انقلاب اسلامی :: ساواك و مرگ اسطوره

ساواك و مرگ اسطوره

17 دی 1391

خبر مرگ مرحوم غلامرضا تختي پهلوان نامي ايران پس از سال‌ها مبارزه در ميدان ورزش و سياست پس از يك دوره سكوت رسانه‌ها درباره تختي، مجدداً نام او را تيتر اول روزنامه‌ها كرد، اما اين بار خبر از پيروزي‌هاي قهرمانانه او نبود. خبر از بازگشت سرافرازانه او از مسابقات جهاني نبود، خبر از رفتن بود. از همان ابتدا كه ظاهراً جسد غلامرضا تختي پيدا شد به فاصله چند دقيقه خبر آن در شهر پيچيد. همه مي‌گفتند: «مي‌گويند تختي در هتل آتلانتيك خودكشي كرده است.‌.‌.‌» اما هيچ‌كس اين خبر را باور نكرد. حتي بعضي از افراد اصل خبر مرگ او را نيز باور نكردند، چه رسد به خودكشي او!

زمينه‌هاي ترديد به قرائت رسمي!

چگونگي پخش وسيع و سريع خودكشي تختي جاي تأمل بسيار دارد. چه بسا رژيم با كمك عوامل خود در تسريع اين پيام تلخ، اما معنادار كمك كرده باشد. اين امر در انعكاس مطبوعاتي واقعه نيز به چشم مي‌خورد تا آنجا كه روزنامه كيهان در فاصله كمتر از دو ساعت از زمان انتشار خبر تا چاپ در روزنامه، در محل حاضر و گزارشي از چگونگي كشف جسد، ورود مأموران، دستنوشته‌هاي تختي كه در جيب و كمد و لباس و... بود، مي‌دهد. آيا اين سرعت عمل جاي تأمل و كنكاش ندارد؟
روزنامه‌ها و دستگاه تبليغاتي رژيم ستمشاهي از لحظه به اصطلاح كشف جسد، بي‌ملاحظه سعي در انعكاس عدم موفقيت تختي در ازدواج كه منجر به اختلاف و درگيري وسيع او با همسرش شد، كردند. براي اين منظور از همه امكانات بهره بردند و از طريق مصاحبه تلويزيوني با بلور، مربي تختي از او مطالبي را گرفتند كه همچون بسياري از مطالب منتشر شده بي‌ربط با قتل تختي بود.
حبيب‌الله بلور در مصاحبه با تلويزيون ازدواج تختي مسلمان، مذهبي و فناتيك را با زني تحصيلكرده، مدرن و امروزي، عامل خودكشي تختي معرفي كرد. او علاوه بر مطالب بالا مدعي است تختي عقده حقارت از دوران كودكي و كارگري شركت نفت دارد و... (۱)

بازتاب مرگ تختي در گزارش‌هاي ساواك

رژيم شاه به‌رغم تلاشي كه به عمل آورد، نتوانست اعتماد عمومي را جلب كند و به‌ويژه آنكه مردم از تختي چهره‌اي متدين، متشرع و پايبند به احكام الهي سراغ داشتند. اداره سوم ساواك در گزارشي در تاريخ ۱۹/۱۰/۴۶ نوشت:«موضوع خودكشي غلامرضا تختي، قهرمان سابق كشتي به‌سرعت در همه جا پخش شد. بعد از آنكه جسدش را به پزشك قانوني منتقل كردند، گروه زيادي از عناصر جبهه ملي، بازاريان، ورزشكاران و مردم رهگذر در جلوي پزشكي قانوني اجتماع كرده بودند. در اين اجتماع... اظهارنظرهاي مختلفي مي‌شد كه همه آنها در اطراف موضوع «تختي خودكشي نكرده است، بلكه او را كشته‌اند»، دور مي‌زد».

منبع مزبور در نظريه خود مي‌نويسد: «با توجه به شعارهاي اوليه و سمپاشي‌هايي كه از طرف عناصر منحرف درباره مرگ تختي به عمل آمد، اخبار مندرج در جرايد پيرامون اين امر از نظر افكار عمومي قابل قبول نيست و كم‌كم اين طرز فكر تقويت مي‌شود كه واقعاً نامبرده را كشته‌اند». (۲)
در سند مزبور منبع ساواك راهكارهايي را براي كاهش شايعات و همچنين انحرافات افكار عمومي پيشنهاد مي‌كند. منبع فوق در گزارش خود مي‌نويسد: «براي جلوگيري از اينگونه تعبير و تفسيرهاي غلط[؟!] و ايجاد امكان براي بهره‌برداري از سوي عناصر مخرب به نظر مي‌رسد عين اسناد و مدارك و وصيتنامه، يادداشت‌ها و نامه‌هاي تختي به دادستان تهران كلاً به‌طور حتم در جرايد گراور شود و به‌علاوه از مراسم ترحيم او جلوگيري نشود تا با اين ترتيب هر گونه تبليغ مضره و غيرواقعي كه تا به حال در اين موضوع شده است، خنثي شود.

نظريه منبع توسط اداره كل سوم نيز مورد تأييد واقع شد. در پي‌نوشت گزارش مزبور آمده است: «نظريه او با توجه به اينكه در گذشته نيز اينگونه عناصر از چنين وقايعي مزورانه استفاده كرده‌اند مورد تأييد است». (۳) در گوشه ديگر سند فوق اعلام شده است كه گزارش مزبور در بولتن روز ۱۹/۱۰/۴۶ درج شده است. (۴) همچنين در ذيل سند فوق‌الذكر اعلان شده است كه قرار شد معاون وزارت دادگستري از طرف دادستان تهران مصاحبه كند و پزشكي قانوني اعلاميه بدهد. (۵)

جسد غلامرضا تختي ساعت ۱۱ صبح ۱۸/۱۰/۴۶ پس از معاينه پزشك قانوني با آمبولانس به اداره پزشكي قانوني منتقل شد. صدها نفر از كساني كه از مرگ تختي باخبر شده بودند در اطراف پزشكي قانوني اجتماع كردند. به‌طوري‌كه بعد از نيم‌ساعت عبور و مرور در خيابان‌هاي اطراف مختل شد و در ميان انبوه جمعيتي كه در اطراف پزشكي قانوني اجتماع كرده بودند، برادر بزرگ تختي ديده مي‌شد كه با صداي بلند مي‌گريست و بر سر و صورتش مي‌كوفت. به نوشته مطبوعات با اجتماع مردم تمام درهاي پزشكي قانوني بسته شد و پزشكان وارد سالن تشريح شدند تا از جسد غلامرضا تختي معاينه به عمل آورند. (۶)

تصوير مطبوعات وابسته از وضعيت روحي تختي در روزهاي پاياني زندگي

مطبوعات رژيم در وصف مسائل و مشكلات تختي چنان پيش رفتند كه با درج وصيتنامه تختي همه مسائل منتهي به واقعه مرگ تختي را مسائل خانوادگي او و اختلافاتش با همسرش نشان دادند. روزنامه اطلاعات در ۱۹ دي‌ماه ۴۶ وصيتنامه تختي را به شرح ذيل منتشر كرد:«حضور مبارك آقاي دادستان، اين ورقه وصيتنامه اينجانب است. خواهشي كه دارم اين است كه اولاً مهريه زنم هر چه هست بدهيد، بيش از آن راضي نيستم، ثانياً خانه نارمكم را يك سال است فروختم به آقاي ايرج رمضاني اوراق‌فروش نيز در خيابان چراغ برق است، اتومبيل هم مال ايشان است. در ضمن از هيچ‌كس شكايت و گله‌ و ناراحتي ندارم. خودم اين تصميم را گرفته‌ام و احدي در كار من دخالت ندارد.»

يكي ديگر از مطبوعات درباره وصيتنامه تختي مي‌نويسد: «تختي در وصيتنامه خود برادرش را وصي خود معرفي كرده است». (۷) نشريه مزبور همچنين با اشاره به يادداشت‌هاي تختي در هتل مي‌نويسد: «براي رفع اختلاف با مادرزنم تماس گرفتم، ولي مشكل حل نشد». (۸)ديگر مطبوعات رژيم نيز به‌طور وسيع از مطالب سررسيد (تقويم) تختي مطالبي را با عنوان علاقه تختي به رفتن، اختلاف تختي با همسرش، علاقه شديد به بابك، ازدواج، يهودي سرگردان، خودكشي خيلي مشكل است و... درج كردند. (۹)

روزنامه اطلاعات، با طرح مسائل فوق نتيجه‌گيري نهايي خود را به شرح ذيل به مخاطبان ارائه مي‌كند: «تقويم تختي كه در اتاق هتل پيدا شده حاوي مطالبي قابل ملاحظه است كه علت خودكشي وي را روشن مي‌كند.
اول فروردين: لذت زندگي موقعي شيرين است كه خود را براي رفتن آماده كني، همه شادمان بودند، ولي من در خانه نبودم.
دوم فروردين: همه شادي‌ها تمام خواهد شد.
سوم فروردين: بايد فوراً براي رفتن آماده بود. جمعه ۱۸ فروردين: در ماه فروردين اختلاف داشتيم.
۲۵ فروردين: كدام ماه اختلاف نداشتيم.
۲۰ مرداد: هيچ مبارزه‌اي مرا خسته نكرد جز از موقعي كه به فكر ازدواج افتادم...» (۱۰)
هدفي فراتر از القاي خودكشي
روزنامه اطلاعات همچنين تلاش مي‌كند چهره‌اي غيرمذهبي و لائيك از تختي نشان دهد، لذا به نقل از مطالب تقويم تختي مي‌نويسد:«در نظر من رنگ و پوست و مذهب مطرح نيست. انسان بايد بود». اين جمله درحالي نقل شده كه تختي حقيقتاً معتقد به اسلام و ارزش‌هاي والاي آن بوده است. خود تختي در زماني كه اظهار اسلام و داشتن ظاهر مذهبي در جامعه ضد ارزش تلقي مي‌شد بي‌پروا خود را يك مسلمان معتقد معرفي مي‌كرد. او در مصاحبه با كيهان ورزشي مورخه ۲۲ دي‌ماه ۱۳۳۵ از اعتقادات مذهبي خود و خانواده‌اش مي‌گويد: «من هميشه قرآن كريم را در جيب خود دارم و از آن مهم‌تر هيچگاه خداوند را فراموش نمي‌كنم».
اگر جمله فوق را يك شعار بدانيم عكس‌ها و ارتباطات نزديك تختي با مهندس حسيبي كه از افراد مسلمان و معتقد جبهه ملي بود و از طريق او تختي به آيت‌الله طالقاني نزديك شد و در درس‌هاي ايشان شركت كرد و... را نمي‌توان انكار كرد. اعتقادات مذهبي تختي و روابط او با آيت‌الله طالقاني و همچنين اظهارات روحانيون و ديگر اشخاص درباره اعتقادات تختي در فصل ديگري به صورت مستقل بحث خواهد شد، ولي به نظر مي‌رسد ساواك با طرح وسيع مسائلي چون دستنوشته‌هاي تختي در هتل و تقويم او و... توانست حتي برخي از دوستان او را دچار نوعي تصور غلط كند. حسين عرب از جمله كساني است كه مدعي است ۱۸ سال با تختي دوستي و مراوده داشته است، درباره چگونگي مرگ تختي مي‌گويد: «شايد براي خيلي‌ها كه از مشكلات تختي آنطور كه ما مطلع بوديم آگاه نيستند، درك موقعيت تختي دشوار است، ولي ما دوستان نزديك او با احاطه كاملي كه به اوضاع روحي و مالي او داشتيم كاملاً قابل درك است و به مصداق «چو آيد به مويي تواند كشيد/ چو برگشت زنجيرها بگسلد» تختي از همه سو در فشار قرار گرفت و شد آنچه كه نبايد مي‌شد». (۱۱)
حسين عرب در گفت‌وگوي مزبور مي‌گويد: «در اين زمان تختي به هيچ‌وجه علاقه به ادامه زندگي كه به قول خودش غيرقابل تحمل شده بود، نداشت». (۱۲)عرب در گفت‌وگوي فوق مشكلات تختي را در موضوع مالي و روحي خلاصه كرد و البته اشاره‌اي به فشارهاي ناشي از ساواك نيز داشت. او مي‌گويد: «وقتي بلور مربي شد به او گفتم تختي را يك‌جور سرگرم كن، وضع روحي او به صورت خطرناكي درآمده است، ديگر نمي‌تواند وضع موجود را تحمل كند. بارها مي‌ديدم كه مردم از او تقاضاهايي دارند كه با توجه به بي‌حرمتي‌هاي دستگاه دولتي به او نمي‌تواند برايشان كاري انجام بدهد و از اين بابت رنج مي‌برد، هر كجا رفتيم مأموران ساواك بودند. از مسافرت او جلوگيري مي‌كردند، از نظر دستگاه ممنوع‌الخروج شده بود... ». (۱۳)
عرب ادامه مي‌دهد: «در سال ۱۳۴۲ كه قرار بود به بهانه بيماري به آلمان بروم سعي كردم به عنوان همراه مريض تختي را ببرم، ولي به او گذرنامه ندادند و گفتند بايد به خانه‌اي در خيابان شريعتي كه يكي از مراكز ساواك بود برود، ولي تختي از رفتن به آن مركز خودداري كرد و در نتيجه از مسافرت با من هم صرفنظر كرد». (۱۴) مطالب آقاي عرب در بررسي اسناد ساواك درباره تختي تا حدودي به چشم مي‌خورد. احضاريه‌هاي پي‌در‌پي تختي كه در تاريخ‌هاي ۱۷/۹/۴۲، ۷/۱۰/۴۲ و ۹/۱۱/۴۲ به وي ابلاغ شده است دقيقاً فشارهاي ساواك به تختي را نشان مي‌دهد. (۱۵)

خودكشي به جاي مقابله با مشكلات!؟

اما آنچه به دور از ذهن مي‌آيد توان تختي براي مقابله با مشكلات است. تختي كسي نبود كه به دليل فشارهاي ساواك خودكشي كند يا به دليل مشكلات اقتصادي و مالي خود را نابود كند. او زندگي را با فقر و محروميت آغاز كرد و براي امرار معاش گرماي طاقت‌فرساي مسجدسليمان را به جان خريد و اساساً روحيه ستيز او ناشي از رشد و نمو در شرايط سخت مالي و انساني بود. او كسي بود كه پس از بازگشت از ژاپن در خردادماه ۱۳۳۴ خطاب به هموطنانش نوشت:«آرزو مي‌كنم خواهران و برادرانم هرگز از سعي و كوشش دست نكشند. هميشه اميدوار باشند كه سرانجام پيروز خواهند شد. به نظر من اگر جوانان از هر مسئله كوچكي نااميد شوند راه ناصوابي رفته‌اند». (۱۶)

چه چيزي براي تختي در سال ۱۳۳۴ و تختي ۱۳۴۶ تغيير يافته بود. او در سال ۱۳۳۴ بسيار جوان‌تر بود و هنوز وارد عرصه مبارزه جدي با رژيم نشده بود. چطور ممكن است پس از ۱۲ سال ايستادگي در برابر آن همه فراز و نشيب و اعتصاب و مقاومت و... يكباره خود را براي رهايي از مشكلات بكشد. روزنامه اطلاعات نيز در ۱۹/۱۰/۴۶ بخشي از نوشته‌هاي تختي در برگه‌هاي هتل را به شرح ذيل منتشر كرد: «تمام بدنم مي‌لرزد، خودم باور نمي‌كنم كه فردا زير خاك هستم، چند قدمي مرگ هستم، خيلي وحشتناك است. چاره چيست؟ بايد تصميم گرفت، خدايا زودتر راحتم كن، آب را حاضر كردم، دستم مي‌لرزد، مادرم مريض است، پسرم كجاست؟ ساعت ۲۰/۱۲ ـ ساعت ۲۰/۱ بامداد است، ديشب نتوانستم تصميم بگيرم تا ظهر امروز خوابيده بودم... ». (۱۷)

تناقض در مستندات

مطالب بسياري در روزنامه‌هاي كيهان، اطلاعات، اميد ايران، راديو تلويزيون رژيم ستمشاهي درباره دلايل مرگ جهان پهلوان تختي منتشر شد كه همه در يك چيز اشتراك داشتند و آن خودكشي تختي بود. بعضي از مطالب نشان از روحيه متزلزل و بي‌ثبات تختي در روزهاي آخر عمر او داشت، ولي در لابه‌لاي مطالب منتشر شده گاهي جملاتي دقيقاً متناقض از روحيه و وضع و حال شادروان تختي در روزهاي آخر حيات به چشم مي‌خورد. روزنامه اميد ايران، در تاريخ ۱۸/۱۰/۴۶ يعني روز خودكشي نوشت: «يكي از دوستان نزديك تختي كه خودكشي تختي را باور نمي‌كرد، درحالي كه گريه مي‌كرد، گفت: من دو شب قبل با او شام خوردم، روحيه‌اش خوب بود. او از من دعوت كرد كه چند شب ديگر به اتفاق چند تن از دوستان در منزل او شام بخوريم. اين شخص افزود كه در آن موقع در تختي هيچ‌گونه ناراحتي ديده نمي‌شد». (۱۸)

هر چه بود تختي مرد و به قول يكي از نشريات «تختي مرد، اما كالبدش مرد». روح تختي از همان لحظه جدا شدن از جسم خاكي به ملكوت اعلي رفت و از همان زمان بارقه‌اي شد در شب ظلماني ستم. هنوز جنازه تختي از هتل آتلانتيك خارج نشده بود كه مردم يكي پس از ديگري گفتند: «تختي را كشتند». تلاش رژيم براي انحراف افكار عمومي نتيجه نداد. اظهارات حبيب‌الله بلور، مربي تختي كه در آن به مطالبي همچون «مشكلات ناشي از ازدواج او با يك زن تحصيلكرده و مترقي كه با خانواده فناتيك تختي سازگاري نداشت»، «عقده‌هاي دوران كودكي و نوجواني غلامرضا تختي» و «شكست او در ميادين ورزشي در سال‌هاي آخر و... » اشاره كرد و نيز طرح وجود دستخط تختي، هيچ سودي عايد رژيم نكرد و ذره‌اي از اعتقاد مردم به شهادت تختي نكاست.

پي‌نوشت:
(۱) روزنامه كيهان، ۲۰/۱۰/۱۳۴۶
(۲) ‌تختي در اسناد ساواك، سند ۲۷
(۳) همان
(۴) پيشين
(۵) پيشين
(۶) تختي در اسناد ساواك، سند ۲۸
(۷) پيشين
(۸) پيشين
(۹) ر. ك به روزنامه اطلاعات ۱۹/۱۰/۴۶
(۱۰) روزنامه اطلاعات، ۱۹/۱۰/۴۶
(۱۱) حماسه جهان پهلوان، ص ۱۳۱
(۱۲) ‌همان، ص ۱۳۰
(۱۳) همان، ص ۱۲۶
(۱۴) همان، ص ۱۲۹
(۱۵) تختي در اسناد ساواك، سند ۱۵
(۱۶) كيهان، ۲۰/۱۰/۴۶، به نقل از كيهان خرداد ۱۳۳۴
(۱۷) جهان پهلوان، مقدمه، صص ۱۳ و ۱۴
(۱۸) روزنامه اميد ايران، ۱۸/۱۰/۴۶







منبع: سایت جوان آنلاین



 
تعداد بازدید: 1094


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: