01 اسفند 1391
در این سالها هیچ جای دنیا به اندازه ایران برای امریكاییها دارای منافع سرشار وحیاتی سیاسی ـ اقتصادی نبود. آرامش و نفوذ امریكائیها تا آنجا پیش رفت كه رژیم كاپیتولاسیون را در ایران به اجرا گذاردند. قانونی كه كمتر واحد سیاسی در جهان به آن تن میدهد.
تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران بیانگر این مطلب است كه سلطه خارجی به عنوان یكی از عوامل بازدارنده توسعه سیاسی كشور محسوب میگردد. این امر طی دو قرن اخیر شتاب و گسترش بیشتری یافته است. مداخلات روسیه، انگلستان، فرانسه، ایالات متحده امریكا و اتحاد جماهیر شوروی، به عنوان عرصههای سیاه اما واقعی تاریخ ایران میباشد. این مداخلات، ذهنیت بدبینانهای را در افكار عمومی و فرهنگ سیاسی ایران بر جای گذاشته است. در این بین انقلاب اسلامی ایران نه تنها دست ابرقدرتها را از ایران كوتاه نمود بلكه تأثیر بسزایی نیز در میان ملل دیگر در رابطه با سلطهستیزی بر جای گذاشت.
وقوع انقلاب اسلامی ایران به همان اندازه كه مبین مخالفت ملت ایران با سیاستهای داخلی شاه بود، نشان از ناخرسندی از سیاست خارجی او هم داشت. محور حمله مخالفان شاه به سیاست خارجی را انتقاد از اتحاد عملی او با آمریكا تشكیل میداد و از همین رو به او لقب «شاه امریكایی» داده بودند. 1
امریكا در 37 سال سلطنت محمدرضا شاه علاوه بر صدور سرمایه، از شركتهای تجاری و بانكها، به عنوان پوشش و ابزار مهم توسعه روابط سیاسی و اقتصادی خود با ایران استفاده میكرد.2 در واقع با اعمال سیاستهای امریكا در ایران، تمام زیر ساختهای تجاری، كشاورزی و صنعتی كشور نابود و ایران صرفاً به بازاری برای كالاهای غربی مبدل گشت. وابستگی نهادهای حكومتی كشور نیز تا آنجا بود كه بالاترین شخص مملكت در تمام امور تنها نظرات امریكاییها را لحاظ میكرد.
كودتای 28 مرداد به بسیاری از ایرانیان ثابت كرد كه شاه اگر آلت دست انگلیسیها نباشد عروسك امریكاییهاست. 3 همچنانكه تحولات سیاسی ایران بعد از كودتای 28 مرداد نیز درجهتی تداوم یافت كه موجبات افزایش نفوذ فراگیر امریكا را در عرصههای مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی جامعه فراهم نمود. طی این 25 سال حكومت ایران عملاً دست نشانده امریكا و تحت كنترل این دولت بود و كاركردی غیر از برآورده ساختن خواستهای ایالات متحده نداشت. طی این سالها سیل مستشاران اقتصادی و نظامی امریكا جهت حفظ اركان نظام شاهنشاهی و متعاقباً اجرای سیاستها و فرامین واشنگتن راهی ایران شدند. نتیجه این بود كه ایران به عامل اصلی اجرای سیاستهای منطقهای امریكا، بازار بزرگ كالاهای تجاری و نظامی امریكا و جولانگاه فرهنگ امریكایی تبدیل شد. در این سالها هیچ جای دنیا به اندازه ایران برای امریكاییها دارای منافع سرشار وحیاتی سیاسی ـ اقتصادی نبود. آرامش و نفوذ امریكائیها تا آنجا پیش رفت كه رژیم كاپیتولاسیون را در ایران به اجرا گذاردند. قانونی كه كمتر واحد سیاسی در جهان به آن تن میدهد.
افزایش تعداد امریكاییها در ایران، گسترش همه جانبهی روابط دیپلماتیك و محوریت امریكا در تمامی برنامههای رژیم به همراه ضرورتهای نظام دو قطبی و نقش ایران در ائتلاف باغرب، زمینههای تسلط بیش از پیش امریكا بر ایران را فراهم كرده بود. طبیعی بود كه در چنین شرایطی، «استبداد سیاسی» نیز درجامعه ایران حاكم باشد. به طوری كه بسیاری از تحلیلگران، دوران بعد از كودتا را با واژههایی همانند «دولت دستنشانده» تبیین كردهاند. 4
روابط محمدرضا شاه با امریكا از نیمه دوم دهه 1960 به تدریج توسعه و تحكیم بیشتری یافت، اما اتحاد عملی شاه با امریكا نتیجه رویدادهای سال 1351 ـ 1356 بود. رشد سرسامآور درآمدهای نفتی و میل روز افزون شاه به خرید تسلیحات نظامی از امریكا، از دید بسیاری از ایرانیان نشانه خوش خدمتی كامل شاه به امریكا و از دست رفتن استقلال كشور بود. در نهایت نیز همین احساس عمومی یكی از سرچشمههای ژرف بیگانگی و بیزاری مردم از رژیم شاه شد5 و جامعه غرب زده و رژیم دست نشانده شاه توسط نهضتی اسلامی كه از عمق وجود جامعه برخاسته بود، متلاشی گردید. در واقع بیگانگی و بیزاری ایرانیان از امریكا به این تصور مردم باز میگشت كه آن كشور با پشتیبانی نظامی، اقتصادی و سیاسی از رژیم شاه، احساس عزت و استقلال ایران را جریحهدار كرده است. 6
بنابراین شعارهای مرگ بر شاه و مرگ بر امریكا از یك نوع رابطه درونی خبر میداد. هنگامی كه مردم شعار مرگ بر امریكا را سر میدادند، در بطن آن بر شعار مرگ بر شاه نیز صحه میگذاشتند و بالعكس. در واقع در دوران انقلاب و شرایط تاریخی بعد از آن، شعار مرگ بر امریكا پس از شعار الله اكبر دومین شعار عمومی مورد حمایت مردم ایران بوده و در مقاطع مختلف نیز مورد استفاده قرار گرفته است. 7
پیوستگی و رابطه درونی دو شعار «مرگ بر شاه» و «مرگ بر امریكا» را میتوان در سخنان امام پس از ورود به ایران در بهشت زهرا نیز مشاهده نمود: « ما با آنها در این مخالف هستیم كه آنها به نسل ما خیانت كردهاند، تمام نفت ما را به امریكا دادهاند ما نفت داریم و آنها برای ما پایگاه درست كردند. یعنی اسلحههایی آوردهاند اینجا كه ارتش ما نمیتواند آنها را استفاده كند. ما 50 سال است كه در اختناق به سر میبریم. نه مطبوعات داشتیم نه رادیو نه تلویزیون. این آقا خودش خودش را قبول ندارد ملت هم قبولش ندارد، ارتش هم قبولش ندارد فقط امریكا از او پشتیبانی كرده است.» 8
مدعای این سخن امام را بوضوح میتوان در جمله معروف شاه به كیم روزولت پس از كودتای 28 مرداد 32 مشاهده نمود: « من تاج و تخت خود را مدیون خدا، ملتم و شما (امریكا) میدانم.» 9
بنابراین برای یافتن ریشههای روابط خصمانه جمهوری اسلامی ایران و امریكا از یك سو باید به تاریخ معاصر ایران و رابطه دستنشاندگی رژیم پهلوی با امریكاییها اشاره نمود و از سوی دیگر باید به اندیشهها و مبارزات امام خمینی رجوع كرد. كلام و مكتوبات امام در مقاطع مختلف مبارزاتی ایشان نشان میدهد كه حیات دوباره اسلام میتواند زمینه نفوذ سلطهگران در ایران كاهش دهد.
از دیدگاه امام خمینی، كشورهای غربی دارای همگونیهای كاركردی مشابهی علیه ایران و جهان اسلام بودهاند؛ اما از آنجا كه نفوذ سیاسی امریكا فراگیرتر از سایر واحدهای استعمارگر بود، امام نیز لبه تیز حملات خود را از خرداد 1342به بعد متوجه امریكا نمود. بدین ترتیب امام خمینی با مورد نكوهش قرار دادن نقش مداخله گرایانه امریكا، مبارزه با شاه را امری تاكتیكی برای خلع ید قدرت و نفوذ امریكا و سایر واحدهای خارجی قرار داد. به همین دلیل، امریكا به عنوان «شیطان بزرگ» مورد استناد قرار گرفت. این واژه به معنای آن بود كه امریكا و غرب به منزله عنصر اغواگر برای جوامع اسلامی نقش آفرینی میكنند.
شكست امریكا در ویتنام، ظهور برخی از دولتهای ضد امپریالیستی و تجربه كاپیتولاسیون در ایران برای نهضت امام خمینی بسیار تعیین كننده بود و منجر به تقویت بلاواسطه نهضت اسلامی در ایران گردید. در دهه 1340 هیچ واقعهای به اندازه مبارزه مستقیم امام علیه كاپیتولاسیون و توسعه نقش اسرائیل با اهمیت تلقی نمیشود. امام در مورد ماهیت این كشورها و روابط آنها با ایران معتقد بودند كه «ماچون ملت ضعیفی هستیم و دلار نداریم، باید زیر چكمه امریكا برویم. امریكا از انگلیس بدتر، انگلیس از امریكا بدتر، شوروی از هر دو بدتر،همه ازهم بدتر،همه از هم پلیدتر، لیكن امروز سر و كار ما با امریكاست.» 10
با توجه به نگرش امام نسبت به امریكا و همچنین به دلیل آنكه از قانون كاپیتولاسیون، امریكاییها منتفع میگردیدند؛ امام نسبت به زمامداران امریكا كاملاً بدبین بود و آنان را به عنوان «خصم قرآن» مورد خطاب قرار میداد. 11
امام خمینی كه به كارگیری خدعه، نیرنگ، دروغ و استفاده از هر وسیله ممكن برای دستیابی به اهدف را مشخصه حكومتهای شیطانی میدانست و دیكتاتوری و ستمگری را مردود میپنداشت؛ 12 با شیطانی خواندن سیاستهای ابرقدرتها، رفتار آنها را در جهت استیلا و تهاجم به كشورهای ضعیفتر تفسیر مینمود. امام خمینی معتقد بود كه «این ابرقدرتهاكه ما اسمش را ابرقدرت میگذاریم، تمام قدرتشان را روی هم میگذارند و صرف آمال حیوانی و شیطانی میكنند، و تمام مقصد این جنایتكاران دستیابی به قدرت برای كوبیدن هر كس كه در مقابلشان است، میباشد و البته به آن هم درست نمیرسند. 13
امام خمینی با چنین اعتقادی برای تبیین نقش و جایگاه امریكا از واژههایی استفاده مینمود كه از یك سو دارای وجهه دینی و اسلامی و از سوی دیگر دارای ابعاد ملیگرایانه، بسیج كننده و تحقیر كننده نیز بود. زیرا امام خمینی بادو پیش فرض هدفهای خود را مشخص مینمود. پیش فرض اول بر این امر واقع بود كه عناصر خارجی، ساخت سیاسی ایران را تحت كنترل خود در آورده و درصدد نهادینه كردن مؤلفههای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی خود در ایران میباشند؛ و پیش فرض دوم بر این موضوع قرار داشت كه به میزان گسترش سلطه غرب در ایران، نفوذ اسلام كاهش خواهد یافت. امام خمینی برای تثبیت مبانی احكام اسلامی وحفظ فرهنگ و هنجارهای اسلامی، بر ضرورت مبارزه با سلطه خارجی تأكید بسیار داشت. هدف امام حفظ استقلال و تحقق احكام اسلام بوده است. برای نیل به این امر، انجام مبارزات استقلالطلبانه، بیگانه ستیز و آزادی خواهانه به عنوان ابزار و روندی محسوب میگردید كه از یك سو زمینه را برای تحقق شرایط محیطی حفظ احكام دینی فراهم مینمود و از سوی دیگر، واكنشی جدی و فراگیر را علیه دولتهای فراهم میآورد كه از مشروعیت فراگیر داخلی برخوردار نبودند.
در حالی كه امریكاییها به عنوان حامیان اصلی رژیم شاه در شرایط اوجگیری انقلاب اسلامی، راه مقابله با آن را كاهش اقتدار شاه و حركت به جانب «حكومتی براساس قانون اساسی» میدانستند و به شاه توصیه میكردند كه به سمت دمكراسی و لیبرالیزه كردن كشور حركت كند، 14 امام خمینی به عنوان رهبر انقلاب، اساس رژیم شاهنشاهی و حامیان آن را زیر سؤال برده بود و مواجهه با امریكا را در رأس همه مسائل سیاسی عنوان كرده بود.
در سالهای پس از پیروزی انقلاب و دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیز امام خمینی همواره امریكا را با لقب «شیطان بزرگ» خطاب نمودند. چرا كه به عقیده امام «دولت امریكا به عنوان قدرتمندترین كشورهای جهان برای بیشتر بلعیدن ذخایر مادی كشورهای تحت سلطه از هیچ كوششی فروگذار نمیكند. امریكا دشمن شماره یك مردم محروم و مستضعف جهان است و برای سیطره سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و نظامی خویش بر جهان زیر سلطه، از هیچ جنایتی خودداری نمینماید. او مردم مظلوم جهان را با تبلیغات وسیعش كه به وسیله صهیونیسم بینالمللی سازماندهی میگردد، استثمار مینماید. او با ایادی مرموز و خیانتكارش، چنان خون مردم بیپناه را میمكد كه گویی در جهان هیچ كس جز او و اقمارش حق حیات ندارند. ایران كه خواسته است از هر جهت با این شیطان بزرگ قطع رابطه كند، امروز گرفتار این جنگهای تحمیلی است. امریكا عراق را وادار نموده است تا ما را با حصر اقتصادی از پای درآورد. معالاصف اكثر كشورهای آسیایی هم با ما سر ستیز داشته. ملتهای مسلمان باید بدانند كه ایران كشوری است كه رسماً با امریكا میجنگد و شهدای ما، این جوانان و دلاوران ارتش و سپاه از ایران و اسلام عزیز در مقابل امریكا دفاع میكنند.» 15 بر این اساس بود كه امام فرمود «هر چه فریاد دارید بر سر امریكا بكشید، چرا كه امریكا هیچ غلطی نمیتواند بكند.»
ایستادگی و مقاومت در برابر امریكا و سایر ابرقدرتها برای امام تنها یك شعار نبود، بلكه ایشان در مقاطع مختلف تاریخی به اثبات عملی آن مبادرت ورزیدند. نمونه بارز آن را میتوان در مصاحبه ایشان در دوران گروگانگیری با مجله تایمز لندن مشاهده نمود. وقتی كه خبرنگار در مورد امكان تردید در مواضع امام خمینی سؤال نمود، ایشان به گونهای جدی اظهار داشت: «ما میخواهیم به همه دنیا نشان دهیم كه قدرتهای فائقه را میتوان با نیروی ایمان شكست داد. ما در برابر امریكا با تمام قدرتش مقاومت میكنیم و از هیچ قدرتی نمیهراسیم ... ما امریكا را خوب میشناسیم و میدانیم كه میتوانیم در برابرش مقاومت كرده از شرفمان دفاع كنیم. ما باید بر امریكا غلبه كنیم و او را در همه منطقه شكست دهیم. ما تسلیم بیعدالتیها نخواهیم شد و با ستمكاران كنار نخواهیم آمد ... ما میتوانیم به آسانی در برابر تجاوز امریكا بایستیم. امریكا ممكن است ما را شكست دهد؛ ولی نه انقلاب ما را، و به همین دلیل است كه من به پیروزی خودمان اطمینان دارم.»
همچنین هنگامی كه كارتر قطع روابط دیپلماتیك با ایران را اعلام كرد، امام از این اقدام استقبال نمود و آن را برای مسلمین امری سودمند دانست. در واقع مقاومت ایشان در برابر امریكا و فشارهای دیپلماتیك آن كشور، روح مقاومت در برابر ابرقدرتها را فراهم آورد.
دعوت جیمی كارتر از شاه مخلوع برای سفر به امریكا، واقعه طبس، كودتای نوژه، جنگ تجاوزكارانه عراق علیه ایران و حمایتهای خاص امریكا از عراق در این جنگ، قطع رابطه، تحریم اقتصادی، حمله به هواپیمای مسافربری ایران، حمله به پایانههای نفتی ایران، حمایت از گروههای برانداز مخالف علیه جمهوری اسلامی ایران، تلاش برای به انزوا كشاندن ایران در عرصههای بینالمللی و قرار دادن ایران در لیست محور شرارت، از جمله اقدامات قهرآمیز، خصمانه امریكا علیه ایران محسوب میشود.
آمریكا حتی در دوره قطع ارتباط نیز همواره حجم بالایی از دلمشغولی را برای سیاستگذاران ایران ایجاد نموده است . روزی نیست كه اظهار نظری پیرامون ایران از جانب سران كاخ سفید و گردانندگان وزارت خارجه و سایر مراكز قدرت این كشور بیان نگردد.
از این رو در دوران استقرار رژیم جمهوری اسلامی، در تمامی مساجد، سخنرانیهای رسمی و سیاسی، علاوه بر تداوم شعار «مرگ بر امریكا»، جامعه سیاسی ایران همچنان امریكا را به عنوان «شیطان بزرگ» خطاب مینماید. این امر نشان از عمق ایدئولوژیكی منازعه میان تهران و واشنگتن دارد.
--------------------------------------------------------------------------------
منابع:
1. روحالله رمضانی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ترجمه : علیرضا طیب، تهران، نشر نی، 1383، ص 58.
2. علیرضا ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران، تهران، سمت ، 1383، ص 367.
3. ویلیام شوكراس، آخرین سفر شاه، ترجمه، عبدالرضا هوشنگ مهدوی، نشر البرز، 1369، ص 80.
4. علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران، تهران، سمت، 1383، ص 283ـ294.
5. پیشین، روحالله رمضانی، ص 58.
6. همان، ص 76.
7. Richard Cottam, 'Inside Revolutionary Iran' The Middle East Journal, No 2, SpringT p.172,1989.
8. روزنامه اطلاعات، 12/11/57.
9. پیشین، ویلیام شوكراس، ص 342.
10. منوچهر محمدی، انقلاب اسلامی زمینهها و پیامدها، قم، دفتر نشر و پخش معارف، جاپ اول، 1380، ص 116.
11. عاقلی، روز شمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی، تهران، نشر گفتار،1372، ج 2، ص 476.
12. وصیت نامه سیاسی ـ الهی امام خمینی، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1379، ص 28.
13. در جستجوی راه از كلام امام، دفتر چهاردهم، فرهنگ و تعلیم و تربیت،تهران، امیركبیر، 1364، صص 62 ـ59.
14. برژینسكی، اسرار سقوط شاه و گروگانگیری، ترجمه، حمید احمدی، تهران، انتشارات جامی، 1362، صص 2ـ 33.
15. صحیفه نور، مجموعه رهنمودهای امام خمینی، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، 1369، ج 13، ص 84.
منبع: سایت تبیان مرکز زنجان
منبع بازنشر: سایت موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
تعداد بازدید: 788