انقلاب اسلامی :: این نهضت نوظهور...

این نهضت نوظهور...

06 خرداد 1396

احمد سروش‌نژاد

جرج لمبراکیس، گزارشگر سازمان اطلاعات و امنیت آمریکا، در گزارشی محرمانه از سفارت سابق آمریکا در تهران (لانه جاسوسی آمریکا) به وزیر امورخارجه این کشور در واشنگتن، بررسی، تحلیل و قضاوت‌های موجود درباره موضوع نهضت تشیع و انقلاب اسلامی در حال پیشرفت در ایران، در سال‌های منتهی به پیروزی انقلاب را این‌گونه وصف می‌کند: «آنچه که می‌توان تا این تاریخ [14 بهمن 1356] گفت این است که نهضت شیعی مذهب‌ها به رهبری آیت‌الله خمینی از سازمان‌یافتگی بهتری برخوردار است و برخلاف آنچه که دشمنان این نهضت بیان می‌دارند، اینان با داشتن زمینه فکری خاص قادر به مقاومت در برابر کمونیسم هستند. این امر در افکار مردم ایران ریشه‌ای عمیق‌تر از ایدئولوژی‌های غربی و حتی کمونیسم دارد. لکن رویه‌های حاکم جایی برای فشارهای روشنفکرانه ضد روحانیت که در صف مخالف وجود دارد ایجاد کند که بیش از آنچه به نظر می‌رسد منجر به چیزی شبیه به جریانات دمکراتیک غربی شود.

  همان‌طور که وزارت امور خارجه و دیگر مخاطبین آگاهند، مدت‌هاست در تلاش هستیم تا وسعت و عمق این نهضت نوظهور شیعی اسلامی ایران را درک کنیم تا بتوانیم در تحلیل‌ها و اتخاذ روش‌های‌مان در آینده استفاده نماییم. ولی مطالعات ما هنوز به مرحله نتیجه‌گیری و پایانی نرسیده است. اما خالی از فایده نیست اگر بتوانیم درباره این انقلاب در حال پیشرفت در ایران، در این مرحله بحرانی قضاوتی آزمایشی بکنیم.

 ابتدا توانسته‌ایم تا این تاریخ مدارک کافی گردآوریم که منطقاً مطمئن باشیم که نهضت اسلامی در رأس انقلاب ایران قرار گرفته و رهبر فردی و سمبلیک آن آیت‌الله خمینی و سازمان‌های مرتبطی که از او حمایت می‌کنند، می‌باشد. سخنگویان حکومت ایران مدت‌هاست که پیروان [آیت‌الله] خمینی را کمونیست یا چپ‌گرایانی از تیره مارکسیست‌ها می‌خوانده‌اند... اینان ادعا می‌کنند که از سال‌ها قبل جوانان کمونیست در مدارس مذهبی رخنه کرده و امروز به صورت ملاها و دیگر سازمان‌دهندگان نهضت اسلامی عمل می‌کنند و دلیل این ادعای ایشان نیز این است که مذهبی‌های ایران به‌خصوص و مردم ایران به‌طور کلی از تشکیلات و سازماندهی سر در نیاورده و نمی‌توانند یک چنین نهضتی را انسجام بخشند. مگر این که تنها گروه سازمان یافته در ایران یعنی حزب توده آنان را در این راه یاری داده باشد.

 این مخالفان به نظر می‌رسد که در نادیده گرفتن نهضت اسلامی در بعضی موارد بیش از ناظران غربی تلاش می‌کنند. در زمان دو شاه پهلوی، غرب‌گرایی مشروعیت و مقامی کسب کرده بود و توانسته بود خاطرات گذشته اسلامی را از اذهان بسیاری از افرادی که به مدارس غربی شده می‌رفتند و یا تحصیلات عالیه خود را در خارج از کشور می‌گذراندند، عملاً بزداید. پس از کمال آتاتورک در ترکیه و بعد ازجنگ جهانی دوم، شاهان پهلوی دائم درتلاش بودند که نهادهای اسلامی را به عنوان بقایای ارتجاعی گذشته‌ای که دیگر مناسب زمان حال نبوده، مطرود است به مردم بشناسانند.

برای این که این پیشگویی‌شان باور مردم شود، در این زمینه و جهت گام‌هایی نیز برداشتند. مثلاً حکومت سعی می‌کرد که از کمک‌های مالی مستقیم مردم به ملاها جلوگیری کرده و آنان را متکی به مستمری‌های دولتی نماید. به وسیله دور کردن و جداسازی ملاها تا حد امکان از انظار عموم، به تمسخرگرفتن‌شان، به بند کشیدن بسیاری از رهبران‌شان در زندان‌های ساواک و اصرار بر این که ایران باید آینده‌ای غیر مذهبی داشته باشد، شاهان ایران سعی داشتند که ایران را به اجبار از طریق یک مرحله غربی شدن که شامل جدایی حکومت از مذهب باشد که در اروپا طی طریقی چند صد ساله داشت، بگذارنند.

معذالک، بر همه روشن است که اسلام عمیقاً در زندگی اکثریت وسیعی از مردم ایران ریشه دارد و به صورت تشیع، قرن‌هاست که ناسیونالیسم ایرانی نام گرفته، قبل از آن که حتی پای ناسیونالیسم امروزی به شرق رسیده باشد. خاندان پهلوی سعی داشت ناسیونالیسمی امروزی‌تر بر اساس بازگشت به سنت‌ها، افسانه‌ها و عظمت قبل از اسلام را جانشین این ناسیونالیسم کهنسال نماید. البته اگر این تلاش به مدت چند دهه یا چند قرن بی‌رقیب می‌ماند، حتماً موفق می‌شد. این موفقیت نیز تنها از طریق ایجاد نهادهایی که بتوانند در میان مردم ریشه دوانده و به رقابت با اصول تشیع اسلامی برخیزند به وجود می‌آمد.»[1]

در بخشی دیگر از این سند آمده است: «دیگر شکی نیست که گروهی از تجار بازار حمایت خویش را از رهبر مذهبی به وسیله پرداخت هزینه‌های مکرر و متوالی اعلام می‌دارند... این منابع صرف بسیاری از کارهای شایسته و حمایت از نهضت می‌شود. نمونه‌ای از سازمان‌های مربوطه یک نظام مدرسه مذهبی است که 32 سال قبل توسط یک آیت‌الله که هنوز هم زنده است پایه گذاری گردید و رفته رفته تبدیل به 1500 مدرسه از این نوع در سراسر ایران گردید. از نظر مادی این‌گونه مدارس کاملاً به وسیله بازاریان حمایت می‌شود. دانش‌آموزانی که از خانواده‌های مهم مذهبی، بازاری و غیره هستند، در این‌گونه مدارس نه تنها دروسی که در مدارس دولتی تدریس می‌شود، بلکه دروس ممنوع اعلام شده از طرف دولت را نیز فرا می‌گیرند. تلاش دولت نیز برای تصرف این مدارس آخرین بار توسط مقاومت شدید مذهبیون و بازاریان کاملاً درهم شکست. اساتید دانشگاهی و افراد تحصیل‌کرده بسیاری داوطلبانه در این‌گونه مدارس خدمت می‌کنند تا دانش‌آموزان علم و دانش کافی برای راه یافتن به دانشگاه کسب کنند. کتاب‌ها و کتابچه‌های بسیاری را که برای استفاده در این‌گونه مدارس تولید شده بارها دیده‌ایم که خود نشان دهنده پیشرفت این سازمان در جامعه مسلمان ایران است.»[2]

اطلاعات ایرج امینی، پسر علی امینی، یکی از نخست‌وزیران پهلوی دوم، در مورد گروه‌های مخالف حکومت پهلوی هم در بخش‌هایی از اسناد لانه جاسوسی این‌گونه گزارش شده است: «عمق مخالفت فعلی مذهبیون، مورد قبول مقامات یا ناظران خارجی نیست. مخالفین مذهبی... و ملاها به‌طور مستقل فعالیت می‌کنند. فعالیت مستقل ولی مکرر و مداوم ملاها، بیشتر موجب فرو ریختن سمبل شاه و دولتش می‌گردد. کار آنها این است که سلسله مراتب روحانیت مذهبی را بازسازی یا تقویت نمایند تا جایی که بتواند به‌طور مؤثر مخالفت مذهبی را در کانال‌هایی هماهنگ و هدایت نماید که قابلیت و توانایی فعالیت‌های مثبت مخالفت را داشته باشند.»[3]

یافته آمریکاییان درباره ویژگی‌های لازم برای یک روحانی، در اسناد چنین مورد اشاره قرار گرفته است: «کیفیت‌های لازم برای یک آیت‌الله عبارتند از: زهد، تیزهوشی و روحانیت شخصی. اینها خصوصیاتی هستند که برای یک رهبر مذهبی احترام می‌آورند و به مردم نشان می‌دهد که مشکلات‌شان را نزد او ببرند. تذکر: یک بازاری سرشناس در گفت‌وگوی جداگانه‌ای به کارمند سفارت گفت هنگامی که یک رهبر مذهبی به داشتن چنین ویژگی‌هایی مشهور شود «مردم» وی را به عنوان رهبر خود قبول می‌کنند، تجار بیشتر و بیشتری اعانات خود را به او می‌دهند. رهبر مذهبی این پول‌ها را در راه‌های خوب و به منظور تأمین طلاب مدارس علمی خود مصرف می‌کند.»[4]

در تلگرامی سرّی به واشنگتن هم آمده است: «آخوندها در نزدیک (مشکل)... ایجاد خواهند کرد، چون آنها با... نفوذ بیگانگان در ایران سرسختانه مخالف هستند.»[5]

 

پی‌نوشت‌ها:


[1]اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب اول، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1386، صص 686 و 687، سند شماره 9: 3 فوریه 1978 - 14 بهمن 1356

[2] همان، ص 689

[3]همان، کتاب هشتم، ص 326، 15 اکتبر 1963 – 23 مهر 1342

[4] همان، کتاب دهم، ص 75، سند شماره 49: 8 فوریه 1979 - 19 بهمن 1357

[5] همان، کتاب ششم ، ص333 ، سند شماره 7: 15 شهریور 1358

 



 
تعداد بازدید: 1342


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: