انقلاب اسلامی :: تهدیداتِ علیه ایران در زمان شاه

تهدیداتِ علیه ایران در زمان شاه

05 اردیبهشت 1402

مقصود‌الحسن نوری
مترجم: فاضل شیرزاد

توضیح گروه ‌ترجمه و پژوهش منابع خارجی دفتر ادبیات انقلاب اسلامی: محمدرضا پهلوی در سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های خود دلیل اصلی خریدهای گسترده تسلیحاتی ایران در دهه1340 و 1350 را خطرهایی می‌دانست که منافع ایران را تهدید می‌کنند. مقصود‌الحسن نوری[1] نویسنده مقاله زیر، با بررسی تهدیدهای اصلی ایران که در نظر شاه مهم بودند (توقف صادرات نفت، نگرانی از امنیت رشد سریع اقتصادی، خطر جدایی بلوچستان از ایران، تهدید عراق و ترس از ظهور دولت‌های رادیکال در منطقه خلیج فارس) نتیجه می‌گیرد که این تهدیدها در دوران سلطنت شاه هیچ‌گاه به واقعیت نپیوستند و همه آنها چیزی بیش از تصورات شاه نبودند. 

ایران پس از جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1974/1352، فوراً یک برنامه‌ نظامی را تحت حاکمیت شاه از سر گرفت. همان‌طور که از سخنرانی‌ها و اظهارات مختلف شاه مشخص بود به نظر می‌رسد که ایران عمدتاً به دلیل تهدیدهای جدی که علیه امنیت ملی‌اش وجود دارد ترغیب به افزایش عملکرد نظامی خود شده است. شاه مکرراً ]در سخنرانی‌های خود[ اشاره داشت که «تهدیدهای مختلفی» از جانب مرزها بر ایران تحمیل خواهد شد.

در این مقاله سعی شده است تا منشأ و انواع تهدیداتی که شاه را نگران کرده است مورد بررسی قرار گیرند.

 

تهدید نفتی

ایران تا سال 1978/1357 چهارمین ذخایر بزرگ نفت جهان (تقریباً 60 میلیارد بشکه) را پس از عربستان سعودی، اتحاد جماهیر شوروی و کویت در اختیار داشت و بعد از شوروی، عربستان سعودی و آمریکا نیز چهارمین تولیدکننده بزرگ نفت محسوب می‌شد. این کشور دومین صادرکننده بزرگ نفت بود و به‌طور میانگین روزانه نزدیک به شش میلیون بشکه نفت از پایانه‌های خلیج‌فارس[2] خارج می‌شد. ایران در آن زمان بیش از هشتاد درصد ذخایر ارزی خود را از صادرات نفت به دست می‌آورد.[3] کل نفت خلیج‌فارس که تقریباً 30 میلیون بشکه در روز بود از تنگه هرمز عبور می‌کرد و 70 درصد نیاز اروپای غربی و 90 درصد نیاز ژاپن را تأمین می‌کرد. ملموس‌ترین تهدیدی که متوجه ایران بود، آسیب‌پذیری اقتصاد نفتی او بود.[4] به گفته‌ شاه:

خلیج‌فارس و تنگه هرمز در حقیقت شاهرگ حیاتی ایران محسوب می‌شوند. اگر این مناطق به هر نحوی تهدید شوند، جان ما هم به خطر می‌افتد.[5]

تصور می‌شد که نفت ایران در نقاط مختلفی که دارای چرخه‌ جریان نفت است در برابر انواع مختلف تهدیدات آسیب‌پذیر است، مانند میدان‌های نفتی، سیستم جمع‌آوری، تأسیسات پایانه‌ محلی و خطوط دریایی نفتی که از طریق آنها نفتکش‌ها نفت را به اروپا، آسیا، آمریکای شمالی، اسرائیل و آفریقای جنوبی منتقل می‌کنند. اگرچه مسئولیت ایران پس از آب‌های داخلی پایان‌یافته است، اما داشتن یک خطوط دریایی امن در نیمه شمال غربی اقیانوس هند به‌عنوان دغدغه‌ اصلی امنیتی این کشور هنوز باقی‌ است.

تا آنجا که ]این تهدیدات[ به میدان‌های نفتی هم مربوط می‌شوند، ]باید گفت[ مهم‌ترین آنها در دامنه‌ کوه‌های زاگرس در جنوب غربی کشور و در رأس خلیج‌فارس قرار دارند. این میدان‌های نفتی اگرچه نزدیک به مرز عراق هستند ولی به دلیل تپه‌ماهوری، به‌اندازه میدان‌های نفتی اصلی عربستان یا سایر موارد در چرخه‌ی نفت آسیب‌پذیر نبودند. اما اگرچه برای عراق یا هر دشمن دیگری اشغال این میدان‌ها بدون انجام یک حمله‌ نظامی بزرگ کار دشواری بود اما همیشه احساس می‌شد که خطر حملات هوایی عراق این چاه‌های نفت و پمپ‌های میدان نفتی را تهدید می‌کرد.

اگر اختلالی در چرخه‌ نفت به وجود می‌آمد سیستم جمعی (خطوط لوله و پمپ) و تأسیسات پایانه محلی نیز آسیب می‌‌دیدند. پالایشگاه‌های اصلی نفت ایران در آبادان در آبراه شط‌العرب در مجاورت عراق، در کرمانشاه، در محدوده‌ ۱۶۰ کیلومتری مرز عراق و ]دیگری[ در تهران واقع‌شده‌اند. تصور می‌شد که سیستم استخراج نفت در برابر حملات هوایی آسیب‌پذیر است زیرا پالایشگاه‌ها در تیررس و محدوده‌ توپخانه عراق قرار داشتند. علاوه بر این، همسایگان ایران، یعنی عربستان سعودی و عراق، برای صادرات نفت خود از طریق خطوط نفتی به دریای مدیترانه مسیرهای جایگزینی هم داشتند، درحالی‌که ایران این [مسیر‌ها] را نداشت. با پیش‌بینی افزایش در تولید ]نفت[، ضروری شد که بر تأسیسات پایانه‌ا‌ی اضافه گردد. در سال 1959/1338، اهمیت تجاری و راهبردی ]نفت[ باعث شد که تأسیسات پایانه‌ای در جزیره خارک در 48 کیلومتری خاک ایران ایجاد شود که به بزرگ‌ترین و به‌روزترین پایانه‌ نفتی جهان مبدل شد. ازاین‌رو، دلیل توجه و هوشیاری ایران نسبت به خلیج‌فارس ضرورت حفاظت از این تأسیسات پایانه‌ای بود که کار بزرگی بود.[6]

تهدیدهای دیگر مربوط به خطوط دریایی و کشتی‌های نفت‌کش بود که از جزیره خارک به سمت خلیج‌فارس و از طریق تنگه هرمز به خلیج عمان، دریای عرب و اقیانوس هند می‌رفتند. تنگه‌های مهم در مسیری هستند که خلیج‌فارس را به دریای عمان پیوند می‌دهند.[7] جای تعجب نیست که حفاظت و عبور آزاد از این تنگه‌ها به یک حساسیت امنیتی بزرگ برای ایران تبدیل‌شده ‌است. آنها به «رگ گردن» ایران معروف بودند و شاه گفته‌ بود که هر تروریستی که تنگه هرمز را تهدید کند، ایران آن را از بین خواهد برد، حتی اگر کشورهای خلیج‌فارس باشند که از این مسیر عبور می‌کنند و دوست ندار‌ند که ایران در این رابطه در امور آنها مداخله کند. وی همچنین در مصاحبه دیگری با هفته‌نامه آلمان غربی دی‌تسایت[8] گفت که ایران ترجیح می‌دهد در صورت مواجهه با تروریست‌ها با مصلحت‌بینی و تصمیمات خود اقدامی علیه آنها انجام دهد.[9]

طبق سناریوی تهدید شاه، این تنگه‌ها می‌توانند دو نوع مشکل قطعی را ایجاد کنند؛[10] در کانال آب‌های عمیق امکان مین‌گذاری وجود دارد و نفت‌کش‌های در حال تردد هم ممکن است از راه‌های مختلفی مورد تهدید یا حمله قرار گیرند. نفت‌کش‌ها در برابر حملات توپخانه‌ای و موشک‌های زمینی،[11] حملات زیردریایی‌ها و شناورهای سطحی و انواع سلاح‌ها ازجمله مین‌ها، موشک‌ها، تفنگ‌ها و غواص‌ها آسیب‌پذیر هستند. به‌طور خلاصه، وجود نقطه‌ کم‌عرضی مانند هرمز، ظاهراً فرصت‌ها و وسوسه‌هایی برای مهاجمان احتمالی ایجاد می‌کند که این امکان کمتر در سایر مناطق دیده می‌شود. شاید مهم‌ترین حادثه‌ی احتمالی این بود که بتوان چنین جاهایی را در دریا و هوا مین‌گذاری کرد.[12] اما برخلاف برخی از تنگه‌های راهبردی دیگر مانند تنگه‌های تیران[13] که منتهی به خلیج عقبه یا تنگه‌ باب‌المندب یا تنگه جوبال[14] که به انتهای جنوبی و شمالی دریای سرخ منتهی می‌شوند، غیرممکن است که تنگه هرمز با غرق شدن یک نفت‌کش در تنگه، مسیر مسدود شود.[15]

مشخص شد که نفت‌کش‌ها پس از عبور از تنگه هرمز مجدداً در معرض تهدید جدیدی هم قرارگرفته‌اند. اما خطر تهدید نفت‌کش‌هایی که از طریق دریای عمان عبور می‌کردند و به سمت دریای عرب و اقیانوس هند می‌رفتند، به‌عنوان یک خطر ناپایدار ارزیابی شد. در اقیانوس هند آنها دوشاخه شدند. برخی به سمت شرق و به سمت ژاپن و شرق آسیا حرکت می‌کردند. اکثریت دیگر در اطراف دماغه‌ امید نیک به سمت اقیانوس اطلس جنوبی و اروپا و آمریکای شمالی حرکت می‌کردند. در امتداد این دو مسیر ارتباطی، کشورهای مختلف با گروه‌های سیاسی متفاوت می‌توانستند مشکلات مختلفی را ایجاد کنند. شاه ایران با خود اندیشید که تهدیدات احتمالیِ کشورهای ساحلی را نمی‌توان نادیده گرفت. کیهان اینترنشنال در جمع‌بندی این مطلب نوشت:

به دلیل خطوط ارتباطی وسیع و به دلیل حقایق تاریخی و جغرافیایی، هر آنچه در شاخ آفریقا می‌گذرد نگرانی برای ایران محسوب می‌شود.[16]

شاید به خاطر این تهدیدهای احتمالی بود که شاه در آبان 1353 اعلام کرد نقش صلح‌بانی من نه‌تنها خلیج‌فارس و آب‌های سرزمینی کشور را در برمی‌گیرد، بلکه تا منطقه اقیانوس هند نیز کشیده شده است.[17]

در مناسبتی دیگر اعلام کرد:

ما دلیلی نداریم که به خاطر حضور (نظامی) خود در اقیانوس هند از کسی عذرخواهی کنیم. ما قطعاً بیش از هر قدرت خارجی دِین خود را نسبت به این اقیانوس ادا کرده‌ایم.[18]

از این‌رو، علاقه ایران به آفریقای شرقی نیز تا حدی ناشی از اهمیت مسیرهای دریایی امن برای ایران در امتداد دماغه و شاخ آفریقا بود.[19] درواقع در اواخر سال 1352، شاه در مصاحبه با نیوز‌ویک بر مسئولیت فزاینده ایران در قبال تأمین امنیت این مسیرهای نفتی تأکید داشت و اشاره کرد:

ما نه‌تنها مسئولیت‌های ملی و منطقه‌ای داریم، بلکه نقشی جهانی به‌عنوان نگهبان و حافظ 60 درصد از منابع نفتی جهان را نیز داریم.[20]

این نگرانی زمانی بیشتر شد که یک رزمایش دریایی مشترک به نام میدلینک[21] با حمایت سازمان سنتو در سال 1974/ 1353 برای نشان دادن قدرت در خطوط دریایی حامل نفت خلیج‌فارس به کشورهای غربی انجام شد.[22] با در نظر گرفتن این هدف، ایران شروع به ساخت یک قابلیت دفاعی کرد که به آن اجازه می‌داد تا از نفت‌کش‌های عازم اروپا تا شمال ماداگاسکار محافظت کند.[23] این افزایشی که در قابلیت حفاظت به وجود آمد به‌واسطه‌ی افزایش شعاع گشت‌زنی نیروی هوایی ایران در محدوده‌ی بیش از ۲،۲۵۲ کیلومتر دریایی و دستیابی به تسهیلات بندری در موریس در ازای کمک‌های اقتصادی به آن کشور بود.[24] همچنین ایران امکان یک آرایش ]نظامی[ مثلثی برای نظارت بر اقیانوس هند را به‌طور مشترک با مشارکت آفریقای جنوبی و استرالیا مورد بررسی قرار داد. در فوریه 1971/ بهمن 1349، پالایشگاه نفت ناترف[25] در ساسولبرگ[26] افتتاح شد. اوایل همان سال، ایران و آفریقای جنوبی روابط دیپلماتیک برقرار کردند و در اوایل ژانویه 1973/ اواسط دی‌ 1351، سرکنسول آفریقای جنوبی در تهران، آقای جی. اوکسلی،[27] گفت:

ایران سریع‌تر از بسیاری دیگر از کشورهای خاورمیانه، به موقعیت راهبردی آفریقای جنوبی و ارزش اساسی آن در حوزه‌ حفاظت از صادرات حیاتی ]نفت[ خود به غرب پی برده است.[28]

شواهد و مدارک بیشتری در مورد همکاری و هماهنگی دفاعی با انتصاب ژنرال چارلز فریزر[29] افسر سابق فرماندهی نیروهای رزمی مشترک در آفریقای جنوبی، به‌عنوان اولین سفیر این کشور در تهران به‌دست آمده است. این در حالی است که آفریقای جنوبی به طرح نظارت مشترک اقیانوس هند واکنش مثبت نشان داده است. اما ویتلام[30] در استرالیا قصد شرکت در هیچ نوع مشارکت دفاعی با آن دولت را نداشت.[31]

سهم ایران در خلیج‌فارس بیشتر از سایر کشورهای همسایه‌ی این خلیج‌ در نظر گرفته‌ شده است. این به دلیل جمعیت زیاد، ذخایر بزرگ نفت، ذخایر عظیم گاز طبیعی و در اختیار داشتن کل مرز شمالی خلیج‌فارس و دریای عمان (حدود 1950 کیلومتر) از جمله تنگه هرمز بود.[32]

رمضانی در مقاله‌اش می‌نویسد، منافع ایران در خلیج]فارس[، تاریخی، اقتصادی و راهبردی هستند.[33] ادعا می‌شود امپراتوری هخامنشی که کوروش کبیر در سال 533 پیش از میلاد تأسیس کرد، به اهمیت حیاتی خلیج‌فارس پی برده و به گسترش تجارت برون‌مرزی، دستیابی به نیروهای دریایی قوی و ناوگان تجاری، ارتقای ساخت کشتی، بهبود فن‌آوری ناوبری، بررسی‌های ساحلی و اکتشافات دریایی توجه ویژه‌ای داشت.[34]

از نظر اقتصادی، منطقه‌ هم‌مرز با خلیج‌فارس مهم است. این منطقه یک سه‌ضلعی متشکل از خرمشهر، [خلیج] گواتر و شیراز است که منطقه وسیعی را در برمی‌گیرد و مساحتی برابر با فرانسه دارد. در این منطقه نزدیک به 4 میلیون ایرانی زندگی می‌کنند که معیشت آنها به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم به آب‌های جنوبی ایران وابسته است. تخمین زده می‌شود که اکثریت جمعیت ایران تا پایان قرن ممکن است در نیمه جنوبی کشور زندگی کنند.[35] همچنین پیش‌بینی می‌شد که ایران در طول هشت سال، از سال 1975/ 1354 به بعد، حدود 30 میلیارد دلار در استان‌های جنوبی سرمایه‌گذاری کند.[36] علاوه بر این، خلیج‌فارس به‌طور روزافزون به کانون فعالیت‌های توسعه تجاری و صنعتی تبدیل می‌شد.[37] همچنین کانون شبکه حمل‌ونقل راه‌آهن ایران برای ارتباط بهتر با اطراف به سمت جنوب حرکت کرده است. ازدحام در بندر به یک معضل جدی تبدیل‌شده بود و قرار بود توسعه بندرهای قدیم و ساخت بندرهای جدید حجم سنگینی از ترافیک را کاهش دهد. استان خوزستان که به‌سرعت در حال رشد است مستقیماً با خلیج‌فارس مرتبط است و این درحالی است که استان‌های ساحلی سیستان و بلوچستان به‌عنوان «خوزستان‌های دهه 1980/1350» نامیده می‌شدند.[38]

علاقه ایران به خلیج‌فارس به ایرانیان‌ نیز مربوط می‌شد که نزدیک به یک‌میلیون نفر در آن‌سوی خلیج‌فارس زندگی می‌کردند.[39] با افزایش ثروت ناشی از درآمد نفت در پایان دهه 1960/1340، بسیاری از ایرانیان شروع به مهاجرت از این کشورها به کشور خود کرده بودند. از آن زمان، آنهایی که در خارج از کشور ماندند کم‌کم هویت ملی خود را بروز می‌دادند که این به ایران قدرت بیشتری می‌داد.[40]

از نظر راهبردی، زمانی که سلطنت عراق در ژوئیه 1958/ تیر 1337سرنگون شد و حکومت رادیکال جایگزین آن شد، منافع ایران در خلیج‌فارس بیشتر مورد توجه قرار گرفت. آغاز تهدیدها علیه پایه‌های سلطنت و حکومت‌های سنتی زمانی تشدید شد که در دهه 1960/1340 ناصر، رئیس‌جمهور مصر ابتدا درگیر نبرد تبلیغاتی علیه حکومت‌های سنتی، یعنی «ارتجاعی» در جهان عرب و ایران شد، و بعداً در یک نبرد نظامی با نیروهای مذهبی در یمن این تهدید خود را نشان داد. به دنبال آن، در ژانویه 1968/ دی‌ 1347 انگلیس اعلام کرد که قصد دارد تا 1971/۱۳۵۰ از خلیج‌فارس خارج شود. ایران نگران این بود که خلأ یک قدرت بالقوه به‌دعوت از قدرت‌های فرا منطقه‌ای نیانجامد. ایران می‌خواست که دولت‌های خلیج‌فارس مسئولیت امنیت این منطقه را بر عهده بگیرند و همان‌طور که در مارس 1970/ اسفند 1348 اعلام کرد، این آمادگی را داشت که از طریق همکاری با سایر کشورهای خلیج‌فارس و یا به ‌تنهایی این کار را انجام دهد. همان‌طور که در دسامبر1971/ آذر 1350 ابوموسی و تنب‌ها در تنگه سوق‌الجیشی هرمز را با نیروی نظامی به تصرف خود درآورد.

