انقلاب اسلامی :: انگلیس و حافظه تاریخی ما

انگلیس و حافظه تاریخی ما

02 بهمن 1391

بهبودی، هدایت ‌الله


آشنایی با رخدادهای تاریخی از مهم‌ترین ملزومات اجتماعی است. اگر این آشنایی پدید آید، منجر به پیدایش ذخیره‌ای درونی می‌شود که از آن به عنوان «حافظه تاریخی» یاد می‌کنند. برخورداری از حافظه تاریخی منافع سرشاری نصیب جامعه می‌کند که قوام فکری، اعتماد و اتکاء به نفس، و توان دیده بانی آینده از جمله آنهاست. هر چند آشنایی با رخدادهای تاریخی منزلتی پر امتیاز برای هر ملتی است، اما «یادآوری» رویدادهای تاریخی به همان اندازه نافع و سودمند است. اگر گفته شود آن آشنایی و این یادآوری لازم و ملزوم یکدیگرند، سخن بجایی رانده شده است. حافظه‌ها برای ماندگاری نیازمند یادآوری و تکرار هستند؛ به ویژه در انتقال از نسلی به نسل دیگر.

وقتی برگ برگ حوادث تاریخ معاصر ایران را مرور می‌کنیم، با پدیده شومی روبرو می‌شویم که زخم‌های عمیقی بر استقلال، حیثیت و منافع ملی ایران وارد کرده است: استعمار. این پدیده مشؤوم سراسر این دوره تاریخی را آلوده خود نموده است. استعماری که گریبان ایران را در چنگ خود گرفته بود، خصلتی رقابتی و چند وجهی داشت. هر چند این ویژگی ایران را از غلتیدن به دره حاکمیت بی واسطه بیگانگان (چون هندوستان) دور نگاه داشت، اما کشمکش دو قطب رقیب (بریتانیا و روسیه) در جغرافیای ایران، درصد آسیب‌های یاد شده را دوچندان کرده است. می‌دانیم که میان این دو استعمارگر رقیب، به جهت دخالت‌های پرشمار و نقض حاکمیت ملی ایران، تفاوتی نیست، اما امتداد دخالت‌ها، عمق دست‌اندازی‌ها، و به ویژه کشیدن دشمنی‌ها تا زمان حال، انگلیس را در جایگاه متفاوتی نشانده است. همین ویژگی نیز موجب شده که در حافظه تاریخی مردم ایران پرونده منحصر به فردی برای انگلستان گشوده شود. این پرونده نیازمند یادآوری و بازخوانی متناوب است.

موضوع استعمار انگلیس در ایران از جمله پدیده‌هایی است که برای مشاهده آن نیازی به اغراق و حتی بزرگ‌نمایی نیست. نقشی که این کشور سلطه‌جو در تحریک جریان‌های تجزیه‌طلب و ایجاد و تشدید اختلافات مذهبی از یک سو و تأسیس و تقویت فرقه‌های شبه مذهبی داشته، گرفتن امتیازها ریز و درشت اقتصادی، ایجاد قحطی، تاراج میراث فرهنگی و قاچاق پول‌های نقره و طلای ایران به هندوستان و بین‌النهرین، جدا کردن بخش‌هایی از خاک کشور به طور مستقیم چون بحرین و هرات و کمک به تجزیه مناطقی چون ناحیه قفقاز، طراحی و حمایت از دو کودتای 1299 و 1332 که موجب برپایی نظام‌های دیکتاتوری، سرکوب مردم و نقض مشروطیت گردید، اشغال و تجزیه ایران در دوره‌های متعدد با مشارکت قدرت‌های دیگر، تشکیل نیروی نظامی، تحریک ایلات و قبایل و سرکوب جنبش‌های آزادی‌بخش، جاسوسی و نفوذ در دولت‌ها، حمایت از احزاب و مطبوعات وابسته، سیاستگزاری در امور داخلی ایران از طریق خاندان‌ها و رجال وابسته و نیز استفاده از اهرم‌های اقتصادی همچون بانک شاهنشاهی، دخالت در سقوط و ظهور برخی دولت‌ها، کارنامه یک‌رنگ، اما سیاه استعمار انگلیس در ایران است. تنوع و تعدد دست‌اندازی‌های این کشور در دوره معاصر به اندازه‌ای است که انگلستان را در حافظه تاریخی مردم ایران تبدیل به اسطوره نیرنگ کرده، در ادبیات سیاسی ایران سمبل تجاوز و غارت، فریب و دروغ شده است.

اکنون از زمانی که وزیر مختارها و سفرای انگلیس، سیاق سیاسی ایران را می‌نوشتند، دهه‌ها می‌گذرد. اینک نه از سواره‌نظام پلیس جنوب خبری هست، نه از سیطره کشتی‌های جنگی آن کشور در خلیج فارس، و نه از مشورت‌های دلسوزانه (!) پرسی لورن و آنتونی پارسونز؛ اما ساده‌انگارانه خواهد بود که بپذیریم با غیبت اینها شر سایه انگلیس از سر این کشور کم شده است. این شر، با انضمام قدرت‌های نوپدید و جابه‌جایی رب‌النوع‌ها از قاره‌ای به قاره‌ای دیگر ادامه دارد.

اگر دیروز قیچی استعمار کشوری را برش می‌زد، تجزیه می‌کرد، و یا با سربازانش آن را درمی‌نوردید، امروز بی آنکه نفرت ملتی را از اشتغال کشورش برانگیزد، با امواج تصویری بر ذهن‌ها و دل‌ها می‌تازد. اگر دیروز سفارت انگلیس در تهران محل تحصن و اعتراض و پناه‌جویی شخصیت‌های ژله‌ای بود، امروز بنگاه بی‌بی‌سی و صدای امریکا پذیرای این شمار از فارسی‌زبانان است. اگر دیروز جامعه اتفاق ملل با اشاره انگلیس حقوق سیاسی ایران را تضییع می‌کرد، امروز سازمان ملل با همه شاخ و برگ‌هایش این کار را می‌کند.

میراث تقسیم‌شده انگلیس، همچنان بر حافظه تاریخی ما سنگینی می‌کند.

منبع: سایت خبرآنلاین



 
تعداد بازدید: 831


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: