18 دی 1391
فسادي که چنان در تار و پود ظالمان هميشه تاريخ در هم ميپيچد که براي آنها مسير گريزي باقي نميماند و در نهايت همراه با نکبت ناشي از آن به زبالهدان سياه تاريخ فرو ميافتند، راستي که زندگي اين جباران فاسد، درس بزرگي است براي آنان که ميخواهند طريق آنها را در پيش گيرند.
محمدرضا پهلوي، سلطان فساد ايران
تاريخ ايران، به ويژه در دويست سال اخير مملو از حاکماني است که در عهد خويش آلوده به فسادهاي مهلک بودهاند. زنبارگي، شرابخواري و قمار از بارزترين اين فسادها هستند. اما در ميان تمام اين دربارها ، هيچ درباري در فساد اخلاقي و ابتلا به فسق و فجور نميتواند با پهلوي دوم برابري کند. فساد ويژه محمدرضا پهلوي، چنان گسترده و مشهود بود، که پاي از مرزها بيرون گذاشت و شهرت جهاني يافت؛ در کنار او دستگاه عريض و طويل سلطنت و در راس آنها خاندان منحوس پهلوي نيز تا گردن غرق در لجنزار شهوات و نفسانيات بودند، رشد سرسام آور ابتذال اخلاقي در عهد پهلوي دوم، خود گواهي جدي بر اين امر است.
محمدرضا و فساد جنسي
اوريانا فالاچي، خبرنگار مشهور ايتاليايي، اعتقاد دارد: «اگر شاهي وجود داشته باشد که از او هميشه در رابطه با زنان صحبت شده، شخص محمدرضا پهلوي بودهاست.»؛ اين گفته گزافي نيست؛ شاه تقريبا مقارن با بلوغ جنسي به زنبارگي مبتلا بود. حسين فردوست، يار غار محمدرضا که با او براي تحصيل در دوران رضاشاه به سوئيس فرستادهشد، در خاطراتش از ارتباط شاه با دختري مستخدم ميگويد که سرانجام به بارداري دختر و افتضاحي تمام عيار براي محمدرضا تبديل شد. بعدها با بازگشت به ايران، و پيش از رسيدن به قدرت اين وضع مدتها ادامه يافت، رضاخان براي مهار نفس طغيانگر پسرش که هر از چند گاهي آبروي نداشته پهلويها را با خطر روبرو ميکرد مجلس لهو و لعب را به داخل کاخ کشيد که ارتباط با فيروزه يکي از اين تمهيدات رضاخاني است.
ديوسالار و جدايي شاه از فوزيه
ازدواج با فوزيه، خواهر ملک فاروق، پادشاه مصر، هم نتوانست آبي بر آتش هواي نفس و اميال محمدرضا باشد لذا با خروج رضاخان از ايران در شهريور 1320، او که خود را حاکم مطلق العنان مي دانست پاي در مسير بي حد و حصر شهوات گذارد. در همين ايام است که رابطه او و زني به نام ديوسالار براي فوزيه معلوم شد و با دلالي ارنست پرون، جاسوس زبده انگليس در دربار پهلوي، فوزيه نيز به دام ارتباط با تقي امامي افتاد و سرانجام ازدواجي که با تمهيد اجانب شکل گرفته بود از هم پاشيد. حسين فردوست در مجموعه خاطراتش از دهها مورد ارتباط نام مي برد که شاهکارهاي خود او و يا اطرافيان محمدرضا بوده است.
پري، تا سياهي .... در دام شاه
پروين غفاري (مشهور به پري) يکي از اين زنان نگونبخت بود که با دلالي فردوست و در جريان کش و قوس جدايي فوزيه براي محمدرضا تدارک ديده شد و او که از سنين کم در مسير هرزگيهاي شاه قرار داشت بعدها با نوشتن خاطراتش از رفتارهاي بيشرمانه محمدرضا باخود سخنها گفت. او زنبارگي را از مشخصات بارز محمدرضا دانسته و درخاطراتش مينويسد: «در تهران آن روز شايع بود که براي شبهاي تنهايي او(محمدرضا) دختراني زيبا را شکار ميکردند و به دربار مي بردند.» عاقبت اين دختران نگونبخت نيز معلوم بود، شاه که براي هوسراني يک شب به آنها نياز داشت پس از آن آنها را در اختيار دوستان و اطرافيانش ميگذارد تا از مراحم ملوکانه بينصيب نمانند!
جنون جنسي شاه
بعدها با جدايي شاه از ثريا اسفندياري(همسر دوم شاه) فساد جنسي او ابعاد تازهاي به خود گرفت. عياشيها و خوشگذرانيهاي او حد و حصري نداشت و هوسرانيهاي او تا سرحد جنون پيش رفت. براي جلب نظر او گروهي از خوشخدمتهاي دربار از لندن، پاريس، بروکسل، مونيخ، آمستردام و... براي او زن ميآوردند و اصلا يکي از اصول پيشرفت در دستگاه او تقديم زن بود، ولو اينکه آن شخص زن خود را به شاه تقديم کند! زنان وارداتي بيشتر از قماش ملکههاي زيبايي، آرتيستهاي تئاتر و سينما بودند؛ محمدرضا در سفر هم دست بردار نبود و در مسافرتي به شهر ونيز از فرماندار آن شهر براي يک شب اقامت خود تقاضاي زن کرد که با واکنش تند و پرخاشگرانه فرماندار روبرو شد و زماني که ماجرا را براي جوليو آندرئوتي(نخست وزير وقت ايتاليا) نقل کردند وي تقاضاي شاه را عاري از نشانههاي نجيبزادگي دانست!
خواننده ترک و افتضاح بينالمللي
محمدرضا حتي از افتضاحي که در قبال پيشنهادات شرمآورش به وجود ميآمد باکي نداشت و اين موضوع پس از کودتاي 28 مرداد و آغاز ديکتاتوري تمام عيار او بر ايران مشهودتر از قبل بود؛ يکي از معروفترين اين ماجراها رابطه او با «برنا اگلي» خواننده معروف ترکيه بود که با مقاومت اگلي روبرو شد، اما رحيمعلي خرم، کابارهدار فاسد و رسواي عهد پهلوي او را با کتک به کاخ برد و شاه او را مورد تعرض قرار داد؛ اگلي پس از بازگشت به ترکيه موضوع را علني کرد و يک افتضاح بينالمللي به راه انداخت که فقط با پول هنگفت محمدرضا ميشد به آن موقتا خاتمه داد!
علم و ايادي، دلالان هرزگي شاه
شاه پس از ازدواج با فرح نيز دست بردار نبود. ايادي، يک بهايي متعصب که همه کاره ايران در عهد پهلوي دوم بود، و علم ، نخست وزير و بعدها وزير دربار، دلال بسياري از معشوقههاي يکشبه و چندشبه محمدرضا بودند. تاجالملوک آيرملو، مادر محمدرضا، که خود عليرغم سن زياد از خير هوسهاي پليدش نميگذشت! در خاطرات خود با کلامي که وقاحت و حماقت از آن ميبارد مينويسد:«خدا لعنت کند اسداله علم را که بساط شيطنت را براي محمدرضا فراهم ميکرد و باعث تحليل رفتن قواي پسرم ميشد. به هر حال پسرم شاه بود و شاه اگر از شاه بودنش لذت نبرد و شاهي نکند، چه بکند!؟» شاه که اصولا در بند هيچ قيد اخلاقي نبود حتي از خير زنهاي شوهردار هم نميگذشت، او يکبار بر فراز اصفهان و در داخل هليکوپتر به دختر يکي از وزراء دستدرازي کرد . رفت و آمد زنان هرزه که تعداد آنها به صد تن ميرسيد، در دربار پهلوي چنان عادي مينمود که گويي به بخشي از زندگي پهلوي دوم بدل شدهبود. شاه ارتباطهاي نامشروع خود را به سر حد جنون رساند، در ليست کثافتکاريهاي او از دختران تلفني مادام کلود در پاريس، تا ماريا اشنايدر (ستاره فيلمهاي مبتذل) و حتي دختر صاحب سينما ايران در تهران که يک ارمني بود هم قرار ميگرفتند. او حتي از خير پرستار سوئيسي دخترش ليلا، هم نگذشت و افتضاح اين ارتباط به مطبوعات اروپايي کشيدهشد. محمدرضا پهلوي تا آخرين روزهاي حياتش هم دست از فساد برنداشت، احمدعلي انصاري پسرخاله فرح که در روزهاي آخر عمر شاه همراه و همنشين او بوده، مينويسد: «شاه تا زماني که حالش به وخامت گراييد هنوز هم روحيه زنبازي خود را حفظ کرد.»
شيطاني به نام اشرف پهلوي
اطرافيان محمدرضا در فساد اخلاقي دستکمي از او نداشتند. اشرف به عنوان تأثيرگذارترين فرد خاندان پهلوي، خود سمبل فساد و هرزگي جنسي بود. او که به امر رضاخان و بر خلاف ميلش با علي قوام ازدواج کردهبود ، پس از فرار رضاخان زندگي بي بند و بار خود را آغاز کرد. فساد جنسي او به مراتب شنيعتر و گستردهتر از ساير اعضاي خاندان پهلوي است. او که در خاطراتش همنشيني با مردان را نوعي آرامش براي خود ميداند! در مسير هوسراني خود به يک يا چند مرد قناعت نميکرد. فردوست در خاطراتش مدعي است که او هر شب به دنبال مرد جديدي بوده و شواهد نشان ميدهد که اين گفته ابدا گزاف نيست. حريص بودن او نسبت به مردان شباهت تامي به اميال مهارناشدني برادر دوقلويش محمدرضا نسبت به زنان داشت. او در ابتداي نوجواني با عليشاه مهتر اسبهاي دربار رابطه پيدا کرد که توسط رضاخان کشف شد و مهتر به سزاي اعمالش رسيد! بعد از مدتي به مهرپور، پسر تيمورتاش(وزير دربار رضاشاه) متمايل شد اما ناگهان دريافت که از هوشنگ، برادر مهرپور، بيشتر خوشش ميآيد!! او در حالي مرتکب اين اعمال ميشد که شوهر رسمي داشت. اشرف مدعي بود که رابطه جنسي بيحد و حصر ميگرن او را بهبود ميبخشد! و بيپروا از روابط گسترده جنسي اش با سران کشورها سخن مي گفت و مدعي بود حتي با استالين ارتباط داشته است!
پالانچيان، قرباني عدم تمکين!!
اشرف بيشرمي را به حدي رسانده بود که به محض مشاهده فردي با قيافه يا هيکل مورد توجهش بلافاصله به او پيشنهاد برقراري ارتباط ميداد و اگر شخص امتناع ميکرد با عواقب وخيم در برابر اشرف ايستادن روبرو ميگرديد، لئون پالانچيان يکي از اين افراد بود که عليرغم پشتيباني بيحد و حصر اشرف از او در زمينه هاي اقتصادي حاضر به برقراري ارتباط نبود، اشرف که مقاومت اين ارمني را ميديد دستور داد با دستکاري کردن هواپيماي شخصياش وي را به قتل برسانند.
راجي و ارتباط 24 ساعته
پرويز راجي هم معشوق ديگر اشرف بود که ارتباطش با وي بارها افتضاح به بار آورد. اشرف دستور داده بود ساواک راجي را 24 ساعته تحت نظر داشته باشد و از زنهايي که با او رابطه دارند عکس بگيرد، جالب اينجاست که خود او هم با وجود اطلاع از اين کنترلها دائما با او در تماس بود و در مکالماتش شنيعترين الفاظ ر ا به کار ميبرد.
شهرام و محافل کليد پارتي
اشرف قيد و بندي براي زندگي مشترک نداشت، او که تا سال 1357 سه بار ازدواج کرده بود صاحب سه فرزند از دو شوهر خود بود که هر کدام جرثومه فسادي در سطح کشور بودند. پسرش شهرام پهلوينيا (فرزند علي قوام) يکي از فاسدترين و بيبندوبارترين افراد خانواده پهلوي بود و اين رذالتها را به خوبي از مادر به ارث بردهبود، مجالس «کليد پارتي» او که در خلال آن شرکت کنندگان همسرانشان را با هم معاوضه ميکردند يکي از شرمآورترين ابداعات فرزند خبيث اشرف محسوب ميشود.
به او بگوييد نکند!!!
بيگدلي ، افسر ارتش و محافظ اشرف در خصوص او ميگويد: «اشرف با اينکه زن احمد شفيق مصري بود ... هر کسي را که گيرش ميآمد مورد استفاده شهواني قرار ميداد؛ زن ناپاکي بود...» اين رفتارها در جامعه بازتاب بدي داشت اما شاه زناکار پهلوي نميتوانست از عهده خواهر همزاد و همکارش برآيد و در برابر گزارش و اعتراض برخي مقامات تنها ميگفت: «به او بگوييد چنين نکند!!!» بيهوده نيست که حسين فردوست در خاطراتش او را شيطان مينامد. به جرأت ميتوان گفت تعداد مرداني که اشرف با آنان روابط عاشقانه و جنسي داشت قابل شمارش نيست.
خاندان گل و بلبل !!!!
گفتيم که فساد محمدرضا پهلوي در دربار به يک موضوع عادي مبدل شده بود؛ بديهي است که درباريان نيز با مشاهده او به اين امر روي آوردندکه خانوادهاش نمونه بارز اين مسئلهاند. به جز اشرف که به دليل وسعت آلودگياش به طور مستقل به آن پرداختيم، بايد به مادر محمدرضا، يعني تاجالملوک آيرملو نيز اشاره کنيم.
مادربزرگ هرزه!
او که مادر شاه بود پس از مرگ رضاخان و با وجود کهولت سن و ضعف مزاج دست از ارتباطات هرزهاش برنميداشت. او هم مانند دخترش اشرف، مرداني را براي ارتباط انتخاب ميکرد که از جمله آنها ميتوان به رحيمعلي خرم و ذبيحاله ملکپور اشاره کرد، تاجالملوک با اين مردان به شنا ميرفت و براي اينکه کمتر مزاحم داشته باشد خانهاي در شهر براي خودش تدارک ديدهبود! علاوه بر اين رذايل، او همجنسباز بود؛ پروين غفاري در خاطرات خود مينويسد: «در دربار معروف بود که مادر شاه با آن پيري به دو چيز بيش از همه علاقهدارد ، زن و قمار ! آري او همجنسباز بود و رابطه او با زني به نام احترام صاحبديواني که خاله زن امير اسداله علم و معروف به «اتي خانم» بود و زن زيبايي به شمار ميرفت، آنچنان آشکار بود که نيازي به پردهپوشي نداشت.»
فرح و ماجراي فريدون جوادي
فرح ديبا به عنوان همسر شاه و ملکه ايران دست کمي از افراد خاندان پهلوي نداشت. او که در جواني و در ايام اقامت در پاريس با جواني به نام فريدون جوادي آشنا شده بود پس از ازدواج با شاه نيز با وقاحت تمام به روابطش ادامه ميداد اصولا آشناييش با محمدرضا از طريق زاهدي و بر سر رابطه غير اخلاقي با شاه شکل گرفت، دوستاني را با خود به دربار آورد که هريک منشاء فساد عظيمي بودند. ليلي اميرارجمند يکي از اين رفقاست. او که رياست کانون پرورش فکري کودکان و نوجوانان! را بر عهده داشت، مجالس همجنسبازي را با حضور فرح برگزار ميکرد و در بيان شنيعترين کلمات حتي به باغبانهاي قصر هم کوتاهي نداشت!
برادران شاه و باقي ماجرا ....
فاطمه پهلوي خواهر ناتني شاه نيز پس از مرگ شوهرش، ارتشبد خاتمي، به بيبند و باري جنسي کشيده شد و مردان زيادي به رغم آنکه فاطمه تا دو برابر آنها سن داشت با وي در ارتباط بودند که يکي از آنها رضا قطبي بود که ارتباط او با فاطمه پهلوي برايش دردسر درست کرد. برادران شاه نيز از اين قافله عقب نبودند، محمودرضا در هتل هيلتون مکاني براي هرزگيهايش به وجود آورده بود و کارش آنقدر بالا گرفته بود که ساواک از کارهايش گزارش روزانه تهيه ميکرد؛ غلامرضا که از طرف مادر به قاجارها منسوب بود، هم دست کمي از برادران ديگر نداشت، پروين غفاري ، معشوقه شاه، يکي از صدها مورد زني بود که با وي در ارتباط بودند، او شديدا به مواد مخدر اعتياد داشت.
برادر شاه و ماجراي قتل فلور
حميدرضا برادر ديگر شاه بعد از شکست در ازدواج اولش رسما پاي در مسير خانوادگي گذارد. او در آن زمان با يکي از فواحش رسمي تهران به نام هما خامهاي آشنا شد و بعد از مدتي با او ازدواج کرد و از اين به بعد هما کارهاي غيراخلاقي او را سامان ميداد که گاهي به رسوايي نيز ميانجاميد، ماجراي قتل فلور، دختري که از حميدرضا باردار شده بود، يکي از اين رسواييهاست.
شهناز پهلوي، جهانباني و ازدواج اجباري!
فرزندان شاه هم دستي بر آتش داشتند، شهناز فرزند شاه و فوزيه کاملا شاخصهاي پدر را داشت، ماجراي او و خسرو جهانباني به چنان افتضاحي کشيد که شاه به ناچار با ازدواج آنها موافقت کرد. علم در خاطراتش مينويسد: « موضوع ازدواج والاحضرت(!)شاهدخت شهناز با خسرو جهانباني را به عرض شاه رساندم. شاه فرمودند: اجازه دادم، چارهاي نيست، ميگويند شهناز آبستن هم هست! .... »
آلودگي دربار
درباريان هم در مسير فساد اخلاقي در تبعيت از اربابشان سر از پاي نميشناختند. در اين ميان علم و ايادي، گوي سبقت را از ديگران ربوده بودند. علم در کنار واردات زنان هرزه از اروپا خود نيز بينصيب نبود، گفتيم که مادر شاه عامل اصلي فساد پسرش را علم ميدانست، البته آشکار بود که موضوع شاه ربطي به علم نداشت بلکه از خوي شيطاني محمدرضا ناشي ميشد.
هويدا و تيم همجنسبازان دربار پهلوي
برخي ديگر از دولتمردان شاه مانند هويدا، انحرافات اخلاقي نامتعارفي نظير همجنس بازي داشتند. افتضاح او در يکي از مسافرتهايش چنان بالا گرفت که ليلي امامي، همسر او، ديگر قادر به تحمل نبود و طلاق را ترجيح داد. اين موضوع در محافل سياسي هم تأثيرگذار بود، اردشير زاهدي در خاطرات خود از شيوع جدي عمل شنيع لواط در لژهاي فراماسونري، مانند لژ ابن سينا به رياست دکتر مالک، سخنها گفته است. جالب است که اعضاي لژ همگي از سران رژيم پهلوي بودند، به جز ارنست پرون(جاسوس انگليس)، هويدا، فريدون همايون(سفير شاه در سازمان ملل)، مجيدي(رئيس سازمان برنامه و بودجه)، نصيري(رئيس ساواک)، محمد علي قطبي(دايي فرح)، قرهباغي(رئيس ستاد ارتش)، حسنعلي منصور(نخست وزير)و پرويز خسرواني از جمله اعضاي اين لژ شهير محسوب ميشدند!
خاندان معتاد!
چارچوب فساد در خاندان پهلوي فقط به فساد جنسي منحصر نميشود. آنها عموما به مواد مخدر معتاد بودند. پرويز راجي در خاطراتش مينويسد: «شاه تقريبا سه بار در هفته بعدازظهرها به منزل يکي از دوستان صميمي خود (هوشنگ دولو) سر ميزد و در آنجا به کشيدن ترياک مشغول ميشد.» مادر شاه خود معتاد تمام عياري بود و مصرف روزانهاش را حتي در خاطراتش شرح دادهاست. در اين ميان اشرف که رئيس مافياي مواد مخدر ايران محسوب ميشد نيز به هروئين اعتياد داشت و کار قاچاق او که جنبه بينالمللي به خود گرفته بود هميشه باعث بيآبرويي ايران در عرصه جهاني بود. در سال 1972 زماني که به سوئيس مسافرت کرده بود مأموران گمرک چمدان حاوي مواد مخدر او را کشف کردند و جنجالي به راه افتاد. او صدها هکتار زمين را به کشت خشخاش اختصاص داده و نيروهاي ژاندارمري را به حفاظت از آنها گمارده بود. ژاندارم ها موظف بودند محمولههاي مواد مخدر را نيز به سود او مصادره کنند و در اختيارش بگذارند. اشرف در کاخ هاي اختصاصياش سالني به نام «وافور» ايجاد کرده بود که با دوستانش در آن به شکلي خاص به مصرف مواد مخدر ميپرداخت. بقيه خانواده هم همين حال و روز را داشتند. شمس به هروئين معتاد بود و گاهي با اجازه اشرف قاچاق هم ميکرد! شهناز دختر شاه نيز به شدت به حشيش اعتياد داشت که نهايتا به مشاعرش به شدت آسيب رساند. برادران شاه نيز چنين بودند؛ حميدرضا که علاوه بر اعتياد در تجارت پرسود مواد نيز حاضر بود گاهي دستور ميداد نيروهاي ژاندارمري محمولههاي او را اسکورت کنند، او پس از ارتباط با هما خامهاي به هروئين معتاد شد و يکي از وارد کنندگان جدي اين ماده به همراه کوکائين به کشور بود.
هر دم از اين باغ ...
در کنار اين رذايل قمار هم از عادات جدي پهلويها بود؛ محمدرضا شديدا به قمار عادت داشت و در حقيقت يک قمارباز افراطي بود، به دليل همين علاقه دستور داد کازينوي قمار در ايران راهاندازي شود، اماکني که تنها فسادشان قمار نبود! آنها اين کار را به اسم جذب شيوخ شيخ نشينهاي خليج فارس، اما در حقيقت براي سرگرمي خودشان به راه انداخته بودند. جزيره کيش براي همين منظور در نظر گرفتهشد و قرار بود به مونت کارلوي (شهري در جنوب فرانسه و داراي قمارخانههاي متعدد) ايران تبديل شود، اين قمارخانهها که در شهرهايي مانند کرج، بابلسر، رامسر، آبادان، چالوس و تهران ساختهشده بود، تماما زير نظر بنياد پهلوي اداره ميشد. اشرف که در هر نوع فسادي صحنهگردان اصلي بود، در قمار نيز افراط ميکرد و از آن براي چاپيدن محمدرضا استفاده مينمود، او هميشه سهمي از برد درباريان را براي خود بر ميداشت و آنها که جابجايي پول در محافل قمارشان به ميليونها ميرسيد، منابع پولي خوبي براي اشرف محسوب ميشدند. او به اين هم اکتفا نکرد و بليتهاي بخت آزمايي را به راه انداخت و از اين رهگذر به غارت ميليوني مردم فريب خورده پرداخت. مينو صميمي، دوست گرمابه و گلستان اشرف، در خاطراتش مينويسد:« شاهزاده اشرف البته در عين حال سمت نمايندگي رژيم شاه در کميسيون حقوق بشر سازمان ملل متحد را نيز به عهده داشت! گفتني است که او هربار براي شرکت در اين کميسيون عازم نيويورک ميشد، سر راه خود در جنوب فرانسه هم توقف ميکرد، تا ابتدا همراه معشوق تازه اي در کازينوها به قمارهاي چند ميليون فرانکي بپردازد و آنگاه آماده حضور در کميسيون حقوق بشر شود(!)» ديگر اعضاي خانواده و به تبع آنها درباريان هم در اين لجنزار غوطه ميخوردند، خانداني که بيش از پنجاه سال بر امور ايرانيان تسلط تام داشتند، اما نائره خروش مردم مسلمان ايران به حکومت فاسدشان خاتمه داد.
منابع:
ظهور و سقوط سلطنت پهلوي/ حسين فردوست
فساد در رژيم پهلوي دوم/عبدالکاظم مجتبي زاده/ مرکز اسناد انقلاب اسلامي
تا سياهي ... در دام شاه/ پروين غفاري/ مرکز ترجمه و نشر کتاب
پدر و پسر/ محمود طلوعي/ نشر علمي
دخترم فرح/ فريده ديبا/ انتشارات به آفرين
مفاسد خاندان پهلوي/ شهلا بختياري/ مرکز اسناد انقلاب اسلامي
25سال در کنار پادشاه/ اردشير زاهدي/ نشر عطايي
پس از سقوط/ احمدعلي مسعود انصاري/ موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي
منبع: ويژه نامه خيانت هاي پهلوي نشریه صبح خراسان
منبع بازنشر: سایت موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
تعداد بازدید: 1167