26 آذر 1391
سوليوان آخرين سفير آمريكا در ايران : اردشير زاهدي اميدوار بود با استفاده از نفوذ چند تن از روحانيون وابسته به دربار و كمك مالي و پشتيباني تجاري كه ثروت و دارائي خود را مديون رژيم پهلوي ميدانستند همراه با ياري نظاميان ستيزهجو، ائتلافي شبيه آنچه پدرش در 28 مرداد سال 1332 ايجاد كرده بود، سازمان دهد.
زاهدي – پسر و پدر- دو چهره وابسته از رجال عصر پهلوي بودند. فضل الله زاهدي نظامي رضاخاني و نخست وزير كودتاي سد ضياءدر سالهاي 1305 – 1306 حاكم و فرمانده قشون رشت بود. سابقه وي در اين دوره بسيار زشت است، تعدي، تجاوز، غارت اموال مردم و ... سرتيپ فضل الله خان، تحت امر رضاخان بود و از ابتداي جنگ جهاني اول به قزاقها پيوست و در سال 1308 فرماندهي ژاندارمري را به عهده داشت. در سالهاي جنگ جهاني دوم به جرم جاسوسي براي آلمان دستگير شد. وي نيز از گروهي بود كه نعل وارونه ميزد، چرا كه وابستگاني به انگليس در بين آنها بودند. البته شايد اين امر نيز طرحي در ذهن انگلستان بود.
بعد از سال 1324، زاهدي سعي داشت چهره مستقلي از خود نشان دهد. در كودتاي 28 مرداد 1332 زاهدي، نخست وزير مورد تاييد آمريكا و انگليس بود. عمر حكومت كوتاه مدت او در 17/1/1334 به پايان رسيد و آمريكاييها حسين علا را به جانشيني او تعيين كردند و زاهدي پس از بركناري، به ظاهر در كسوت سفارت و در واقع به عياشي به ژنو رفت. دوستان زاهدي در سالهاي 1336 تا 1337 منتظر فعاليت مجدد وي بودند، زيرا هنوز به همه اهداف خود نرسيده بودند و در درون ظام درگيري نامرئي ميان آمريكا و انگليس در جريان بود. به قدرت رسيدن منوچهر اقبال، فعاليت اسدالله علم، روي كار آمدن دكتر علي اميني، اصلاحات ارضي، كاپيتولاسيون، همه جزو برنامه و اهداف آمريكا بود. به هر حال زاهدي هنگام مرگش در شهريور 1348 سفير كبير شاه و نماينده دائم ايران در سازمان ملل و ژنو بود.
غلامرضا علي بائي در كتاب فرهنگ تاريخ سياسي، از وي چنين ياد ميكند:
اين افسر همداني كه بيشتر اهل بزم بود تا رزم، بيشتر سياس و پست هم انداز بود تا نظامي، پس از زندگي پر حادثهاي خود را به صدارت رساند. او از بسياري جهات شبيه همدورهاي خود، رزم آرا بود. و همچون او با بزرگان وصلت كرد تا بتواند جاهطلبيهاي سياسي خود را ارضا كند. زاهدي دختر مؤتمن الملوك پيرنيا را داشت كه از خوشنامها و وجيهالملههاي روزگار پس از مشروطيت بود. زاهدي با تحقيق و كتاب بيگانه بود و از عياشيهاي او داستانها گفتهاند.
انگليسيها وقتي پس از شهريور 1320 به دفترش در اصفهان ريختند، كتابچهاي در آن يافتند كه تصوير و نشانهها و آدرس تمام روسپيان اصفهان در آن بود. پس از كودتاي 28 مرداد، دولت كودتا با نزديك شدن تاريخ برگزاري انتخابات (زمستان 1332) اختناق را شدت بخشيد. دولت سه روز مانده به نوروز 1333 از مجلس اكثريت قاطع (تنها سه راي مخالف) راي اعتماد گرفت.
با آمدن زاهدي كه در غياب مجلس و زير فشار انگلستان مجبور به تجديد روابط با آن كشور شده بود تبعيد، شكنجه، اعدام و ... شروع شد و سلطه آمريكائيان روز به روز بيشتر ميگرديد. شاه و زاهدي از قرارداد نفت 17 ميليون دلار رشوه گرفتند. زاهدي پس از 19 ماه حكومت اختناق و فشار، و دارا شدن 70 سال سن احتياج به استراحت داشت! بخصوص كه نخست وزير جديد(حسين علا)مورد تاييد كامل آمريكاييها بود.
زاهدي به دستور شاه روانه اروپا شد. در پايتخت سوئيس يك كاخ مجلل خريد و ملكه زيبايي آن سال سوئيس را با حقوق بسيار گزاف استخدام كرد كه كنار او زندگي كند.
مرگ زاهدي در اثر هيجان زياد و در آغوش يك زن زيباروي سوئيسي رخ داد.
اردشير زاهدي
اردشير زاهدي در ميان درباريان از سه ويژگي برخوردار بود:
1- پسر فضل الله زاهدي
2- داماد محمد رضا پهلوي و مورد تاييد دربار.
3- وابسته به «سيا» - پسر خوب واشنگتن-
اردشير زاهدي در مهرماه 1307 در تهران به دنيا آمد و تحصيلات مقدماتي را در تهران و اصفهان به پايان برد. مدتي در دبيرستان اسلاميه بيروت تحصيل كرد و سپس راهي آمريكا شد.
در سال 1338 گواهينامه كشاورزي را از كالج كشاوري ايالت «يوتا» آمريكا دريافت كرد كه معادل مدرك كارشناسي در ايران بود.
اردشير زاهدي كمتر از يك سال در لبنان تحصيل كرد و هنگامي كه اصل 4 ترومن مطرح شد، وارد كشور گرديد و سمت خزانهدار كميسيون مشترك ايران و آمريكا و معاونت اصل 4 ترومن را به عهده گرفت.
درباره فعاليتهاي سياسي وي در اسناد ساواك آمده است:
در جريان 28 مرداد، جناب آقاي زاهدي با پدر فقيد خويش همكاري مؤثري به عمل آورد و در چهارم آبان 1332 به سمت آجودان كشوري شاهنشاه آريامهر نائل آمد. در آبانماه 1335 مراسم نامزدي وي به شهناز پهلوي – دختر فوزيه- اعلام شد و در سال 1336 عروسي انجام گرفت.
زاهدي مدتي سرپرستي عالي دانشجويان ايراني در خارج را بر عهده داشت.
وي در سال 1338 به سفارت ايران در واشنگتن منصوب شد. وي تا سال 1341 در اين سمت باقي ماند و در نهايت به سفير كبيري ايران در لندن برگزيده شد.
زاهدي در سال 1345 وزير امور خارجه كابينه عباس هويدا شد. وي در طول مدت خدمتگذاري به رژيم پهلوي نشانهاي بسياري كسب كرد كه از جملهاند: مدال درجه دوم تاج، درجه يك همايون و رستاخيز 28 مرداد. همچنين زاهدي از كشورهايي چون آلمان، اردن، ژاپن، ايتاليا، چين و عراق به مناسبتهاي مختلف نشانهايي گرفت.
عدهاي بر اين باورند كه ارتباط وي با سازمان «سيا» از دوران تحصيل در بيروت و آمريكا آغاز شده و عدهاي اين وابستگي را به دوره كودتاي 28 مرداد ربط ميدهند.
ازدواج زاهدي با شهناز كمتر از ده سال دوام نياورد و در سال 1343 به طلاق انجاميد. اسناد ساواك اين جدايي را چنين گزارش ميدهد:
موضوع جدايي بين والاحضرت شهناز پهلوي و آقاي اردشير زاهدي مورد گفتگو در بين طبقات مختلف مردم قرار دارد. در هر طبقهاي از طبقات مختلف از نجابت و حسن خلق والا حضرت شهناز بحث و گفتگو ميكنند و عقيده و افكار عمومي بر اين است كه عياشيهاي آقاي اردشير زاهدي كه نتوانسته است خود را لايق همسري دختر شاهنشاه نشان دهد عامل اصلي اين جدايي بوده است و روي اين اصل ارزش و احترام اردشير زاهدي حتي در بين دوستان او از بين رفته است.
پس از جدايي ار اردشير زاهدي، مدتها شايعه ازدواج با برادر شاه مراكش و يا پسر محمود زنگنه مطرح بود، اما سرانجام وي با خسرو جهانباني از اعضاي خانواده درباري جهابناني ازدواج كرد.
در سالهاي 1346 – 1347 چندين اعلاميه عليه اردشير زاهدي منتشر شد كه بعضي از آنها مربوط به درباريان بود.
در متن اعلاميهها بيشتر به بزهكاري، دزدي، تجاوز و عياشيهاي اردشير اشاره شده بود.
در گزارش 21/5/1346 ساواك آمده است:
تعداد هفت طغري پاكت محتواي اعلاميه خطي عليه آقاي مهندس اردشير زاههدي وزير امور خارجه توسط پست شهري به آدرسهاي اشخاص مختلف ارسال شده، كه از توزيع آن جلوگيري به عمل آمده است. در اين اعلاميهها به آقاي اردشير زاهدي شديداً حمله شده و پدرش را دزد نفت قلمداد نمودهاند. ضمناً اضافه شده كه آقاي زاهدي در وزارت امور خارجه به كارمندان عالي رتبه اهانت نموده و نسبت به آنها فحاشي مينمايد. در خاتمه والا حضرت شاهدخت شهناز پهلوي را كه حاضر به آشتي با غ مشاراليه نميباشد، محق دانستهاند.
رئيس ساواك در پي نوشت سند مينويسد:
نامه كه با خط قرآني است، نويسنده را پيدا كنيد.
نويسنده اين نامه با تمسك به كلام حضرت امير (ع) در مورد ميدان داشتن اراذل و اوباش براي فعاليت و در مقابل محدوديت افاضل و انديشمندان مينويسد:
امروز فقط راجع به وزارت خارجه صحبت ميكنم. وقتي يك پسر بدسابقه، بيسواد و پسر دزد نفت سپهبد زاهدي معروف از آن بيشرفها و بدسابقهها كه تمام همدانيها سوابق آن بيشرف دزد را خوب اطلاع دارند، دزديهاي نفت و رياست وزرايش معروف عام و خاص است، وقتي پسر يك چنين آدمي را وزير خارجه ميكنند، پسره بيسواد كه در آمريكا مدرسه (يوتا) را ميگويد: تمام كرده است؟ بايد او هم اعضاي وزارت خارجه را ... خطاب كند. چون خودش از ...ان بوده و تمام عمر با ...ان سر و كار و حشر داشته و از پدر جز دزدي و بيناموسي ارث ديگري نبرده است. بدسابقه و جاسوسي را هم خوب يادگرفته حالا اعضاي وزارت خارجه را مثل خودش ... مينامد. خاك بر سر اين وزارت خارج كه همه با هم متفقاً دست از كار نكشيدند و فحش و ناسزاگوئي اين پسره بدسابقه را شنيدند و بدون جواب گذاشتند. بيهوده نيست كه والا حضرت شهناز ابداً حاضر نيست با اين پسر آشتي كند. معلوم ميشود در اين وزارتخانه بيغيرتي اعضا يكي از صفات برجسته است. وقتي كه در يك وزارتخانه اراذلي چون اردشير در راس قرار گيرد و اشخاص فاضل باسابقه در كنار باشند واي به حال اين مملكت. در اين مختصر بيش از اين نتوانستم بگويم حالا اشخاص خود تعمق نموده تشخيص دهند علاوه بر اردشير كيها ... هستند...)
اختلافات
در ميان انبوه اسنادي كه از ساواك درباره اختلافات اردشير زاهدي با رجال سياسي به جاي مانده است، به اختصار به چند نمونه اشاره ميكنيم:
1/12/1347 علم و اردشير زاهدي:
اخيرا در نخست وزيري شايع شده استكه بين آقايان زاهدي و علم اختلافات شديدي بوجود آمده و آقاي علم براي شرفيابي حضوري به اروپا رفته است.
ضمناً اين اواخر آقاي زاهدي چنان اعمالي انجام ميدهد كه باعث رنجش نخست وزير و تيمسار سپهبد نصيري گرديده است.
26/3/1347 وزارت امور خارجه:
در چند شب پيش در منزل يكي از كارمندان وزارت امور خارجه عدهاي از صاحبان مشاغل مختلف دولتي حضور داشتند. بحثهاي مفصلي به ميان كشيده شد منجمله اوضاع وزارت امور خارجه و اين كه وزير فعلي آن (آقاي اردشير زاهدي) مرد بددهن و فحاشي است و بحثهاي زيادي نمودند و براي مثال گفتند چندي پيش آقاي احمد اقبال را مامور سفارت ايران در مراكش نمودند ايشان به علت پيش آمد جنگ اعراب و اسرائيل در رفتن به ماموريت مسامحه و تعلل بخرج دادند و آقاي زاهدي وزير امور خارجه روي يادداشتي به قسمت مربوطه نگاشتند حال كه اين ...(احمد اقبال) به ماموريت مراكش نرفت ... ديگري اعزام نمائيد كه آقاي اقبال جريان را به اطلاع آقاي دكتر منوچهر اقبال رئيس هيات مديره شركت ملي نفت رسانيده و ايشان هم مراتب را در تركيه به عرض شاهنشاه آريامهر رسانيده كه آقاي احمد اقبال معروض ميدارد تصور ميكنم سفير شاهنشاه آريامهر هيچوقت ... نخواهد بود. [!!!]
يا اينكه آقاي زاهدي به معاونان خود در اتاق وزارت حرفهاي بسيار ركيك و مستهجن نثار ميكند و آنها نيز مستاصل و از اين قسمت عصباني و ناراحتند. عقيده حاضرين بر اين بود كه مسلماً اعليحضرت همايون شاهنشاه آريا مهر خود از اين وضع ناراضي و از آقاي زاهدي خوششان نميآيد ليكن روي قدرتهايي كه معلوم نيست و ايشان (آقاي زاهدي) بدان بستگي دارند در پست خود باقي ماندهاند و چون نه اطلاعات سياسي دارند و نه اطلاعات اداري، حتي مهندس كشاورزي نيز نيستند. ديپلمه كشاورزي هستند. وزير امور خارجه يك دفعه ديگر به خود او ميگويد ... [چون كلمات خلاف اخلاق بود حذف شد...] را ...
گزارش 29/11/1347 ساواك:
در ميهماني منزل امير سليماني كه عدهاي نيز حضور داشتند امير سليماني اظهار ميداشت:
پس از بازگشت شاهنشاه آريامهر به كشور اردشير زاهدي نخست وزير خواهد شد و در دوران نخستوزيريش خيليها را منكوب خواهد نمود و نخست وزير با قدرتي خواهد بود. چون در حال حاضر اغلب رجال مملكتي را بطور علني فحش و ناسزا ميدهد و از كسي هم نميترسد و اكباتاني و خليلي نيز كه در ميهماني شركت داشتند اضافه نمودند آقاي اردشير زاهدي بر اثر اختلاف با آقاي علم حتي سيلي نيز به صورت وي زده است و شايع است كه آقاي علم با حالت قهر به اروپا رفته بودهاند و همچنين گفته ميشود كه بين آقاي نخست وزير و آقاي دكتر اقبال اختلافاتي وجود دارد و آقاي نخست وزير بيميل نيست كه براي آقاي اقبال پرونده بسازد...
گزارش 14/1/1348 ساواك:
ميگويند امير اسدالله خان علم وزير دربار در يكي از سفرهاي خارج از كشور گزارشي خواسته است و آن سفير ضمن ارسال گزارشي براي جناب آقاي علم رونوشت آن را براي وزارت امور خارجه ارسال ميدارد و آقاي اردشير زاهدي وزير امور خارجه از اين اقدام امير اسدالله خان ناراحت ميشود و تلفني با آقاي امير اسدالله خان علم ميگويد: بهتر بودكه چنانچه به چنين گزارشي احتياج بود از طريق وزارت امور خارجه اقدام ميكرديد اين جمله به آقاي امير اسدالله خان علم ناگوار ميافتد كه منجر به نزاع لفظي فيما بين آقاين ميشود بطوري كه آقاي علم چند روزي در حالت قهر بسر ميّبردهاند.
گزارش 12/5/1348 ساواك:
چند روز قبل دكتر صادق برزگر در مجلس اظهار ميداشت بطوري كه شنيدهام چندي قبل بين آقايان هويدا و زاهدي اختلافي روي داده و تصور ميرود يكي از عوامل تعويض زاهدي نتيجه اين اختلاف باشد.
7/5/48 مذاكرات احسان نراقي و دكتر شهنواز:
احسان نراقي رئيس مؤسسه مطالعاتي و تحقيقات اجتماعي دانشگاه ضمن مذاكره با شخصي بنام دكتر شهنواز اظهار نموده كه با مهندس قطبي رئيس تلويزيون ايران صحبت كرده و قرار شده ترتيب مصاحبهاي با شهرداري تهران داده شود تا نامبرده در تلويزيون طي مصاحبهاي راجع به تعريض خيابان ولي عصر توضيحاتي بدهد.
دكتر شهنواز با اشاره به اينكه مطالب راجع به تعريض خيابان مزبور در جرايد چاپ نشده اضافه كرد كه چند روز قبل آقاي اردشير زاهدي در جاده نياوران رانندهاي را كه آهسته ميرانده و به بوق زدنهاي او توجه نكرده بقصد كشت كتك زده و بعد چون حالش بد شده وي را شخصاً به بيمارستان رسانده و بعد به سازمان امنيت تلفن كرده و از طرف سازمان شخص مضروب جلب گرديده است.
سپس شهنواز گفت: پزشك قانوني يكماه و نيم به وي استراحت داده ... دكتر شهنواز در خاتمه اين مطلب به دكتر نراقي توجيه كرده كه به آقاي نخست وزير بگويد كه:ما به دوره احمد شاه برگشتهايم.
گزارش 20/6/50 ساواك:
محمدپور سرتيپ رئيس اداره هشتم سياسي وزارت امور خارجه طي مذاكرات دوستانهاي در منزل خود اظهار داشت چند روز است كه مهندس اردشير زاهدي به وزارت امور خارجه نميآيد و ظاهراً در نتيجه اختلافي است كه با نخست وزير پيدا كرده است و استعفا نموده و به قرار معلوم استعفاي ياد شده مورد قبول شاهنشاه آريا مهر واقع نگرديده، ولي آقاي هويدا شديداً پافشاري مينمايد كه زاهدي از سمت وزارت امور خارجه بركنار گردد.
گزارش 4/5/1350 ساواك:
آقاي مجيد سرتيپي مدير كل امور اداري وزارت آموزش و پرورش در يك صحبت دوستانه كه در امور مختلف به عمل آمد اظهار داشت قريب دو هفته قبل بين اردشير زاهدي وزير امور خارجه و امير اسدالله علم وزير دربار شاهنشاهي گفتگو و مشاجرهاي بر سر مسالهاي رخ داده و آقاي اردشير زاهدي خطاب به آقاي علم گفته است كه در اين مملكت يا جاي من است يا جاي تو و موضوع به استحضار اعليحضرت همايوني رسيده و متعاقب آن آقاي زاهدي مراتب را معروض ميدارد و استدعاي راه چاره و حل قضيه مينمايد. نتيجتاً شاه موقتاً ميفرمايند آقاي علم به جاي آقاي منصور الملك به عنوان سفير تعيين و به خارج اعزام و آقاي عباس آرام وزير اسبق امور خارجه به وزارت دربار منصوب گردد.
***
بعد از مطالعه اسنادي چند از ساواك درباره اردشير زاهدي، نظر «احمد سميعي» را به نقل از كتاب «در سي و هفت سال» در خصوص اختلافات وي با هويدا ذكر ميكنيم:
هنگاهي كه دشمني هويدا و اردشير زاهدي به اوج ميرسد و عموم «خواص درگاه» در پيش بيني عاقبت كار و تعيين برنده منازعه انگشت به دهان ميمانند و مخصوصاً بعد از غروب روزي كه اردشير زاهدي در روي پلههاي زيرزمين خانه هويدا به او فحش ركيك ميدهد، عاقبت به گفته مرحوم كاظم زاده رئيس دفتر معينيان، در پايان يكي از شرفيابيهاي معمول، وقتي كه معينيان ميخواهد از اتاق كار شاه در كاخ نياوران خارج شود، شاه او را مخاطب قرار ميدهد و ميگويد: ضمناً به زاهدي بگوييد به خانهاش برود.
معينيان بلافاصله بعد از ترك دفتر متوجه ميشود كه منظور از زاهدي هم ميتواند اردشير زاهدي وزير امور خارجه باشد و هم حسن زاهدي وزير كشور، اما جرات نميكند دوباره به اتاق كار شاه برود و توضيح بخواهد.
فرداي آن روز از طريق فرح درمييابد كه منظور اردشير زاهدي بوده است. عصر همانروز بر اساس برنامه قبل قرار بوده است اردشير زاهدي بي آنكه از مغضوب شدن خود آگاهي داشته باشد با شاه در سعدآباد ملاقات كند. معينيان سرهنگ بازنشسته، فرخنده كيش رئيس انتظامات دفتر مخصوص را به درب بزرگ اصلي ورودي سعد آباد ميفرستد تا منتظر زاهدي شود و او را لدي الورود نزد معينيان ببرد. زاهدي ميآيد و يكسره به اتاق معينيان ميرود. هنوز چند دقيقه از ورود اردشير زاهدي به اتاق معينيان نگذشته بود كه صداي او شنيده شده بود كه بلند و با عصبانيت ميگفت: اي مادر ... ! اي مادر ...!
نشانهاي دريافتي
از افتخارات دوره پهلوي دريافت نشان بود. كساني كه داراي نشانهاي بيشتري بودند، محترمتر مينمودند.
اردشير زاهدي داراي نشانهاي بسياري بود كه اولين آن، «رستاخيز» - به مناسبت به اصطلاح قيام 28 مرداد 1332 – بود. اين نشان به فعاليت وي در كنار پدرش به عنوان رابط سازمان «سيا» و انگليس تعلق گرفت كه طي نامهاي توسط سرتيپ صيامي در صورتجلسه 25 به وي اهدا شد. در نامه تيمسار رياست وقت ستاد ارتش آمده است:
نظر به اين كه آقاي اردشير زاهدي چه قبل از روز فرخنده رستاخيز 28 مرداد و چه در روز 28 مرداد ماه قدم به قدم در معيت تيمسار سپهبد زاهدي فعاليتهاي شاياني نموده كه كاملاً هماهنگي با عمليات نظامي داشته است لذا كميسيون پيشنهاد مينمايد كه به يك قطعه نشان درجه 1 رستاخيز مفتخر گردد.
شايان ذكر است كه اين نامه به امضاي 7 نفر ديگر از فرماندهان ارتش رسيده است.
ديگر نشانها و درجات وي عبارتند از:
آجودان كشوري / سوم تاج / 25/6/132
آجودان كشوري / دوم همايون / 4/8/135
آجودان كشوري / دوم تاج / 4/8/137
سفير / اول همايون / 4/8/1338
سفير شاه در واشنگتن / پلاك نشان درجه اول تاج / 25/2/54
همانگونه كه پيش از اين نيز آمد، اردشير زاهدي از دولتهاي بيگانه نشانهايي دريافت كرده است:
1- لبنان، وشاح در يك يك 1335
2- آلمان، نشان درجه 2 گراند اوفيسيه 1336
3- ايتاليا، نشان درجه 1 1336
4- تايلند، نشان درجه 1 فيل سفيد 1346
5- روماني، نشان درجه 1 تئودور 1346
6- آلمان، نشان صليب بزرگ 1346
7- تايلند، نشان درجه مخصوص 1346
8- مالزي، نشان اس اس ام 1346
9- مراكش ، درجه 1 العرش 1347
10- يوگسلاوي، نشان درجه 1 ستاره 1347
11- اتيوپي، نشان درجه 1 منليك 1347
12- لهستان، نشان پرچم جمهوري 1347
13- پاكستان، نشان قائد اعظم 1348
14- واتيكان، نشان درجه 1 پيانو 1348
15- فنلاند، نشان درجه 1 13489
16- آلباني، نشان دوران سلطنت 1350
17- برزيل، نشان درجه 1 ستاره جنوب 1350
اردشير زاهدي در نگاه مورخين
احمدعلي مسعود انصاري
انصاري كه خود از نزديكان شاه و فرح بود، درباره چندگانگي شخصيت چهره زاهدي چنين مينويسد:
دستگيري هويدا:ظاهراً و آن طور كه شنيدم امير عباس هويدا به توصيه و اصرار اردشير زاهدي دستگير شد و سايرين را تنها به توصيه فرح و بر اساس نظرات ياران او دستگير كردند.
ثروت اردشير در آمريكا:
خود اردشير هم دائماً در حال درگيري مالي يا ساير وارت است و اغلب كار به شكايت و شكايت كشي ميرسد. از آن جمله اردشير مدعي بود كه به سفارش شاه فقيد دو دستگاه اتومبيل بنز ضد گلوله نيز براي گارد خريده است و بعد از انقلاب كسي حاضر نبود طلب او را بپردازد و بالاخره تهديد كرد كه با اسناد و مداركي كه در دست دارد به دادگاه شكايت خواهد كرد كه براي گريز از دادگاه خانواده پهلوي بالاخره ششصد هزار دلار پول اتومبيلها را به او دادند. اما دعواي اساسي او با ورات بر سر ارثيه همسر سابقش شهناز و دخترش همچنان باقيست.
در وصيتنامه شاه براي شهناز 8% و براي مهناز زاهدي 2% ارث در نظر گرفته شده است.
عياشيهاي اردشير:
رضا پهلوي از همنشيني و سليقه او در خوشگذرانيها لذت ميبرد، اما با انديشه سياسي او همراهي نداشت. تا حدي [كه با اطلاع از] روابط وسيع و سطح بالاي او با مقامات «سيا» و ديگر سازمانهاي امنيتي جهان و با نفوذ او نزد مقامات آمريكايي و پارهاي از كشورهاي اروپايي هيچ استفادهاي نميكرد. و در حاليكه اردشير زاهدي با بسياري از شيوخ عرب دوست بود و بخصوص شيوخ بحرين، كه حكومت خود را مديون تلاش او براي جدايي بحرين از ايران – در زماني كه وي وزير امور خارجه بود – ميدانستند ولي رضا هيچگاه اجازه نداد كه اردشير بطور جدي براي برقراري رابطه پا در ميان بگذارد. البته يكي از مشكلات رضا در همكاري با اردشير و رجالي در رديف او آن است كه آنها شرط و شروط ميگذارند. رضا به طور كلي نسبت به رجال دوران پدرش بدبين و آنان را دزد و بيگانه با ايران ميداند. و همانونه كه در مورد پيراسته، اردشير زاهدي و خسروني و حتي عمهاش اشرف ديديم براي آنها ارزشي قائل نيست.
حسين فردوست
حسين فردوست در كتاب ظهور و سقوط پهلوي، مطالب بسياري درباره زاهديها آورده است كه در اين فرصت فقط به گوشهاي از آنها اشاره ميكنيم:
ظاهراً در اين زمان 40-1339 محمدرضا پهلوي با هدايت شاپورجي و علم قصد داشت كه از ارتباطات اردشير زاهدي با سازمان «سيا» در جهت تحكيم موقعيت خود سود جويد. اردشير در دوران دولت اميني سفير ايران در آمريكا بود و از طريق دوستان آمريكايي خود در جهت حذف اميني به نفع شاه تلاش ميكرد.
سفارت زاهدي ديري نپاييد كه به تهران فراخوانده شد. افشاگريهاي دانشجويان ايراني ساكن آمريكا عليه زاهدي و ديگر ترس و بيمي كه دكتر اميني از ماندگار شدن اردشير داشت.
در دولت علم، اردشير راهي لندن شد. از سالهاي 1341 تا 1345 و در بهمن 1345 در دولت امير عباس هويدا وزير امور خارجه گرديد.
محمدرضا پهلوي طي حكمي پيرامون اردشير زاهدي در وزارت امور خارجه وي مينويسد:
نظر به پيشنهاد جناب آقاي اميرعباس هويدا نخست وزير بموجب اين دستخط جناب اردشير زاهدي را به سمت وزارت امور خارجه منصوب و مقرر ميداريم كه در انجام وظايف محوله اقدام نمايد. كاخ سعدآباد 4 دي 1345.
اردشير زاهدي در ميان مقامات انگليسي و آمريكايي دوستان زيادي پيدا كرد و با بالاترين مقامات رفت و آمد داشت. ولي در سياست موفقيتي كسب نكرد...
آنچه مسلم است اردشير به يك سياستمدار زبده بود و نه يك انديشمند ژرف انديش . فقط به دليل انتصاب به پدر و بخاطر خوش خدمتي سپبهد زاهدي به مقامات رسيده بود. «سيا» و «اينتليجنب سرويس» از وي براي مقاصد و اهداف خود سود ميبردند و او را عموماً «پسر خوب» خطاب ميكردند.
اردشير تا سال 1350 بر مسند وزارت امور خارجه ماندگار شد. در اسفند 1351 به عنوان سفير ايران عازم واشنگتن شد و مسلماً شاه براي استفاده از وجود وي در آمريكا چنين ماموريتي را به او محول كرده بود. در گزارش ساواك آمده است:
در محافل مختلف سياسي شهرت يافته است كه در جريان مبارزات انتخاباتي آمريكا، اردشير زاهدي حدود 12 ميليون دلار صرف فعاليت تبليغاتي به نفع كانديداتوري «فورد» كرده است.!!
اردشير تا روي كار آمدن دولت شاپور بختيار سفير ايران در آمريكا بود و در دي ماه 1357 از اين سمت بركنار شد.
غلامرضا نجاتي
وزيران هويدا، اغلب از او حساب نميبردند و خود را منصوب شاه ميدانستند. به روال معمول حتي مانند نخست وزيران بعد از كودتا هم نبود، به طوري كه گاه وزيران در حضور او در جلسات هيات وزيران ضمن مشاجره با يكديگر فحاشي ميكرد، حتي يك مورد اردشير زاهدي – وزير خارجه- در حضور ديگر وزيران، هويدا را به باد دشنام گرفت.
مهمترين مركز فعاليتهاي تبليغاتي رژيم، سفارت ايران در واشنگتن بود. در مدت سفارت اردشير زاهدي، بين سالهاي 1973 – 1979 تعداد كاركنان سفارت دو برابر و نيم شد. زاهدي در دوران تصدي سفارت ايران درباره امور سياسي و تصميمگيريهاي مهم، با شاه ارتباط مستقيم داشت و از او دستور ميگرفت و به نخست وزير هويدا و وزراي خارجه اعتنا نميكرد و با بسياري از مقامات سياسي آمريكا دوستي و مراوده داشت. وي در محل سفارت، و نيز عاليترين هتلهاي واشنگتن ميهمانيهاي باشكوه و پر زرق و برق، برپا ميكرد. در ميان شخصيتهاي سياسي، روزنامهنگاران و صاحبان ... به آنها هدايايي از قبيل جواهرات، خاويار، شامپانيف قاليچه، گل و ... ميداد و مسلماً اين فساد كمتر از مفاسد ديگر و اين تكروي، كم اهميتتر از درگيريهاي درون رژيم نبود.
زاهدي در دوران اوج گيري حركتهاي مردمي و پيروزي انقلاب اسلامي
فعاليت اردشير زاهدي در سال 1356 و 57 افزايش يافت. در سفر شاه به آمريكا، به دستور زاهدي، اعتبار نامحدودي براي جمعآوري ايرانيان، از ايالات مختلف اين كشور و اعزام آنها به واشنگتن براي شركت در تظاهرات به نفع شاه اختصاص داده شد. كرايه هواپيما و هزينه هتل و غذاي اين قبيل افراد نيز پرداخت شد، اما همه چيز بر عليه شاه بود. پس از كشتار 17 شهريور 1357، اردشير زاهدي به واشنگتن سفر كرد و با «وارن كريستوفر» معاون وزارت امور خارجه ملاقات كرد و درخواست كرد كه دولت آمريكا از ايران حمايت كند، زيرا زاهدي مدعي بود كه كمونيستهاي سازمان يافته، تظاهرات را ترتيب ميدهند.
در يازدهم آبانماه 1357، كميته هماهنگي در كاخ سفيد تشكيل شد. زاهدي با برژينسكي ملاقات كرد و حمايت علني كاخ سفيد را از شاه خواستار شد. اما نظريات «كريستوفر» معاون امور خارجه ايالات متحده، خلاف نظريات زاهدي بود. روابط اردشير راهدي با برژينسكي در ايجاد روابط واشنگتن – تهران تاثير مهمي داشت. زاهدي سفير، رابط شاه و برژينسكي بود، اما وزارت امور خارجه آمريكا چندان به اين روابط اهميت نميداد. اردشير كه همچون پدر ميانديشيد، هنوز در حال و هواي كودتاي 28 مرداد و همان شيوه كار بود. حتي در موردي پس از گفتگوي شاه و «سوليوان»، زاهدي با شاه تلفني سخن گفت و روش جمعآوري افراد به طرفداري از شاه را مطرح نمود، ولي محمدرضا حرف او را قطع كرد و گفت: اوضاع نه تنها مانند سال 1953 نيست بلكه با دو هفته پيش هم تفاوت دارد.
در 27 آبانماه 1357 اردشير زاهدي با پيامي از كارتر براي شاه عازم ايران شد. در اين پيام «كارتر» پشتيباني كامل كاخ سفيد را از شاه مطرح ساخت.
سوليوان درباره عملكرد اين دوره اردشير چنين مينويسد:
من بارها زاهدي را ميديدم و لااقل هفتهاي يك بار، مرا به منزلش دعوت ميكرد. در آنجا گروههاي مختلف هم عقيده، شامل بازاريان و افسران ارتشي حضور داشتند. در ميان افسران، ژنرال منوچهر خسروداد، فرمانده نيروهاي هوابرد نيز ديده ميشد. زاهدي اميدوار بود با استفاده از نفوذ چند تن از روحانيون وابسته به دربار و كمك مالي و پشتيباني تجار و بازارياني كه ثروت و دارائي خود را مديون رژيم پهلوي ميدانستند همراه با ياري نظاميان ستيزهجو، ائتلافي شبيه آنچه پدرش در سال 1332 ايجاد كرده بود، سازمان دهد.
وي سعي داشت روزنامهنگاران آمريكايي را كه به ديدنش ميآمدند – برخي از آنها تظاهر به روزنامهنگاري ميكردند – قانع كند كه در ايران يك «اكثريت خاموش» وجود دارد كه قريباً از رخوت بيرون ميآيد و مقابل انقلاب قرار خواهد گرفت. شاه با افكار و اعمال زاهدي توافق نداشت.
در 26 دي 1357 شاه بجاي عزيمت به آمريكا راهي مصر و مراكش شد. زاهدي آن شب به برژينسكي اطلاع داد كه شاه پس از مشورت با سادات و حسن، عازم آمريكا نشود. ولي زاهدي همچنان مصرّ بود كه بايد كودتايي نظير آنچه در سال 1332 به وقوع پيوست، به اجرا درآيد. برژينسكي طي ملاقاتي با كارتر از وي خواست تا شاه را كه متحد آمريكا بود، پناه دهد. كارتر از اين پيشنهاد خشمگين شد و گفت: مايل نيست شاه در ايالات متحده تنيس بازي كند و آمريكائيها در تهران ربوده شوند و به قتل برسند!
اردشير در واپسين روزهاي حيات شاه بيشتر اوقات بر بالين وي بود. پس از ترك ايران زاهدي همواره مورد سرزنش شاه قرار ميگرفت. زيرا وي بخشي از نافرجاميهاي گذشته را ناشي از توصيهها و اعمال او ميدانست. بيش از يك سال زاهدي بيهوده تلاش كرده بود توجه شاه را نسبت به خويش جلب كند. شاه طي اقامت در پاناما و سپس در مكزيك او را طرد كرده بود و ميگفت:
«اين مرد ديوانه است»
با اين حال زاهدي پس از اطلاع از بحراني شدن وضع جسماني شاه، خود را به مصر رسانيد. در اين هنگام محمدرضا كه ميدانست تنها چند هفته ديگر از زندگياش باقي است، او را پذيرفت.
پس از مرگ شاه، زاهدي تنها شد. فقط داريوش همايون – داماد سپهبد فضل الله زاهدي و شوهر هما زاهدي- با اردشير ارتباط داشتند. مرد عياش عصر پهلوي در كاخ پدر و با ثروتي كه از ايران به غارت برده بود همچنان در عيش و نوش است. در طي بيست سال گذشته تنها دو بار مطالبي چند از وي انتشار يافته است و اينك غروب عمر را در ذلت و سرگرداني ميگذراند.
منابع
- اسناد ساواك
- خاطرات فردوست / ظهور و سقوط پهلوي / ج 1 و 2
- جستارهايي از تاريخ ايران
- 37 سال / احمد سميعي
- تاريخ 25 سال / ج 1 و2 / سرهنگ نجاتي
- از سيد ضياء تا بختيار / مسعود بهنود
- فرهنگ سياسي – تاريخي / غلامرضا بابايي / ج 4
- من و خاندان پهلوي / احمد علي مسعود انصاري
- خاطرات فردوست / ظهور و سقوط پهلوي
منبع: برگرفته از مجله گزارش تاريخ ، موسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي
منبع بازنشر: سایت مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
تعداد بازدید: 953