21 بهمن 1391
کبری خرم
بیست ودوم بهمن 1357 روز پایان و آغاز دو حکومت در ایران است. پایان حکومت سلطنتی و آغاز حکومت انقلابی که با رأی مردم، جمهوری اسلامی نام گرفت.
سرعت رویدادهای انقلاب در نیمه دوم سال 1357 ش به گونهای بود که توان هر پیشبینی در مورد آینده وضعیت ایران را از صاحبنظران سیاسی گرفته بود. روند رویدادها در این مقطع تاریخی به سرعت در حال تغییر و تحول بود. تغییر سه نخست وزیر(جعفر شریفامامی، غلامرضا ازهاری و شاپور بختیار) از سوی شاه، کشتار بیرحمانه مردم در سراسر کشور و ... نشانههای روشنی از سردرگمی قدرت حاکمه را نشان میداد. از سوی دیگر تشکیل کمیته تنظیم اعتصابات، هیئت رسیدگی به امور نفت، شورای انقلاب اسلامی و تعیین نخستوزیر دولت موقت حکایت از عزم جدی مخالفان رژیم سلطنتی برای حذف حکومت پادشاهی داشت. دیگر آنکه فرار سران رژیم شاه، از جمله محمدرضا پهلوی وخانوادهاش از کشور و ورود امام خمینی(ره) به ایران، شمارش معکوس را برای پایان نظام شاهنشاهی آغاز کرده بود.
ورود امام خمینی(ره) به ایران در 12 بهمن 57، عملاً رژیم شاه را در مقابل عمل انجامشدهای قرار داد. به گونهای که بختیار و سران ارتش به شدت در پی مهار جریان رو به گسترش انقلاب بودند تا راهحلی برای حفظ نظام شاهنشاهی بیابند. حتی بختیار درصدد اعلام جمهوری بود تا نسبت به انقلابیون پیشدستی کرده باشد؛ اتفاقی که هرگز رخ نداد. فرماندهان نیروهای مسلح شاهنشاهی روز به روز ناتوانتر میشدند چرا که در برابر انبوه مردمی قرار داشتند که درخیابانها بر ضد حکومت محمدرضا و حامیان خارجی او همچون آمریکا، انگلیس، اسرائیل و شوروی شعار میدادند.
جمعه شب، بیستم بهمن 57، تلویزیون ایران تصاویری از ورود امام خمینی(ره) به کشور را پخش کرد. گروهی از نیروهای گارد شاهنشاهی با افراد نیروی هوایی که ضمن دیدن این برنامه، برای امام خمینی(ره) صلوات میفرستادند، درگیر شده، به زد وخورد پرداختند. خبر این درگیریها به زودی در شهر پیچید. مردم بدون در نظر گرفتن ساعات منع آمد و شد شبانه که از سوی فرمانداری نظامی وضع شده بود، به حمایت از نیروی هوایی برآمدند. گروهی از یگانهای زرهپوش گارد شاهنشاهی برای سرکوب نیروی هوایی عازم محل درگیری شدند. این اقدام موجب همراهی مردم با نیروی هوایی شد و در نتیجه مردم به دست ارتش شاه مسلح شدند و در برابر گارد موضع گرفتند.
فتح آخرین دژهای نظامی
روز بیستویکم بهمن این درگیریها چون شعلههای آتش زبانه کشید و همه چیز را طعمه خود ساخت و به سرعت به دیگر پادگانها و مراکز نظامی تهران نیز سرایت کرد. در چنین وضعیتی، فرمانداری نظامی تهران به دستور نخستوزیر، زمان برقراری حکومت نظامی را از ساعت چهار بعدازظهر تا هفت صبح روز بعد تعیین کرد. در برابر این اقدام، به فرمان امام خمینی(ره) حکومت نظامی نادیده گرفته شد و مردم به خیابانها سرازیر شدند. رفته رفته بر میزان درگیریهای دو طرف افزوده شد و در تمام طول شب، نه تنها مردم خیابانها را ترک نکردند، بلکه از هجوم آنان به مراکز نظامی و دولتی نیز کاسته نشد.
با طلوع خورشید روز یکشنبه 22 بهمن 57، مراکز نظامی و پادگانها و کلانتریهای زیادی به تصرف مردم درآمده بود. در این روز نیز بقایای رژیم شاهنشاهی یکی پس از دیگری فرو ریخت و آخرین دژهای نظامی رژیم به دست مردم فتح شد.
ساعت 10:20 صبح روز 22 بهمن 57 شورای عالی ارتش، با حضور فرماندهان ارشد نظامی در جلسه اضطراری خود، تصمیم به اعلان بیطرفی ارتش گرفت و در اطلاعیهای اعلام کرد که «برای جلوگیری از هرج و مرج و خونریزی بیشتر، بیطرفی خود را در مناقشات سیاسی فعلی اعلام و به یگانهای نظامی دستور داده شد که به پادگانهای خود مراجعت نمایند.»
این اقدام خشم بختیار را برانگیخت، اما کار از کار گذشته بود. رئیس مجلس شورای ملی علام کرد که به دلیل استعفای اکثر نمایندگان از سمت خود، این مجلس عملاً منحل شده است.
از نخستین ساعات بامداد، پادگانهای جمشیدیه، عشرتآباد، باغ شاه، لویزان، جی، سلطنت آباد، حشمتیه، عباسآباد، مهرآباد، ژاندارمری و... یکی پس از دیگری به دست مردم افتاد و درهای اسلحهخانههای پادگانها به روی مردم گشوده شد.
زندانهای قصر و اوین، کلانتریها، وزارتخانهها و سازمانهای دولتی نیز به تصرف مردم درآمد و در آخر نیز سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران به دست نیروهای انقلاب افتاد و نخستین پیام آن این چنین به گوش مردم ایران رسید: «اینجا تهران است، صدای راستین ملت ایران، صدای انقلاب...» و بلافاصله پیام امام خمینی(ره) درباره وقایع این روز و اعلان بیطرفی ارتش و هشدار به مردم برای حفظ هوشیاری در برابر توطئههای احتمالی عوامل رژیم شاه، پخش شد.
شمارش معکوس
تصمیم درباره اعلام بیطرفی ارتش، امری غیرقابل اجتناب بود، از صبح روز 21 بهمن، فروپاشی ارتش که سران و فرماندهان آن به تدریج روحیه خود را باخته بودند، شدت گرفت. افسران جزء، درجهداران و افراد، طی شش ماه حکومت نظامی و زد و خورد با مردم و نیز تحتتأثیر تبلیغات و جنگ روانی، خسته و فرسوده شده بودند و از ادامه برادرکشی بیزاری میجستند. حادثه پادگان لویزان و کشته و مجروح شدن چند تن از افسران گارد شاهنشاهی، ضربه شدیدی به روحیه و توان ارتش و نیروهای انتظامی وارد ساخت و سرانجام، فرار شاه، راه را برای تجزیه و پراکندگی نیروهای مسلح، هموار ساخت.
شمارش معکوس برای متلاشی شدن ارتش از روز 12 بهمن، هنگام بازگشت امام خمینی(ره) به ایران، شتاب گرفت و در روز 22 بهمن دیگر هیچ نیرویی، تاب تحمل و مقاومت در برابر انقلاب را نداشت. بختیار هم میدانست به ارتشی که در شرف متلاشی شدن است نمیتواند تکیه کند اما صبح روز 22 بهمن، سپهبد عباس ققرهباغی، رئیس ستاد ارتش را به نخستوزیری احضار میکند تا درباره علل اجرا نکردن دستورالعمل او مبنی بر بمباران انبارهای اسلحه در کارخانه مسلسلسازی و انبارهای اسلحه، با او مذاکره کند. در همین اوان، قرهباغی، 27 تن از فرماندهان و رؤسای سازمانهای ارتش را برای تشکیل یک شورای ستادی به ستاد بزرگ دعوت میکند و در این جلسه اعلامیه بیطرفی ارتش صادر میشود.
صدور اعلامیه بیطرفی ارتش، تنها راهی بود که در برابر سران ارتش وجود داشت، و صرفاً بهانهای بود برای پاسخگویی به اتهامات آنها در برابر دادگاههای انقلاب. از صبح روز 22 بهمن 1357 ارتش شاهنشاهی، نفسهای آخر را میکشید و در انتظار تیر خلاص بود و صدور اعلامیه بیطرفی از سوی 27 تن که تا دیروز رجزخوانی میکردند و امروز به فکر فرار از مهلکه بودند، تأثیری در سرنوشت ارتش نداشت. عصر روز 22 بهمن 1357 دیکر سازمانی به نام «ارتش شاهنشاهی» وجود نداشت.
از میان سران لشکری و کشوری رژیم شاه، آنها که توانستند مخفی شدند و بقیه نیز به دست نیروهای مردمی دستگیر شدند. باقی مانده زندانیان سیاسی نیز از زندانها آزاد شدند. برخی از سران رژیم شاه که در ماههای پایانی حکومت محمدرضا در یک اقدام نمایشی به زندان افتاده بودند، به محل دیگری برای نگهداری منتقل شدند. بختیار تا آخرین لحظهای که مردم به کاخ نخستوزیری هجوم میآوردند، در آنجا بود، اما توانست با یک فروند هلیکوپتر از محل بگریزد.
مشابه وقایع تهران، در سایر شهرهای بزرگ و کوچک کشور نیز رخ داد و روزنامهها در این روز با تیتر درشت نوشتند: «رژیم متلاشی شد» و «پایان 2500 سال رژیم شاهنشاهی در ایران». بدینترتیب انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره) با تقدیم هزاران شهید و مجروح به پیروزی رسید و از روز 23 بهمن 57 دولت موقت انقلاب، که در 15 بهمن از سوی امام خمینی(ره) تعیین شده بود، رسماً فعالیت خود را آغاز کرد.
موقعشناسی در مبارزه
پیروزی انقلاب اسلامی بدون بررسی شخصیت امام خمینی(ره) ناممکن است. برجستهترین خصیصه امام خمینی(ره)، صراحت بیان، بیپروایی، و شجاعت فوقالعاده و کمنظیرش بود. تا بدان حد، که در میان روحانیون و سیاستگران در قرن اخیر ایران، هیچکس به پای او نرسید. در دورانی که محمدرضا شاه، همه مخالفان، اعم از ملّیون، چپگرایان، تودهایها، مالکان بزرگ و نخبگان سیاسی را سرکوب کرده ویا از صحنه خارج نموده بود، امام خمینی(ره)، یکه وتنها، علیه او قد علم کرد. وی در سخنرانی خرداد 1342 محمدرضا شاه را با چنان شدت و حدّتی به باد سرزنش و حمله گرفت که تا آن روز سابقه نداشت. در آن سخنرانی تاریخی امام خمینی شاه را «بدبخت!»، «بیچاره!»، «نوکر اسرائیل!» و «فرمانبر آمریکا!» خواند.
زیرکی، هشیاری، موقعشناسی، از خصایص برجستة دیگر ایشان بود. در شناسایی جامعه ایران، تبحر خاصی داشت و زمان شروع مبارزه را به خوبی تشخیص داد. در دوران چهارده ساله تبعید، با ایراد سخنرانیها، ارسال پیامهای کتبی و شفاهی ، مردم ایران و جهان را از نقاط ضعف شاه و فساد و بیدادگری رژیم او، آگاه ساخت؛ همکاری دولت ایران با اسرائیل غاصب، وابستگی اقتصادی، سیاسی و نظامی ایران به غرب و آمریکا، غارت بیتالمال، خرید روزافزون جنگافزار، نابودی کشاورزی، بالا رفتن قیمتها، کمبود مسکن، تباهی فرهنگ، ثروتمندتر شدن اغنیا و فقیرتر شدن مستضعفان، نقض قوانین حقوق بشر، پایمال کردن قانون اساسی، سانسور مطبوعات، محو آزادیهای مردم، سرکوب مخالفان، اوجگیری فساد در همه شئون کشور و... از مواردی بود که در بیانات و پیامهای امام خمینی(ره) بدان استناد میشد و شاه را عامل همة نابسامانیها، میدانست و لزوم اتحاد همه قشرهای جامعه را برای ادامه مبارزه تأکید میکرد.
منابع:
ـ دایرهالمعارف انقلاب اسلامی ویژه نوجوانان و جوانان، جلد اول، به کوشش دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، شرکت انتشارات سوره مهر، چاپ اول، 1384،صص 191،192و193.
ـ نجاتی، غلامرضا، تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران(از کودتا تا انقلاب)، جلد دوم، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، چاپ سوم، 1371، صص478،477،476،475و 384
ـ www. Tabyan.net
تعداد بازدید: 1090