انقلاب اسلامی :: راز زمانه و حیات دوباره

راز زمانه و حیات دوباره

03 تیر 1396

به انتخاب: احمد سروش‌نژاد

در اسناد باقی‌مانده از سفارت سابق آمریکا در تهران (لانه جاسوسی آمریکا) مایکل. ام. جی. فیشر، از رشته انسان‌شناسی دانشگاه هاروارد معرفی شده است. او در گزارشی از سمینار وزارت امور خارجه آمریکا درباره ایران، عملی شدن احیای مجدد اسلام به عنوان یک ایدئولوژی نیرومند ضد دیکتاتوری و ضد امپریالیستی را نتیجه هم‌زمانی با فشارهای شدید اجتماعی و اقتصادی و محکم‌تر شدن رشته‌های دیکتاتوری حکومت پهلوی بین سال‌های 1972 تا 1977 میلادی (1350 تا 1355 شمسی) دانسته است. وی با بیان این که جمهوری اسلامی ایران در دهه 1980 (1358 شمسی به بعد)، به عنوان یک سرمشق قلمداد می‌شود، می‌گوید: «ایران در دهه 1980 همچنان یک مورد محک بزرگی خواهد بود، این بار برای فعل و انفعالات هیجان و اضطراب در جهان اسلامی، از سواحل اقیانوس اطلس گرفته تا مجمع‌الجزایر فیلیپین و از اندونزی تا اتحاد شوروی. عوامل و عناصر این محک، حوادثی خواهد بود که تحت شرایط انفجار جمعیت‌شناسی و فشار اقتصادی مردمی که احساس می‌کنند خودشان تحت فشار بیگانگان اروپایی (یا نیروهای اقتصادی جهانی) قرار گرفته‌اند و به عنوان اصلاح بی‌عدالتی‌ها، ایدئولوژی اسلام را به عنوان یک وسیله به کار می‌برند، اتفاق می‌افتد. قسمتی از آنچه که در معرض مبارزه قرار گرفته بازسازی و ایجاد یک «دنیای پر معنی» و یک دنیایی که در آن مردم خود را دستخوش احساس کم‌ارزشی در نتیجه یک فرهنگ بیگانه نمی‌کنند و دنیایی که در آن می‌توانند یک احساس تداوم نسبت به گذشته به عنوان شالوده‌ای برای ساختمان آینده داشته باشند و دنیایی که در آن می‌توانند نسبت به هویت خود احساس افتخار کنند، می‌باشد... سه چیز باید تمیز داده شده و درباره آن تحقیق به عمل آید... اول، میزان تأثیر حوادث ایران بر سایر کشورها؛ دوم، رابطه گذشته و حال و آینده حوادث کنونی در محدوده تاریخ ملی ایران؛ سوم، درجه انعطاف‌پذیری اسلام به عنوان یک عبارت یا زبان انعطاف‌پذیر، یعنی این که درجه‌ای که اسلام تا آن اندازه یک بنیادگرایی بازگشت کننده به خود یا یک توجه بومی به گذشته نبوده، بلکه یک وسیله فرهنگی حساسی برای اندیشه‌های ترقی‌خواهانه است.»[1]

وی در بخشی دیگر از سند مذکور، ذیل عنوان عوامل منطقه‌ای و جهانی می‌گوید: «بین جو ایدئولوژیکی بین سال‌های دهه 1930 و دهه 1970 تفاوت‌های جالبی وجود دارد. اکنون دیگر مانند دهه 1930 عملی نیست که آشکارا درباره انکار وجود خدا یا درباره اسلام به عنوان این که جهان اسلامی را عقب مانده نگه می‌دارد صحبت کنیم. این دیگر دورانی نیست که درباره چهره‌هایی مانند آتاتورک و طه حسین در ایران صحبت کنیم. این تغییر در جو ایدئولوژیک سه ریشه دارد:

 الف-  پیچیده‌تر شدن: یعنی شناسایی این اصل که برای مردم زندگی کردن بدون رابطه پر معنا نسبت به سنت‌ها و گذشته خود، ممکن نیست.

 ب-  تاکتیک: یعنی بسیج کردن توده‌هایی که شما برای به کار بردن مذهب لازم دارید.

 ج-  پاسخ به شکل‌های دیکتاتوری: یعنی سرکوب کردن بحث‌های سیاسی آزاد باعث می‌شود که اصطلاحات مذهبی به عنوان اصطلاحات چتری برای تنوع منافع گروهی به کار رود...

[مانند] زمانی که آتاتورک سرمشقی را برای رضا شاه در ایران و امان‌الله خان در افغانستان در دهه 1920 فراهم کرد، امروز نیز ایران آن امکان بالقوه را دارد؛ در صورتی که موفق شود یک جمهوری مدرن اسلامی - انسانی برقرار کرده و به نهضت‌های اسلامی در سایر کشورها انرژی مجدد بدهد. »[2]

مایکل. ام. جی. فیشر روحانیت شیعه را چنین وصف می‌کند: «روحانیون شیعه به این افتخار می‌کنند که تنها هیئتی از علما در جهان اسلام هستند که از دولت، مستقل مانده‌اند. مقر قدرت آنها نه تنها در پایتخت‌ها نبوده است، بلکه اغلب خارج کشور (در جنوب عراق) بوده است. آنها نه تنها وقف‌های مذهبی را اداره می‌کردند بلکه زکات می‌گرفتند و به آن یک شالوده مالی مستقل از دولت می‌دادند. معذالک برای این استقلال بهایی وجود داشت که در سال 1962 توسط مرتضی مطهری که اخیراً به قتل رسیده مشخص شده است. اغلب یک کشش محافظه‌کارانه بر روی دستگاه رهبری آنها از سوی حوزه فعالیت آنها وجود داشت. مطهری به کوشش‌هایی در دهه 1930 اشاره کرد که رهبران مذهبی می‌خواستند دانشجویانی به اروپا بفرستند تا زبان‌های اروپایی را بیاموزند، تا بدین ترتیب از اسلام بهتر دفاع کنند.»[3]

فیشر در پایان می‌گوید: «آنچه واضح است این است که همه این... جناح‌ها می‌توانند اسلام را مرجع قرار دهند: زیرا اسلام زبانی است غنی که قادر به بیان همه‌گونه مطالب است.»[4]

تجدید حیات و احیای اسلامی در ایران موضوع تحقیق مرکز مطالعات بین‌المللی مؤسسه تکنولوژی ماساچوست کمبریج هم بوده است که توسط ویلیام. ای. گریفیث تألیف شده است. وی در گزارش خود می‌نویسد: «انقلاب ایران یکی از اصیل‌ترین تحولات دینی و سیاسی زمان ما را تشکیل داده است. این همان گرایش به بنیادهای اسلامی است که از اندونزی تا مراکش و از ترکیه تا آفریقای مرکز را در بر می‌گیرد. در کوتاه مدت این مسئله باعث مشکلاتی برای غرب خواهد شد، ولی در دراز مدت به علت وجود جمهوری‌های مسلمان‌نشین آسیای مرکزی ممکن است برای شوروی خطرناک‌تر باشد. مدل غربی تجدد، ترویج صنعت و حاکمیت عقل طبقه روشنفکر سوفسطایی و توده‌های مصرف کننده، موفقیت‌های قابل توجهی در چندین جامعه غیر غربی کسب کرده است: از جمله ژاپن، کره جنوبی، تایوان، هنگ کنگ و سنگاپور، ولی همه این نفوذها در محیط‌هایی با فرهنگ چینی و کنفوسیوسی بوده‌اند، فرهنگ‌هایی که شکست نخورده‌اند و مورد افتخار مردم می‌باشند و در عین حال این نظام فرهنگی شامل یک‌ سری اخلاقیات است نه یک دین واضح و آشکار. با این وجود در خود چین سه تشنج شدید به وقوع پیوسته است (آشوب‌های تای‌پینگ[5]، مشت‌زنان[6] و انقلاب فرهنگی) که نشان داده‌اند نتایج اقدامات اخیر چین در بازگشت به مدرنیزه شدن باید هنوز مورد شک و تردید باشد. برای سایر دنیای عقب مانده، تجدد به طریقه غربی جالب و بیزار کننده، مطلوب و مردود، مورد مدح و انزجار است. اکثر جهان سوم، بعضی از نتایج آن را مانند فراوانی و وفور تحرک اجتماعی، پیشرفت در تکنولوژی و نتیجتاً استقلال حتمی کشور را مورد تمجید قرار می‌دهد و نتایج دیگرش را مانند رد امکان شناسایی خدا، فساد، اصالت ماده، بی‌اعتنایی به اخلاق، رقابت بی‌رحمانه و فن سالاری را رد می‌کند. هر چه تجدد سریع‌تر، فساد انگیزتر و  بیشتر توأم با تبعیض باشد (خصوصاً در شهرهای بزرگ)، مردود شناختن آن نیز با خشونت بیشتری همراه خواهد بود. قیام‌هایی که علیه تجدد به سبک غربی صورت گرفته اغلب توأم با حیات دوباره دین و جمعیت، سنت و اتحاد گروهی در مقابل «آشکار شدن راز زمانه» به اصطلاح ماکس وبر بوده‌اند. جمعیتی جدید و رهبران روحانی مطلوب هستند. این قیام‌ها، دردمند، خواستار تزکیه و ارتجاعی به معنای واقعی هستند، زیرا که می‌خواهند به اصول گذشته آرام باز گردند و آن را اختیار کنند تا بر غربت و اضطراب حال بی‌آرام پیروزی یابند.

 قیام علیه تجدد به سبک غربی امروز خصوصاً در جهان اسلام شدت دارد. اسلام خیلی بیشتر از یک دین است. اسلام یک سیستم جامع نظم اجتماعی و سیاسی است که به صورت مجموعه قوانین درآمده و قرآن و شریعت آن را ارائه می‌کنند. اسلام در زندگی مسلمین جامع‌الاطراف و مرجع است. سنن اسلام در رابطه با جماعت و رعایت مساوات بوده و بر عدالت اجتماعی شدیداً تأکید می‌گردد. اسلام زندگی شخص را از لحظه تولد تا مرگ به عنوان یک نفر و یک عضو هر گروه اجتماعی از خانواده گرفته تا کشور را در بر می‌گیرد و به آن شکل می‌دهد. (در واقع جمعیت اسلام «امت» به قدری جامع است که مفهوم مردم کشور در مقام مقایسه با عالم اسلام نارسا می‌باشد.)... بنابراین اسلام بیشتر از ناحیه تمدن جدید غربی مورد خطر قرار دارد.»[7]

 

پی‌نوشت‌ها:

[1] اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب دوم، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1386، ص 198، سند شماره 10:  25 می 1979 - 4 خرداد 1358

[2] همان

[3]  همان

[4]  همان

[5]  در سال۱۸۵۰ میلادی، بزرگ‌ترین قیام مردم چین به نام قیام تایپینگ‌ها آغاز شد. رهبر شورش تایپینگ شخصی به نام هونگ شئو چوان بود که تحت تاثیر آیین مسیحیت قصد نجات بشریت را داشت. گفته می‌شود قیام تایپینگ دستاوردی بجز نابودی بخشی از سابقه فرهنگی چین نداشته ‌است.

[6]  شورش مشت‌زن‌ها که با نام‌های قیام بوکسورها و جنبش ایهتوان نیز شناخته می‌شود، جنبشی میهن‌پرستانه بود که توسط انجمن هماهنگی درست‌کار در سال‌های بین ۱۸۹۸ و ۱۹۰۱ در چین رخ داد. این جنبش بر ضد امپریالیسم خارجی و مسیحیت بود.

[7] اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب دوم، صص 163 - 166، سند شماره 26: 23 آوریل 1979 - 13 اردیبهشت 1358



 
تعداد بازدید: 1189


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: