انقلاب اسلامی :: راهپیمایی عاشورای 1357

راهپیمایی عاشورای 1357

17 دی 1401

راهپیمایی سراسری عاشورای 1357 که روز 20 آذر آن سال برگزار شد، پرشورتر از راهپیمایی تاسوعا بود، زیرا ‌بسیاری از کسانی‌ که‌ در روز تاسوعا احتمالاً به ملاحظه حکومت نظامی یا از ترس تکرار فاجعه‌ای مثل 17 شهریور نیامده‌ بودند، در روز عاشورا با اطمینان خاطر حضور یافتند. بسیاری به صورت خانوادگی آمده بودند. در این‌ راهپیمایی‌ همه‌ بر این‌ باور بودند که‌ باید حرف‌ آخر را بزنند. کوبنده‌ترین شعارها علیه شاه و سلطنت در این روز از زبان جمعیت میلیونی مردم شنیده می‌شد.

در قطعنامه‌‌ 17 ماده‌ای‌ که‌ در پایان‌ این‌ راهپیمایی‌ خوانده‌ شد تأیید رهبری‌ بلامنازع‌ امام‌خمینی، برکناری‌ شاه‌ و برچیده‌ شدن‌ بساط‌ سلطنت‌، برقراری حکومت اسلامی، نفی‌ استعمار خارجی‌ و نیل‌ به ‌استقلال‌ و خودکفایی‌ ملی‌، حفظ‌ حقوق سیاسی‌ و اجتماعی‌ افراد جامعه‌ و اقلیت‌های‌ مذهبی‌، اعطای‌ آزادی واقعی‌ و حفظ‌ حیثیت‌، شرف‌ و کرامت‌ انسانی‌ به‌ زن‌ها، اجرای‌ عدالت‌ اجتماعی‌ و نفی‌ هرگونه‌ تبعیض‌ و استثمار، از جمله موادی بود که مورد تأکید و تأیید مردم قرار گرفت.[1]

حسین فردوست در خاطرات خود می‌گوید: شاه و ازهاری از داخل بالگرد نظامی، گستردگی حضور مردم در راهپیمایی عاشورا را دیده بودند. به گفته فردوست، محمدرضا خطاب به ازهاری گفت: «همه خیابان‌ها مملو از جمعیت است؛ پس موافقان من کجا هستند؟» ازهاری پاسخ داد: «در خانه‌هایشان» با شنیدن این جمله آخرین امید محمدرضا به یأس بدل شد و گفت: «پس فایده ماندن من در این مملکت چیست؟» ازهاری پاسخ داد: «این بسته به ‌نظر خودتان است.»[2]

امام خمینی‌ در فردای روز عاشورا در پیامی به مناسبت انجام راهپیمایی‌های تاسوعا و عاشورا این دو راهپیمایی را یک «رفراندوم بزرگ» خواندند و تصریح کردند: «این دو روز برای هیچ‌کس ابهامی باقی نگذاشت که ملت شاه را نمی‌خواهد و عدم ‎‌رسمیت او را با اکثریت قاطع قریب به اتفاق اعلام کرد»[3]

یکی از اسناد لانه جاسوسی که در روز 20 آذر، روز راهپیمایی عاشورا از سوی «کریستوفر» گزارشگر لانه جاسوسی به وزارت امور خارجه آمریکا مخابره شده جمعیت راهپیمایی عاشورا را بیشتر از تاسوعا خوانده است. در این گزارش که تحتِ‌عنوان «گزارش وضعیت ایران، شماره 39، 11 دسامبر 78» ارسال شده، چنین می‌خوانیم:

«جمعیت امروز، قدری بیشتر از دیروز و حرکاتشان با صراحت بیشتری سیاسی بود. شعارهای ضد شاه بیشتری سرداده می‌شد.»[4]

در سند دیگری در همین زمینه که از: «دفتر وابسته دفاعی» به: «سازمان اطلاعات دفاعی، واشنگتن دی.سی.» باعنوان «وضعیت ایران ـ 10 و 11 دسامبر 78» مخابره شده، می‌خوانیم: «در طی سخنرانی‌ها، بخش عظیمی از راهپیمایان هنوز به منطقه میدان شهیاد نرسیده بودند و طول صف جمعیت در خیابان آیزنهاور به چندین مایل می‌رسید.»[5]

همین سند در جای دیگری تصریح دارد: «جمعیت مردم نسبت به روز دهم دسامبر(تاسوعا) دو برابر شده بودند و مردم مطمئن‌تر و هدفدار‌تر به نظر می‌رسیدند.»[6]

در زمینه نظم و آرامش و انضباط راهپیمایی عاشورای سال 1357 نیز یکی از اسناد لانه جاسوسی تصریح دارد: «... کنترل جمعیت عالی بود، ناظرین (انتظامات) با بلندگوهایشان نظم خوبی به راهپیمایی بخشیده بودند و به مردم می‌گفتند چه موقع حرکت کنند، چه موقع بایستند، چه شعاری بدهند، و چه فریادی بزنند. انتظامات راهپیمایی حتی از بچه‌های کوچک گمشده مواظبت می‌کردند و سعی داشتند بچه‌ها را دوباره به والدینشان برسانند. پراکنده شدن جمعیت نیز در مجموع آرام، بدون حادثه، غیرقابل انتظار و بدون هیچ‌گونه درگیری جدی بود. مردم اجازه یافتند که بدون هیچ‌گونه مانعی بر سر راهشان به مناطق شمال شهر بازگردند.»[7]

همین سند در بخش دیگری با اشاره به راهپیمایی میلیونی مردم در روز عاشورا می‌نویسد: «ایران به‌طور غیرقابل باوری آرام بود. پیش‌بینی اینکه رهبران مذهبی بتوانند این حرکت‌های وسیع توده‌ای را بدون پیش آمدن هیچ‌گونه حوادث جدی کنترل کنند، مشکل بود. اما شکل‌گیری، حرکت و بالاخره متفرق شدن جمعیت به خوبی طراحی، هماهنگ و هدایت شده بود.»[8]

یکی از خصوصیات راهپیمایی عاشورا، که در اسناد لانه جاسوسی نیز بازتاب داشت، اقدام مردم در طرد گروه‌های غیر مذهبی بود. یکی از اسناد که توسط سولیوان سفیر آمریکا در تهران به وزارت خارجه آمریکا ارسال شده، با اشاره به فعالیت گروه‌های چپگرا در راهپیمایی عاشورا و درخواست‌های آنان برای آشوب می‌نویسد: «منابع ما گفته‌اند که رهبران سرشناس مذهبی خود را از این درخواست برای تظاهرات مبری دانسته‌اند و خصوصاً از این تلاش چپی‌های افراطی برای دامن زدن به خشونت بسیار ناراحت هستند.»[9]

در سند دیگری در همین زمینه می‌خوانیم: «گزارشاتی در دست است که بین گروهی که با داشتن علائم مارکسیستی مبادرت به الحاق به جمعیت در خیابان شاهرضا(خیابان انقلاب) نمودند و جمعیت اصلی، درگیری کمی (اصطکاکی) پیش آمد. طبق گزارشات، جمعیت، آن‌ها را به درون خود نپذیرفت.»[10]

در زمینه خلوص راهپیمایان عاشورا، یکی از اسناد لانه جاسوسی با اشاره به اقدامات انسان‌دوستانه و اسلامی آنان در تأسیس صندوق‌های خیریه برای کمک به خانواده‌های در حال اعتصاب می‌نویسد: «اهداف این کار، عبارت بودند از: پرداخت حقوق اعتصابگران در صنایع اصلی (مطبوعات، رادیو، هواپیمایی، نفت، آب و برق)، تأمین مقرری برای مغازه‌دارانی که مغازه‌های خود را بیش از یک هفته بسته‌اند، پرداخت کلیه هزینه‌‌های درمانی افرادی که در تظاهرات مجروح می‌شوند یا تأمین مقرری برای اعضای خانواده کسانی که در تظاهرات کشته می‌شوند، و جبران خسارت وارده بر مسلمانانی که مایملکشان به‌طور تصادفی در تظاهرات آسیب می‌بیند.»[11]

در خلال راهپیمایی‌های تاسوعا و عاشورا بعضی چهره‌های ملی‌گرا و غیر مذهبی از جمله رهبران جبهه ملی با هدف کسب وجهه مردمی شرکت داشتند. هدف آنان به دست ‌آوردن اعتبار اجتماعی با هزینه مردم بود. یکی از اسناد لانه جاسوسی که توسط سولیوان سفیر آمریکا در تهران در روز 20 آذر 1357 (روز عاشورا) به وزارت خارجه آمریکا ارسال شده، در این رابطه چنین می‌نویسد:

«اردشیر زاهدی که مذاکره‌کننده اصلی دولت برای برنامه راهپیمایی بود، به من گفت: که تعدادی از افراد ما نیز در این تظاهرات شرکت کردند و سعی نمودند که آن را به سوی اعتدال سوق دهند. وی همچنین متذکر شد که عده‌ای از میانه‌روها به جای عکس خمینی، عکس شریعتمداری را حمل می‌کردند. تمام این‌ها نشان‌دهنده همکاری بین دولت و رهبران میانه‌رو می‌باشد تا بدین ترتیب رهبران سیاسی میانه‌رو به هزینه خمینی کسب وجهه کنند. برای شاه چنانچه متعاقباً بخواهد با جبهه ملی به عنوان طرف اصلی برای تشکیل یک دولت ائتلافی مذاکره کند، این تاکتیک خوبی است.»[12]

در ادامه همین سند می‌خوانیم: «به نظر می‌رسد که اقداماتی در جریان است تا از طریق بازی با افکار عمومی، جبهه ملی با زیرکی، رهبریت مخالفین را از دست خمینی بیرون آورد. شاه همیشه استدلال کرده است که وی می‌‌تواند با جبهه ملی در مورد تشکیل یک سلطنت مبتنی بر قانون اساسی مذاکره کند ولی با خمینی هرگز.»[13]

در پایان این نوشتار، نظر «آنتونی پارسونز» سفیر وقت انگلستان در تهران در باره راهپیمایی‌های تاسوعا و عاشورا نیز خواندنی است:

«... هر دو روز [تاسوعا و عاشورا] از ساعت 9 صبح تا وقت ناهار من در پشت پنجره اتاق خود صفوف راهپیمایانی را که از خیابان فردوسی می‌گذشتند، نظاره می‌کردم. در مدت سه تا چهار ساعت عرض این خیابان و پیاده‌روها مملو از جمعیتی بود که برای پیوستن به صفوف سایر راهپیمایان در حرکت بودند و سیل جمعیت تا آنجایی که چشم کار می‌کرد، موج می‌زد. این خیابان فقط یکی از مسیرهای راهپیمایی بود و من ارقام یک میلیون تا یک میلیون و پانصد هزار نفر جمعیت را که درباره تعداد شرکت‌کنندگان در هر یک از این راهپیمایی‌ها منتشر شد، اغراق‌آمیز نمی‌دانم.»[14]

 

پی‌نوشت‌ها:

 

[1]. روزشمار انقلاب اسلامی، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ج 8 ، مدخل 20 آذر 1357.

[2]. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1393، ج1، ص590.

[3]. صحیفه امام، ج 5، ص 221.

[4]. اسناد لانه جاسوسی، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، کتاب نهم، ص 562، سند شماره 298.

[5]. همان، ص 566، سند شماره 301.

[6]. همان، ص 568.

[7]. همان، ص 566.

[8]. همان، همان سند، ص 568.

[9]. همان، ص 569، سند شماره 303.

[10]. همان، ص  575 و 576، سند شماره 307.

[11]. همان، ص 570 و 571 ، سند 304.

[12]. همان، ص 563 ، سند 299.

[13]. همان.

[14]. آنتونی پارسونز، غرور و سقوط، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1390، ص 168.



 
تعداد بازدید: 245


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: