08 آبان 1391
با اینکه تاریخ همواره در جریان ها و رویدادهای اجتماعی حضور و نقش دارد اما از یک خودمختاری علمی برخوردار است به طوری که شیوه و هنر تاریخ نویسی از موضوعات مورد توجه مورخین بوده است. بر این اساس بررسی و مطالعۀ منابع یکی از ارکان اصلی حرفۀ مورخی است. این مکتب یکی از مکاتب متودیک و در قرن نوزدهم بسیار مورد توجه است به طوری که برطبق آن مورخ واقعی کسی است که مستقیماً به اسناد مراجعه می کند و روزهای متوالی خود را در کتابخانه ها محبوس می کند. او پس از مطالعۀ بسیار به رمزگشایی(با استفاده از علوم مختلف)،بخش بندی و تجزیه و تحلیل رویدادها و نهایتاً تهیۀ فیش های بسیار می پردازد. این شیوه برای کسانی که با آن آشنایی دارند لذت بخش است.
در قرن بیستم تاریخ رشدکیفی فوق العاده ای داشته است؛ و بر تعداد پژوهشگران متخصص،مراکز آموزشی،مؤسسات دانشگاهی،مجلات تخصصی ،مجموعۀ آثار تأثیر چشمگیری داشته اشت.تاریخ در مسیرهای فراوان گسترش یافته و زیرشاخه های متععد پیدا کرده است: تاریخ اندیشه ،تاریخ فنون،تاریخ اقتصادی،تاریخ سیاسی،تاریخ زنان،تاریخ تعلیم و تربیت،تاریخ جمعیت و غیره.
بر اساس آنچه فرانسوا دورتیه بیان می کند، در تاریخ نگاری قرن بیستم به مسأله روش توجه میشود و امکان طرح پرسش و موضوعات جدید علوم انسانی (اقتصاد،انسان شناسی و غیره) در آن بوجود آمد. و حوزه های مطالعاتی آن به سمت مسائل فروتاریخی ( مانند تاریخ اجتماعی،زندگی روزمره،تاریخ مردم، فقرا و غیره)،زندگی اقتصادی( تاریخ قیمت ها و رشد آن و تاریخ بنگاه های اقتصادی و غیره)، پیکربندی فرهنگی (تاریخ آداب و رسوم، تفکر، انسان شناسی تاریخ و غیره) سوق پیدا می کند. تاریخ- روایت تا مدت های زیادی به عنوان روشی ممتاز در نظر گرفته می شد که شامل شرح حال نویسی، روایات جنگی و یا نقل رویدادهای سیاسی بود. جریان هایی مثل مکتب آنال در فرانسه،تاریخ اقتصاد نوین در آمریکا از جمله مشخصه های دیگر این گرایش به شمار می روند.روش های تاریخ آماری و تاریخ اجتماعی که نزدیک به روش های علوم اجتماعی است،نوشتن درمورد گذشته را زیر سؤال می برد.پدران مکتب آنال می خواستند از تاریخ یک علم واقعی بسازند که با تاریخ به عنوان حکایت فاصله داشت. . آنال حاصل برخورد دو گرایش قدیمی در تاریخنگاران است؛ از یک سو گرایش فلاسفه تاریخ که از پیش فرض های متافیزیک فراتر نرفته بودند؛ از سوی دیگر تاریخنگاران پوزیتویست که بر پژوهش تجربی صرف روی وقایع تاریخی تاکید داشتند. توجه به یافتهها و نظریات سایر علوم انسانی موقعیتی میانرشتهای به تاریخنگاران آنال داده است و سعی آنها براین بود علل کنشهای اجتماعی تاریخی را شناسایی کنند.دغدغه و توجه مکتب آنال، زیرساخت های اقتصادی،انسان شناختی و فرهنگی تاریخ بود. این مکتب با دیگر علوم انسانی( جامعه-شناسی،اقتصاد وتاریخ ) در ارتباط بود تا تاریخی همه جانبه و همگون بنا کند تا تمام ابعاد رویدادهای تاریخی را در خود داشته باشد. مارک بلوک،لوسین فبور و فرنان برودل سردمداران این مکتب به شمار می روند. از دهۀ70 مکتب آنال کم رنگ تر شد .تاریخ خُرد که در دهۀ 70 در ایتالیا متولد شد و «تاریخ اجتماعی» را با ذره بین مورد مطالعه قرار میدهد. تاریخ خرد برای فرد و تاریخ معینش امتیازی خاص قائل است.انسان شناسی و تاریخ جدایی ناپذیرند. درک دقیق سیر اجتماعی،روابط خویشاوندی،جهان بینی و تجربۀ زندگی افراد از اهداف اصلی ان است.کارلو گنزبورگ،ادورادو گرندی،جیوانی لوی و کارلو پونی از پیشروان این مکتب هستند. «تاریخ نوین اقتصادی» در اوایل دهۀ 60ظهور یافت.این مکتب تاریخ را به کمک ابزار و روش های علمی-اقتصادی مطالعه می کند : روش های کیفی،نمونه سازی و روش قیاسی --استقرایی. روبرت فوگل از سردمداران این رشته است.
چند روش تاریخ نویسی:
تاریخ مسأله: برای روشن کردن علل یک پدیده ، موتور تغییرات، نحوۀ خروج از ساختار و منطق پدیده هاست، برای مثال جستجوی «دلایل انقلاب روسیه» یا پرسش درمورد «طبیعت نازیسم» توصیف.(درک انقلاب روسیه اثر مارتن مالیا)
تاریخ قابل درک: به دنبال بازسازی دنیای ذهنی است، رویدادها اتفاقی اند ،گویی بازیگرانش بازسازی می شوند. نزدیک به داستان تاریخی است و در زمرۀ هنر نویسندگی قرار می گیرد.( گیوم مارشال اثر ژرژ دوبی)
انسان شناسی تاریخی: مطالعه شیوه های تغذیه، روابط جنسی،پوشاک،روابط خویشاوندی،زندگی روزمرۀ یک دورۀ خاص. مکتب آنال در رواج علوم تاریخی - انسان شناختی نقش مهمی داشته اند.(بوی متعفن گل و عنبر، اثر آلن کوربن)
تک نگاری: بازسازی دقیق داده های تاریخی درباۀ یک موضوع یا شیء کاملاً مشخص : شرح حال فردی،زندگی مردم یک روستا. بیشتر توصیفی است تا تحلیلی.(روستای اوکتین: امانوئل لوروالادوری)
تحلیل تاریخی: بازسازی دوبارۀ یک دوره و یک جامعه به طور جامع.(مدیترانه و دنیای مدیترانه در دورۀ فلیپ دوم اثر فرنان برودل)
به سوی یک تاریخ جامع:
رویکردها در این جا نه انحصاری اند و نه مانعه الجمع وناموافق. تاریخ جامع: سببیت و ادراک را با یکدیگر متحد کرده و مسائل اجتماعی فرهنگی،اقتصادی و سیاسی را توأمان در نظر گرفته باشد.علیت و ساختارها را در نظر گرفته باشد وباعث شود بازیگرانش بتوانند هیجانات، رؤیاها وتدابیرشان رابازسازی کنند... خلاصه تاریخی که هنوز نمیدانیم چگونه آن را تدوین کنیم.
موضوع: طنز در شعر مشروطه
تعریف طنز و تفاوت آن با گونه های دیگر مطایبه:
از زیرمجموعه های مطایبه ابتدا باید هزل را تعریف نمود هر سخنی که از آن معنای جدی اراده نشود «هزل» است؛ بر این اساس هر نوع شوخی هزل است. فکاهه اصطلاحی است که مفهوم عام تر از گونه های سخن خنده انگیز دارد و هرگونه رفتار،گفتار،نوشتار یا دیدگاه انسان است که موجب خنده در بیننده،شنونده و خواننده بشود.پس هدف آن خنده انگیزی است.طنز گونه ای از سخن مطایبت آمیز است که هدف اصلاح دارد وساختارها را برای ساختن دوبارۀ آنها می شکند. در هجو هدف آزار دادن و خراب کردن است و جنبۀ شخصی دارد و غیرعادلانه برخاسته ا ز حسد و کینه است. به طور کلی در تعریف گاهی این چند گونه بسیار به هم نزدیک می شوند و ویژگی های مشترکی پیدا می کنند و حتی دربرابر معادل لاتین هرکدام از آنها اشتباهاتی صورت می گیرد ، اما طنز در اصطلاح ادب به آثاری اطلاق می شود که با دست مایۀ آیرونی،تهکم و طعنه به استهزاء و نشان دادن عیب ها،زشتی ها،نادرستی ها و مفاسد جامعه می پردازد،طنز به-ظاهر می خنداند اما در باطن انسان را به تفکر وامی دارد.
تاریخچه طنز در ادبیات فارسی:
طنز هم در ادبیات مکتوب و هم در فرهنگ شفاهی ما سابقۀ دیرین دارد اما به نطر نمی رسد که در قدیم کسی از آن به لفظ «طنز» یاد کرده باشد یا هویت مستقل ادبی برای آن در نظر گرفته باشد. در ادبیات باستانی ایران یا دست کم بر اساس آنچه از کهن ترین دوران تا غلبۀ اعراب رسیده نام ونشانی از هجو دیده نمی شود و با توجه به این که هجو در میان اعراب شیوع عام داشته است به احتمال بسیار ایرانیان آن را از اعراب آموخته اند. روزگار سامانیان آغاز هجا در شعر فارسی است ، حتی از رودکی اشعار هجو باقی مانده است. طنز در شاهنامه فردوسی چندان چشمگیر نیست و هر چه هست بسیار ملایم و شرافتمندانه است. به طور کل در جریان ادبیات ما طنز در ابتدا بسیار ناچیز است و آنچه دیده می شود هزل و هجو است.نیمۀ دوم قرن پنجم و ششم روزگار گسترش هجو است، برای مثال سوزنی سمرقندی صاحب گستاخانه ترین هزل ها و هتاکانه-ترین هجوهاست. در آثار سنایی علاوه بر انتقادهای اجتماعی با زبان طنز هزل های رکیک و هجاهای گزنده کم نیست. اشعار عمر خیام نمایندۀ طنزهای عمیق فلسفی است که به سبب رشد نیافتن فلسفه در جامعۀ ما مجال رشد نیافت.قرن ششم رونق بازار هجوگویی است و کم تر گوینده ای اشعاری در هجو ندارد. عطار که شاعری است مستقل از دربار و در خدمت آرمان های خویش است، نمونه های درخشانی از طنز دارد. قرن هفتم: در شعر مولانا اثری از هجو نیست ،اما حکایت های هزل آمیز در مثنوی کم نیست؛ هزل های مولانا در خدمت مبانی اعتقادی اوست.در آثار سعدی هجو وجود ندارد اما شوخ طبعی و ظرافت در همه جای آثار سعدی قابل رویت است.قرن هشتم خیزش گاه مهمی در طنز فارسی است، این قرن را می توان آغاز مستقل طنز فارسی دانست زیرا عبید زاکانی تنها کسی است که اثار مستقلی به طنز در ادبیات ما پدید آورده است. حافظ در طنزآفرینی در بالاترین جایگاه است طنزهای او میراث طنز فلسفی خیام،طبع روان سعدی و انتقادهای کوبندۀ عبید لست. طنزهای حافظ پوشیده-ترین،ظریف ترین نمونه های طنز در ادبیات شمرده می شوند.حافظ در شاریط اجتماعی روزگارش روشنفکرانه ترین واکنش ها را دربرابر فسادها و انحراف ها نشان داده است.در آغاز حکومت قاجار هجویه-های معروفی از آقا محمدخان قاجار در دست است.در آثار قائم مقام فراهانی مثنوی طنزآمیز جلایرنامه را میبینیم که بعدها سرمشق ایرج میرزا در سرودن عارف نامه قرار می گیرد،آثار اینان در گویندگان عصر انقلاب وپس از آن تأثیر گذاشته است.
چرا طنز؟
برای شکل گیری طنز سه عامل باید حضور داشته باشند: شوخی ، انتقاد و اصلاح. به عقیدۀ فروید شوخی و لطیفه ساز وکاری مانند رؤیا و خواب دارد برخی از کام های سرخورده از هنجارهای اجتماعی که به ناخودآگاه رانده می شوند ؛ بخشی در خواب های ما امکان بروز می یابند و بخشی در قالب شوخی ها و لطیفه ها مطرح می-شوند.اثر روانی لطیفه از این نظر اهمیت دارد انرژی روانی سرکوب شدۀ ذهن را دوباره آزاد می کند و ارضای ذهنی به بار می-آورد. بر اسای نظریۀ برتری جویی(superiority) ما با لطیفه ، فرد یا گروهی را که بر ما برتری دارند و آن متنفریم تحقیر می کنیم؛ هر چه فرد مورد تمسخر منفورتر باشد، لذت حاصل از لطیفه بیشتر است. در دنیای وارونۀ لطیفه حاکم و محکوم جایشان را عوض می-کنند، انسان ستم کش وقتی از این خنده ها سر میدهد که دشمن خود را از نظر اخلاقی و معنوی شکست داده باشد. از طرفی طنز مفهومی آرمان خواهانه دارد و اگر در برابر زشتی ها می خندد،نشان از آگاه بودن و آگاهی دادن دارد.خندۀ طنز برخاسته از بی دردی یا شدمانی محض نیست؛ بلکه برخاسته از آزردگی، پرخاش و حتی نفرت، خنده ای است تلخ و تمسخرآمیز.
شرایط اجتماعی ایران در این دوره :
مهم ترین ویژگی این دوره تحولاتی بود که درجهان اتفاق افتاده بود از جمله حرکت های پردامنه و جنبش هایی مثل انقلاب صنعتی و دیگر کشورگشایی های امپراتوری ها و به تبع آن رقابت قدرت های استعماری چون انگلیس،روس،فرانسه و عثمانی. در ایران اولاین برخورد با اروپائیان به دورۀ صفویه برمی گشت. در دورۀ فتح علی -شاه قاجار این برخوردها از راه مسائل نظامی و فاقد هرگونه نگرش شعورمدارانه و دارای خصلت های قرون وسطایی بود.(دغدغۀ شاه داشتن درباری مجلل و ملک الشعرایی مدیحه سرا بود و «تدبیر منزل» بر «سیاست مدن» ارجحیت داشت). نخستین بار عباس میرزا،نایب-السلطنه ،بود که لزوم انجام اصلاحات را با توجه به شرایط حاصل از چند عهدنامۀ ننگین و شکست های ایران، احساس کرد و گروهی را برای تحصیل فنون و تخصص های جدید راهی غرب نمود(که ورود ماشین چاپ به ایران و تأسیس نخستین چاپخانه در ایران ارمغان همین محصلین ایرانی بود) . پس از او قائم مقام فراهانی که مردی کاردان در امر سیاست بود،پاره ای اصلاحات را در مقام وزارت آغانمود که با کارشکنی های بیگانگان و نهادینه نبودن وفهوم اصلاحات، نابخردی شاه و توطئۀ اطرافیان متوقف گردید و خود او ابتدا عزل گردید و سپس قتل رسید.حکومت محمد شاه نتیجه ای جز پریشانی اوضاع و افزایش دخالت بیگانگان نداشت. در دورۀ ناصرالدین شاه میرزا تقی خان فراهانی پس از سفری به روسیه و مشاهدۀ پیشرفت های آنها اقدام به اصلاحات گسترده ای نمود.از جمله فرونشاندن چند شورش داخلی،اصلاحات نظامی، امور مالیه،تآسیس دارالفنون،انتشار نخستین روزنامۀ ایران،رسیدگی به بهداشت و سلامت مردم،اصلاح در رفتارهای اجتماعی(مبارزه با رشوه-خواری،کاربرد القاب)، کوتاه کردن دست سفارتخانه ها. به دلیل عدم سازگاری اقدامات امیرکبیر با ساختار قرون وسطایی و بیمارگونۀ حکومت قاجار و ناهمسویی با منافع اجانب از ادامۀ اصلاحات او جلوگیری شد. او حتی قصد داشت «قانون اساسی» تهیه کند اما حرکت اصلاح طلبانه دور از بنیادهای جامعه و بدون داشتن زمینه های مناسب بی نتیجه می ماند. پس از او آقاخان نوری به پنبه کردن تمام رشته های امیرکبیری پرداخت، او که سرسپردۀ کامل انگلیس بود در دورۀ هفت سالۀ خود شاه را متمایل به خوشگذرانی کامل کرد و این دوره همراه با استبداد مطلقه و واگذاری امتیازهای گوناگون به بیگانگان بود .حوادث پنجاه سال حکومت ناصری در دورۀ بعد بسیار مؤثر بود.شاه در سالهای پایانی حکومت خود به هیچ گونه تغییری تن درنمی داد، روشن است که در مملکتی که با استبدا پی ریزی شده هرگونه تغییری با منافع منسوبان به دستگاه استبداد مغایر است وتلاش اصلاح طلبانه به نتیجه ای نمی-رسد.از اصلاح طلبان مهم دیگر میرزا حسن خان سپهسالار است که با ترغیب ناصرالدین شاه به سفرهای خارجی سعی در آشناکردن او با پیشرفتهای ملل دیگر و فراهم آوردن زمینه های قانون داشت. مظفرالدین شاه نتوانست راه پدر را ادامه دهد ، صرفاً وعده های دل خوش کنکی می داد و اقداماتی ظاهری مانند برسکار آوردن امین-الدوله انجام داد. روشنفکران در زمان او زبان به انتقاد گشودند به صورت انتقاد از درباریان. در این دوره روشنفکرانی مانند ملکم خان، آخوندزاده،آقاخان کرمانی، زین العابدین مراغه-ای،شیخ احمد روحی،طالبوف و ...به گسترش تفکر مشروطه خواهی پرداختند.
اثر تحولات بر جامعه:
• ورود صنعت چاپ و روزنامه نگاری گسترش سطح آگاهی مردم آن دوره.
• ایران پیش از مشروطه هم به لحاظ اقتصادی و هم سیاسی، جامعه ای بسته بود و از تحولات جهان بی خبر.
• تلاش برای جستجوی علل عقب ماندگی.
• مطرح شدن حقوق مردم برای مثال سلامت و بهداشت آنها، گسترش سواد،لزوم وجود قانون برای احقاق حقوق ملت.
• همراه شدن روحانیت شیعه با جریان تحولات توجیه مشروطه با موازین شرعی.
• انجام حرکت هایی مثل جنبش تحریم تنباکو این اعتماد به نفس را در مردم ایجاد کرد که می توان دربرابر تعدی حکومت ایستاد. جسارت انتقاد.
• اعتراض های مردم در واقعۀ موسیو نوز و پس از آن دو تحصن علما زمینه درخواست مشروطیه را فراهم کرد.
• مطرح شدن مفهوم ملت و وطن.
طنز در مشروطه:
• تغیرات ادبیات در دورۀ مشروطه: مشروطه در ادبیات تحول ایجاد کرد و خود از آن تأثیر پذیرفت، در دورۀ جدید روشنفکران ایرانی با فضای نوزایی و روشنگری اروپا آشنا شدند. تکیه بر عقلانیت جدید نقادی به اصول کهن حیات اجتماعی شد. نقد ادبی به ادبیات گذشته از جهت محتوا(دروغ،غیرواقعی،چاپلوسانه،خالی از مفهوم انسلن معاصر و وطن) از جهت صورت(ابهام،بی توجهی به زبان توده ساده نویسی.) بیدارگری و نشان دادن نابسامانی اوضاع جامعه.
جمع بندی:
طنز برای طنز پرداز عرصه ای است برای طرح مباحثی جدی و از طرفی برترین خواسته طنزآفرین که ورود به حصار های ممنوع و عرصه تابو(تابوهای سیاسی و عقیدتی) می باشد از این راه محقق می شود. طنزپرداز به آنچه دور از دسترس اوست نزدیگ می گردد. طنز بهترین وسیله برای هدف قراردان خصلت های ناپسند اجتماعی و اخلاقی جامعه است که می تواند شامل روابط سیاسی حاکم هم باشد.البته تا پیش از مشروطه این نوع طنز بسیار کمیاب است. با مشروطه بود که مطایبه جهت خدمت به مفاهیم اجتماعی و انسانی و گسترش آگاهی به کار گرفته شد و تأثیر قاطع خود را اثبات کرد تا پیش از این دوره ،طنز اهمیت تاریخی اجتماعی چندانی نداشت و قادر به حرکت آفرینی اجتماعی نبود.در دوره مشروطه موج تازه های از گرایش به طنز و انتقاد می بینیم طوری که اکثر گویندگان آن عصر به طرق مختلف از آن بهره جستند.(سید اشرف الدین گیلانی،ایرج میرزا،عارف قزوینی ،بهار،لاهوتی،فرخی یزدی،میرزاده عشقی). در بین مردم ایران نیز طنز از لحاظ تاریخی مورد استقبال قرار می گرفته است؛به طوری که شعرا با توجه به ذائقه مردم برای طرح مفاهیم تعلیمی و جدی از این نوع ادبی استفاده می کردند و گاه از آنجایی که هزل مورد پسند جامعه بود،شعرای آن عصر،ناگزیر برای تأثیر گذاری هر چه بیشتر،آن را برمی گزیدند بنابراین می بینیم چه براساس اقتضای زمان و چه براساس ذائقه مخاطب،نوع طنز بهترین نوع ادبی برای پیشبرد اهداف مورد نظر شعرای مشروطه بوده است.
منابع:
حلبی، علی اصغر؛مقدمه ای بر طنز و شوخ طبعب در ایران؛تهران،نشر پیک،1364
دهخدا،علی اکبر؛چرند و پرند؛تهران،،معرفت،1326
رفیع،جلال؛ نجف زاده بار فروش،محمد باقر؛ طنزنویسان ایران از مشروطه تا امروز،تهران،خانواده،1376
حلبی،علی اصغر؛طنز و شوخ طبعی در ایران و جهان اسلام؛تهران،بهبهانی،1377
مراقبی،غلامحسین؛نخستین کاربرد گسترده: طنزسرایی در مطبوعات ایران؛تهران، 1372
بهزادی،حسین؛ظنزپردازان ایران از آغاز تا پایان دوره قاجار؛تهران،دستان،1383
Anarestan86@yahoo.com
منبع: سایت انسان شناسی و فرهنگ
تعداد بازدید: 846