10 فروردین 1392
محمد حسین رحمتی از هنرمندان پیشکسوت قم هفتم فروردین 1392 پس از سالها تحمل درد و رنج بیماری سرطان دار فانی را وداع گفت. مراسم تشییع این هنرمند عصر 8 فروردین از مسجد امام حسن عسگری(ع) به سمت حرم حضرت معصومه(س) برگزار و پس از اقامه نماز در جوار این بارگاه، پیکر او تا گلزار شهدای علی بن جعفر تشییع و به خاک سپرده شد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی انقلاب اسلامی، به نقل از منابع خبری، محمد حسین رحمتی در سال 1339 در قم متولد و در سال 1375 در رشته نقاشی در مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه تربیت مدرس تهران فارغ التحصیل شد.
از وی که عکاسی را از سال 1351 آغاز کرده بود، کتاب عکس «قم در انقلاب اسلامی 1357» منتشر شده است.
حوزه هنری استان قم ضایعه درگذشت هنرمند متعهد و انقلابی سید محمد حسین رحمتی را به خانواده آن مرحوم و هنرمندان و هنردوستان تسلیت گفته و در پیامی یادآور شده، «در سالهایی که خروش انقلابی مردم پا گرفت، او نیز با ساخت لابراتوار کوچکی در منزل، عکسهایی را که از قیام مردم ثبت کرده بود، به ظهور میرساند و به دست انقلابیون میرساند. عکسهایی که استاد رحمتی از صحنههای مختلف تظاهرات به ثبت رسانده است از ماندگارترین عکسهای تاریخ انقلاب اسلامی است. همچنین در سال 1357 کانون عکاسان قم را تأسیس کرد و در ساماندهی فعالیتهای عکاسی استان قم نقش مؤثری را ایفا نمود.»
پیش از این و در اواسط اسفند ماه 91 وحید فرجی، رئیس حوزه هنری استان قم از ساخت مستندی درباره زندگی و فعالیتهای هنری استاد سید محمد حسین رحمتی خبر داد. وی گفت: این مستند که مراحل پایانی خود را پشت سر میگذارد به کارگردانی احمد رضا داوری و توسط حوزه هنری استان قم تهیه و تولید میشود. در این مستند به مرور آثار و خاطرات استاد رحمتی و مصاحبه با همکاران و دوستان او پرداخته شده است.
مرحوم سید محمدحسین رحمتی، پیش از این و در گفتوگو با خبرگزاری رسا گفته بود: «فعالیت عکاسی را از سال 1351 شروع کردم. با یک دوربین روینتن دو عکاسی میکردم. روینتن دوربینهای کوچک روسی بودند که برای عکاسی باید از بالا نگاه میکردیم. کمکم تا حدودی جریانات سیاسی در خانواده ما حاکم شد چرا که پدرم، سیدمحمد رحمتی از انقلابیون سال 1342 بود و در واقعه پانزده خرداد 42 به عنوان یک چهره شاخص فعالیت داشت، البته یک کاسب معمولی بود اما در فعالیتهای اجتماعی بسیار مؤثر و فعال بود. در قضیه پانزده خرداد دستور دستگیری او را داده بودند برای همین به مدت سه ماه به یکی از روستاهای اطراف قم فرار کرد و این گونه وانمود شد که در درگیریها کشته و یا احیانا دستگیر شده است.
وقتی جریانات انقلاب کمکم شروع شد من هم دوربین مناسبتتری تهیه کردم تا بلکه کمی عکاسیام بهتر شود و از مضامینی که دوست دارم عکس بگیرم. مسائل سیاسی را دنبال میکردم و از وقایع سیاسی عکس میگرفتم. اگر دقت کنید میبینید تا یک فرازهایی از انقلاب درگیریها بسیار کم بود و در یک چنین فضایی تنها عکاسهایی که کارت خبرنگاری داشتند و برای یک خبرگزاری و روزنامه رسمی دولتی بودند میتوانستند عکاسی کنند. اگر کسی غیر از اینها دوربین دستش بود به هیچ وجه تحمل نمیشد و حتما با او برخورد میشد، اما وقتی تظاهراتها شروع و درگیریها بیشتر شد این امکان را پیدا کردم که عکاسی کنم.
با توجه به اینکه در آن سالها تنها 17 سال داشتم، یکی دو اتفاق برایم افتاده که تعریف میکنم. یک روزی فکر کنم اوایل مهر سال 57 بود که برای یک راهپیمایی به خیابان امام میرفتم. در آنجا عکاسی هم میکردم. یک وقت احساس کردم چند نفر تعقیبم میکنند و عکس که میگرفتم میدیدم اینها دور و برم هستند. آن روز عکسهای خوبی هم گرفتم که در کتاب عکس انقلاب (قم در انقلاب اسلامی 1357) عکسهای خوبی از آن روز هست. در یک صحنهای که عکسهایی از چند خانم گرفتم، اینها به این بهانه که شما از زنها عکس میگیرید من را خواباندند کف خیابان تا دوربینم را از من بگیرند. من گفتم که شماها را میشناسم شما ساواکی هستید، این را که گفتم من را رها کردند و من تا از زمین بلند شدم آنها غیبشان زد.
یکی از کارهایی که کردم این بود که در هنگام شهادت حاج مصطفی خمینی، در مراسم ختم ایشان در مسجد اعظم شرکت کردم. در آن مراسم برای اولین بار هم روی منبر اسم امام خمینی و آقا مصطفی را آوردند چرا که تا پیش از آن کسی چنین کاری نمیکرد و گویا ممنوع بود. در آن مراسم جمعیت زیادی از همه اقشار شرکت کرده بودند و من چون از قبل میدانستم چنین مراسمی برگزار میشود از عکسی قدیمی از حضرت امام(ره) که پدرم در صندوقخانه عمویم پنهان کرده بود با دوربین خودم عکس گرفتم ونزدیک به سیصد قطعه عکس در اندازه 20 در 30 در لابراتواری که خودم در خانه درست کرده بودم ظاهر کردم و آنها را در مراسم حاج آقا مصطفی خمینی در راهروی مسجد اعظم که راه فرار داشت در دستههای بیست تایی و پنجاه تایی به هوا پخش کردم. ملت هم که عکس امام را نداشتند با دیدن عکسها خوشحال شدند و آنها را از دست هم میگرفتند.
چند عکس دارم که برایم خیلی جالب است. روزی که روستاییان قم به طرفداری از انقلاب آمدند تا راهپیمایی کنند در چهارراه بازار تجمع کردند. چون از چهار راه بازار چند نفر از شهدا را برای خاکسپاری به قبرستان بقیع برده بودند این مسیر شده بود مسیر راهپیمایی، در راه این روستاییان پلاکاردهایی داشتند که روی آنها نام روستاهایشان نوشته شده بود، روستای کرمجگان، وشنوه و دیگر روستاها، آنها با لباسهای روستایی به راهپیمایی آمده بودند و شعار میدادند. به قبرستان بقیع که رسیدیم روستاییان به سر یک تپه رفتند و یک لحظه بیلهایشان را که نمیدانم از کجا آورده بودند به آسمان بلند کردند و با این کار غیرت روستایی خود را نشان دادند. در آن لحظه چند عکس گرفتم که فکر میکنم جزو جالبترین عکسها باشد. من به همراه آقای ابوالقاسم خوشرو عکسهای کتاب «انقلاب نور» که مستند انقلاب است را تهیه کردیم، در زمان گردآوری عکسها به فکر این نبودم که عکسهای خودم را هم به آن مجموعه بدهم. به خبرگزاریها میرفتیم و یا با عکاسها قرار میگذاشتیم، عکسهایشان را میدیدیم و میگرفتیم.
امام که (12 بهمن 1357) در بهشت زهرا حضور داشتند من آنجا بودم ولی چون دیر رسیدم نتوانستم نزدیک بروم، با این حال از هلیکوپتر امام در حال نشستن در بهشت زهرا عکس دارم، همان روز جلوی دانشگاه تهران از ماشین ایشان عکس گرفتم. حتی پیش از آن، از هنگامی که مردم وسط خیابان را برای ورود امام گل میچینند عکس دارم.»
کتاب «قم در انقلاب اسلامی 1357: مجموعه عکس از رویدادهای انقلاب اسلامی در قم» اثر سید محمد حسین رحمتی در سال 1387 از سوی انتشارات کیمیانگار منتشر شده است. یکصد و پنجاه عکس در این کتاب چاپ شده و بخشی از آن نیز در سال 1367 در قالب نمایشگاهی با عنوان «شکوه انقلاب» در معرض دید عموم قرار گرفت.
تعداد بازدید: 1408