28 اسفند 1391
ایستاده ردیف جلو: جواد منصوری، محمدعلی جمالیان، ناصر نراقی
محاکمه اعضای حزب ملل اسلامی (دادگاه بدوی)
روز یکشنبه 16 بهمن 1344، دادگاه بدوی با مقدمات و تشریفاتی، محاکمه 55 نفر از اعضای حزب ملل اسلامی را در سالن بزرگ باشگاه افسران پادگان جمشیدیه با حضور تعدادی از خانوادهها و خبرنگاران و نیز تعدادی از مأمورین مخفی ساواک و اطلاعات شهربانی، شروع کرد.
ابتدا تصور دادگاه این بود که متهمین حرفی برای گفتن ندارند، لذا با حضور خبرنگاران موافقت شده بود. ولی پس از آنکه دفاعیات اعتقادی و سیاسی افراد ایراد شد، صحنه دادگاه عملاً به دفاع از اهداف و اقدامات حزب علیه رژیم و افشای ماهیت و برنامههای آن تبدیل شد. اعلام سکوت «کیوان مهشید» به عنوان اعتراض به عدم صلاحیت دادگاه و دفاع مشروح اعتقادی و سیاسی محمدجواد حجتیکرمانی از مبارزه علیه رژیم شاه از موارد قابل توجه دادگاه بود. لذا بعداً از حضور خبرنگاران جلوگیری شد و اخبار دادگاه به طور خلاصه و در چند سطر در روزنامهها درج گردید.
اعتراض مستند و مستدل اعضا و بعضی از وکلای مدافع به عدم صلاحیت دادگاه و رأی دادگاه بر صلاحیت خود بدون ذکر هرگونه دلیل قانونی، واقعاً ماهیت آنها را به خوبی روشن کرد. دادستان در کیفرخواست برای هشت نفر تقاضای حکم اعدام و برای بقیه افراد تقاضای ده سال زندان کرده بود.
اتهامات عبارت بودند از:
- توطئه به منظور سرنگونی رژیم.
- عضویت در گروهی با مرام و رویه ضد سلطنت مشروطه.
- اهانت به مقام سلطنت.
- چاپ و توزیع نشریات مضره و خلاف امنیت کشور.
دادگاه بدوی هشت تقاضای اعدام دادستان را تعدیل، و فقط اعدام بجنوردی را تأیید کرد، به دو نفر دیگر حبس ابد و به چهار نفر هم پانزده سال زندان داد. برای بقیه متهمین حکم حبس از سه تا هشت سال (متفاوت) صادر گردید. من متهم ردیف 12 و برادرم متهم ردیف 25 بودیم، که من به پنج و برادرم به سه سال زندان محکوم شدیم.
پس از قرائت رأی دادگاه توسط منشی، همه اعضای حزب شعار سر دادند و فریاد زدند: «الله مولانا و لا مولی لکم، ان لکم عزی و لا عزی لنا» صحنه جالب و غیرمنتظرهای برای دادگاه، مأمورین و حاضرین بود. ای کاش! از این صحنه فیلمبرداری میشد، تا آیندگان در اسناد تاریخ انقلاب اسلامی ببینند که چگونه عدهای در اوج خفقان و وحشت، علیه طاغوت مبارزه کردند.
دادگاه به ریاست سرتیپ تاجالدینی و دادستانی «سرهنگ عاطفی» به مدت سه هفته تشکیل شد.
رئیس دادگاه بسیار متظاهر به اسلام بود، طوری که روزی نیم ساعت در دفتر کارش قرآن میخواند. او متولد کرمان و دارای لهجه کرمانی بود. روزی شخصی به وی گفت: این سمت و این احکام خلاف شرع است. او در جواب گفت: «آرای من هیچ تأثیری ندارد زیرا همه درخواست تجدیدنظر میکنند.» جالب است ایشان وقتی رئیس دادگاه تجدیدنظر شد، باز هم گفت: «چون محکومین درخواست فرجامخواهی میدهند، رأی دادگاه هیچ اثری ندارد، زیرا شاه و دربار رأی نهایی را میدهند»!؟
منبع: کتاب سالهای بیقراری(خاطرات جواد منصوری)
تعداد بازدید: 1623