انقلاب اسلامی :: «شیخ محمود حلبی» و دعا برای مسئولین رژیم شاه

«شیخ محمود حلبی» و دعا برای مسئولین رژیم شاه

08 آبان 1391

برهان نوشت:

یکی از مهم‌ترین مقاطع نهضت امام خمینی(ره) پس از قیام خونین 15خرداد، ایام تبعید حضرت امام بود. چرا که رژیم وحشت فراوان داشت تا با تبعید مرجع تقلید محبوب و شجاع، قیامی دوباره همچون قیام 15خرداد شکل بگیرد که به یقین باید بهای سنگین‌تری را برای سرکوب آن می‌پرداخت. از این رو قبل از تبعید امام همه‌ی جوانب امر را سنجید و برنامه‌ای ترتیب داد تا بتواند خشم ملت انقلابی را به کنترل درآورد.

فرمان آماده باش به تمامی نیروهای نظامی و امنیتی، محاصره‌ی بیوت و مراقبت کامل از علمای طراز اول بلاد، نظارت کامل بر بازار، دانشگاه، حوزه و دیگر پایگاه‌هایی که ممکن بود محل تجمع‌های اعتراض‌آمیز شود، از جمله‌ی برنامه‌های رژیم شاهنشاهی برای پیشگیری از یک قیام حتمی بود. پس از تبعید حضرت امام(ره) در سحرگاه 13آبان 1343 به ترکیه و پخش سریع این خبر به سراسر کشور، موج گسترده‌ای از اعتراض‌ها شکل گرفت.

مراجع عظام تقلید داخل و خارج کشور با صدور نامه‌ها، بیانیه‌ها، تلگراف‌ها و ایراد سخنان مختلف، این عمل را محکوم نمودند. به عنوان مثال مرحوم «آیت‌الله العظمی گلپایگانی» در اولین سخنرانی خود پس از این واقعه، در تاریخ 30 آبان 1343 در مسجد اعظم قم فرمودند: «... هر روز یکی از احکام الهی به توپ بسته می‌شود، اگر کسی هم بگوید پروردگار ما خداست یا باید حبس کنند یا تبعید نمایند و در خانه‌ها را می‌بندند که چرا خدا می‌گویید. انالله وانا الیه راجعون و من نمی‌دانم شما به من تسلیت بگویید و یا ما به شما تسلیت بگوییم و یا همه‌مان به امام زمان تسلیت بگوییم و همه به پیغمبر خدا تسلیت بگوییم... .»[1]


همچنین مرحوم «آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی» چند روز قبل از تبعید امام، در سخنانی به مناسبت کاپیتولاسیون آن چنان ناراحت شدند که در حین سخنرانی حالشان به هم خورد و دیگر نتوانستند ادامه‌ی صحبت دهند.[2] ایشان در یکی از بیانیه‌هایی هم که در اواخر آبان ماه منتشر نمودند، این‌گونه نوشته‌اند: «آیا ننگ نیست که اجانب مصون باشند و آیت‌الله خمینی را به بیگانگان بسپارند. من از تبعید معظم‌له بسیار ناراحتم. من دیگر دقیقه شماری می‌کنم تا کی از این زندگی ننگین توأم با اسارت مستخلص شوم.»[3]

در همین راستا بازار دست به اعتصاب و تعطیلی زد و رژیم در اقدامی کم سابقه، با تهدید و چیدن آجر در مقابل مغازه‌های تعطیل، تلاش کرد تا این اعتصاب را بشکند. در برخی شهرها تظاهرات خیابانی به راه افتاد که به سرعت سرکوب شد. سیل تلگراف، نامه و طومار از طرف حوزه‌ها و روحانیت متعهد به مقام‌های ترکیه و برخی از دیگر کشورها ارسال شد. در بسیاری از شهرها مساجد و نمازهای جماعت به مدت حدود دو هفته به کلی تعطیل شد. به عنوان نمونه مرحوم «آیت‌الله حاج شیخ بهاءالدین محلاتی» دستور تعطیلی مساجد و نمازهای جماعت شیراز را صادر فرموده و همچنین پیشنهاد تحصن در اماکن مقدس و زیارتی کشور را مطرح کردند.

این روند اعتراض‌آمیز تا نیمه‌ی شعبان آن سال البته با کنترل شدید نیروهای نظامی و امنیتی، ادامه داشت. با نزدیک شدن ایام میلاد مسعود منجی عالم بشریت، برخی مراجع همچون «آیت‌الله العظمی میلانی» پیامی مبنی بر چگونگی برپایی مراسم انتشار دادند که در آن آمده بود: «عقیده‌ی خود را درباره‌ی حضرت آیت‌الله خمینی(دامت‌برکاته) آشکارا اظهار نمایید که ایشان یکی از مراجع تقلید عالی‌قدر امت اسلامی هستند و گفته‌ی ایشان گفته‌ی همه‌ی ملت مسلمان است...»[4]

چندی بعد نیز متن استفتایی از محضر ایشان و آیت‌الله مرعشی مبنی بر وظایف طلاب و مبلغین در ماه مبارک رمضان انتشار یافت که آیت‌الله میلانی در بخشی از پاسخ به این استفتا فرموده بودند: «... انواع تعدیات و ظلم و ستم و اختناق شدید و تجاوزاتی که به حریم دین و مملکت مذهبی وارد شده و پایمال شدن حقوق ملت و گرفتاری‌های اقتصادی و غیره و گرفتاری و زندانی شدن علما و خطبا و دانشمندان[را] تذکر دهید...»[5]

پاسخ آیت‌الله مرعشی نیز به همین مضمون بود. از این رو رژیم پهلوی در سخنرانی‌های انجام شده در این ماه مبارک، بیش از پیش به باد انتقاد گرفته شد. گزارش‌های روزمره‌ی برخی از این سخنرانی‌ها به ساواک ارسال شده و اقدام‌های لازم صورت می‌گرفت.

در یکی از این گزارش‌ها آمده است: «برابر اطلاع منابر روز 26 دی 1343 عادی بوده است:

1. شیخ واعظی در مسجد اسکندری به منبر رفت و به دولت حمله کرد که به وسیله‌ی کلانتری 11 به وی تذکر داده شد و از منبر رفتنش جلوگیری گردید.

2. شیخ محمد علی طالقانی پیش‌نماز مسجد اکباتان به منبر رفت و نسبت به دولت و گرانی بنزین و مأمورین سازمان امنیت حمله کرد که از طرف کلانتری در مورد جلب وی اقدام گردیده است.

3. شیخ جعفری پیش‌نماز مسجد جامع و شیخ طاهری در مسجد مذکور به منبر رفتند و از دولت تنقید نمودند و هر دو به خمینی دعا کردند.

4. شیخ محمود حلبی در مسجد باب الحوائج واقع در میدان فوزیه به منبر رفت و دولت و مسئولین امنیتی مملکت را دعا کرد.

5. ... .»[6]

این سند همان‌گونه که به خوبی نشان دهنده‌ی اوج اختناق و فشار بر روحانیت شجاع و انقلابی است و افرادی همچون آقایان «جعفری» و «طاهری» چند روز پس از این سخنرانی همراه با 11نفر دیگر از گویندگان متعهد و مجاهد اسلامی، دستگیر و به محاکمه‌ی فرمایشی کشیده می‌شوند، بیانگر مواضع «شیخ محمود حلبی»(رهبر انجمن حجتیه) نیز هست. او در شرایطی دولت و مسئولین امنیتی را دعا می‌کند که عامل همه‌ی این جنایت‌ها از کاپیتولاسیون گرفته تا تبعید امام و سرکوب علما و مردم، رژیم دژخیم پهلوی است.

او در زمانی با دعای خود این‌گونه اعمال آن‌ها را تأیید می‌کند که بزرگ‌ترین مراجع وقت از شدت ناراحتی چنین مواضعی برضد آنان اتخاذ کرده و آرزوی مرگ می‌کنند. حال چگونه می‌توان ادعا نمود که انجمن حجتیه به رهبری شیخ محمود حلبی، مورد تأیید تمامی مراجع، همگام با انقلاب اسلامی و طرفدار حضرت امام بوده است!؟ البته این سند تنها یکی از اسناد ساواک است که بر این موضوع به خوبی شهادت می‌دهد وگرنه اسناد دیگری نیز در مورد شخص شیخ محمود حلبی و انجمن حجتیه موجود است. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...(*)

پی‌نوشت‌ها:

[1]. حضرت آیت‌الله العظمی گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، بهار1385، ج1، ص145

[2]. حضرت آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، بهار1388، ج1، ص384

[3]. همان، ص391

[4]. اسناد انقلاب اسلامی، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم پاییز1374، ج1، ص274

[5]. نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم 1376، ج2، ص100

[6]. آیت‌الله حاج شیخ غلام‌حسین جعفری همدانی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، بهار1388، ص27






منبع: پایگاه اطلاع رسانی رجا



 
تعداد بازدید: 875


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: