انقلاب اسلامی :: وظیفه ما

وظیفه ما

24 دی 1397

تا سال 1356 متهمان سیاسی در دادرسی ارتش حق استفاده از وکیل را نداشتند؛ جز وکلای ارتشی که خودشان ساواکی بودند و به عنوان وکیل تسخیری یا تعیینی در دادگاه حضور پیدا می‌کردند. تا اینکه در زمان کارتر مسئله فضای باز سیاسی مطرح شد و شاه از اعطای برخی امتیازات به متهمان سیاسی ناگزیر گردید.

آن زمان من در جلسه‌ای با دوستان، هنگام بحث درباره فضای باز سیاسی پیشنهاد دادم که طبق قانون جزا، هر متهمی می‌تواند سه نفر وکیل داشته باشد. بیایید ما این امکان را فراهم کنیم که هر متهم سیاسی سه نفر وکیل را به‌طور رایگان در اختیار داشته باشد. زیرا در حال حاضر در دنیا چنین تبلیغ می‌کنند که روحانیون، گروهی مردم بی‌سواد و عامی‌اند و از میان افراد تحصیلکرده، روشنفکر و دانشگاهی، ‌کسی در اطرافشان نیست. از طرفی وکیل و حرفه وکالت در دنیا به‌خصوص در غرب از اعتبار خاصی برخوردار است. حال اگر ما به صحنه بیاییم و وکالتِ متهم را علیه رژیم پهلوی قبول کنیم،‌ در واقع تریبونی را به دست آورده‌ایم که هر آنچه تا به حال نمی‌توانستیم بگوییم، از طریق آن و در عرصه دادگاه‌ها به گوش همه می‌رسانیم. پیشنهاد من مورد بحث قرار گرفت و به زودی پذیرفته شد.

نخستین گروهی که قرار شد با شرایط جدید در دادگاه محاکمه شوند، هجده نفر دانشجوی دستگیر شده بودند. پنجاه و چهار نفر وکیل برای دفاع از آنها ثبت‌نام کردند. دادگستری هشتم فروردین را به عنوان روز محاکمه تعیین کرد. این در حالی بود که حتی دادگاه‌های جنایی هم زودتر از روز پانزدهم فروردین تشکیل نمی‌شد. اما آنها به عمد تعطیلات نوروز را در نظر گرفتند تا وکلا به دلیل سفرهای داخل و خارج، امکان حضور پیدا نکنند و امر دفاع از متهمان فلج شود.

من آن زمان با مرحوم پوراستاد و شهید اسلامی ارتباط زیادی داشتم. به آ‌نها گفتم بچه‌های بازار را خبر کنید که به دادگاه بیایند. ضبط و نوار هم بیاورند و مکالمات را ضبط کنند. صبحِ روز دادگاه، دیدم چند نفر از وکلایی که به حرکت‌های سیاسی علاقه داشتند، نزدیک شعبه اول جنایی ایستاده‌اند. به محض دیدنِ من گفتند: مرتضوی، رئیس‌کل دادگاه‌های استان، آمده و می‌گوید آقای وزیر پیغام داده آقایان وکلا در دادگاه شرکت نکنند، در مقابل ما هم قول می‌دهیم که متهمین را تبرئه کنیم.

این حرف خیلی مرا عصبانی کرد، چون با اجرای این طرح بیشتر قصد داشتم تریبونی برای مخالفان فراهم کنم و حالا چنین امکانی از دست می‌رفت. همان موقع آقای صدر که از دوستان قدیمی ما بود، آمدند و گفتند: «آقای مرتضوی خواهش کرده‌اند به اتاق ایشان برویم». رفتیم و آقای مرتضوی حرف‌هایش را درباره شرکت نکردن وکلا در دادگاه و تبرئه دانشجویان تکرار کرد. گفتم:‌ «جناب مرتضوی تا جایی که من شما را می‌شناسم، آدم متدینی هستی. بفرمایید اینها را که بازداشت کرده‌اید، آیا جرمی مرتکب شده‌اند یا خیر؟ اگر نشدند، چرا بازداشت‌شان کردید؟ اگر شده‌اند، چرا می‌خواهید تبرئه‌شان کنید؟ چه جوری و به چه ترتیبی می‌خواهید این کار را انجام دهید؟»

گفت: آقای وزیر دیشب در هیئت دولت از من خواسته‌اند به دلایل سیاسی این کار انجام شود.»

گفتم: «وظیفه ما و وظیفه شرعی ما این است که از متهمان دفاع کنیم. شما هم هرطور دوست دارید حکم بدهید.»

با گفتن این حرف از جلسه بیرون آمدم و سرانجام قرار شد وکلا برای دفاع حاضر شوند. اما بعضی از وکلا که قبلاً ثبت‌نام کرده بودند، آن روز حاضر نشدند به جلسه دادگاه پا بگذارند؛ چون ترسیده بودند و نظرشان عوض شده بود. برخی هم منتظر بودند تا ببینند ساواک چه برخوردی با ما می‌کند و براساس آن تصمیم بگیرند وارد گود شوند یا نه.

 

منبع: خاطرات مرحوم سیدرضا زواره‌ای، تدوین: لاله فرزین‌فر، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1390، ص 60 تا 64.

 

 



 
تعداد بازدید: 983


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: