08 آبان 1391
اهانت علنی به مرجعی دور از وطن، درست بعد از آن تجلیل گسترده ی بی سابقه پس از درگذشت فرزندش بویژه در قم، انفجاری ایجاد كرد كه در وهله ی اوّل طلاب به راه افتادند و تظاهرات كردند و مأموران هم با تیراندازی تعدادی را به شهادت رساندند با اولین قطره های خونی كه
سال ۱۳۵۶ سال شتاب نهضت اسلامی با حوادث مهمی چون رحلت حاج آقا مصطفی خمینی، رحلت دكتر شریعتی، اهانت روزنامه ی اطلاعات به رهبری نهضت، قیام ۱۹ دی قم در اعتراض به اهانت صورت گرفته و سرانجام قیام ۲۹ بهمن تبریز در چهلم شهدای قیام مردم قم است. هر یك از حوادث پیش گفته از عوامل شتاب زای نهضت برای تبدیل به قیام همگانی بود. آذربایجان هم چنانكه در تاریخ پر فراز و نشیب ایران نقش مهمی داشته در جریان نهضت اسلامی هم با قیام شورانگیز ۲۹ بهمن پیوستگی گسست ناپذیر خود با ایران و حركت اسلامی مردم آن اثبات كرد. قیام مردم تبریز در سال ۱۳۵۶ در واقع عكس العمل مردم غیور آذربایجان به اهانت صورت گرفته به ساحت مرجعیت و زعامت سیاسی مذهبی تشیع بود. چندی قبل از این قیام، مراسم باشكوهی برای تجلیل و ترحیم فرزند ارشد امام خمینی حاج آقا مصطفی در تبریز منعقد شده بود.
● فضای باز سیاسی و شهادت آیت الله حاج مصطفی خمینی
با روی كار آمدن كارتر و تغییر و تحولاتی كه در فراسوی مرزهای ایران روی داد، هیأت حاكمه ی وابسته ی ایران نیز دچار تغییراتی شد. سیاست فضای باز سیاسی كه شاه پس از روی كار آمدن دموكرات ها در پیش گرفت، در واقع سوپاپی بود برای پیشگیری از انفجاری كه آمریكایی ها وقوع آن را به سبب اختناق حاكم بر ایران نزدیك می دیدند.
با سیاست فضای باز سیاسی كه تا حدودی از فشار و اختناق كاسته شد، جلسات هفتگی روضه منزل آقای قاضی كه در واقع جلسات سیاسی بود، گسترده تر شد و هر هفته بر تعداد شركت كنندگان آن اضافه می شد؛ ضمن آنكه با رهبر كه دور از وطن به سر می بردند نیز همچنان رابطه داشتند.
دانشگاه تبریز هم پشتوانه ای دیگر برای جریان طرفدار نهضت امام در تبریز بود. دانشجویان مذهبی كه به فعالیت های سیاسی علاقه مند بودند، اغلب با آیت الله قاضی رابطه برقرار می كردند و در نمازهای جماعت او در مسجد شعبان حاضر می شدند. در این اوضاع و احوال بود كه خبر شهادت فرزند بزرگ رهبر دور از وطن، نهضت ایران را در اندوه و ماتم فرود برد. یكی از نزدیكان آقای قاضی می گوید:
"آقای قاضی علاقه ی خاصی به حضرت امام داشتند. شاید من كمتر نظیر آن را دیده ام. در رحلت آیت الله سید مصطفی خمینی هم ایشان را بسیار ناراحت و دلگیر [شدند] حتی به من گفتند اگر یكی از فرزندان من و یا همه شان در می گذشتند، من این چنین ناراحت نمی شدم كه از رحلت آیت الله مصطفی خمینی ناراحت شدم"۱
آیت الله قاضی و مریدان امام در تكاپو و تلاش بودند كه به هر طریق مجلس ختمی منعقد نمایند. حسین علایی از دانشجویان دانشگاه تبریز در آن مقطع می گوید:
"ما كه آمدیم تبریز رفتیم خدمت آیت الله قاضی طباطبایی كه نماینده ی امام بودند در آنجا و آقایان دیگر. از آقای قاضی خواهش كردیم شما بیایید مجلس بگیرید برای حاج آقا مصطفی خمینی... ما خواهش كردیم از آقای قاضی كه شما بیایید اطلاعیه بدهید برای رحلت و شما مجلس بگیرید. البته گروه های دیگر هم بودند، خود آقای قاضی هم مصمم بودند نه اینكه حالا مثلاً ما هم رفته باشیم..."۲
سرانجام در ۱۲ آبان ۱۳۵۶ از طرف آیت الله قاضی با مجلس داری مرحوم حاج مهدی فهیمی۳ در مسجد آیت الله بادكوبه ای مجلس بزرگداشتی از ساعت ۴ تا ۶ بعد از ظهر منعقد شد. سخنران توسط آقای فهیمی با وسیله ی شخصی از تهران آورده شده بود. همه چیز برای ذكر نام امام آمده شده بود. حجت الاسلام سید احمد حسینی همدانی، حدود یك ساعت درباره ی مسائل مذهبی و رحلت فرزند امام و تجلیل از مقام علمی و فقهی او سخن گفت و چند بار نام امام خمینی را بر زبان راند. حضور گسترده ی مردم تبریز در این مجلس بزرگداشت، قوت قلبی برای آقای قاضی و مبارزان مسلمان بود و نشان از این داشت كه مردم بدون توجه به فشارهای رژیم، در پی راهی برای نشان دادن اعتراضات به حق خود هستند. نقشی كه دانشجویان در این روز ایفا كردند، بسیار جالب بود.
اعلامیه های ضد رژیم را در آن مجلس پخش كردند و شب تعدادی از آنها به اتهام پخش اعلامیه در كوی ولیعصر دستگیر شدند.۴ آقای قاضی هم با ارسال نامه ای توسط پیك، این ضایعه را به محضر امام تسلیت گفت. امام نیز به آن نامه پاسخ دادند.
● تبریز در آستانه ی قیام ۱۹ دی قم
اندك اندك دوران تدارك صبورانه ی نهضت به سر می آمد. ایام محرم، خصوصاً روزهای تاسوعا و عاشورا، موقعیت مناسبی برای ابراز مخالفت با رژیم بود. در این دو روز آیت الله قاضی در مسجد مقبره در حضور هزاران عزادار حسینی به منبر رفت و به انتقاد از عملكرد رژیم و نهادهای آن پرداخت.۵ او در مورد حجاب گفت:
"دروغ به این بزرگی می شود با وجود شش هفت آیه در مورد حجاب، جلوی چشم شما می نویسند نه در اسلام حجاب است و نه در قرآن... این آیه ی حجاب نیست، بی حیا چرا می نویسی؟ اگر مسلمان هستید، چرا می نویسید؟ اگر مسلمان نیستید، با زنان مسلمانان چكار دارید؟ می خواهید كه دوران های گذشته را مجدداً درست كنید. ۱۷ دی ها را تكرار كنید. از زنان مسلمان چرا آزادی سلب شود؟"
دوازدهم محرم هم در سخنرانی شدیداللحنی رژیم را مورد حمله قرار داد و گفت:
"خدایا چگونه است، در این مملكت یك نفر نیست داد و فریاد بكند و حرفش را بزند. وقتی هم حرفی بگویی، آن مسائل تكرار می شود [دستگیری، زندان، تبعید]. مرتب برمی دارید در روزنامه ها می نویسید در قم فلانی صحبت كرد. خوب صحبت كرده است روحانی حقیقی اوست... چه خواهد شد. داد و فریاد آدم به جایی نمی رسد!
آخر به این نحو كه نمی شود، این جوان هایی كه داد و فریاد می كنند، این جوان ها چه می گویند؟ به اینها رسیدگی نمی كنند، نمی گویند چرا چنین می كنید، چرا می زنید شیشه ها را می شكنید؟ اینها را صدا می كنند رسیدگی می كنند... جای دعوا و معركه نیست كه، همه افراد یك كشور هستید،...
آدم صدا می كند می گوید پسرم چه می گویی؟ ببینید دردش چیست؟ در جواب این را می گوید این گونه قوانین را دلیل می گوید! ما كه نیستیم ما را خفه كنید، اینكه نمی شود خفه كرد، با سركوب و اختناق نمی شود..."
رژیم در مخمصه ی عجیبی مانده بود. آن مختصر فضای باز سیاسی، در حالی ایجاد شده بود كه شهادت۶&#۶۱۴۸۲; فرزند رهبر مخالفان، تمام اذهان را متوجه امام خمینی كرده بود؛ چیزی كه خواست رژیم نبود. رژیم خود را ناچار از آن می دید كه اقداماتی برای خنثی كردن مقبولیت روزافزون او داشته باشد. انتشار مقاله ی "ایران و استعمار سرخ و سیاه" در ۱۷ دی، سالروز كشف حجاب توسط رضاشاه، جواب رژیم در مقابل این محبوبیت رو به گسترش عمومی بود.۶
اهانت علنی به مرجعی دور از وطن، درست بعد از آن تجلیل گسترده ی بی سابقه پس از درگذشت فرزندش بویژه در قم، انفجاری ایجاد كرد كه در وهله ی اوّل طلاب به راه افتادند و تظاهرات كردند و مأموران هم با تیراندازی تعدادی را به شهادت رساندند با اولین قطره های خونی كه از بدن فرزندان امام صادق (ع) و فرزندان امام در قم ریخته شد نهضت اوج گرفت.۷
با روی كار آمدن جمشید آموزگار در سال ۱۳۵۶، سیاست رژیم عوض شد.۸ برنامه هایی كه آیت الله قاضی در تبریز با صبر و حوصله تدارك می دید، قدرت و عمق بیشتری می یافت؛ چه زمینه به گونه ای فراهم شده بود كه دیگ سنگی تبریز۹ شرایط لازم را برای جوشیدن پیدا كند.
● تبریز حماسه می آفریند
در طی این دوران (۱۳۴۲ تا ۱۳۵۶) آیت الله قاضی بیكار ننشسته بود؛ در ادارات، كارخانجات خصوصاً تراكتورسازی و حتی در خود ادارات دولتی افرادی جذب نهضت اسلامی شده بودند. تدارك گسترده ای در جریان بود كه از این فرصت ایجاد شده چیزی را كه سال ها در انتظارش بود به نحو احسن به اجرا درآورد.۱۱&#۶۱۴۸۲;
برنامه هایی كه در خفا در حال طرح بود كه تا قبل از زمان اجرای آن، هیچ كس نباید از آن مطلع می شد. جلساتی با دانشجویان كه در این مقطع نقش مهمی ایفا كردند، برگزار شد. برنامه ی طرح شده، این بود كه پس از برگزاری مراسم ختم، مردم به هدایت دانشجویان در خیابان های اصلی تبریز به تظاهرات بپردازند. آیت الله قاضی از دانشجویان خواسته بود در جریان قیام از حمله به اماكن عمومی و مردمی جلوگیری كنند، در غیر این صورت او تأیید نخواهد كرد. تداركات گسترده ای هم برای مقابله با نیروهای ساواك و شهربانی صورت گرفته بود، از جمله قرار بود در چند نقطه ی حساس شهر، كامیون های آجر خالی كنند.
با تلاش آقای قاضی، روز پنج شنبه ۲۷ بهمن، اعلامیه ای به امضای روحانیون تبریز صادر شد كه از مردم تبریز می خواست روز شنبه، ضمن تعطیل عمومی، از ساعت ۱۰ الی ۱۲ صبح در مسجد حاجی میرزا یوسف، واقع در سر بازار، برای سوگواری حضور یابند. تمام اقشار مختلف مردم، كارگران، بازاریان و دانشجویان در تدارك برگزاری چهلم شهدای قم بودند.
شب ۲۹ بهمن، اعلامیه ای به امضای آیت الله قاضی در خصوص تعطیلی بازار تبریز در روز ۲۹ بهمن تهیه و در سطح شهر تبریز توزیع شد. همان شب، شبكه ی مخفی مبارزان تبریزی، یك آتش سوزی عمدی در كارخانه ی تراكتورسازی ترتیب دادند. با به آتش كشیدن چوب های بی مصرف در محوطه ی كارخانه، كه از تمام نقاط شهر تبریز رؤیت شد، پیامی برای مردم و مبارزان اعلام شد كه فردا صبح چه باید بكنند.
طلوع خورشید روز سرد زمستانی شنبه ۲۹ بهمن، خبر از رخدادی عظیم داشت. مردم از آغاز صبح در تب و تاب برگزاری مراسم بزرگداشت چهلمین روز شهدای قم بودند. با تعطیلی عمومی بازار در این روز، چند ساعت قبل از شروع زمان مجلس ختم، مردم راهی مسجد قزللی شدند. به دستور استاندار آذربایجان، در مسجد بسته بود. در حالی كه شب ۲۹ بهمن جلیل آقا از طرف آیت الله قاضی به خادم مسجد قزللی مراجعه كرده و گفته بود فردا مراسم اربعین شهدای قم برگزار می شود و دستور داده بود كه صبح زود مسجد را برای مراسم آماده كند. نیمه شب، آقای قاضی توسط دكتر صدری مهربانی شهردار وقت تبریز از دستور بسته بودن درب مساجد، بویژه این مسجد، آگاه شد.
هر لحظه بر انبوه مردم گردآمده در بازار تبریز افزوده می شد. شهربانی از باز كردن مسجد ممانعت كرده بود. حق شناس رئیس كلانتری ۶ تبریز (كلانتری بازار) با تعدادی نیروهای تحت امرش برای متفرق كردن مردم وارد عمل شد. ضمن فحاشی به مراجع تقلید، اعلامیه ای را كه روی در مسجد زده بودند، پاره كرد و با تهدید به مردم گفت: "در طویله بسته است، به دنبال كارتان بروید." این برخورد گستاخانه، بر غیرتمندان تبریزی بسیار گران بود. اهانت به خانه ی خدا، چیز كمی نبود. جوانی از جوانان غیور تبریزی به نام "محمد تجلا"، از سخنان او عصبانی شد و به سروان مزبور اعتراض كرد.۱۰ حق شناس۱۱ با اسلحه ای كه در دست داشت به سمت محمد حمله كرد، سینه ی او را هدف قرار داد و شلیك كرد و این آغاز قیام بود. مردم جسد غرق در خون محمد تجلا، اولین شهید قیام خود، را بر دست گرفته و به راه افتادند. یكی از شاهدان عینی نوشته است:
"نخست هزاران نفر بودند، ساعت ۹ صبح به ده ها هزار تن رسیدند و ساعتی بعد، این جنگل روینده انسانی روی تمام شهر سایه انداخت، شكوه قیام و نبرد، شعارهای تند و آتشین بود. اكثر آنها بر دیكتاتور و دیكتاتوری می تاخت. مردم، مجازات قاتلان شهدای قم را می خواستند. ندای آزادی زندانیان سیاسی را سر می دادند و بازگشت آیت الله خمینی را به مثابه سمبل مبارزه جویی مذهب مترقی با دار و دسته ی استبدادی می طلبیدند. پلیس به دلیل انبوه تظاهركنندگان بی پروا در دقایق نخستین، جرأت هجوم به آنها را نداشت، امّا پس از آنكه كامیون های لبریز از پلیس به اصطلاح ضد اغتشاش و نیروهای تربیت شده ی اونیفورم پوش سر رسیدند، حمله به تظاهركنندگان آغاز شد. همین كه صدای گلوله ها در شهر طنین انداخت، هزاران تن از مردم با چوب و چماق و سنگ به حمله ی متقابل دست زدند..."
منبع: سایت مرجع خدمات آموزشی ایران آکادمیک
تعداد بازدید: 806