01 اردیبهشت 1392
ازدواج سوم محمدرضا شاه که مهمترین ازدواج او به شمار میرفت، با فرح دیبا، دختری معمولی از خانوادهای متوسط انجام شد. فرح دیبا بعدها یکی از زنان صاحب نفوذ دربار پهلوی گشت و توانست نقش موثری در ساختار قدرت سیاسی حکومت خصوصاً اواخر دوره پهلوی داشته باشد. وی در بسیاری از مسائل عصر پهلوی، نقش حساسی ایفا نمود. و توانست با ورود به سیاست و اعمال نفوذ بر محمدرضا پهلوی وسرانجام عزل و نصب رجال سیاسی ، قدرت مهمی را کسب کند.
زندگی فرح دیبا همسر سوم محمدرضا شاه در ۲۲ مهر ماه ۱۳۱۷ در بیمارستان آمریکائیان تهران آغاز شد. پدرش سهراب دیبا از خانوادههای بزرگ آذربایجان و مادرش فریده قطبی از خاندانهای قدیمی گیلان بود.(۱)
مروری کوتاه بر نفوذ و قدرت فرح پهلوی در دربار شاه
پس از مرگ سهراب دیبا، فریده قطبی با برادرش محمدعلی قطبی و همسرش لوئیز بختیاری در یک خانه زندگی میکرد. محمدعلی قطبی تنها نانآور خانواده بود و زندگی این خانواده در سطحی متوسط قرار داشت.(۲) فرح در این خانواده در کنار تنها فرزند دائی خود رضا قطبی بزرگ شد. تحصیلات خود را در مدرسه ایتالیاییها و سپس مدرسه ژاندارک ادامه داد و در کلیه فعالیتهای فوق برنامه و فعالیتهای ورزشی و هنری مدرسه شرکت کرد. در همین دوران با فرهنگ و تمدن غربی و زبان فرانسه آشنا شد. اساس فعالیتهای فرح در دوران کودکی در امور ورزشی و هنری خلاصه میشد. فرح تا سن ۱۶ سالگی در مدرسه ژاندارک به تحصیل و پس از اخذ مدرک دیپلم به دنبال پسر دائی خود رضا قطبی به فرانسه رفت تا در رشته معماری مشغول به تحصیل گردد.(۳)
در طول مدت تحصیل در فرانسه فرح با گروه های مختلفی از دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه آشنا شد و در این بین شاید به وساطت رضا قطبی گرایش نسبت به عقاید چپی یافت و در حوزهها و محافل پارهای از این انجمنها و حزب توده شرکت نمود. اما افکار و عقاید فرح در حد گرایشات چپی و به عنوان اعضای رده پایین انجمن باقی ماند. همین گرایشات بود که بسیاری از دوستان و یاران فرح که دارای افکار چپی بودند به دنبال او وارد خدمت دربار شدند.
کمبود مالی و فشار اقتصادی فرح دیبا را که کمکی برای ادامه تحصیل نداشت برانگیخت تا از طرق گوناگون کمک هزینهای جهت ادامه تحصیل بیابد. بنابراین فرح در ابتدا سعی نمود تا از مراکز خیریه در فرانسه یا سفارت ایران در فرانسه کمک بگیرد. اما بازی سرنوشت او را در آخر به تهران کشاند و در کنار شاه قرار داد.
به هر صورت قدرت فرح پهلوی روز به روز افزایش مییافت. وی توانست در عزل و نصبها دخالت کند، نقش بانوی اول دربار را بازی کند، مسئولیتهای مختلفی را بر عهده بگیرد، به تشکیل شبکه اطرافیان خود مبادرت ورزد و افراد خود را به مسئولیتهای مختلف بگمارد، در امور اقتصادی، سیاسی … دخالت کند، در بخشهای فرهنگ، هنر و امور خیریه نقش اصلی را بازی کند، و …..
بنابراین فرح پس از نا امیدی از فرانسه در داخل کشور به فعالیت پرداخت. در آن زمان شهناز پهلوی و اردشیر زاهدی همسر او، بودجهای در اختیار داشتند که به دانشجویان خوبی که هزینه تحصیل خود را نداشتند کمک میکردند، فرح دیبا که از این امر اطلاع داشت برای گذراندن تعطیلات تابستان به تهران آمد و با معرفی عمویش اسفندیار دیبا که در آن هنگام کارمند دربار بود برای دریافت کمک هزینه تحصیل به اردشیر زاهدی مراجعه نمود. او در همان برخورد اول از خود تیزهوشی بروز داد و مورد توجه اردشیر زاهدی قرار گرفت و بلافاصله به شهناز دختر شاه معرفی شد. به دنبال گفتگوی خصوصی فرح دیبا و شهناز پهلوی، فرح به حصارک ویلای مخصوص او دعوت شد و در همان ملاقات برای ازدواج با شاه کاندید گشت.(۴) چند ماه بعد فرح دیبا در کاخ گلستان طی مراسم باشکوهی به عقد شاه درآمد و به کاخ سلطنتی قدم نهاد تا شانس خود را برای ارتقا به مقام ملکه پهلوی بیازماید.
فرح
پس از به دنیا آوردن فرزند پسر توسط فرح دیبا توانست به جایگاه حقیقی یک ملکه در خاندان پهلوی دست یابد. احترام او در خانواده بیشتر میشد و مورد توجه ملکه مادر قرار میگرفت. استعداد ذاتی فرح در استفاده از لحظات و فرصتها باعث شد که از این مسئله برای ایجاد روابط مناسبتر در خانواده استفاده کند. از این پس شرکت در فعالیتهای خیریه از جمله فعالیتهای ویژه فرح دیبا به شمار میرفت. و علاوه بر آن در کنار شاه به عنوان ملکه واقعی ایران به انجام سفرهای رسمی داخلی و خارجی میپرداخت و از همه مهمتر لقب شهبانو مییافت. پس از تولد فرزند پسر بنام رضا کوروش پهلوی، فرمان ولایتعهدی نیز از سوی شاه صادر شد و فرح دیبا از این به بعد به عنوان همسر شاه و مادر ولیعهد احترام ویژهای یافت. بعدها این موقعیت با تولد فرحناز در ۲۱ اسفند ۱۳۴۱ و علیرضا در ۹ اردیبهشت ۱۳۴۵ بیش از پیش افزون گشت و به کسب مقام نیابت سلطنت انجامید. پس از آن فرح رسماً به عنوان ملکه صاحب نفوذ و عالیقدر در ایران تاج بر سر نهاد.(۵)
فرح دیبا در سال ۱۳۴۴ بیش از پیش در انظار عمومی ظاهر شد. او به غیر از کارهای خیریهای که ظاهراً انجام میداد کم کم به امور مربوط به زنان وارد شد، اموری که در انحصار اشرف پهلوی قرار داشت و به طور طبیعی در برخی موارد تعارضاتی بین آن دو پیش میآمد. در سال ۱۳۴۵ سفر رسمیاش به سیستان و بلوچستان نوعی چراغ سبز برای افزایش فعالیت های سیاسی فرح بود. در این سفر فرح درست مثل شاه رفتار کرد و همراه بودن بسیاری از وزراء مسئول و تشریفات نشان میداد که شاه میل دارد که بسیاری از کارها را به او بسپارد. در سال های بعد فرح بیشتر در انظار ظاهر گردید. به سفرهای استانی میپرداخت. به همراه شاه به خارج میرفت و به عنوان رئیس بسیاری از جلسات، کمیتهها و سمپوزیومها عمل میکرد.(۶)
کمبود مالی و فشار اقتصادی فرح دیبا را که کمکی برای ادامه تحصیل نداشت برانگیخت تا از طرق گوناگون کمک هزینهای جهت ادامه تحصیل بیابد. بنابراین فرح در ابتدا سعی نمود تا از مراکز خیریه در فرانسه یا سفارت ایران در فرانسه کمک بگیرد. اما بازی سرنوشت او را در آخر به تهران کشاند و در کنار شاه قرار داد
با تغییری که در سال ۱۳۴۶ در قانون اساسی داده شد، موقعیت فرح بیش از پیش استحکام یافت. به موجب این اصلاحیه مقرر شد که اگر شاه قبل از رسیدن ولیعهد به سن قانونی برای احراز مقام سلطنت (بیست سال) فوت کند و یا به هر دلیل از سلطنت کنارهگیری نماید «شهبانو مادر ولیعهد بلافاصله امور نیابت سلطنت را به عهده خواهد گرفت، مگر این که از طرف پادشاه شخص دیگری به عنوان نایب السلطنه تعیین شده باشد. نایب السلطنه شورایی مرکب از نخست وزیر و روسای مجلسین و رئیس دیوانعالی کشور و چهار نفر از اشخاص خبیر و بصیر کشور به انتخاب خود تشکیل و وظایف سلطنت را طبق قانون اساسی با مشاوره آن شورا انجام خواهد داد تا ولیعهد به سن بیست سال تمام برسد.»(۷)
به هر صورت قدرت فرح پهلوی روز به روز افزایش مییافت. وی توانست در عزل و نصبها دخالت کند، نقش بانوی اول دربار را بازی کند، مسئولیتهای مختلفی را بر عهده بگیرد، به تشکیل شبکه اطرافیان خود مبادرت ورزد و افراد خود را به مسئولیتهای مختلف بگمارد، در امور اقتصادی، سیاسی … دخالت کند، در بخشهای فرهنگ، هنر و امور خیریه نقش اصلی را بازی کند، و …..
فرح
درباره نقش فرح در جریان انقلاب و آخرین ماه های حیات رژیم گذشته مطالب زیادی گفته و نوشته شده است، ولی واقعیت امر این است که فرح نیز مانند خود شاه در برابر موج توفنده انقلاب دست و پای خود را گم کرده و پریشان شده بود. هوشنگ نهاوندی رئیس دفتر فرح میگوید:
« بعد از استعفای آموزگار، شهبانو فرح به شدت با انتصاب شریف امامی به مقام نخست وزیری مخالفت کرد ولی شاه زیر بار نرفت و گفت به مصالحی این تصمیم را گرفته و نمیتواند آن را تغییر دهد. چنین به نظر میرسید که فرح میخواست خود هوشنگ نهاوندی را برای جانشینی آموزگار به شاه تحمیل کند و شاه با طبع شکاکی که داشت نمیخواست در آن شرایط حساس «آدم فرح» را به مقام نخست وزیری انتخاب کند.»(۸)
در اواخر آذرماه سال ۱۳۵۷ که حکومت ازهاری به بنبست رسیده بود، فرح به شاه پیشنهاد کرد که به نفع ولیعهد از سلطنت استعفا دهد و او طبق قانون اساسی نیابت سلطنت را به عهده بگیرد. ولی شاه حاضر به قبول این پیشنهاد نشد و شاید هم حق با او بود. چون روند مخالفتها با رژیم طوری بود که دیگر راهحلی که متضمن بقای رژیم سلطنتی باشد، جوابگو نبود.
پی نوشت ها :
۱- نیلوفر کسری، زنان ذی نفوذ خاندان پهلوی، چ۲، تهران: نشر نامک، ۱۳۸۰، صص۲۰۳-۲۰۰٫
۲- حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج۱: خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، چ۱۲، تهران: اطلاعات، ۱۳۷۹، ص۲۱۰٫
۳- نیلوفر کسری، پیشین، ص۲۰۴٫
۴- نیلوفر کسری، پیشین، ص۲۰۷٫
۵- همان، ص۲۱۳٫
۶- دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، از ظهور تا سقوط، تهران: مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی آمریکا، ۱۳۶۶، ص۱۲۰٫
۷- محمود طلوعی، بازیگران عصر پهلوی از فروغی تا فرودست، ج۲، چ۵، تهران: نشر علم، ۱۳۸۳، ص۶۶۲٫
۸- همان، ص۶۶۹٫
منبع: سایت نکتهنیوز
تعداد بازدید: 1073