سیلی محکم که به صورت دانشآموز دختر خورد

سال 1356 با جلسههای مذهبی و رهبران مبارز بندرعباس آشنا و وارد فعالیتهای انقلابی شدم. یک بار آقای متین بستهای اعلامیه به من [زینب زینعلی] داد و گفت اینها را طوری در مدرسه پخش کن که کسی متوجه نشود و اگر هم متوجه شدند به هیچ وجه زیر بار نرو، مطلقاً بگو مال من نیست. بعد از حدود یک ماه که از شروع پخش اعلامیه میگذشت، یک روز که طبق معمول زودتر از بچههای دیگر وارد مدرسه شدم، معاون مرا دید، دستم را گرفت و گفت: «با من بیا.» به دنبالش...