26 دی 1391
بحث نفت ایران با فردی به نام آنتوان كتابچیخان درهم تنیده است. او فرزند مردي به نام ژاك و از اهالی گرجستان بود، ژاك به هنگام تصرف قفقاز از طرف روسیه در استانبول مقیم بود. آنتوان در لیوورن ایتالیا تحصیل كرد و مدت بیست و دو سال در خدمت دولت ایران بود. كتابچیخان نقش عظیمی در اخذ امتیاز تنباكو و نفت توسط انگلیسیها داشت. او در سال 1902 در ایتالیا درگذشت و فرزندانش ونسان، پرویز و ادوارد با دارایی پدر مثل نقدینههایی كه در بانكهای اروپایی و نیز سهامی كه در شركت دارسی داشت، زندگی مرفهی را در لندن و دیگر شهرهای اروپایی گذرانیدند. از بین اينها ادوارد مستقیماً با شركت نفت و سفارت انگلیس در تهران مربوط بود.
پيشتر سر هنری دراموند ولف كه دلال شرکتهای انگلیسی بود، عقیده داشت به احتمال قوی ذخایر فراوان نفت نه تنها در جنوب ایران بلكه در مناطق غربی كشور هم وجود دارد. این دیدگاه مورد تأیید آنتوان كتابچیخان بود. ولف نامهای به هاردینگ وزیرمختار وقت انگلیس در ایران نوشت و ماریوت نامی را كه حامل نامه بود معرفی كرد و توصیه نمود از موقعیت خود برای تحصیل امتیاز نفت به نام یك سرمایهدار مقیم استرالیا كه همین ماریوت نمایندهاش بود، استفاده كند. این فرد ویلیام ناكس دارسی نام داشت. گرفتن امتیاز دارسی نخستین و مهمترین موفقیت هاردینگ در ایران بود. ویلیام ناكس دارسی در 29 مه 1901 امتیاز نفت ایران را به واسطه هاردینگ گرفت، در نوامبر سال بعد در چاه سرخ نزدیك مرز بينالنهرين و يا عراق امروزي در غرب كرمانشاه عملیات خود را آغاز كرد كه بعد از دو سال متوقف شد. از سال 1905 مهندسان او فعالیتی پیگیر در منطقه بختیاری آغاز كردند، در 1907 دامنه عملیات به نفتان در مسجدسلیمان كشيده شد و در 26 مه 1908 نخستین چاه نفت كشف گردید. دو ماه بعد از این عملیات حمله به تهران براي ساقط كردن محمدعليشاه از شمال و جنوب شروع شد.
در پانزدهم نوامبر 1905 بین صمصامالسلطنه، غلامحسینخان شهابالسلطنه، حاج علیقلیخان سردار اسعد، نصیرخان صارمالملك (سردار جنگ)، پریس جنرال كنسول انگلیس در اصفهان و رینولدز سرمهندس شركت نفت و نماینده دارسی در ایران قراردادی امضا شد. طبق این قرارداد به دارسی به مدت پنج سال اجازه فعالیت و احداث ساختمان در اراضی غیر زراعی داده میشد، حفاظت از تأسیسات نفتی برعهده بختیاریها بود و در برابر سالی دو هزار پوند به خوانین بختیاری پرداخت میشد. همچنین 3 درصد از سود سهام به خوانین تعلق میگرفت و ساختمانها هم بعد از خاتمه قرارداد به بختیاریها داده میشد.
در نوامبر 1906 خوانین بختیاری در ازای دریافت پانصد پوند بیشتر پذیرفتند كه از تمام امتیازات خود در شركت دارسی دست بردارند، ضمن اینكه هم چنان حفاظت از حوزههای حفاري با آنان بود. هزینه حفاظت به 2500 پوند رسید، اما در برابر خیال صاحب امتیاز از طرف آنها آسوده گردید. انگلیسیها براي رسيدن به منافع خود، البته راه مذاكره با محمدعليشاه را هم آزمودند. آنها شهابالسلطنه را تشویق كردند تا با محمدعلیشاه كنار آید، به اين اميد كه به سمت ایلخانی منصوب شود. در پنجم آوریل 1908 شهابالسلطنه تعهد كتبی سپرد كه اگر با حمایت انگلیسیها، ایلخان بختیاری شد به شركت سندیكای امتیازات يا همان شركت دارسی اجازه میدهد مستقیماً حقوق نگهبانان را پرداخت كند و از كل وجوه مستمری او كسر نماید. سر سیسیل اسپرینگ رایس وزيرمختار بعدي این پیشنهاد را رد كرد و در عوض با خوانین بختیاری مقیم تهران گفتگو نمود. همان ماه شجاعالسلطان لطفعلیخان امیرمفخم، برادر شهابالسلطنه با رايس ملاقات كرد و خبر داد برادرش با حكم شاه ایلخان بختیاریها شده است. مسائل نفت دیگر به او مربوط میشد و نه صمصامالسلطنه ایلخان پیشین. محمدعلیشاه با رقبای صمصامالسلطنه نزدیك شده بود، به همین علت احتمال داده میشد كه شاه برای تجدید قرارداد دارسی فشار بیشتری به صاحب امتیاز وارد خواهد كرد.
در همین زمان ادوارد كتابچیخان ضمن ملاقات با رایس گزارشی در مورد شركت نفت دارسي به او تقدیم كرد. محمدعليشاه به درستی ایراد گرفته بود كه قرارداد بین بختیاریها و شركت نفت میبایست پیش از امضا برای دولت ایران ارسال میشد، زیرا منطقه مزبور ملك همه ایرانیان است، نه ایل بختیاری. اگر دولت ایران قرارداد مورد بحث را تأیید میكرد، مفهومش این بود كه از حق حاكمیت خود بر مناطق نفتخیز دست برداشته است. بخشی از اراضیاي كه میادین نفتی در آن قرار داشت موقوفه بود و سادات شوشتر میتوانستند اقامه دعوی كنند. شجاعالسلطنه برادر بزرگ شهابالسلطنه به شدت با قرارداد مخالف بود، او كه سالهای متمادی در تبریز اقامت داشت، از نزدیكان محمدعليشاه بود و موقعیت خود را در تهران هم حفظ كرده بود. كتابچیخان توصیه كرد كمپانی نفت بیش از اندازه به مفاد قرارداد پایبندی نشان ندهد، زیرا خوانین بختیاری با قانون آشنا نیستند و به محض اینكه بین آنها اختلافی بروز كند، به همه چیز پشت پا میزنند و در حقیقت باج میستانند. موضع محمدعليشاه در این مقطع تاریخی با هر انگیزهای صورت گرفته باشد، موضعی اصولی بود و نشاندهنده این بود که وی خطرات آتی ناشی از فعالیتهای کمپانی انگلیسی را درک میکند. شاید یکی از دلایل فروکشیدن وی به همین دلیل باشد، بدون تردید گزارش ماه مارس 1907 رایس نقش تعیینکنندهای در مواضع بریتانیا علیه شاه میتوانست داشته باشد.
شركت به سفارت انگلیس متوسل گردید. كتابچیخان یادآوری كرد باید از این ضربه برای تهدیدی علیه سران بختیاری و البته آن هم در آخرین مرحله استفاده میشد. اگر دولت ایران هم با دارسی موافق بود، باز هم ابزاری برای اعمال فشار علیه بختیاریها در اختیار نداشت، پس بهتر بود با خود آنها كنار میآمد. پیشنهاد كتابچیخان ادامه دوستی با بختیاریها بود. همچنين باید نمایندهای از شركت در تهران تعیین میشد تا در مسائل مربوط به نفت با دولت ایران تماس دائم داشته باشد. دارسی ناچار شد رشوه دهد، او مبالغ هنگفتی بین كسانی كه به وي كمك كرده بودند توزیع کرد. مقداری از سهام شركت هم به آنان داده شد، كتابچیخان این روند را تأیید كرد.
آخرین پیشنهاد این بود كه شركت باید برای دارسی از طریق یك مأمور محلی اعمال نفوذ كند، او باید حامل فرمانی از طرف دولت ایران برای حل و فصل دعاوی شركت و اهالی بومی باشد. از آن طرف رایس با شجاعالسلطان مخالف اصلی امتیاز وارد گفتگو شد و اعلام كرد اگر بر اثر مخالفت رؤسای بختیاری فعالیت شركت نفت متوقف شود، خود آنها بیش از هر كسی زیان خواهند دید. همچنین از اشتیاق كتابچیخان برای استخدام در شركت نفت به عنوان نماینده ایران بحث و توضیح داده شد او بهگونهای كارها را انجام داده است كه موضوع نفت باعث مخالفت مجلس شورای ملی نگردد، این خدمات، مهم تشخیص داده شد. دلال شرکت دارسی نماینده دولت ایران در این تشکیلات نفتی شد بدون اینکه کوچکترین تعصبی در مورد منافع ملي، تمامیت ارضی و یا استقلال کشور داشته باشد.
برخی خوانین بختیاری جاده اصفهان- قم را در اختیار داشتند و در عین حال با کمپانی لینچ همکاری میکردند. برخی از آنان در دوره مشروطه مرسولات پستی را غارت میكردند و راه عبور كالاهای تجاری را از این راه به تهران مسدود كرده بودند. وضعیت برخی خوانین بختیاری و نسبت وفاداری آنها به دولت مركزی ایران یا انگلیس معلوم نبود. به همین دلیل ضمن اینكه در برابر دولت مركزی تمرد مینمودند، شركت نفت را هم با مشكلات عدیده مواجه میساختند. از آن طرف انگلیسیها میخواستند راه خانقین- كرمانشاه- همدان- تهران بیطرف نباشد، زیرا این احتمال وجود داشت كه به دلیل نزدیك شدن آلمان به غرب ایران و تمایل آنها برای اتصال راه خانقین به ایران، آن منطقه مهم در اختیار آن دولت قرار گیرد. انگلیسیها غیر از حفاظت هند در این زمان علایق دیگری هم در خلیج فارس داشتند كه عمده آنها جلوگیری از نفوذ آلمان و عثمانی بود. میادین اكتشافات نفتی خوزستان مهمترین گلوگاه امنیتی هند بود كه روز به روز بر اهمیت آن افزوده میشد. بنابراین حضور یك تهدید جدید مثل آلمان در مناطق مجاور حوزههای نفتی خلیج فارس قابل تحمل نبود.
پی نوشت:
1. . Livourne.
2. . رجال بامداد، ج 3، صص 163 – 162.
3. . Marriott.
4. . خاطرات سر آرتور هاردینگ، ص 186.
5. . Rice to Grey, No.16, Tehran, April 5/1907, F.O 416/32.
6. . Rice to Grey; Enclosure No. 49; March 22/1907; Ibid.
7. . Same to Same; No. 46; Golhak; September 13/1907; F.o 416/33.
منبع: سایت مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
تعداد بازدید: 874