04 خرداد 1404
احمد ساجدی
محمدعلی رجایی در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی صاحب مشاغل مختلفی بود. او در ۱۳۵۸ به عنوان سرپرست وزارت آموزش و پرورش در دولت موقت فعالیت داشت و در ادامه، کفیل و وزیر این وزارتخانه شد. (18 شهریور 1358 تا 7 خرداد 1359) در دوره اول مجلس شورای اسلامی به نمایندگی مردم تهران انتخاب شد و مدت کوتاهی عهدهدار این سمت بود. (7 خرداد تا 20 مرداد 1359) سپس به عنوان اولین نخستوزیر جمهوری اسلامی ایران انتخاب شد و کمتر از یک سال در این مسئولیت خدمت کرد. (29 مرداد 1359 تا 5 مرداد 1360) همچنین پس از برکناری و فرار بنیصدر، در دومین انتخابات ریاستجمهوری شرکت کرد و پیروز انتخابات شد ولی کمتر از یک ماه عهدهدار این سمت بود.(11 مرداد تا 8 شهریور 1360) و در هشتم شهریور 1360 در جریان انفجار بمب در ساختمان نخستوزیری همراه با محمدجواد باهنر نخستوزیر، به شهادت رسید.
ماجرای دولت رجایی از سال 1359 آغاز شد. سال ۱۳۵۹ بنیصدر باید فردی را به عنوان نخستوزیر به مجلس معرفی میکرد اما دیدگاه وی با امام خمینی و نمایندگان مجلس همسو نبود. او در نامهای به امام در اول مرداد ۱۳۵۹ خواستار نخستوزیری سیداحمد خمینی شد. امام در پاسخ، ضمن مخالفت با این پیشنهاد گفتند: «...بنا ندارم اشخاص منسوب به من متصدی این امور شوند. احمد، خدمتگزار ملت است و در این مرحله با آزادی بهتر میتواند خدمت کند...»[1]
سه روز بعد در 4 مرداد 1359 مهندس مصطفی میرسلیم معاون سیاسی وزارت کشور از سوی بنیصدر به عنوان نخستوزیر به مجلس شورای اسلامی معرفی شد.[2]
این کشمکش حدود یک ماه ادامه یافت و مجلس، سایر افراد مورد نظر بنیصدر شامل حسن حبیبی، علیاصغر غروی، و موسی کلانتری را نیز برای نخستوزیری نپذیرفت.[3]
پس از این موضعگیریها، روز 6 مرداد 1359 هیئتی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی مأمور تحقیق و مطالعه درباره افراد واجد صلاحیت، برای مقام نخستوزیری شدند. با تشکیل این هیئت، بنیصدر در نامهای به حجتالاسلام اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس وقت مجلس شورای اسلامی، درخواست کرد موضوع بررسی صلاحیت مصطفی میرسلیم به تعویق بیفتد. اعضای هیئت منتخب مجلس عبارت بودند از: آیتالله سیدعلی خامنهای، آیتالله محمدجواد باهنر، محمد امامی کاشانی، شیخ محمد یزدی و علیاکبر پرورش. بنیصدر نیز عبدالحسین جلالی نماینده نیشابور در مجلس را به عنوان نماینده خود معرفی کرد تا همراه با هیئت منتخب مجلس، کار مطالعه افراد واجد صلاحیت را، برای کسب مقام نخستوزیری آغاز کنند.[4]
فردای این روز(7 مرداد) پس از مصاحبه بنیصدر با روزنامه کیهان و اظهاراتی مبنی بر اینکه امام نیز در این هیئت نمایندهای معرفی خواهند کرد، دفتر امام خمینی با صدور اطلاعیهای تصریح کرد: «امام، انتخاب نماینده برای عضویت در این هیئت را نپذیرفته و تعیین نخستوزیر را به رئیسجمهور و مجلس شورای اسلامی محول کردهاند.»[5]
سرانجام هیئت یادشده، محمدعلی رجایی را برای نخستوزیری مناسب تشخیص داد و او را به بنیصدر معرفی کرد.[6] در میان افراد هیئت، آیتالله سیدعلی خامنهای نماینده مجلس وقت، نخستین کسی بود که رجایی را برای نخستوزیری پیشنهاد داد و از او دفاع کرد.[7]
پس از این معرفی، بنیصدر ابتدا با نخستوزیری رجایی مخالفت کرد، ولی در نهایت ناگزیر به پذیرش نتیجه تحقیق هیئت شد.[8] او در 18 مرداد 1359 رجایی را به عنوان نخستوزیر به مجلس شورای اسلامی معرفی کرد. در بخشی از نامه بنیصدر به رئیس مجلس در این خصوص آمده است: «... با استناد به شور هیئت منتخب و تمایلی که از سوی آن مجلس محترم اظهار شده است، آقای محمدعلی رجایی را به عنوان نخستوزیر معرفی میکنم...» بنیصدر در همین روز با روزنامه «انقلاب اسلامی» مصاحبه کرد و گفت: «رجایی اطلاعی از امور کشور ندارد.»[9]
رجایی یک روز قبل از آنکه از سوی بنیصدر به عنوان نخستوزیر به مجلس معرفی شود همراه با شیخ محمد یزدی و شیخ فضلالله محلاتی، اعضای هیئت یادشده، با امام خمینی و سپس با بنیصدر بهطور جداگانه ملاقات و مذاکره کرده بود.[10]
روز 20 مرداد 1359 محمدعلی رجایی با کسب 153 رأی موافق، 24 رأی مخالف و 19 رأی ممتنع از مجموع آرای 196 نفر از نمایندگان حاضر در جلسه علنی مجلس شورای اسلامی به نخستوزیری جمهوری اسلامی ایران برگزیده شد. وی در اولین مصاحبه مطبوعاتی پس از انتخاب به مقام نخستوزیری اظهار داشت: «من مقلد امام، فرزند مجلس و برادر رئیسجمهور هستم.»[11]
فردای این روز (21 مرداد) آقایان بنیصدر رئیسجمهور، اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس، محمدعلی رجایی نخستوزیر و همچنین اعضای هیئت دولت بهمنظور تبریک عید سعید فطر، جداگانه با امام خمینی ملاقات کردند.[12]روز ۲۹ مرداد 1359 نیز حکم رسمی نخستوزیری محمدعلی رجایی از سوی ابوالحسن بنیصدر صادر شد.[13]
تلاش بنیصدر برای تضعیف رجایی
از آغاز نخستوزیری رجایی میان وی و بنیصدر برای معرفی وزیران، اختلاف بهوجود آمد و این امر موجب شکوائیه رئیسجمهور نزد امامخمینی شد؛ اما امام با ابراز اینکه وزیران باید از میان افراد مؤمن به انقلاب، مدیر، مدبّر و فعال انتخاب شوند، حاضر به دخالت به نفع رئیسجمهور نشد.[14] اول شهریور 1359 رجایی، فهرست اعضای کابینه مورد نظر خود را که اکثر آنها از چهرههای فعال در نهادهای انقلابی بودند به بنیصدر ارائه کرد. وی پیش از ملاقات با بنیصدر حضور امام خمینی رسید و گزارشی از مراحل تحقیق و مشورت برای تهیه فهرست اعضای کابینه و خصوصیت کابینه مورد نظر خود را به اطلاع امام رساند.[15] پس از ارائه فهرست وزیران، بنیصدر با وزرایی که به حزب جمهوری اسلامی گرایش داشتند مخالفت کرد.[16]
3 شهریور 1359 به فاصله 4 روز پس از اقدام بنیصدر در معرفی رجایی به عنوان نخستوزیر، روزنامه «انقلاب اسلامی» به نقل از بنیصدر نوشت: «من اگر دیدم که او خط مرا ندارد، و ملت همه خواسته مرا در اولویت دانستند، به تمام مردم اعلام خواهم کرد که این دولت، دولت من نیست.»[17]
4 شهریور جلسهای با هدف نزدیک کردن مواضع رئیسجمهور و نخستوزیر با حضور بنیصدر، رجایی، سیداحمد خمینی، اکبر هاشمی رفسنجانی، آیتالله سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی، آیتالله محمدرضا مهدوی کنی، مهدی بازرگان، علیاکبر معینفر و عزتالله سحابی تشکیل شد ولی باز هم در مورد اعضای کابینه توافق نشد.[18] بهمنظور خروج از این بنبست، در 14 شهریور 1359 در پی دیدار رئیسجمهور با امام خمینی، مقرر شد بنیصدر اسامی وزرایی را که پذیرفته اعلام کند و وزرای باقیمانده نیز بهتدریج معرفی شوند.[19] فردای آن روز (15 شهریور) رجایی در جلسهای با حضور رئیسجمهور، از تفاهم خود با او درباره 14 وزیر خبر داد[20] و کابینه 14 نفره رجایی به مجلس شورای اسلامی معرفی شد. این کابینه روز 19 شهریور از مجلس رأی اعتماد گرفت.[21] دولت رجایی بهطور رسمی در 20 شهریور تنها با 14 وزیر شروع به کار کرد.[22]
اولین مصوبه کابینه رجایی
روز 21 شهریور 1359 کابینه محمدعلی رجایی در اولین جلسه رسمی خود دو مصوبه داشت. یکی آنکه حقوق ماهانه نخستوزیر و هر یک از وزیران نباید از هفت هزار تومان تجاوز کند و دیگر آنکه به منظور سرعت بخشیدن به اجرای مصوبات هیئت دولت و جلوگیری از بوروکراسی و کاغذبازی، حسابی به نام دولت در بانک مرکزی باز و یک میلیارد تومان به عنوان تنخواه گردان در آن واریز شود تا پس از هر مصوبه که بودجه آن پیشبینی شده، مستقیماً از این حساب پرداخت شود و بعد از طی جریان عادی، به این حساب واریز گردد.[23]
با آغاز کار رجایی، بنیصدر در هر فرصت ممکن از تضعیف و تحقیر شخصیت وی در افکار عمومی خودداری نمیکرد. روزنامه انقلاب اسلامی یکی از منابع اصلی ایجاد تفرقه و اختلاف میان مسئولان کشور در جامعه ملتهب آن روز بود. این روزنامه در ستون «گزارش به مردم» یا «کارنامه رئیسجمهور» صرفاً به کالبدشکافی اختلافات سران کشور میپرداخت.[24]
رجایی در برابر اهانتهای مکرر بنیصدر، با کمال صبر و بردباری و متانت، تحمل و در مواقع لزوم با ارائه استدلالهای محکم و منطقی به ایرادهای پیاپی او پاسخ میداد.[25]
در همین دوره امام خمینی در 26 شهریور ۱۳۵۹ و در اوج نفرتپراکنی بنیصدر علیه رجایی،او را با حفظ مسئولیت نخستوزیری به سرپرستی بنیاد مستضعفان منصوب کردند.[26]
با ادامه بلاتکلیفی و بیوزیرماندن 7 وزارتخانه، نمایندگان مجلس شورای اسلامی یک طرح دو فوریتی ارائه دادند تا دولت رجایی بتواند تکلیف وزارتخانههای بیسرپرست را هرچه سریعتر روشن کند. گفتگوهای مجلس بین موافقان و مخالفان این طرح، باب جدیدی در سیر انتقاد یا دفاع از بنیصدر گشود. به دنبال این مباحث و مسکوت ماندن طرح مورد نظر، سرانجام در 11 اسفند ۱۳۵۹ دادستان کل کشور، آیتالله موسوی اردبیلی جلسهای با حضور مسئولان تراز اول کشور شامل آقایان بهشتی، بنیصدر، رجایی، هاشمی رفسنجانی، باهنر، مهدوی کنی و سیدعلی خامنهای در خانه خود تشکیل داد تا به بحران تکمیل کابینه پایان دهد. در چنین زمینه و فضای سیاسی ملتهبی، مراسم ۱۴ اسفند ۱۳۵۹ در دانشگاه تهران با مشارکت فعال طرفداران بنیصدر و فتنهانگیزیهای سازمان مجاهدین خلق برنامهریزی و اجرا شد.[27] این غائله که همدستی بنیصدر با مجاهدین خلق را نشان میداد، امید به هرگونه تفاهم میان وی با سایر مسئولان کشور را از بین برد.
رجایی از آغاز فعالیت به عنوان نخستوزیر جمهوری اسلامی ایران در چند جبهه درگیر بود: جبهه اول تبلیغات منفی و مکرر بنیصدر و روزنامه وی و طیفی از گروههای مخالف و حتی بعضی سیاستمداران دولت موقت که هدفشان تضعیف دولت او بود. جبهه دوم به فاصله یک ماه پس از شروع کار دولت، از طرف صدام و تحمیل جنگ علیه ایران بود که بیشترین توجه دولت را به امور دفاعی و جبههها میطلبید. جبهه سوم نیز میراثی بود که در عرصه اقتصادی و سیاسی و فرهنگی از حکومت پهلوی به جای مانده بود و درمان آن زمانبر و پرهزینه مینمود. رجایی جبهه اول را با بردباری، صبر، خویشتنداری و متانت تحمل میکرد. در جبهه دوم با ترویج فرهنگ قناعت و صرفهجویی تلاش کرد هزینههای جنگ را علیرغم همه دشواریها تأمین کند و در جبهه سوم نیز با طرحهای خود به منظور رفع فقر در جامعه کوشش کرد.
رجایی با میراث کمبود بودجهای بالغ بر 420 هزار میلیارد ریال مواجه بود، اما برای رسیدگی به وضع اقتصادی کشور و جلوگیری از سوءاستفادههای مالی و احتکار، ستاد بسیج اقتصادی را تشکیل داد و علاوه بر تهیه و تدارک بسیاری از کالاهای اساسی، آنها و همچنین حاملهای انرژی را سهمیهبندی کرد که این موضوع به تهیه و توزیع عادلانه این کالاها در شرایط جنگی و بهرهمندی اکثریت مردم، کمک میکرد.[28]
دولت رجایی در کنار شرایط تحمیلی جنگی که حجم عظیمی از بودجه کشور را به خود اختصاص داده بود، تلاش کرد گشایشی حداقلی برای اقشار محروم جامعه فراهم آورد و فاصله طبقاتی را به حداقل برساند. از همین رو حقوق کارگران از 500 تومان به 1500 تومان افزایش یافت و حقوق وزرای دولت از 25 هزار تومان به 7 هزار تومان کاهش پیدا کرد. طرح حمایت از اقشار ضعیف کمدرآمد بهویژه از سن 60 سال به بالا ازجمله اقدامات اقتصادی شهید رجایی بود که به «طرح شهید رجایی» موسوم شد و هنوز هم به نام وی، کم و بیش موجب کمکهای مستمر مالی و مادی به این اقشار محروم جامعه میگردد. همچنین تلاش برای اجرای اصل 44 قانون اساسی که شکوفایی اقتصاد کشور را به همراه داشت، از دیگر فعالیتهای دولت شهید رجایی در مدت زمان کوتاه و در شرایط جنگی کشور بود.[29]
از نخستین مصوبات دولت رجایی این بود که وزرا باید در کوچکترین اتاقهای مجموعه وزارتی مستقر شوند تا به طور تدریجی خلقیات مسئولین تغییر نکرده و اسیر پست و مقام نشوند. وقتی خود رجایی به نخستوزیری آمد، پس از بازبینی اتاق کار و اتاقهای همجوار، دفتر نخستوزیری را به کارکنان اختصاص داد که اتاق بزرگی در ابعاد 5 در 8 متر بود و اتاق منشی نخستوزیری که یک اتاق کوچک بود برای خود برگزید. اتاق وی به گونهای بود که هر کس قصد ملاقات با او را داشت، مستقیم وارد اتاق نخستوزیر میشد.[30]
یکی از جالبترین بخشنامههای اداری رجایی در مقام نخستوزیر روز 13 فروردین ۱۳۶۰ صادر شد. وی در این بخشنامه خطاب به کلیه ادارات و سازمانهای دولتی، به پنج نکته تأکید کرد:
- کار هیچ مراجعهکننده نباید به تأخیر بیفتد. ادارات دولتی باید کار مردم را کار شخصی خویش تلقی کنند و در رفع مشکلات مردم بکوشند.
- کار و تولید بیشتر و هزینه و مصرف کمتر برای تداوم انقلاب ضروری است. بدیهی است انقلاب فقط با شعار و تظاهر قوام نمییابد.
- رعایت پوشش اسلامی از سوی خواهران ضروری است.
- از اول اذان ظهر تا مدت نیمساعت کلیه مراجعات مردمی برای انجام فریضه نماز باید تعطیل شود.
- کلیه مسئولان موظفند برای حفظ وحدت و یکپارچگی محیط کار، خود را از تظاهرات گروهی منزه نگاه دارند.[31]
رجایی دارای خطمشی خاص مدیریتی بود که او را از دیگر مسؤلان متمایز میکرد. او تمام توجه خود را به مردم معطوف کرده و از تشریفات اداری پرهیز میکرد، به جوانگرایی اهمیت میداد و بسیار پرکار بود. مسئولیت خود را به انجام میرساند.
مشورت در کارها، پرکاری، توجه به محرومین، جوانگرایی، پیگیری امور تا حصول نتیجه نهایی، توجه به سادگی و دوری از تشریفات، سادهزیستی، مردمداری، قناعت، و قانونگرایی، مهمترین الگوهای رفتاری رجایی در دوران نخستوزیری و همچنین دوران کوتاهمدت ریاست جمهوری بود.[32]
پس از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، رجایی در ۲۵ مهر ۱۳۵۹ به عنوان نخستوزیر جمهوری اسلامی ایران در جمع اعضای مجمع عمومی سازمان ملل متحد حضور یافت. او با نشاندادن آثار شکنجه ساواک و حکومت پهلوی بر بدن خود، از روند اعتراض به تسخیر سفارت آمریکا و حمایت آمریکا از محمدرضا پهلوی انتقاد و از انقلاب اسلامی دفاع کرد.[33]
رجایی در سخنان خود در مجمع عمومی سازمان ملل به نقش مستقیم آمریکا در برافروختن آتش جنگ در منطقه اشاره کرد و گفت: «حضور ما در این اجلاس نیز صرفاً با هدف رساندن پیام مظلومیت ملت ایران به گوش جهانیان است و ما با صراحت اعلام میکنیم که پایان عادلانه جنگ نظیر هر جنگ دیگری جز با سرکوب و مجازات تجاوزگر امکانپذیر نخواهد بود.»[34]
رجایی روز ۲۶ مهر ۱۳۵۹ رسماً درخواست «جیمی کارتر» رئیسجمهور آمریکا و «ادموند ماسکی» وزیر خارجه این کشور را برای ملاقات و مذاکره رد کرد و آمریکا را متهم به طراحی نقشه حمله عراق به ایران نمود. وی با «کورت والدهایم» دبیرکل سازمان ملل ملاقات کرد و سپس به محله فقیرنشین هارلم در نیویورک رفت و نماز ظهر و عصر را در مسجد این منطقه همراه با سیاهپوستان مسلمان آمریکایی به جای آورد. او سپس در مصاحبهای در مقر سازمان ملل در پاسخ به درخواست مقامات آمریکایی برای آزادی جاسوسان آمریکایی گفت: «آنها جاسوسند و تعیین تکلیفشان به مجلس شورای اسلامی محول شده و مجلس به زودی شرایط آزادی آنان را اعلام خواهد کرد.»[35]
رجایی در شرایط جنگ و اختلافاتی که از ناحیه بنیصدر و گروه همراهان او برنامهریزی میشد، توجه خاصی به بحران سیاسی ناشی از نگهداری جاسوسان سفارت آمریکا در تهران داشت. رجایی در حل این بحران از کمترین حمایت بنیصدر برخوردار نبود ولی آن را مدیریت میکرد.[36]
در سال 1359 و بعد از آن، بنیصدر و روزنامه وابسته به او از هیچ فرصتی برای تضعیف رجایی فروگذار نمیکرد. این رفتار سرانجام موجب اعتراض دستهجمعی نمایندگان مجلس شد. روز 12 اسفند 1359 تعداد 122 نفر از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در نامهای به ابوالحسن بنیصدر تأکید کردند: «ریاست جمهوری، مجلس و دولت، زمانی معتبر هستند که به قانون اساسی کشور، این خونبهای شهیدان احترام بگذارند.»[37]
با توجه به نبود توافق میان رجایی و بنیصدر برای معرفی وزیر امور خارجه و پیرو مصوبه مجلس شورای اسلامی، رجایی از ۲۰ اسفند ۱۳۵۹ تا ۱۴ تیر ۱۳۶۰ علاوه بر سمت نخستوزیری، مسئولیت وزارت امور خارجه را نیز بر عهده داشت.[38] سرانجام اختلافات بنیصدر با رجایی و نیروهای انقلاب، موجب تعیین هیئت حل اختلاف از سوی امامخمینی شد؛[39] اما به نتیجه مطلوبی نرسید و ماجرا با عزل بنیصدر از ریاست جمهوری خاتمه یافت.
17 تیرماه ۱۳۶۰و پس از عزل بنیصدر از ریاستجمهوری، رجایی در کنار عباس شیبانی، سیدعلیاکبر پرورش و حبیبالله عسگراولادی در دومین انتخابات ریاستجمهوری، خود را نامزد کرد.[40] و با کسب ۸۸ درصد کل آرا در مرداد ۱۳۶۰رئیسجمهور شد.[41]
پینوشتها:
[1]. صحیفه امام، ج 13، ص 56.
[2]. روزنامه جمهوری اسلامی، 5 مرداد 1359، ش 334، ص 10؛ روزنامه اطلاعات، 5 مرداد 1359، ش 16200، ص 2.
[3]. خبرگزاری تابناک، موضوع: «در مورد شهید رجایی در ویکی تابناک بیشتر بخوانید»
[4]. روزنامه اطلاعات، 7 مرداد 1359، ش 16202، ص 3 و 16؛ فوزی، یحیی، تحولات سیاسی اجتماعی ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، عروج، 1387، ج 1، ص 313.
[5]. روزنامه جمهوری اسلامی، 8 مرداد 1359، ش 337، ص 1 و 11؛ روزنامه اطلاعات، 9 مرداد 1359، ش 16203، ص 2.
[6]. مرکز بررسی اسناد تاریخی، محمدعلی رجایی به روایت اسناد ساواک، 1378، ص 31.
[7]. «شهیدان دولت، تداعیگر فهرست بلندی از زیباییها و شگفتیها هستند»، در نامه جامعه، نشریه جامعه الزهرا(س) حوزه علمیه خواهران قم، ش 36 - 37، شهریور و مهر 1386.
[8]. مرکز بررسی اسناد تاریخی، همان، همان ص.
[9]. غائله چهاردهم اسفند، همان، ص 866.
[10]. روزنامه جمهوری اسلامی، 138 مرداد 1359، ش 343، ص 14؛ همان، 19 مرداد 1359، ش 344، ص 6؛ روزنامه اطلاعات، 19 مرداد 1359، ش 16210، ص 1.
[11]. روزنامه جمهوری اسلامی، 22 مرداد 1359، ش 346، ص 6؛ روزنامه اطلاعات، 20 مرداد 1359، 16211، ص 1.
[12]. روزنامه جمهوری اسلامی، 22 مرداد 1359، ش 346، ص 2.
[13]. روزنامه اطلاعات، 30 مرداد 1359، ش 91، ص 1؛ روزنامه جمهوری اسلامی، 30 مرداد 1359، ش 353، ص 1.
[14]. صحیفه امام، ج 13، ص 175.
[15]. روزنامه اطلاعات، 2 شهریور 1359، ش 16221، ص 1 و 16.
[16]. روزنامه کیهان، 4 شهریور 1359، ص 1؛ رضوی، مسعود، هاشمی و انقلاب، تاریخ سیاسی ایران از انقلاب تا جنگ، تهران، اطلاعات، 1397، ص 401.
[17]. «تاریخ انقلاب اسلامی»، (ج 3: بنیصدر از انتخاب تا سقوط) ، موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، 1392، ص 91.
[18]. روزنامه کیهان، 6 شهریور 1359، ص 1؛ همان، 9 شهریور 1359، ص 1.
[19]. روزنامه کیهان 15 شهریور 1359، ص 1 - 2.
[20]. روزنامه کیهان، 16 شهریور 1359، ص 1.
[21]. روزنامه جمهوری اسلامی، 20 شهریور 1359، ش 370، ص 16.
[22]. روزنامه کیهان، 20 شهریور 1359، ص 2.
[23]. روزنامه جمهوری اسلامی، 22 شهریور 1359، ش 371، ص 9.
[24]. «تاریخ انقلابی اسلامی»، (ج 3: بنیصدر از انتخاب تا سقوط) ، همان، ص 61.
[25]. جوانبخت، محمود، شهید رجایی، تهران، کمک آموزشی، چ 2، 1378، ص 41 – 42؛ راعی گلوجه، سجاد، زندگینامه سیاسی شهید رجایی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ 1، 1382، ص 114 – 116.
[26]. صحیفه امام، ج 13، ص 220.
[27]. سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، پاییز 1385، ج 2، ص 522.
[28]. روزنامه کیهان، موضوع: «دولتی که اسیر پست و مقام و ریاست نشد»، کد خبر: 272124، تاریخ انتشار: 7 شهریور 1402.
[29]. روزنامه کیهان، همان، همان مقاله.
[30]. مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موضوع: «مروری بر مؤلفههای مدیریتی شهید رجایی»، کد خبر: 5150؛ ویکی فقه، موضوع:«محمدعلی رجایی».
[31]. روزنامه جمههوری اسلامی، 15 فروردین 1360، ش 526، ص 7.
[32]. مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موضوع: «مروری بر مؤلفههای مدیریتی شهید رجایی»، کد خبر: 5150؛ ویکی فق، موضوع: «محمدعلی رجایی»
[33]. عسگریراد، حسن، خاطراتی از شهید رجایی، حدیث جاودانگی، تهران، تربیت، چ 2، 1378، ص 24 – 26؛ میرطاووسی، شجاعالدین، یادوارده شهدای انقلاب اسلامی، ص 189 – 190.
[34]. روزنامه جمهوری اسلامی، 27 مهر 1359، ش 400، ص 6.
[35]. روزنامه جمهوری اسلامی، 27 مهر 1359، ش 400، ص 2.
[36]. روزنامه جمهوری اسلامی، 8 بهمن 1359، ش 479، ص 3.
[37]. روزنامه جمهوری اسلامی، 13 اسفند 1359، ش 508، ص 11.
[38]. راعی گلوجه، زندگینامه سیاسی شهید رجایی، ص 139؛ صابری، کیومرث، مکاتبات شهید رجایی با بنیصدر و چگونگی انتخاب اولین نخستوزیر جمهوری اسلامی ایران، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چ 4، 1380، ص 236.
[39]. صحیفه امام، ج 14، ص 248 – 249.
[40]. روزنامه جمهوری اسلامی، 18 تیر 1360، ش 606، ص 1 و 8.
[41]. راعی گلوجه، زندگینامه سیاسی شهید رجایی، ص 199؛ رجایی، محمدعلی، یاران امام به روایت اسناد ساواک شهید محمدعلی رجایی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چ 1، 1378، ص 32.
تعداد بازدید: 73