبادان را رسماً عمدی اعلام کرد. حکومت کوشش میکرد تا این حوادث را به مردمی که در درگیریها و ناآرامیهای چند ماه اخیر شرکت داشتهاند، نسبت دهد، تا به افکار عمومی چنین القا کند که اینان اسلامگرایان افراطی هستند که به تخریب سینماها میپردازند و به مراکز دولتی حمله میکنند. اما در حال در آتشسوزی سینما، فیلم «گوزنها»، فیلمی با مضمون اجتماعی بود که به انتقاد از اوضاع و شرایط بد اجتماعی کشور میپرداخت و دلیلی نداشت گروههای مخالف یا به قول ساواک، اسلامگرایان افراطی این سینما را برای پخش چنین فیلمیآتش بزنند. ویلیام سولیوان، آخرين سفير آمريکا در ايران معتقد است: «اقدامات دولت و بازداشتهای گسترده نتوانست گرهی از معمای حریق سینما رکس باز کند و قضیه همچنان در پرده ابهام باقی ماند و عدم تعقیب جدی موضوع از طرف دولت، اتهام وارده بر ساواک را در این فاجعه بیشتر در ذهن مردم جا داد.»
روزنامه اطلاعات در تاریخ پنجشنبه دوم شهریور1357، از زبان بازماندگان حادثه گزارشی منتشر کرد که در آن یک بازمانده به نام بخشیزاده که فرزند خود را در حادثه از دست داده بود، اظهار میکند: «من نیم ساعت پس از حادثه با کمک چند تن از اهالی در صدد کمک به محاصرهشدگان در آتش برآمدیم. ولی ماموران مانع شدند. اتومبیلهای آتش نشانی به موقع به محل نرسیدند و تازه وقتی آمدند یا آب نداشتند و یا مقدار کمی آب داشتند. این اتومبیلها فاقد وسایل لازم بودند.»
از سوی دیگر امام خمینی(ره) در پیام خود ضمن تسلیت به مردم آبادان متذکر شدند که: «... قضیه دلخراش آبادان چون کشتار سایر شهرهای ایران از یک منشا به وجود آمده است. آیا از این جنایت کسی جز شاه و بستگانش امید نفعی داشتهاند؟ آیا تاکنون غیر از شاه که هر چند وقت یک بار دست به کشتار وحشیانه مردم میزند، این قبیل صحنهها را به وجود آورده است و یا خواهد آورد؟...
... من به ملت ایران اعلام خطر میکنم، خطر اینکه دستگاه، این گونه اعمال وحشیانه و ضد اسلامی را در سایر شهرهای ایران انجام دهد تا تظاهرات پاک مردم شجاع ایران را که با خون ریشههای درخت اسلام را آبیاری میکنند، لوث نمایند...»
مردم آبادان در فردای روز تشییع جنازه شهدا ضمن برپایی راهپیمایی اعتراضآمیز، ساواک و شخص شاه را گناهکار و دست آنان را در شهادت عزیزانشان دخیل دانستند و خبرنگار واشنگتن پست تاکید کرده که بار دیگر تظاهر کنندگان یک پیام مهم داشتند که: «شاه باید برود.»
سهل انگاری پلیس، نیروهای آتش نشانی و نبود امکانات اطفای حریق در محل سینما و عدم رعایت اصول ایمنی توسط مدیر سینما، همه و همه، بار مسئولیت دولت وقت را بیشتر کرد. همه شواهد و عوامل مشخص میکند که حکومت پهلوی برای به انجام رساندن چنین حادثهای، از قبل سناریویی را تنظیم کرده است. در زمان وقوع حادثه، شخصی که ریاست شهربانی را بر عهده داشت (سرتیپ رزمی) همان شخصی بود که 9 ماه پیش، حادثه 19 دی ماه قم را به وجود آورده بود.
چند روز قبل از حادثه به تقاضای مدیر سینما و در اصل، به دستور شهربانی، تنها مامور پلیس سینما به بهانه عدم توانایی در پرداخت فوق العاده، از پست خود فرا خوانده شد. در نتیجه در شب حادثه، سینما فاقد پلیس محافظ بوده است. شاید یکی از دلایل بازداشت صاحب سینما و مدیر داخلی آن همین اقدام آنان باشد. از دیگر شواهدی که این فرضیه را ثابت میکند نزدیکی شهربانی با سینما و اداره دارایی است. در حالی که با وجود چنین سرو صدا و هیاهویی، تا ساعتها شهربانی هیچ عکسالعملی نشان نداد و با بودن ساختمانهای حساس، هیچ گونه مراقبتی صورت نمیگرفت. شاید نظارت یک مامور کافی بود تا از این مصیبت بزرگ پیشگیری شود. از سوی دیگر شهری با داشتن چنان پالایشگاه عظیم نفتی باید دارای مجهزترین امکانات مهار آتش باشد. در حالی که واقعیت چیزی دیگر را بیان میکرد. طبق اظهارات عوادیانزاده، یکی از ماموران آتش نشانی آبادان، حتی از امکانات موجود نیز به طور کامل استفاده نشد.
جعفر سازش که در این حادثه، پنج فرزند خود را از دست داده، در مورد عوامل اصلی این حادثه به بازپرس چنین میگوید:«من مقصر اصلی را [اینها میدانم]:
1. آن بیوجدانی که دستور داده در سینما را قفل کنند؛
2. نبود آب و وسایل آتش نشانی و چرا اجازه ندادند وسایل اطفای حریق شرکت که مجهز است، کمک کنند و چرا دیر خبر دادند؛
3. سازمان دفاع غیر نظامیکه وظیفهاش کنترل سینماهاست، حتی شب قبل دیدم که صندوق خالی پپسی کولا جلوی در اضطراری چیده بودند؛
4. شدت عملی که ماموران شهربانی با مردم میکردند، سربازان اس اس هیتلر هم نمیکردند».
شاه (محمدرضا پهلوی) هم مارکسیستهای اسلامی را به عنوان عامل اصلی معرفی کرد و در ادامه در مشهد تظاهرات نمادینی در ابراز همدردی و انزجار از فاجعه سینما رکس به راه افتاد. این تظاهرات در میدان 28 مرداد مشهد برگزار شد و در آن، قطعنامهای صادر شد که حکومت پهلوی در آن از گروههای اسلامی مخالف خود انتقاد کرد و آنها را مسببان اصلی این فاجعه خواند و از طرف دولت و ملت از چنین فاجعهای ابراز انزجار و تنفر کرد.
همچنین شاه دستگاه قضایی کشور را مجبور کرد تا عاملی را به طور مشخص به مردم معرفی کند. آنها میخواستند عبدالرضا آشور را که در عراق دستگیر شده بود، به عنوان عامل اصلی آتش سوزی سینما رکس به مردم معرفی کنند. اما از آنجا که دادسرای آبادان از این کار سر باز زد، عبدالرضا آشور مدتها در زندان ماند. غلامرضا ضرابی، دادستان وقت آبادان میگوید: «بارها مرا زیر فشار گذاشتند که بازپرس دادسرای آبادان را وادار کنم برای عبدالرضا آشور کیفر خواست صادر کند، اما من زیر بار این دروغ بزرگ نرفتم. در نتیجه اختلاف بین باهری (وزیر دادگستری وقت) و شریف امامی اوج رفت... شریف امامی از باهری مصراً میخواست که در جهت اجرای نیات شاه برای خواباندن سروصدای فاجعه سینما رکس عبدالرضا آشور را عامل این جنایت معرفی کند و باهری هم این فشار را به من منتقل میکرد. اما من میدانستم که آشور شخص بیکاری بیش نیست که میخواسته از طریق مرز عراق برای کار به کشورهای خلیج فارس برود... مرا در تهران، در جلسهای با حضور شریف امامی، ارتشبد ازهاری و سپهبد مقدم، رئیس ساواک شرکت دادند، در این جلسه بار دیگر مرا تهدید کردند که باید برای فیصله دادن به ماجرای سینما رکس، آشور را به عنوان عامل اصلی جنایت آبادان معرفی کنم. من زیر بار نرفتم. در نتیجه شریف امامی باهری را که او هم قلبا تمایلی به این کار نداشت به کاخ شاه فرستاد. درآنجا بود که شاه، [محمد] باهری را از وزارت دادگستری برکنار کرد. یک بار دیگر وقتی ماجرای سینما رکس در مجلس و مطبوعات مطرح شد مرا به تهران فراخواندند و بار دیگر خواستار آن شدند که برای آشور کیفرخواست صادر کنم، اما من پیشنهاد کردم برای اینکه ثابت شود آشور بیگناه است پرونده را برای مطالعه به قضات تهران بسپارند. این کار شد و قضات تهران هم حرفهای مرا تایید کردند. اما رئیس ساواک به قضات گفت که شاه برای او مهلت تعیین کرده است تا آشور را به عنوان عامل اصلی جنایت آبادان معرفی کند و سروصداها را بخواباند.»
فشار فزایندهای که از سوی جناحهای مختلف داخل و خارج از حکومت پهلوی به دولت جمشید آموزگار (نخستوزیر وقت) وارد میشد و حوادث و فجایعی که در طول این چند ماه برای دولت آموزگار رخ داده بود، او را کاملاً ناتوان کرده بود. او در اولین روز شهریور 1357، استعفای خود را به شاه ارائه داد و شاه نیز در پنجم شهریور، استعفای آموزگار را پذیرفت و شریف امامی را به تشکیل کابینه موظف کرد. شاید این اولین پیامد بارز فاجعه آبادان بود.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بازماندگان فاجعه سینما رکس آبادان، ضمن تشکیل گروهی به نام «انتقام»، سینما رکس آبادان را گلباران کردند. گروه انتقام با نصب عکسهایی از قربانیان آتشسوزی این سینما با صدور اطلاعیههایی برای پیگیری و شناسایی عاملان فاجعه از مردم کمک خواستند. اطراف سینما رکس آبادان هم به صورت نمایشگاهی از عکسهای مربوط به قربانیان درآمد و همزمان با آن، نسخههای دست نویسی از آمار مربوط به کشتار 30 سال اخیر [به نسبت آن زمان] توسط حکومت پهلوی، بین مردم پخش شد. ماخذ آمار کشته شدگان کانون وکلا ذکر شده و اسامیبر دیوارها نصب گردید.
همچنین سروان منیر طاهری، افسر شهربانی رودسر به اتهام مشارکت در فاجعه سینما رکس آبادان، در دادگاه انقلاب اسلامی محاکمه و به اعدام محکوم شد. سروان منیر طاهری پس از پیروزی انقلاب اسلامی از رودسر به میانه گریخت. اما در آنجا توسط پاسداران انقلاب دستگیر و سپس تحویل اعضای کمیته انقلاب اسلامی رودسر گردید. وی در جریان محاکمه خود اعتراف کرد که در مشهد و تهران و شیراز از عوامل موثر ساواک و نیز یکی از ماموران آتش زدن سینما رکس بوده است. وی همچنین اسامیو عکسهای عناصر ساواک تهران، مشهد، آبادان و شیراز را در اختیار کمیته انقلاب قرار داد .منیر طاهری قبلاً در آبادان مشغول به کار بود و پس از آتشسوزی سینما رکس آبادان با ارتقاء درجه به رودسر انتقال یافته بود.
منابع:
- مجیدرضا اقدسی، انقلاب اسلامی از دی 1356 تا بهمن 1357، تهران، موسسه فرهنگی هنری و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1391
- امام خمینی، صحیفه نور، جلد3، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1378
- روحالله حسینیان، یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387
- روزشمار انقلاب اسلامی: جلد 5، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، انتشارات حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، 1376
- ویلیام سولیوان، ماموریت در ایران، ترجمه محمود مشرقی، هفته، تهران، 1361
- محسن غنییاری، روز شمار توصیفی تحلیلی جمهوری اسلامیایران (22 بهمن تا 29 اسفند 57)، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1392
- جواد منصوری، سیر تکوینی انقلاب اسلامی، تهران، انتشارات علمی دانشگاه آزاد اسلامی، 1373
- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی439
- روزنامه کیهان، شنبه 3 بهمن 1366، شماره 132336، ص9
- روزنامه اطلاعات، پنجشنبه 2 شهریور 1357، شماره 15689، ص5
- روزنامه آیندگان، 1 شهریور 1357، شماره 3200، صص1و22
- روزنامه کیهان، 1 شهریور 1357، ش10547، ص31
تعداد بازدید: 1856