انقلاب اسلامی :: بهجتی شفق - شاعر پیشتاز انقلاب

بهجتی شفق - شاعر پیشتاز انقلاب

23 بهمن 1390

محمد قبادی


وقتی امام خمینی در نخستین سالهای دهه چهل نهضتش را آغاز کرد، آنان که دل در گرو او و اهدافش داشتند، آنچه در نهان و آشکار داشتند تقدیم او و اهدافش کردند و در این میان اما نقش ادب و هنر و ادیبان و هنرمندان بسیار خاص بود و ارزشمند. در عرصه هنر مثال را می‌توان به نقاشی، خطاطی، عکاسی و بسیاری دیگر کشاند و در ادب آن را در عرصه‌ها قلمی و کلامی جستجو کرد. در این عرصه اگر چه ادیبان و سخنرانان و سخنوران بسیارند اما کار شعر و کارکرد آن از جنس دیگری است.
در این گستره شعر شیرین‌ترین و شیواترین مفاهیم نهضت را می‌توانست منتقل کند و بسیاری، بخصوص جوانان را به سوی خود بکشد و مفاهیم نهضت را در گوششان زمزمه کند و در این میان آیت‌الله محمدحسین بهجتی متخلص به شفق اولین زمزمه‌گر این نغمات و مفاهیم بود. او به هر مناسبتی و هر واقعه‌ای که در نهضت اسلامی رخ می‌نمود شعری سرود و نغمه‌ای ساز کرد.


آیت‌الله محمدحسین بهجتی متخلص به شفق در خرداد 1313 در خانواده‌ای کشاورز در اردکان یزد متولد شد. پدرش محمدتقی نام داشت و علاوه بر کشاورزی امور مسجدجامع شهر را نیز پیش می‌برد. محمدحسین تحصیل را ابتدا در مکتب‌خانه و سپس در حوزه علمیه اردکان پی گرفت و از همان اوان نوجوانی ذوق ادبی‌اش را می‌آزمود و در این آزمون دو استاد برجسته حوزه علمیه اردکان مشوقش بودند؛ آیات حاج ملامحمد حائری و سیدروح‌الله خاتمی ضمن تشویق او به سرودن شعر، در جلساتی هفتگی قصیده «بُرده» را در مدح نبی مکرم اسلام (ص) برایش شرح می‌دادند.
بهجتی پس از مدتی حوزه علمیه اردکان را به قصد یزد ترک کرد اما اندک زمانی نگذشت که راهی شهر قم شد و ساکن حوزه علیمه قم گردید. او در آن حوزه علمیه از محضر عالمان بسیاری درس آموخت که برخی‌شان از این جمله‌اند: آیت‌الله‌العظمی حاج آقاحسین بروجردی، امام خمینی، آقا شیخ مرتضی حائری یزدی، سیدمحمد داماد و علامه طباطبایی. او در محضر این استادان البته دوستان و هم‌بحثانی یافت که در ذوق ادبی‌اش و روحیه سیاسی‌اش تأثیر بسیار داشت. از شاخص‌ترین این دوستان می‌توان به آیت‌الله خامنه‌ای (مقام معظم رهبری) اشاره کرد. بهجتی در خاطراتش اینگونه اشاره می‌کند: «بسیاری از سوژه‌های شعری که خیلی مطلوب واقع شده، اصل سوژه و فکر آن شعر، از مقام معظم رهبری، آیت‌الله خامنه‌ای بود. مثلاً می‌فرمودند که خوب است شعری در این زمینه ساخته شود که جوانها تشویق شوند، [...] و من یک مثنوی بلندی در همین سوژه‌ای که ایشان داده بود، سرودم».
محمدحسین بهجتی را می‌توان اولین شاعر روحانی انقلاب، در دوران نهضت امام خمینی برشمرد، (1) اشعار او بدون ذکر نامش در برهه‌های مختلف این نهضت دست به دست می‌گشت و گاه چاپ = منتشر می‌شد و او از این رهگذر دین خود را به پیشبرد اهداف امام خمینی ادا می‌کرد. او در این راه با بسیاری از مبارزان و یاران امام هم‌داستان و هم‌قدم بود و دوشادوش عزیزانی چون آیت‌الله دکتر شهید سیدمحمدحسین بهشتی بار گران انقلاب را بردوش می‌کشید.
ایشان پس از انقلاب مسئولیت کمیته انقلاب اسلامی مسجدالرسول محله مجیدیه جنوبی (استاد حسن‌بنا) را عهده‌دار شد تا اینکه رهسپار قم شد و بر کرسی تدریس نشست، اما مشیت‌الهی امامت جمعه اردکان را به او سپرد و او با حکم امام خمینی، رهبر انقلاب، راهی آن دیار شد و سالها منشاء تلاش بود تا سرانجام بر اثر بیماری قلبی در 29 مرداد 1386 در تهران درگذشت و پیکرش در اردکان یزد به خاک سپرده شد.


مقام معظم رهبری دو روز بعد از این ضایعه پیام تسلیت خود را تسلیم خانواده و ارادتمندان وی کرد و در آن عرض تسلیت ایشان را «عالمی پرهیزگار، ادیبی فرزانه، شاعر بلندآوازه و انسانی وارسته» خواند. روحش شاد و یادش گرامی.
از آیت‌الله محمدحسین بهجتی (شفق) آثار ارزشمندی به یادگار ماند. برخی از این آثار همچون تفسیر برخی آیات و سوره‌های قرآن و نیز شرحی بر چند خبطه نهج‌البلاغه به صورت صوتی است و بسیاری از اشعار و دست‌نوشته‌های وی در قالب کتاب منتشر شده است:
ـ بارش نور (مجموعه شعر)، با همکاری اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی اردکان، بصیر، اردکان، 1373ش.
ـ بهار آزادی (مجموعه شعرهای انقلاب)، قم، شفق، 1358ش.
ـ در خلوت شب خیزان (شرح دعای ابوحمزه ثمالی)، تهران، هنر رسانه اردیبهشت، 1387ش.
ـ سرود سحر (مجموعه اشعار)، قم، شفق، 1362ش.
ـ سرودهای انقلابی (مجموعه شعر از محمدحسین بهجتی و دیگران)، قم، پیام اسلام، 1368ش.
شایان ذکر است درباره زندگی، آثار و اشعار آیت‌الله محمدحسین بهجتی، علاوه بر مقالات و نوشته‌های منتشره در مطبوعات آثار زیر در قالب کتاب انتشار یافته است:
ـ بادة ازلی (جشن‌نامه استاد سخن، شاعر ارزشها حجت‌الاسلام والمسلمین محمدحسین بهجتی «شفق»)، به کوشش دبیرخانه پنجمین کنگره شعر و قصه طلاب سراسر کشور، تهران، حوزه هنری، 1375ش.
ـ در ساحت شفق (یادنامه‌ای در سالگرد رحلت آیت‌الله محمدحسین بهجتی «شفق»)، تهران، 1387ش.
ـ در سوگ فضیلت (یادی از عالم ربانی و عارف دلسوخته آیت‌الله محمدحسین بهجتی «شفق»)، به کوشش علیرضا تابش، تهران، 1386ش.
ـ خاطرات حجت‌الاسلام و المسلمین محمدحسین بهجتی (شفق)، به کوشش محمد قبادی، تهران، سوره مهر، 1388ش.

پی‌نوشت:
1) اولین اشعاری که در نهضت امام خمینی سروده شده با نام محمدحسین بهجتی (شفق) رقم خورده است. این شعر در قالب یک قصیده 42 بیتی سروده شد و با عنوان «نهضتی که دنیای اسلام را تکان داد» در 14 آذر 1341 به مناسبت لغو تصویب‌نامه انجمن‌های ایالتی و ولایتی و اولین قدم پیروز امام خمینی و یارانش در مواجهه با رژیم پهلوی منتشر شد. در همان روزها که اشعار مرحوم بهجتی بصورت دست به دست می‌گشت این جمله بر پیشانی اعلامیه بود: «به مناسبت نهضت مذهبی اجتماعی مراجع تقلید و ملت مسلمان در مورد مبارزه با تصویب‌نامه انجمن‌های ایالتی و ولایتی سروده شده است.»

نهضتی که دنیا را تکان داد

درود باد بر این انقلاب پاک، درود

که زیر سایة آن، جان ملتی آسود
درود باد بر این جنبش عظیم و شگرف که شاهراه سعادت به روی خلق گشود
چه جنبشی که رضای حق ارمغان آورد چه جنبشی که پیمبر از آن بود خشنود
خوشا به ملت اسلام و مردم بیدار کز اوج عزت و قدرت نیامدند فرود
از این قیام حیاتی که مسلمین کردند شرار ظلم فرو مرد و چشم فتنه غنود
قیامتی که به پا شد به دست روحانی نمود روز بداندیش، شام قیراندود
به جان پاک حجج، رهبران این نهضت نثار باد سلام و ثنای نامحدود
علی‌الخصوص خمینی، بزرگ آیت حق که عاشقانه در این صحنه قد علم نمود
یگانه رهبر بیدار و پیشوای دلیر که از شهامت خود اجتماع زنده نمود
فقیه اعظم اسلام و مرجع تقلید که افتخار کند علم از این یگانه وجود
نمود تکیه به پروردگار و کرد قیام وز آن قیام، شکوه و جلال دین افزود
شجاعت است و صراحت همیشه شیوه او بدین دو عامل عرشی رسد به هر مقصود
چنان بلند بود همت و اراده او که پا نهد ز بلندی به فرق چرخ کبود
زند به سینة او موج بحر علم و کمال به چشم و بینش او هست غیب، عین شهود
از اوست دیده اسلام و علم نورانی وز اوست قلب اجانب چو لاله خون‌آلود
دل شریعت و تقوا بدو سکون دارد کز این قیام ز رخسار دین، غبار زدود
گر این مجاهدت و همت و فداکاری نبود، بهره ملت به جز شکست چه بود؟
نه من ستایش او می‌کنم به تنهایی که هر جلوه این آفتاب دید ستود
سلام باد بر این پیشوای آزادی درود بر این رهبر شجاع، درود
به زیر پرده همی خواست دست استعمار که بشکند پی اسلام و دین کند نابود
نمود آتش سوزان و سرکشی روشن مگر به دیده دین آفتی رسد از دود
به خیره کرد هوس کز پی خرابی ملک مقدرات مسلمان دهد به دست یهود
خبر نداشت که این ملک صاحبی دارد که کید خصم نماید به جان او مردود
ز فتنه حفظ کند خاک پاک ایران را همیشه دست تواناس مهدی موعود
هنوز در دل این مملکت دلیرانند که پیش ظلم و ستم سر نیاورند فرود
هر آنکه خواست چراغ کند خاموش به دست خویش نموده است خویش را نابود
ورق زنند و بخوابند جابه جا تاریخ که قوم ضد خدا را مال امر چه بود؟
بماند روشن و پاینده حق و دشمن حق شکست خورد و فضیحت کشید و شد مطرود
مگر که طعمه موج بلا نشد فرعون؟! مگر که لقمه کام فنا نشد نمرود؟!
مگر ز آتش خذلان نسوخت ریشه عاد؟! مگر به باد هلاکت نرفت قوم ثمود؟!
جلی است راه ترقی، ولیکن این مستان نزول داده به ملک کیان به جای صعود
برای روز مصیبت‌فزای هفده دی کنند عید و نوازند چنگ و بربط و عود
اگر ترقی کشور به شعر و موسیقی است وگر به مستی و بی‌عفتی و رقص و سرود
به حق قسم که برای همیشه باید گفت چنین دیار سیاه و کثیف را بدرود
چنان به جان عموم اوفتاد آتش فقر که ملک را به سقوط افکند به زودی زود
به پیشگاه عدالت چه می‌دهند جواب از این همه دل مجروح و چشم خون پالود
برای مردم بیچاره چاره باید ساخت به فکر صنعت و تولید و کار باید بود
ز کارخانه و صنعت شود وطن آباد شود به دانش و اخلاق مملکت مسعود
دگر مقلد رفتار سایر ملل‌اند چرا دمی نگشایند چشم خواب‌آلود
فتاده در پی تسخیر آسمان آنها ولیک همت اینان بود و می و دف و رود
ز دیگران نگرفتیم یاد جز مستی به غیر خار ز گلزار، دست ما چه درود؟
فغان که درد دل بهجتی فراوان است ولی دریغ که نبود مجال گفت و شنود

قم ـ 1341/09/14



 
تعداد بازدید: 1887


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: