02 آذر 1391
پیام قیام امام حسین علیهالسلام قرنهاست که هر ساله با آغاز ماه محرم، برای تمام آزادگان جهان تکرار میشود؛ همانگونه که این ماه در سال 1357ش در بحبوحه انقلاب اسلامی مردم ایران، جایگاه رویدادهای تعیین کننده شد.
روز 19 آذر 1357 مصادف با تاسوعای حسینی (و روز جهانی حقوق بشر) بود. رهبران انقلاب برای برپایی راهپیمایی در این روز برنامهریزیهایی کرده بودند. این راهپیمایی که در زمان دولت نظامی ازهاری صورت میگرفت، میتوانست همهپرسی آشکار مردمی نسبت به حکومت شاه باشد. در آن روز مردم ایران در کنار عزاداری برای شهادت امام حسین علیهالسلام، علیه نظام شاهنشاهی راهپیمایی کردند. این راهپیمایی با انضباط و یکپارچگی بیسابقهای برگزار شد. امام خمینی(ره) که در نوفل لوشاتو اقامت داشتند، از روزها پیش نگران درگیری عوامل حکومتی با مردم در آن روز بودند، ایشان مردم را به تیزهوشی و آگاهی فراخواندند. با تمام خطراتی که مردم را تهدید میکرد، نوزدهم آذر 1357 بزرگترین راهپیمایی دوران انقلاب اسلامی برپا شد.
امام خمینی (ره) روز بیستم آذر 1357 در دیدار با دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج از کشور فرمودند: «تظاهرات دیروز و امروز در ایران راه عذر را از همه کس و همۀ دولتها سد کرد. دیگر دولتها نمیتوانند ادعا کنند که شاه قانونی است و در مملکت به طور رضایتِ مردم و به طور قانونْ توقف کرده است. رفراندمی که در دیروز و امروز شد و قطعنامههایی که صادر شد به همۀ دنیا ثابت کرد که شاه ساقط است. ما میگفتیم از اول ساقط بوده؛ ادعای من این بود که از اولْ رضاشاه و این شاه به طور قاچاق و به طور یاغیگری در ایران حکومت کردند؛ لکن حالا اگر کارتر و امثال اینها انکار داشتند، دیروز و امروز ثابت کرد که هیچ قانونیت ندارد برای اینکه به حَسَب نص قانون اساسی ما، دولت، شاه باید به رأی ملت شاه باشد. و یک امر طبیعی است که باید اینطور باشد. و الآن تمام ملت در تهران، مشهد، قم، تبریز، همه جای ایران اعلام کردند با آرامش ـ که عذری در کار نباشد که یک طوایف دیگری داخل بودند و از آن طرف مرزها آدمهایی آمدهاند! با کمالِ آرامشْ تمام ایران گفتند که ما شاه را نمیخواهیم. بنابراین من یک پیامی به دولتهای دنیا دارم، یک پیامی هم به داخل کشور و ارتشیها.
آنکه به همۀ دولتهاست این است که ما اعلام میکنیم از امروز که رفراندممان به طور تمامیت انجام گرفت و همه میدانید که شاه قانونی نیست، هر دولتی که پشتیبانی از ایران بکند، ما تمام قراردادهایی که با ایران کردهاند لغو میکنیم و یک قطره نفت به آنها نخواهیم داد و لااقل تا وقتی که دولتشان هست... این یک پیامی است به خارج و سران دولتها که چشم خودشان را باز کنند و راه صحیح بروند. پشتیبانی از یک ملتی که ایستاده است و میگوید من حق خودم را میخواهم، من آزادی میخواهم، حقسرنوشت من با خود من است، من شاه را نمیخواهم، باید پشتیبانی بکنند از یک همچو ملتی؛ و اگر پشتیبانی نکنند و از شاه پشتیبانی بکنند، دیگر نفتی در کار نیست برای آنها مادامی که آن دولت هست.
و یک مطلبی که به ارتش میخواهم بگویم، به ارتش ایران میخواهم بگویم و امید است که برسد به آنها، این است که این جوانهای، از صاحبمنصبانی که ـ من میدانم که اینها محروم هستند ـ آن صاحبمنصبهای پیری که از سابق بودند، خصوصاً از آنهایی که از زمان رضاشاه بودند با شاه ـ اگر باشند ـ آن پیرها را شاه سیر کرده است! آنها موافقند و این کُشت و کشتار هم به دست آنها واقع شده است، چه در حکومتِ نظامی چه در دولتِ نظامی. ما از آن پیرها دیگر مأیوس هستیم؛ آنها را گفتیم که اسمائشان را ثبت کنند و در دولت اسلامی آنها به مجازات خودشان ان شاءاللّه میرسند و اما صاحبمنصبهای جوان که آن رتبهها را ندارند، یعنی به آنها ندادند، یعنی آنها را در یک رتبۀ پایین نگه داشتند که زیردست آن بزرگها باشند که آن بزرگها نوکر رسمی امریکا یا شوروی هستند و برای آنها خدمت میکنند و برای شاه هم به دست دوم خدمت میکنند و آنها را از پول نفت ما سیر کردند، آنها چون سیر شدند و از نعمت این ملت به دست شاه سیر شدند، اینها ولی نعمت خودشان را شاه و امریکا میدانند، ما از آنها مأیوس هستیم؛ و اما طبقۀ جوان که مهم در ارتش این طبقه هستند، اینها را من تنبه به آنها میدهم که شما جوانید، شما باز وقت زندگیتان مانده است، وقت کارتان مانده است، وقت خدمتتان به ملت مانده است، شما برگردید به این ملت و خدمت به ملت بکنید و رها کنید این دستگاهی که الآن شما میدانید که برخلاف قانون است، برخلاف اسلام است؛ دست از این دستگاه بردارید و به ملت بپیوندید و حکومت اسلامی شما را با آغوش باز پذیرایی میکند... »
شاه به پیشنهاد امریکاییها در صدد برآمده بود با روی کار آوردن یک دولت نظامی، قیام مردم را با شکست روبهرو کند. این سیاست او «مشت آهنین» نام گرفت و مجری آن کسی نبود جز غلامرضا ازهاری. او در آبان 1357 با دستور شاه به نخستوزیری منصوب شد و دولتی تشکیل داد که هشت تن از اعضای آن نظامی بودند. همزمان مطبوعات در اعتراض به سانسور که شدت گرفته بود از 15 آبان دست به اعتصاب زدند که دو ماه به طول کشید. با انتصاب ازهاری به سمت نخستوزیری، امام خمینی(ره) در مصاحبهای اعلام کردند: «توطئه جدید شاه یعنی انتصاب دولت نظامی، برای کشتار بیشتر و تسلیم مردم ایران است که نه تنها راهی برای شاه نیست بلکه هم شاه و هم حامیان وی را در بنبست بدتری قرار میدهد.»
ازهاری در آستانه ماه محرم در صدد برآمد با تظاهرات مردم مقابله کند. در شب اول ماه محرم به دستور ازهاری، نظامیان به سوی مردم تیراندازی کردند. اما او خیلی زود فهمید که مردم هراسی از سیاست «مشت آهنین» ندارند و شعلههای قیام مردم روزبهروز بیشتر زبانه میکشید. در روزهای تاسوعا و عاشورا (19 و 20 آذر 1357) راهپیماییهای گستردهای در تهران برضد حکومت برگزار شد و دولت ازهاری نتوانست واکنش جدی از خود نشان دهد. اما در روزهای بعد باز هم به آتش گشودن به سوی مردم روی آورد. امام خمینی(ره) 23 آذر 1357 در پیامی نوشتند: «جنایات شاه که در بسیاری از شهرها، بخصوص در اصفهان و نجفآباد با وحشیگری بیسابقۀ مأمورین او واقع شده است و گفته میشود برنامهای است که به تدریج در سایر شهرها نیز انجام میگیرد و بناست به بزرگ و کوچک رحم نشود و تمام خانهها و مغازهها و مراکز مذهبی به آتش کشیده شود، نشانۀ تزلزل و ضعف دولت نظامی و یأس شاه از امکان ادامۀ قدرت شیطانی است. و اکنون که به پرتگاه و سقوط حتمی نزدیک شده است، میخواهد جنایات خود را هرچه بیشتر تکمیل کند و به گفتۀ خودش ایران را به تل خاکی مبدل ساخته و برود.
ملت آگاه باید بداند که این آخرین حملهای است که از جنون و حملۀ روحی که به شاه دست داده است ناشی شده و باید این جنایات بسیار احمقانه و سَبُعانه موجب تضعیف روحی ملت نشود. شاه خود را از ملتْ جدا و تنها میبیند؛ ناچار با تمام وجود به آغوش اشرار و مزدوران پناه برده تا شاید عقدههای روحی خود را خالی کند. شاه خود را از سلطنت خیالی مخلوع میبیند و ادامۀ حکومت خود را با رفراندم تاسوعا و عاشورا غیر ممکن میداند؛ از این جهت از هیچ جنایت غیر انسانی رویگردان نیست و با دست اشرار و بعضی از سران ارتش، که شریک جرم او هستند، میخواهد آخرین تیر ترکش را رها کند. شاه رفتنی است! لکن سران ارتش که با او و به امر او مرتکب جنایات هستند و میشوند، در کار خود تجدید نظر کنند و از عواقب امر بترسند. درجهداران جوانْ خود را به این جنایات وحشتناک آلوده نکنند؛ مگر آنان نمیخواهند پس از شاه، در این کشور آبرومندانه زندگی کنند؟
جنایاتی که در اصفهان و نجفآباد و بعضی از شهرستانها شده است، به قدری با شرافت انسانی منافی است که وجدان هر انسانی را سخت رنج میدهد. از قرار اطلاع، مأمورین شاه با مسلسل به داخل منازل مردم محروم و بیدفاع حمله کردند، مساجد را به آتش کشیدند، به زنان محترم اهانت کردند، هرکس را که دیدند «جاوید شاه» نمیگوید، بیدریغ کشتند و آزادی به منطق کارتر را به خوبی و خیلی سریع اجرا کردند.
اکنون با در نظر گرفتن رفراندم تاسوعا و عاشورا ـ که غیر رسمی بودن شاه و دولت را به جهانیان ثابت نمود ـ بر ملت است که به حکم اسلام و قانون، از اطاعت شاه و دولت سرپیچی کنند: مالیات نپردازند و کلیۀ اعتصابات ادارات و مؤسسات و شرکتهای دولتی، خصوصاً اعتصاب شرکت نفت را تا رفتن شاه و دولت ادامه دهند و بر ملت است که با گسترش اعتصابات خود از آنان پشتیبانی نمایند.»
سیاست «مشت آهنین» ـ همانگونه که امام خمینی(ره) پیشبینی کرده بودند ـ با بنبست روبهرو شد و ازهاری در 7 دی 1357 استعفا کرد و چند روز بعد به بهانه درمان عارضه قلبیاش از ایران رفت.
منابع:
ـ دایرةالمعارف انقلاب اسلامی
ـ صحیفه امام(ره) ـ ج 5
تعداد بازدید: 1024