تهدید شوروی

شاه اغلب از طرف شوروی «تهدید به محاصره» می‌شد.[41] ایران طولانی‌ترین مرز یعنی حدود 2500 کیلومتر را با شوروی دارد. به دلیل تاریخ روابط ایران و شوروی، اکثر ایرانیان اتحاد جماهیر شوروی را محتمل‌ترین دشمن خود می‌دانستند. بدون شک یک واقعیت تاریخی را باید پذیرفت که تاریخ مدرن ایران را عمدتاً قدرت‌های بزرگی شکل‌ داده‌اند که به دنبال منافع خود در خاورمیانه بودند؛[42] تا اوایل قرن نوزدهم، بخش‌های بزرگی از سرزمین‌ها و مناطق مرزی، به‌عنوان‌مثال، ایالت‌‌های قفقاز (که اکنون در داخل مرزهای شوروی هستند) تحت حاکمیت ایران بودند، در اوایل قرن بیستم، روس‌ها سه بار از سال‌های 1288 تا 1290 و 1293 تا 1297 و از سال 1320 تا 1325 به خاک ایران حمله کرده و آنجا را اشغال کرده بودند. روس‌ها از انقلاب 1917، تلاش کرده‌اند تا دو جمهوری مجزای شوروی را یکی در مهاباد و دیگری در آذربایجان ایجاد کنند. ایرانیان اشغال شمال ایران از سوی شوروی را در هر دو جنگ به یاد می‌آورند که تا اردیبهشت 1325 پس از جنگ جهانی دوم از خروج خودداری کردند.[43] با توانمندی‌های نظامیِ شوروی، ایرانیان تصور می‌کردند که در صورت رویارویی نظامی با این کشور، به‌تنهایی شانسی نخواهند داشت. بنابراین گزینه‌ها و توانایی‌های ایران برای مقابله با حمله مستقیم شوروی کم بود، راهبرد و راه‌حل این بود که آستانه‌ حمله شوروی را با تقویت نیروهای مسلح ایران بالا ببرند و بدین ترتیب پیشروی شوروی را تا جایی که امکان داشت به تأخیر بیندازند و سپس شکست را بپذیرند یا تا زمانی که آمریکا مداخله نکند مقاومت کنند.[44] زمانی که ایران در سال 1955/1334 به پیمان بغداد پیوست، تصور این کشور از تهدید شوروی درست بود.[45] اگرچه در اوایل دهه 1960/1340 بهبودی در روابط این دو کشور به‌وجود آمد، اما نگرانی فزاینده‌ای هم وجود داشت که در سال1971 تا 1973/1350 تا 1352 به اوج خود رسید. جنگ هند و پاکستان در دسامبر 1971 منجر به تجزیه پاکستان و رشد یک جنبش جدایی‌طلبانه در بلوچستان ایران و کشور پاکستان شد. شوروی در 9 آوریل 1972/20 فروردین 1351 یک معاهده 5 ساله دوستی و همکاری با عراق امضا کرد.[46] در مارس 1973 نیروهای مسلح عراق به خاک کویت حمله کردند و تهدید کردند که به پیشروی خود ادامه خواهند داد مگر اینکه کویت مایل به اعطای برخی اراضی خود باشد. امتیازاتی که شامل واگذاری جزایر وربه و بوبیان (خارج از بندر ام القصر) به عراق بود،[47] همچنین، درگیری‌های مرزی بین عراق و ایران تا حد زیادی شعله‌ور شد و کردها (عراقی و ایرانی) واکنش زیادی از خود نشان دادند. در ژوئیه 1973/ خرداد 1352، حکومت محمد ظاهر شاه در افغانستان سرنگون شد و جنگ در ظفار با حمایت نظامی و اخلاقی خارجی حکومت سلطان عمان را به‌چالش می‌کشید. کودتای آوریل 1978/ اردیبهشت 1357 در افغانستان و عملیات مشترک شوروی و کوبا در شاخ آفریقا، ترس ایران از «محاصره» شوروی را تشدید کرده بود. در تمام این تحولات، شاه دست هدایت‌کننده شوروی را می‌دید.[48] بر اساس تصورات شاه، شوروی وجود یک حکومت طرفدار «مسکو» در ایران را قطعاً سودمند می‌دانست. اولاً، توازن قوا را تغییر و به او برتری فوق‌العاده‌ای نسبت به ایالات‌متحده و چین می‌دهد.[49] ثانیاً، به مسکو فرصت کنترل بر منابع نفتی ایران را می‌دهد.[50] و ثالثاً این امر به او امکان کنترل خطوط دریایی با دسترسی راحت به اقیانوس هند را نیز می‌داد.

تهدید اعراب

ایران تهدیدی را نیز از سمت غرب خود حس می‌کرد. این تهدید به دلیل وجود رقبای نظامی مستعد از کشورهای عربی حاشیه‌ خلیج‌فارس، به‌ویژه عراق و عربستان سعودی بود.[51] قبل از اینکه ایران با عراق به توافق سیاسی برسد، روابط بین دو کشور ضعیف بود و اغلب به درگیری‌های آشکار منجر می‌شد. ترس ایران با معاهده‌ی بین عراق و شوروی در 6 آوریل 1972/ ۱۷ فروردین 1351 تشدید شد. پس‌ از آن، کشتی‌های نیروی دریایی شوروی به بندرهای ام‌القصر و بصره عراق رفتند.[52] با ارسال تجهیزات نظامی شوروی به عراق، تنش در امتداد مرزهای دو کشور افزایش یافت.[53]

وقتی نیروهای عراقی ظاهراً برای به دست آوردن کنترل دو جزیره بوبیان و وربه که بر نزدیکی‌های بندر ام‌القصر عراق مسلط هستند در مارس 1973/ اسفند 1351 به کویت حمله کردند، به ترس ایرانیان افزوده شد. در واقع، کل طرحی که در پس ساخت بندر ام‌القصر وجود داشت، کاهش وابستگی نیروی دریایی عراق به بصره بود؛ این بندر تنها ۳8 کیلومتر بالاتر از شط‌العرب بود که در صورت جنگ با ایران ممکن بود غیرقابل استفاده شود. عراق همواره کویت را ساخته مصنوعی انگلیس می‌دانست و از سال 1961 ادعاهای تاریخی برای ضمیمه ‌کردن به خاک عراق را طرح کرده است‌) زمان استقلال دوم). این ادعا به این دلیل بود که کویت پیش از شکل‌گیری عراق به‌عنوان یک کشور مستقل، جزو «ولایتِ»[54] بصره در امپراتوری عثمانی به‌شمار می‌آمد.[55] بلافاصله پس‌ از این واقعه، شاه قاطعانه اعلام کرد که ایران تصرف کویت به‌دست عراق را تحمل نخواهد کرد و حمله مجدد عراق مشارکت و دخالت نظامی ایران را قطعی خواهد کرد.[56]

عراق از تحرکات خرابکارانه در منطقه حمایت می‌کرد. در ‌زمانی، عراق از بسیاری از جنبش‌های خرابکارانه حمایت می‌کرد و این نظریه را تأیید می‌کرد که نقش سابق مصر «برای صدور انقلاب در منطقه» را به عهده گرفته است.[57] ایران با نگرانی خاصی به این تحرکات خرابکارانه و تروریستی که خوزستان، بلوچستان و حوزه خلیج‌فارس را هدف گرفته بود، می‌نگریست.

علی‌رغم توافق سیاسی مارس 1975/ اسفند 1353 و سیاست‌های تعدیل‌کننده‌ عراق پس ‌از آن،[58] بی‌اعتمادی پایداری در هر دو طرف باقی ماند.[59] این بی‌اعتمادی را می‌توان در پاسخ شاه به خبرنگاری دید که به او گفت آیا من به‌رغم دستیابی به تسلیحات پیشرفته، «چوپان دروغگو» نیستم. به گفته شاه، عراقی‌ها موشک‌های اسکاد زمین به زمین را در اختیار داشتند و احتمال حمله غافلگیرانه به ایران به‌ویژه در زمینه همکاری نظامی وجود داشت.[60] در واقع بزرگ‌ترین هراس ایران از عراق پیوندهای محکم آن با مسکو بود، خصوصاً از نظر همکاری‌های نظامی.[61]

روابط ایران با دیگر همسایگان عرب نیز به شکل دوستانه‌ای نبود. اختلاف بین ایرانیان و اعراب طیف وسیعی را در برمی‌گیرد و ریشه در تاریخ دارد.[62] ایران از کشورهای مختلف عربی که در 15 سال گذشته از ادعاهای غیرقانونی علیه ایران حمایت می‌کردند، شکایت دارد. برای مثال، سوریه[63] و مصر در دهه 1960 در تلاش برای تغییر نام خلیج‌فارس، زمانی که ناصر رئیس‌جمهور روند پان‌عربیسمی خود را آغاز کرد، کارزار «خلیج عربی» خود را آغاز کردند. از آن زمان گروه‌های رادیکال عرب انتقادات خود را نسبت به طرح‌های هژمونیک ایران در منطقه خلیج‌فارس افزایش دادند. سرهنگ قذافی حاکم لیبی زمانی خلیج‌فارس را «فلسطین دوم» نامید.[64] عربستان سعودی اغلب از روابط ایران با اسرائیل ابراز نارضایتی کرده بود. علیرغم تصورات مشترک در مورد حفظ سلطنت، اتکا به غرب و بی‌اعتمادی عمیق به نیروهای طرفدار مسکو در منطقه، نقاط اختلاف بین ایران و عربستان سعودی بارز بودند.[65]

تهدید از سمت شرق و جنوب شرق

در زمان شاه تهدیدی نیز از جانب همسایه‌ شرقی، یعنی افغانستان، متوجه ایران بود. احتمال این تهدید از آنجا تشدید شد که ارتش افغانستان مجهز به تسلیحات شوروی بود و در این زمینه آموزش هم دیده بودند و شوروی یکی از اولین کشورهایی بود که رژیم جدید کابل را در ژوئیه 1973/ تیر 1352 و کودتای آوریل 1978/ اردیبهشت 1357 به رسمیت شناخت.[66] همچنین، کمک‌های شوروی به افغانستان از مجموع کمک‌های سایر کمک‌کنندگان بیشتر بود. اگرچه ایران و افغانستان در سال‌های اخیر (76 ـ 1973/1352 ـ 1355) تلاش کرده‌اند تا روابط خود را از طریق گسترش همکاری‌های اقتصادی[67] بهبود بخشند، اما نگرانی ایران از ادعای افغانستان مربوط به پَشتونستان[68] بود که گمان می‌رفت امنیت ایران را تحت تأثیر قرار دهد.

ولایت بلوچستان (در پاکستان) نیز یک مشکل محتمل در نظر گرفته می‌شد. این استان از غرب با ایران و از شمال با افغانستان همسایه است. این استان نزدیک به 800 کیلومتر مرز مشترک با ایران و در عین ‌حال جمعیت کمی هم دارد.[69] از زمان جنگ هند و پاکستان، تمایل و درخواست بلوچ‌ها برای خودمختاری از دولت مرکزی پاکستان در سال 1971 بیشتر خود را نشان ‌داد. فشارهای شاه نیز با موضع سنگین ذوالفقار علی بوتو علیه خودمختاری محلی همسو بود. هنگامی ‌که دولت منتخب ایالت بلوچستانِ پاکستان در برابر کنترل‌های سیاسی و اقتصادی دولت مرکزی در اوایل سال 1973 مقاومت کرد، بوتو با تشویق شاه دولت ایالتی را منحل کرد، سران اصلی بلوچ را به اتهام فتنه زندانی و از سوی حکومت مرکزی شرایط اضطراری را تحمیل کرد و ۷۰،۰۰۰ سرباز را برای سرکوب شورش بلوچ به این ایالت فرستاد.[70] تخمین زده می‌شود که در اواخر سال 1974 نزدیک به 55،000 بلوچ در این درگیری حضور داشتند که حدود 11500 نفر از آنها تحت نظر یگان‌های سازمان‌یافته و منسجم قرار داشتند. حداقل 3300 نظامی پاکستانی و 5300 چریک بلوچ و همچنین صدها زن و کودک گرفتار در آتش این جنگِ چهار‌ساله کشته شدند. گفته می‌شود که در مجموع 178 درگیری بزرگ و 167 رویداد کوچک‌تر دیگر در جریان این شورش رخ‌ داده است.[71] به‌ خاطر این درگیری‌ها ایران هراسان بود که این شورش به بلوچستان ایران سرایت نکند. بلوچ‌های ایرانی ازلحاظ تاریخی، طوایف بی‌اهمیت بوده‌اند که در استانی دور از تهران زندگی می‌کنند. اما این استان در مجاورت با خلیج عمان که خلیج‌فارس را به اقیانوس هند متصل می‌کند، قرار دارد. در دنیایی که شدیداً به نفت وابسته است و بیش از نیمی از ذخایر نفت جهان در منطقه‌ خلیج‌فارس متمرکز شده است، بلوچستان ایران از ارزش استراتژیکی بالایی در حکومت پهلوی برخوردار بود.[72]

ایران همچنین بر این باور بود که ممکن است یک جنبش شورشی با الهام از عراق یا روسیه در بلوچستان ایران اختلاف ایجاد کند که منجر به الحاق بلوچستان پاکستان شود و درنتیجه مشکلاتی در مرزهای شرقی ایران به وجود آورد. این اتفاق احتمالی می‌تواند به حرکتی برای نفوذ و خرابکاری در میان طوایف بلوچ ایرانی مبدل شود. شاه که قبلاً درگیر مداخله در عمان علیه جبهه آزادی‌بخش خلیج عربی در منطقه خلیج‌فارس بود، دوست نداشت که «جبهه دوم» در بلوچستان به‌ وجود آید و مشکلاتی در پاکستان ایجاد شود. یک اصل اساسی سیاست امنیتی ایران، تمامیت ارضی ایران مسلمان و حتی همسایگان غیرعرب، یعنی پاکستان و ترکیه بود.[73] در آغاز بحران سال 1971 و تجزیه پاکستان، مرزهای جنوب شرقی اهمیت خاصی برای ایران پیدا کرد. برای ایران، جنگ هند و پاکستان در سال 1971/ 1350 موجب شد ناکارآمدی اتحاد نظامی و توافقات دوجانبه با آمریکا را به ‌عنوان اقدامی برای تضمین امنیت به همه ثابت کند. هویدا نخست‌وزیر وقت، ترس ایران را در این زمینه بیان کرد:

پاکستان که هم‌پیمان ایالات ‌متحده از طریق دو معاهده چندملیتی و یک معاهده دوجانبه است، بدون هرگونه موج اعتراض جدی مورد حمله قرار گرفته و تجزیه ‌شده است. هیچ دلیلی وجود ندارد که وضعیت اسفناک پاکستان را به‌عنوان یک مورد اسثتثا در نظر گرفت که امکان تکرار چنین مشکلی در سایر نقاط منطقه وجود نداشته باشد.[74]

حتی قبل از بحران 1971/ 1350، ایران در برنامه‌ریزی استراتژیکی خود به امنیت پاکستان اهمیت زیادی می‌داد.[75] در سپتامبر 1965/ شهریور 1344 و دسامبر 1971/ آذر 1350، ایران حمایت مادی و معنوی قابل‌ توجهی از پاکستان کرد. در سال 1966/1345، دولت ایران تعدادی جت اف 86 سابر را به پاکستان ارسال کرد. در سال 1974/1353 گزارش شد که ایران با تأمین جنگنده‌های اف‌ـ5 برای پاکستان موافقت کرده است.[76]

امنیت ملی پاکستان ابعاد جدیدی برای ایران پس از سال 1971/ 1350 به وجود آورد. از این‌رو نگرانی ایران بیشتر در حفظ تمامیت داخلی و استقلال سیاسی پاکستان بود. به گفته‌ شاه:

تمامیت ارضی پاکستان برای ما حیاتی است. اگر این کشور تهدید می‌شد و جنبش جدایی‌طلبی شروع می‌شد، وضعیت کاملاً غیرقابل‌تحملی برای مرزهای شرقی ما ایجاد می‌کرد.[77]

شاه ایران بار دیگر در ژوئن 1974/ خرداد 1353 که اوضاع در پاکستان بسیار بدتر شده بود این نگرانی و ترس را تجربه کرد. ایران اعلام کردم که اگر شرایط غیرقابل‌تحمل شود، مداخله نظامی خواهد کرد.[78] وی در مورد تأمین احتمالی تسلیحات به پاکستان گفت:

اگر پاکستان یک جنگ تهاجمی را علیه هند شروع کند، هرگز به پاکستان کمک نخواهیم کرد، و من مطمئن هستم که هند قرار نیست پاکستان را فقط به این خاطر تهدید کند.[79]

وی در جای دیگری بر نیاز به تسلیحات داخلی تأکید کرد و گفت:

ما می‌خواهیم در تسلیحات خودکفا شویم. ممکن است صنعت تسلیحاتی مشترکی به‌صورت دوجانبه بین ایران و ترکیه و یا به‌صورت سه‌جانبه با پاکستان در نظر گرفته شود.[80]

از این‌رو، ایران تحت حاکمیت شاه خواستار یک پاکستان قوی و هم‌پیمان برای امنیت و ثبات در منطقه خلیج‌فارس بود. امنیت استان بلوچستان در جنوب شرقی ایران که در گستره جغرافیایی و قومی پاکستان قرار دارد، حائلی بین ایران و هند ایجاد می‌کند. علاوه بر این، ایران به نیروی کار ارزان پاکستان وابسته بود، درحالی ‌که پاکستان شرایط اقتصادی خود را با اتکا به ایران فراهم می‌کرد و همچنین در برابر حمله هند، ایران یک نوع بیمه ارضی برای پاکستان محسوب می‌شد.[81]

کودتای آوریل 1978/ اردیبهشت 1357 در افغانستان با حمایت شوروی و عدم اطمینان سیاسی در پاکستان پس از سرنگونی دولت بوتو در ژوئیه 1977/ تیر 1356، هراس ایران را در مرزهای شرقی خود بیشتر کرد.

شاه همچنین تهدیدهای مختلف و نسبتاً مبهم و نامشخص دیگری را که متوجه امنیت ایران بود احساس می‌کرد که هرگز به‌وضوح آن را بیان نکرده بود. برای مثال، در یک مورد او به «کشوری» اشاره کرد که اهمیت زیادی به جنگ شیمیایی می‌داد[82] و در موردی دیگر به تهدید رشد تروریسم و فقدان نظم و قانون[83] اشاره کرد. او همچنین خطر بالقوه از سوی گروه‌های چریکی کمونیست چپ‌گرا (تهدید قرمز) و گروه‌های چریکی مسلمان جناح راست (تهدید سیاه) را می‌دید.[84]

این خطراتی که شاه احساس می‌کرد ایران را بر آن داشت تا طرح امنیت جمعی در خلیج‌فارس را مدیریت کند. اگرچه ایران ترویج این مفهوم را در مارس 1970/ اسفند 1348 آغاز کرد، اما تنها پس از مارس 1975/ اسفند 1353 بود که این پیشنهاد یک شکل همکاری دفاعی در میان کشورهای خلیج به خود گرفت. شاه در جریان سفر به آمریکا در می 1975/ اردیبهشت 1354، اعلام کرد که در خلیج‌فارس ما به دنبال امنیت جمعی هستیم.[85] دو ماه بعد در ماه ژوئیه/ تیر، وزرای خارجه کشورهای خلیج فارس در نشست دفاعی جده گردهم آمدند. شش موضوع اصلی زیر مورد بررسی قرار گرفت:

1. محدودیت‌های قدرت‌های خارجی در منطقه،

2. تضمین تمامیت ارضی همه کشورها که احتمالاً اختلافات مرزی را خنثی می‌کند،

3. پیمان عدم تجاوز میان دولت‌ها،

4. همکاری متقابل علیه براندازی و همکاری در امور نظامی و اطلاعاتی،

5. آزادی کشتیرانی،

6. تقسیم آب‌های سرزمینی خلیج‌فارس و محدوده فلات قاره.[86]

اما پس از ژوئیه 1975/ تیر 1354، شتاب گفت‌وگوها درباره امنیت خلیج کاهش یافت.[87]

آخرین بررسی جدی در نوامبر 1976/ آبان 1355 صورت گرفت، که وزرای خارجه هشت کشور ساحلی خلیج‌فارس مذاکرات خود را بدون توافق رسمی، اما با تعهد برای گفت‌وگوهای بیشتر به پایان رساندند. بین عراق و هفت‌کشور دیگر ساحلی اختلافاتی وجود داشت. نظر مشترک وزرا این بود که اجلاس امنیت خلیج[فارس] زودتر از موعد برگزار شده است و موضوع پیچیده‌ای مانند هماهنگی بین هشت کشور ساحلی در چنین زمان کوتاهی حاصل نمی‌شود.[88]

به‌جز حمایت صریح عمان، سایر کشورهای حاشیه خلیج‌فارس نسبت به پیشنهاد‌های ایران برای امنیت خلیج‌فارس با ‌احتیاط عمل کردند.[89] این احتیاط‌ها ناشی از عوامل گوناگون سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی بود که سیاست‌ها و برداشت‌های مختلف کشورهای خلیج[فارس] را شکل می‌داد. [90] همچنین باید گفت که هیچ منبع تهدید مشخص یا مشترکی در میان کشورهای خلیج‌فارس وجود نداشت. این موضوع زمانی خود را نشان داد که شاه به شورش در عمان به‌سرعت واکنش نشان داد و کمک نظامی فرستاد، در حالی‌که سایر کشورهای عربی عموماً مردد بودند. از سوی دیگر، ایران با دیدگاه اعراب در مورد تحریم نفتی در جنگ اعراب و اسرائیل در 1973 موافق نبود. اگرچه تعدادی از کشورهای عربی آماده همکاری غیررسمی به‌صورت موقت بودند اما به‌جز عمان، هیچ‌کدام از آنها به این پیمان امنیتی رسمی اشتیاقی نشان نداده بودند.[91] علاوه بر این، از دیدگاه قدرت‌های کوچک‌تر خلیج‌فارس، هرگونه گروه‌بندی منطقه‌ای به معنای تسلط قدرت‌های بزرگ‌تر (یعنی ایران، عربستان سعودی و عراق) است. برای آنها یک پیمان رسمی سیاسی و نظامی تقسیم قدرت را در منطقه مشروع، پایدار و ثابت می‌کند، یعنی به سلسله ‌مراتب قدرت موجود رسمیت می‌بخشد.[92] در نهایت باید گفت که یک پیمان امنیتی تنها زمانی می‌تواند به سرانجام برسد که یک توافق کامل در مورد مرزهای کشور و پایان دادن به اختلافات در جزایر حاصل شود. باوجود پیشرفت قابل‌توجه در سایر نقاط، اختلاف مرزی عراق و کویت درباره دو جزیره همچنان ادامه یافت.[93]

از این‌رو، ایران با توجه به مشکلاتی که در ارتقای امنیت خلیج‌فارس احساس کرده بود، پیشنهادی برای کشورهای مشترک‌المنافع اقیانوس هند در سال 1974/ 1353 ارائه کرد که در آن همکاری دوجانبه بین کشورهای ساحلی اقیانوس هند به ‌تدریج به بحث در مورد مشکل امنیتی متقابل تبدیل شد.[94] این پیشنهاد هیچ نتیجه مشخصی فراهم نکرد. اما در مورد پیشنهاد خلیج‌فارس، تلاش‌هایی برای همکاری در زمینه غیرنظامی صورت گرفت.[95]

نتیجه

بحثی که در مورد آگاهی ایران از تهدیدات ]احتمالی[ در اینجا مطرح شد نشان می‌دهد که شاه انواع مختلف تهدیدها را از همه جهت حس می‌کرد. این تهدیدات عبارت بودند از: ترس از توقف نفت از خلیج‌فارس از طریق تنگه‌ هرمز به اقیانوس هند؛ نگرانی برای امنیت پایدار رشد سریع اقتصادی منطقه‌ای (ایران) که در مجاورت خلیج‌فارس است؛ خطر احتمالی مداخله نظامی عراق و اتحاد جماهیر شوروی؛ نگرانی فراگیر در مورد گسترش براندازی و احتمال جدایی بلوچستانِ ]ایران[ از سوی بلوچستان پاکستان که یک کشور همسایه بود؛ و ترس احتمالی از ظهور دولت‌های رادیکال در منطقه خلیج‌فارس. از قضا، هیچ‌یک از این تهدیدها در طول زندگی او به واقعیت تبدیل نشد. همان‌طور که وقایع 79 ـ 1978/ 1357 نشان داد، این تهدیدها زایده‌ ذهن ]شاه[ بود نه یک واقعیت بیرونی. انقلاب ایران یادآور این نکته بود که اکثر رهبران دیکتاتور و بی‌صلاحیت جهان سوم، آگاهانه یا ناآگاهانه ماهیت و نوع تهدیدها را درست تلقی نمی‌کنند.

 

پی‌نوشت‌ها:

 

[1] The Threat Perceptions of Iran Under Shah, Maqsud Ul Hasan Nuri; in Pakistan Horizon, Fourth Quarter 1986, Vol. 39, No. 4, pp. 69-90.

[2]. اصطلاح خلیج‌فارس بحث‌برانگیز است. برخی از کشورهای عربی تلاش کرده‌اند که نام آن را به «خلیج عربی» تغییر دهند، با توجه به دلایل تاریخی که وجود دارد در این مقاله از عنوان «خلیج‌فارس» استفاده ‌شده است. برای این پژوهش، کشورهای عراق، کویت، عربستان سعودی، بحرین، قطر، امارات متحده عربی و عمان در حوزه خلیج‌فارس در نظر گرفته می‌شوند. برای جزئیات بیشتر ببینید:

Iran Alamanac, 1976 and Book of Facts, Fifteenth Edition (nineth Edition) Tehran: Echo of Iran, July, 1976 p.60.

[3] .The Guardian, J 2 November 1978.

[4]. طبق گزارش شرکت ملی نفت ایران، میزان صادراتی که ایران در سال 1974/1353 انجام داده است به 20 میلیارد بشکه می‌رسد که این مبلغ بیشتر از کل درآمد حاصل از صادرات نفت در 65 سال گذشته است. یک پروژه توسعه ۶۵ میلیارد دلاری که قرار است تا پنج سال آینده تکمیل شود، راه‌اندازی شده است. صادرات و واردات نفت به ارزش حدود 7 میلیارد دلار در سال است که سبب می‌شود خلیج‌فارس، خلیج عمان، دریای عرب و خطوط دریایی منتهی به اقیانوس هند برای رشد و بقای ایران به یک امر مهمی تبدیل شود. رجوع کنید به:

Amir Taheri, "Policies of Iran in the Persian Gulf Region" in Abbas Amirie (ed.), The Persian Gulf and Indian Ocean in International Politics (Tehran: Institute for Interna- tional Political and Economic Studies, 1975), pp. 259- 260.

[5]. مصاحبه شاه با روزنامه اوکاز عربستان سعودی، نقل‌شده در:

Kayhan International (weekly English edition), 5 June 1976.

[6]. برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به:

R.M. Burreli, The Persian Gulf. The Washington Papers, Vol. I New York: The Library Press, 1972, p. 21.

[7]. عرض باریک‌ترین بخش تنگه ۳۳ کیلومتر دریایی است. برای مقایسه تنگه‌ها و کانال‌های اصلی در منطقه اقیانوس هند رجوع کنید به:

Ferenc A. Vali, Politics of the Indian Ocean Region: The Balance of Power (New York: The Free Press, 1976), pp. 265-266.

[8] .Die Zeit

[9] .Kayhan International, 4 May 1972.

[10]. رجوع کنید به:

United States Senate, U.S. Military Sales to Iran - A Staff Report to the Subcommittee on Foreign Assistance of the Committee on Foreign Relations, 94th Congress, 2nd Session, July 1976, p. 9. (Hereafter referred to as U.S. Military Sales to Iran.

[11]. بیم آن می‌رفت که اگر بلوچستان و عمان، دو منطقه پرمخاطره هم‌جوار با خلیج عمان، تحت کنترل دولت‌های تندرو قرار گیرند، تهدیدی جدی متوجه ترافیک دریایی در این منطقه شود.

[12] .U.S. Military Sales to Iran , p. 9

[13] .Straits of Tiran

[14] .Jubal Strait

[15]. دلیل آن این است که تنگه هرمز نسبتاً عمیق و عریض است و به‌ راحتی در معرض انسداد فیزیکی قرار نمی‌گیرد. به پاورقی شماره 6 رجوع کنید.

[16]. ببینید:

Kayhan International, editorial, 7 January 1978

[17]. شاه در مراسم بزرگداشت چهل و دومین سالگرد تأسیس نیروی دریایی شاهنشاهی ایران، همان، 9 نوامبر 1974.

[18]. همان، 4 می 1974، سخنان شاه با هفته‌نامه آلمان غربی Die Zeit

[19]. همان.

[20] .Shah's interview to Newsweek, 21 May 1973.

[21] .MIDLINK

[22]. نگاه کنید به:

T.B. Millar, "The Military-Strategic Balance", in Abbas Amirie (ed.), The Persian GuIf and Indian Ocean in International Politics (Tehran: Institute for International, Political and Economic Studies, 1975), p. 87.

[23] .R.D.M. Furlong, "Iran - a power to be reckoned with". International Defence Review, Geneva, 6:6 (December 1973), p. 726.

[24] .R.M. Burrell and Alvin J. Cottrell, Iran, Afghanistan, Pakistan: Tensions and Dilemmas, The Washington Papars, 11:20. Beverly Hills, London: Sage Publications, 1974, pp. 35-36

[25] .Natref Oil Refinery

[26] .Sasolburg

[27] .J. Oxley

[28]. همان.

[29] .General Charles Freezer

[30] .Whitlam

[31]. مراجعه کنید به:

The Canberra Times, 10, 13 August 1973. For political reasons against coperation with South Africa on the Indian Ocean security, also see

T.B. Millar, Austr in Peace and War: External Relations 1783-1977 (Canberra: Australian National University, Press, 1978), p. 365

[32] .Ahmad Ghoreyshi and Cyrus Elahi, "Iran's Foreign Policy" in Jane W. Jacqz (ed.), Iran: Past, Present and Future (New York: Aspen Institute for Humanistic Studies, 1976), p. 377.

[33] .See Rouholla K.K. Ramazani, The Persian Gulf: Iran's Role (Charlottesville, Virginia: University Press of Virginia, 1972).

[34] .Mahmoud Faroughi, "Iran and the Persian Gulf", Australian Outlook . Vol. 3!, (April 1977), p. 142.

اما واقعیت فوق را می‌توان به دلایل تاریخی به چالش کشید. در دوران اوج امپراتوری هخامنشیان، فعالیت دریایی عمدتاً در دریای مدیترانه بود و نه خلیج‌فارس. سرنگونی این حکومت به ‌دست اسکندر مقدونی و نبردهای بعدی در هند از طریق راه‌های زمینی بود و نه از طریق دریا. این نشان می‌دهد که خلیج‌فارس، برخلاف راه‌های زمینی بین ایران، هند و چین، آن‌قدر مهم نبود که در دوران امپراتوری هخامنشیان « عنصر حیاتی» توصیف شود. اما این خلیج در دوران باستان با دریانوردی فعال میان بین‌النهرین و هند بین قرن‌های نهم و پانزدهم پس از میلاد اهمیت پیدا کرد، زمانی که تجارت اعراب ابعاد وسیعی پیدا کرد، در قرن شانزدهم با کاشفان پرتغالی و در قرن‌های هفدهم و هجدهم زمانی که انگلیسی‌ها و هلندی‌ها تلاش کردند انحصارات تجاری را در این خلیج ایجاد کنند. رجوع کنید به:

Iraq and the Persian Gulf, B.R. 524, Geographical Hand Book Series: Oxford sub-centre of the Naval Intelligence Division, September 1944, p. 12.

[35]. برای جزئیات بیشتر رجوع کنید به طاهری، همان، ص ۲۶۰.

[36]. همان.

[37]. به‌عنوان‌مثال، طرح‌های وسیعی برای بهره‌برداری از منابع آب زیرزمینی، نیروگاه‌های آب‌شیرین‌کن و نیروگاه‌های هسته‌ای در خلیج‌فارس با دانش فنی خارجی در حال انجام بودند. همچنین، از چهار کارخانه آهن احیای مستقیمِ جدید که قبلاً برنامه‌ریزی‌شده بود، سه کارخانه قرار بود در خلیج‌فارس باشند. معادن عظیم مس که گمان می‌رود یکی از بزرگ‌ترین اکتشافات جهان باشد، در نزدیکی کرمان پیدا شد. صنایع پتروشیمی ایران نیز منحصراً در خلیج‌فارس مستقر بودند. ایران همچنین به خاطر صادرات ماهی خلیج‌فارس سالانه یک میلیارد دلار درآمد به دست می‌آورد. ببینید: پیشین، ص 261.

[38] .See Khosrow Mehrabi Sistan-Baluchistn Week", Kayhan International, 15 December 1973

[39]. به ‌عنوان ‌مثال، در بحرین، ایرانیان یک جامعه پیچیده و پررونقی را تشکیل می‌دهند. در کویت آنها یک‌ششم از کل جمعیت را تشکیل می‌دهند. در بخش باطنه عمان بخش قابل‌توجهی از بازاریان و در قطر و امارات متحده عربی بخش قابل‌توجهی از کل نیروی کار را ایرانیان تشکیل می‌دهند. طاهری، پیشین، ص 261.

[40]. همان، همچنین مراجعه کنید به:

U.S. Congress, House of Representatives, The Persian Gulf, 1974: Money Politics, Arms and Power. Hearings before the Subcommittee on the Near East and South Asia of the Committee on Foreign Affairs, 93rd Congress. 2nd Session, 30 July, 9, 7 and 12 August 1974 (Washington: U.S. Government Printing Office, 1975), p. 240.

[41] .U.S. News and World Report, 26 June 1978.

[42]. برای جزئیات تاریخی ببینید

 Firuz Kazemzadeh, Russia and Britain in Persia 1694-1914 ( New Haven: Yale University Press, 1968); and Tareq Y. Ismael, The Middle East in World Politics (Syracuse, N.Y.: Syracuse University,1974).

[43]. احمد قریشی و کوروش الهی، همان، ص ۳۷۱.

[44] .Shahram Chubin, Iran's Military Security in the 1980s. The California Seminar on Arms Control and Foreign Policy, Discussion Paper No. 73, California, September 1977, p. 6.

[45]. این تهدید عضویت ایران در سنتو و توافق دوجانبه آن با آمریکا برای کمک در صورت تجاوزات شوروی را روشن می‌کند.

[46]. مفاد 8 و 9 این معاهده منحصراً درباره همکاری‌های دفاعی بود.

[47]. میزان دخالت شوروی در این حادثه نامشخص است. اما تهران از یاد نخواهد برد که صدام حسین تکریتی، معاون وقت شورای فرماندهی انقلاب عراق، یک روز قبل از حمله، به مسکو پرواز کرد و اینکه دریاسالار سی.جی. گورشکوف فرمانده نیروی دریایی شوروی به‌طور ناگهانی در 3 آوریل وارد بغداد شد. در واقع، آمریکا اقدام غیرمسئولانه عراق را تأیید نکرد. نه‌تنها اکثر کشورهای عربی، ازجمله سوریه، با اقدام عراق مخالف بودند، بلکه عربستان سعودی و ایران در واقع تهدید کردند که علیه عراقی‌ها اقدامی انجام خواهند داد و بنابراین نیروها را به نزدیکی مرز کویت منتقل کردند. سفر دریاسالار گورشکوف برای این بود که شوروی بتواند حضور خود را در عراق افزایش دهد اما به هدف تأثیرگذاری بر ذهن عراقی‌ها برای اتخاذ موضع معقول‌تری انجام شد. در این زمان، تلاش شوروی برای متقاعد کردن عراق به عدم رویارویی با همسایگانش در بحث‌هایی که در جریان سفر برژنف به ایالات‌متحده در ژوئن مطرح شد و فعالیت‌ها و تلاش‌های شوروی در خلیج‌فارس برای جلوگیری از تشدید بیشتر اوضاع، خود را نشان داد. رجوع کنید به:

Yodfat and M. Abir, In the Direction of the Persian Gulf: The Soviet Union and the Persian Gulf (London: Frank Cass and Co., 1977), pp 86-87.

[48]. به ‌عنوان ‌مثال، رجوع کنید به مصاحبه شاه با آرنود بورچگریو:

Tèa with the Shah, Newsweek, 20 November 1978.

ترس‌ ایرانیان گاهی به «بزرگنمایی روسیه پیشین» و شوروی بر‌می‌گردد. مولوتوف و ریبنتروپ در نوامبر 1940 ‘tj که منطقه جنوب باتوم و باکو باید به‌عنوان مرکز آرزوهای شوروی در مسیر خلیج‌فارس شناخته شود. اما حقیقت این است که آلمانی‌ها پروتکلی محرمانه برای پیش‌نویس توافقنامه بین آلمان، ایتالیا، ژاپن و شوروی  تهیه‌ کرده بودند. پروتکل، دعاوی ارضی هر طرف را مشخص کرده است «مگر بازنگری اراضی در اروپا که پس از انعقاد صلح انجام می‌شود». بر این اساس، «محور دعاوی ارضی آلمان در سرزمین‌های آفریقای مرکزی»؛ ژاپن «در منطقه شرق آسیا تا جنوب امپراتوری ژاپن» است. شوروی «اعلام می‌کند که دعاوی ارضی‌ او در جنوب خاک شوروی در جهت اقیانوس هند قرار ‌دارد». رجوع کنید به:

Raymond J. Sontag and James S. Beddie (eds.), Nazi-Soviet Relations (1939-1941), Documents from the Archives of the German Foreign Office (Washington: Dept. of State, 1948), p. 25.

ظاهراً این پیش‌نویس موضوع گفتگوی مولوتف و سفیر آلمان در مسکو، فون شولنبرگ، در 26 نوامبر 1940 بود. فون شولنبرگ به وزارت خارجه آلمان گزارش داد که مولوتف اظهار داشت که دولت شوروی آماده پذیرش پیش‌نویس معاهده‌ چهار قدرت با شرایط زیر است:

(۱) ایجاد پایگاهی برای نیروهای زمینی و نیروی دریایی شوروی در محدوده‌ی تنگه بُسُفِر و داردانل با اجازه حضور طولانی‌مدت در تنگه‌های ترکیه.

(2) مشروط بر اینکه منطقه جنوب باتوم و باکو در جهت کلی خلیج فارس به‌عنوان حوزه نفوذ شوروی شناخته شود. همان، صفحات 258 ـ 259. دو شرط دیگر مربوط به فنلاند و ‌ژاپن است.

اگرچه قرار بود پیشنهادهای آلمان توجه را از اروپا منحرف کند، اما شوروی همچنان حواسش به اروپا بود و می‌دانست که منافع اصلی آن‌ها در خاورمیانه وجود دارد. هیتلر تصمیم گرفت مذاکرات با آن‌ها را متوقف کند و یک ماه بعد، در 18 دسامبر 1940، دستور «عملیات وحشیانه‌« خود را برای حمله به شوروی صادر کرد. همان. صفحات 260 ـ 264.

لازم به ذکر است که تعداد زیادی از کتب تاریخی غرب و ایران که به آن دوره می‌پردازند به‌تفصیل بخش‌هایی از مذاکرات آلمان و شوروی در مورد خاورمیانه را معلوم می‌کنند، اما بیشتر این کتب به پیشنهادهای آلمانی‌ها به‌گونه‌ای اشاره می‌کنند که گویی این طرح‌ها از سمت شوروی است و تلاش‌های ناموفق آلمان برای منحرف کردن توجه شوروی از اروپا به خاورمیانه را نادیده می‌گیرند.

[49]. بین ایران و چین مسائل مختلفِ مشخصی وجود داشت. در ژوئن 1973 / خرداد 1352، وزیر خارجه چین، چی پنگ فی، از تهران بازدید کرد و از تقویت نظامی ایران حمایت کرد. در مقابل، شاه اعلام کرده بود که چین را نیز باید در هرگونه بحث امنیت جمعی در آسیا در نظر گرفت. پکن همچنین از دیدگاه ایران مبنی بر اینکه امنیت منطقه خلیج‌فارس باید به خود کشورهای ساحلی واگذار شود، حمایت کرده بود. اعتقاد بر این بود که پکن و تهران به‌طور ضمنی طرح‌هایی را برای گسترش تأسیسات ایالات‌متحده در دیگو گارسیا به تصویب رسانده‌اند. هیچ‌کدام از آن‌ها مثل اکثر کشورهای ساحل خلیج‌فارس نمی‌خواستند که یک رقابت دریایی میان ابرقدرت‌ها در اقیانوس هند ایجاد شود، و نیز نمی‌خواستند شوروی تسلط دریایی انحصاری در این منطقه به دست آورد. روابط ایران و چین زمانی تقویت شد که رئیس هوآکو فنگ از 29 اوت تا اول سپتامبر 1978/7 شهریور تا 10 شهریور1357 از ایران بازدید کرد. سفر وی با امضای توافقنامه فرهنگی و گفتگوهای مفصل در مورد همکاری در علم و فناوری به پایان رسید. همچنین گفته می‌شود که گفتگوهای دوجانبه آن‌ها شامل گفتگوهای منطقه‌ای در مورد امنیت خلیج‌فارس می‌شد که از نوامبر 1976 / آبان 1355 متوقف‌ شده است. رجوع کنید به:

Burrell and Cottrell, op. cit., p. 37; Tehran Radio, 31 August 1978, quoted in the American [ Foreign Broadcast Information Service (FBIS), Middle East (ME), 31 August 1978, pp. RI-R2, New Chine News Agency (Peking) in English, 2 September 1978, quoted in FBIS (PRC), 7 September 1978, pp. A23-A24; and D.L. Price, "Moscow and the Persian Gulf", Problems of Communism, Vol. XXVIII (March-April 1979), pp. 12-13.

[50]. اگرچه شوروی در تولید نفت و زغال‌سنگ در جهان پیشرو بوده، اما با خطر کمبود سوخت مواجه است که (همراه با متحدانش) تا سال 1980 باید سالانه حدود 100 میلیون تن نفت وارد کند. رجوع کنید به:

Boris Rochkov, The Russian Stake in the Middle East', New Middle East, No. 8 (May 1969), pp. 36-37. Also read Yodfat, op. cit., pp. 1-20.

[51]. اگرچه ایران در مارس 1975/ اسفند1353 بر سر مناقشه رودخانه شط‌العرب با عراق به توافق سیاسی رسیده بود، اما به‌نظر نمی‌رسید که الگوی دائمی در روابط دوستانه شکل بگیرد. عراق غالباً به‌عنوان «رهبر سیاسی» کشورهای عربی شناخته می‌شد.

[52]. برخلاف تصور ایران از تهدیدات احتمالی، بیشتر این رفت‌وآمد‌ها از سوی نفت‌کش‌های شوروی انجام ‌شده بود نه کشتی‌های جنگی. برای جزئیات بیشتر ببینید:

Australia and the Indian Ocean Region, Report from the Senate Standing Committee on Foreign Affairs and Defence (Canberra: Australian Government Publishing Service, 1976), Appendix A, pp. 211-235.

[53]. برای جزئیات بیشتر ببینید:

Burreil and Cottrell, op. cit., p. 5.

[54]. ولایت‌ها واحدهای اداری تحت حکومت عثمانی بودند.

[55] .R.P. Owen, «'the rebellion in Dhofar - a threat to Western interests in the Gulf", The World Today, Vol. 29 (June 1973), p. 2

[56] .The Times, London, I April 1974

[57]. برخی از جنبش‌های مورد حمایت عراق عبارت بودند از: کمیته سیاسی انقلاب فلسطین، جبهه ملی ایران، جبهه خلق برای آزادی عربستان (خوزستان)، حزب دمکرات کردستان ایران، جبهه خلق برای آزادی بلوچستان. (پاکستانی و ایرانی)، جبهه خلق برای آزادی عمان و خلیج عربی، جبهه آزادی اریتره، جبهه آزادی‌بخش چاد و جبهه متحد برای آزادی سومالی غربی. رجوع کنید به:

AI Naha: Weekly Arab Report, 28 January 1974 as cited in Burreil and Cottrell, op.cit. p.7.

[58]. برای ارزیابی مجدد سیاست‌های عراق رجوع کنید به:

J. P. Smith, "Iraq Starts Changing Its Tune", The Guardian, 20 August 1978, pp. 15-16.

[59]. به‌ عنوان ‌مثال، حتی پس از قرارداد مارس، جمعیت دفاع از عربیسم «خلیج عربی» یک دفتر نمایندگی در بصره تأسیس کرد که مسئولیت گسترش (انقلاب) در سراسر خلیج‌فارس را بر عهده داشت. رجوع کنید به:

Kayhan International, 30 July 1977.

[60]. مصاحبه شاه با خبرنگار تریبون در تهران که در کیهان اینترنشنال، 19 نوامبر 1977 منتشر شده است.

[61]. از سال 1972، عراق و شوروی معاهده دوستی و همکاری بستند که قرار بود به مدت 15 سال به قوت خود باقی بماند. مسکو به مدت 20 سال 90 درصد از نیازهای سخت‌افزاری دفاعی عراق را تأمین می‌کرد. در میان شرکای تجاری عراق، شوروی در رتبه ششم به‌عنوان تأمین‌کننده و هفتم به‌عنوان مشتری (غیرنفتی) قرار گرفت. رجوع کنید به:

David Lynn Price, "Moscow and the Persian Gulf", Problems of Communism, Vol. XXVIII. (March-April 1979), pp. 1-13. Also see Kayhan International, 23 October I976 regarding an arms "agreement signed on 17 August 1 976 between Iraq and the Soviet Union

[62]. عامل تحریک‌کننده اصلی بین اعراب و ایرانیان شکاف‌های مذهبی و قومی بود. ایرانیان به فرقه شیعه تعلق دارند در حالی ‌که عرب‌ها عمدتاً سنی هستند. ازنظر قومی ایرانیان خود را آریایی می‌دانند و از این‌رو از اعراب متمایز می‌شوند. تنگه هرمز؛ روابط تجاری و دیپلماتیک ایران با اسرائیل و نقش نظامی مسلط در منطقه خلیج‌فارس از دیگر حوزه‌های مهم اختلاف عقیده تلقی شد.

[63]. متون جغرافیایی و تاریخی سوریه، استان خوزستان ایران (به نام عربستان) را یک سرزمین عربی قلمداد می‌کنند که ایران آن را به‌ زور اشغال ‌کرده است. ببینید:

Kayhan International, 30 July 1977.

[64]. قذافی به‌شدت تصرف بخش جنوبی شبه‌جزیره عربستان به‌دست ایران را محکوم کرده بود و در نشست سران کشورهای غیرمتعهد در کلمبو 1976، خواستار اقدام هماهنگ از سوی کشورهای غیر متعهد علیه ایران شده بود. رجوع کنید به همان 19 اوت 1976.

[65]. مهم‌ترین نقاط تفاوت بین نقش اقتصادی و سیاسی عربستان سعودی و ایران از حقایق زیر ناشی می‌شود: عربستان سعودی با جمعیت 6.5 میلیون نفر دارای بزرگ‌ترین ذخایر ثبت‌شده نفتی (130 میلیارد بشکه) در جهان است. درآمدهای عظیم نفتی مازاد و باقی‌مانده را در خارج از کشور سرمایه‌گذاری کرد. عربستان سعودی به دلیل ترس از برهم خوردن ثبات سیاسی، نمی‌تواند مانند ایران برنامه نوسازیِ برنامه‌ریزی‌شده را آغاز کند. در مقابل، ذخایر نفت ایران (65 میلیون بشکه) جمعیت نسبتاً بزرگی حدود 37 میلیون نفر را تأمین می‌کند. ایران با توجه به برنامه‌هایِ توسعه بلندپروازانه‌ای که شاه به اجرا درآورده بود، به‌شدت به درآمدهای نفتی نیاز داشت. علاوه بر این، عربستان سعودی کمتر علاقه‌مند به افزایش قیمت نفت بود، درحالی‌که ایران به دلیل کاهش ذخایر نفت و افزایش نرخ تورم، خواهان افزایش قیمت بود. اجلاس‌های اوپک از سال 1975 این تفاوت‌ها را بین دو کشور نشان داد. برای جزئیات بیشتر رجوع کنید به مهرداد خوانساری، «اهداف متفاوت، سیاست‌های نفتی ایران و عربستان را نزدیک‌تر می‌کند»، ببینید:

Kayhan International, 30 April 1978.

[66]. اولین کشوری که در ژوئیه 1973 از نظر دیپلماتیک به رسمیت شناخت، هند بود.

[67]. در فوریه 1974/ بهمن 1352 ایران و افغانستان توافقنامه‌ مشترکی امضاء کردند. رئیس‌جمهور وقت داود در ماه مه، برادرش سردار محمد نعیم را به دلیل یک حادثه مرزی که در آن 70 افغان کشته‌ شده بودند، برای بهبود روابط سیاسی به تهران فرستاد. در ماه می‌ مذاکراتی در مورد اعطای یک بندر صادراتی بدون عوارض گمرکی به افغانستان در سواحل جنوبی ایران انجام شد. در 13 مارس 1973/22 اسفند 1351 پیمانی مبنی بر تقسیم آب رودخانه هیرمند بین دو کشور امضاء شد و در سال 1975/1354 به تصویب رسید. همچنین ایران تعهداتی برای ارائه کمک مالی و فنی به افغانستان داشت. برای جزئیات ببینید:

Burreil and Cottrell, op. cit., pp. 42-43 and Kayhan International, 4 June 1977, and 21 June 1978.

[68]. مراجعه کنید به:

P.I. Cheema, “Irredentism and Afghanistan's claim for Pakhtoonistan” Scrutiny, Islamabad, IV: 3 (1978), pp. 63-70.

[69]. بلوچستان 40 درصد خاک پاکستان را در برمی‌گیرد. تخمین زده ‌شده که نزدیک به 5 میلیون نفر از طوایف بلوچ در منطقه کوهستانی و صحرایی صعب‌العبور غرب پاکستان، شرق ایران و جنوب افغانستان زندگی می‌کنند، منطقه‌ای که نزدیک به 750 مایل در امتداد دریای عرب و دریای عمان امتداد دارد. رجوع کنید به:

Oman. Selig S. Harrison, "Nightmare in Baluchistan", Foreign Policy, No. 32 (Fall 1978), p. 137.

[70]. همان، ص ۱۳۸.

[71]. همان، ص ۱۳۹.

[72]. سیستان و بلوچستان، یکی از کمتر‌ توسعه‌یافته‌ترین مناطق ایران با جمعیتی حدود ۵۰۰ هزار نفر، ۱۱ درصد از کل مساحت ایران را تشکیل می‌دهد. جاده راهبردی شمال به جنوب که زاهدان را به بندر چابهار (یک تأسیسات دفاعی سه‌گانه) در دریای عمان وصل می‌کرد، رو به تکمیل بود. رجوع به مهرابی، پیشین. درج در ص ۸.

[73]. برای علاقه زیاد ایران به امنیت پاکستان در زمان شاه ببینید،

 Ayoob, "Indo-lranian Relations: Strategic, Political and Economic Dimensions", India Quarterly , January-March 1977, p. 8.

[74]. As cited by C.L. Sulzberger, "It's everyone for Himself", The New York Times , 9 February 1972.

[75]. ایران و پاکستان هر دو عضو پیمان‌های سنتو (اتحاد نظامی) و همکاری عمرانی منطقه‌ای (اتحاد اقتصادی) بودند. حمایت بی‌چون‌وچرای ایران از حق تعیین سرنوشت مردم کشمیر و محکوم‌کردن پشتونستان شاهدی بر همدردی با پاکستان بود.

[76] .Washington Post , 8 March 197

[77]. مصاحبه شاه در واشنگتن که در این منبع گزارش شده است:

Kayhan International, 25 October 1973.

[78]. مصاحبه با روزنامه فرانسوی لوموند، نقل شده در:

Kayhan International, 29 June 1974.

[79]. کنفرانس مطبوعاتی شاه در دهلی‌نو. همان، 12 اکتبر 1974

[80] .The Middle East, London, January 1976, pp. 29-31.

[81]. پاکستان عمق جغرافیایی ندارد. برخی از شهرهای بزرگ آن دقیقاً در مرز قرار دارند و بیشتر قلمرو آن در محدوده‌ حملات هوایی هند قرار دارند، همان‌طور که در جنگ‌های هند و پاکستان در سال‌های 1965 و 1971 مشاهده شد.

[82]. رجوع کنید به:

 Kayhan International, 19 November 1977.

[83]. همان، 12 نوامبر 1977.

[84] .David Lynn Price, Oil and Middle East Security, The Washington Papers, IV: 4 op. cit., 1976, p. 4

[85]. همان، ص 80

[86]. همان ص. 80.

[87]. همان.

[88] .Amir Taheri, "Foreign Ministers' meeting ends on optimistic note", Kayhan International, 27 November 1976.

[89] .Shah's interview to Newsweek as quoted in Kayhan Internation, 12 December 1977.

[90]. برای تحلیل دقیق این عوامل و مشکلات همکاری‌های منطقه‌ای در خلیج‌فارس و اقیانوس هند رجوع کنید به:

D. Kappeler, "Possibilities and Problems of Regional Cooperation in the Persian Gulf and Indian Ocean", Iranian Review of International Relations, Tehran No. 8. (Fall 1976), pp. 75-116; and Shahram Chubin, "Iran: Between the Arab West and the Asian East", The Institute of Defence Studies and Analyses Journal, IX: 3 (January-March 1977), pp. 180-18.

[91]. بیانیه مشترک صادر شده در پایان سفر شاه به عمان که بر امنیت مشترک ایران و عمان در خلیج‌فارس تأکید می‌کند. ببینید:

 Kayhan Internatiomal, 10 December1977.

[92]. قدرت منطقه‌ای هدایتگر که در جذب سایر دولت‌ها به سیستمی که احتمالاً سلسله مراتبی است و نه تساوی‌گرا مشکل دارد. رجوع کنید به:

George Liska. "The Third World: Regional Systems and World Order" in Robert Osgood (ed.), Retreat from Empire: The First Nixon Administration (Baltimore: 1973), pp. 279-343.

[93]. رجوع کنید به پاسخ شاه به انجمن ملی مطبوعات در استرالیا:

Owen, op. cit., p. 267. Also at the base of the Musandum peninsula there is a confusing jigsaw puzzle of sheikhdoms and enclaves that cause occasional wrangling between Ajman, Dubai, Sharjah, Fujairah, and Oman.

همچنین در شبه‌جزیره مسندام یک جورچین گیج‌کننده از شیخ‌نشین‌ها و مناطق تحت پوشش وجود دارد که گاه‌به‌گاه بین عجمان، دبی، شارجه، فجیره و عمان درگیری ایجاد می‌کند.

[94]. پاسخ شاه به انجمن ملی مطبوعات در استرالیا، ببینید:

Kayhan International, 5 October 1974 and "The selling of an Indian Ocean Common Market", Ibid. 18 March 1978.

[95]. این موارد عبارت‌اند از: توسعه انرژی خورشیدی، حفظ منابع آب، احیای اراضی، کنترل آلودگی در خلیج‌فارس و ترویج سرمایه‌گذاری‌های مشترک اقتصادی. رجوع کنید به همان، 14 ژانویه 1978 و 18 دسامبر 1976. درباره همکاری نظامی منطقه‌ای در خلیج‌فارس نیز رجوع کنید به

 R.K. Ramazani "Security in the Persian Gulf", Foreign Affairs , 57: 4 (Spring 1979), pp. 821-835.



 
تعداد بازدید: 383


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: