انقلاب اسلامی :: پاسخي به يك ياوه سرايي

پاسخي به يك ياوه سرايي

01 اردیبهشت 1392


نشريه اخبار رويترز در 28 نوامبر 1920 سخنراني لردكرزن وزير خارجه انگليس راجع به ايران را كه متعاقب انعقاد پيمان 1919 و در مجلس لردهاي آن كشور ايراد گرديد ، منتشر كرد. «جان لارنس كالدول» وزيرمختار آمريكا در پي انتشار اين سخنراني ،‌ چنين اظهارنظر كرد:
مستحضر هستيد كه اخبار رويترز يك نشريه انگليسي است و تحت كنترل و سانسور دقيق سفارت انگليس در تهران چاپ و منتشر مي‌شود. شايد لازم باشد به بعضي از استدلال‌هاي مغالطه‌آميز لرد كرزن در مجلس اعيان اشاره كرده و زبان بازي بيش از اندازه او را آشكار سازيم. وزير امور خارجه انگلستان از اعتماد سي ساله «تمام وزرا و دولتمردان ايران» به او سخن به ميان آورده است.

مقاماتي كه او را «دوست حقيقي و ثابت قدم ايران» مي‌دانند. در پاسخ بايد گفت مردم ايران، مؤدب‌ترين و نرم‌خو‌ترين مردم دنيا هستند و بسياري از ايشان هرگز نظر واقعي و صريح خود را در مورد سياست‌هاي جناب لرد اعلان نكرده‌اند. به همين دليل ايرانيان آگاه و بابصيرت در برخورد با وي و سياست‌هاي او در ايران همواره با شك و ترديد رفتار مي‌كرده‌اند. جناب لرد اظهار داشته‌اند: در قرارداد اخير انگلستان- ايران «به صورت قطعي و صريح استقلال ايران را به رسميت شناخته و آن را تضمين مي‌كنيم». ناظران ايراني مي‌دانند كه اين تضمين، تكرار بيهوده قول و قرارهايي است كه پيش از اين نيز بارها زير پا گذاشته شده (به خصوص در قرارداد 1907 انگليس- روسيه كه ايران به مناطق نفوذ تقسيم شد) و هيچ يك از اين وعده‌ها هرگز عملي نشده و حتي مورد توجه قرار نگرفته است. علاوه بر اين اهل نظر در ايران به اين نكته اشاره مي‌كنند كه وقتي رابطه و تعامل دو ملت بر اساس اصل تساوي آن دو باشد، نه ضروري است و نه معمول است كه يك طرف، استقلال طرف ديگر را تضمين كند. به ويژه زماني كه طرف تضمين كننده، استقلال طرف مقابل را [در گذشته] نقض كرده باشد. همچنين به وام دو ميليون پوندي اشاره شده كه بر اساس توافقنامه به ايران پرداخت شده است. «ضمانت بازپرداخت اين وام عوايد گمركي و ديگر درآمده‌هاي كشور مي‌باشد و به اصلاحاتي كه در تعرفه‌ها صورت گرفته نيز اشاره شده است.» تجديدنظر در تعرفه‌ها، كاملاً مخفيانه صورت گرفت و در واقع اين خود انگليسي‌ها بودند كه اين كار را به انجام رساندند. اعضاي ايراني كميسيون تنها آلت دست بودند و به دستور انگلستان، توسط وثوق‌الدوله انتخاب شدند.

لرد كرزن خاطرنشان كرده كه قرارداد «با استقبال و رضايت عمومي مردم ايران مواجه شده است.» لرد كرزن فراموش كرده كه يادآوري كند كه اين توافقنامه با بيزاري و نفرت سراسري در ايران مواجه شد. دولت انگلستان با عنصري فاسد بر سر اين توافقنامه وارد مذاكره شد. وي به دست انگليسي‌ها به وزارت منصوب شد و با ورود نيرو‌هاي انگليسي به سه بخش از ايران و با زور سرنيزه بر سر كار باقي ماند؛ همچنين با اعلام حكومت نظامي تمام تجمعات و مخالفت‌هاي عمومي، بحث در مورد قرارداد، انتشار مقالات مخالفت‌‌آميز در مطبوعات و ... ممنوع و قدغن شد. شمار زيادي از بهترين دولتمردان و كارمندان قديمي تبعيد و روانه زندان شدند، چرا كه به خود جرأت دادند عليه اين قرارداد اظهارنظر كنند... وزير امور خارجه انگلستان با اشاره به سقوط وثوق‌الدوله، جانشين او يعني مشيرالدوله را «مخالف» قلمداد كرد. شايد بهتر بود كه از فرار مخفيانه وثوق‌الدوله نيز صحبت كند. وثوق به دليل ترس از خشم عمومي مجبور شد فوراً ايران را ترك كند. وي در دوران تصدي خود نيز به ندرت در انظار و اماكن عمومي ديده مي‌شد و با اينكه گروه كاملاً مسلحي از او حفاظت مي‌كردند، همواره از جان خود بيم داشت و خود را در معرض ترور مي‌ديد. اين در حالي بود كه جانشين او يعني مشيرالدوله بدون همراهي محافظين مسلح در خيابان‌ها رفت و آمد مي‌كرد و مورد احترام همه مردم قرار داشت.

مشيرالدوله «توافقنامه را تا زمان كسب رضايت مجلس در حال تعليق نگاه داشت» و با اين كار تنها از مقرراتي كه در مورد انعقاد و اجراي توافقنامه‌ها در قانون اساسي ذكر شده بود، پيروي كرد. اما وثوق‌الدوله بسيار مشتاق بود پيش از تشكيل مجلس اين قرارداد را اجرايي كند؛ با اين كه افراد منتخب پارلمان با تقلب و به انتخاب رئيس‌الوزرا به مجلس راه يافته بودند. به هر حال، تاكنون بسياري از شروط معاهده اجرايي شده است؛ بخشي از وام پرداخت شده، بسياري از مستشاران مالي و نظامي انگليسي وارد ايران شده و كار خود را آغاز كرده‌اند. تعرفه‌هاي گمركي مورد بازبيني و تجديدنظر قرار گرفته‌اند و گام‌هاي ديگري نيز براي اجراي توافقنامه برداشته شده است؛ در واقع مي‌توان گفت توافقنامه كاملاً اجرايي شده است... براي اثبات اين واقعيت كه [تشكيل] مجلس چندان هم مورد تمايل [انگليسي‌ها] نبود؛ و براي اثبات ترس آنها از مخالفت [احتمالي مجلس با قرارداد] جناب لرد مشت خود را اين طور باز مي‌كند: «ما به قدري به نظر مجلس درباره قرارداد اهميت مي‌داديم كه قرارداد را تا كسب نظر مجلس، به حال تعليق درآوريم.» البته به نظر من، مخالفت مجلس نشان دهنده حماقت و ترس دولت ايران است.» شايد بتوان پيروي از قانون اساسي و افكار عمومي را «حماقت و ترس» ناميد. شايد در عالم واقع قانون اساسي اين است كه «هيچ چيز ميان دوستان نيست*»... اشارة وي [كرزن] به بركناري سرهنگ استاروسلسكي و ديگر افسران روسي و عملكرد نيرو‌هاي قزاق ايران عليه بلشويك‌ها، براي كسي كه از حقايق خبر داشته باشد، مضحك و خنده‌آور است.

البته ممكن است كه اين افسر روسي در به راه انداختن «تبليغات ضد انگليسي» دخيل بوده و مظنون به اختلاس از اموال دولتي هم ‌باشد؛ اما گناه اصلي او همان اولي [تبليغات ضدانگليسي] است. بر كسي پوشيده نيست كه انگلستان يك سال تمام سعي مي‌كرد از شرّ استاروسلسكي خلاص شود؛ اما كلنل سياستمداري زيرك و ماهر بود و خود را به شاه و ديگر مقامات ارشد كشوري حتي وثوق‌الدوله بسيار نزديك كرده بود. همچنين «اين شاه نبود كه تصميم گرفت به خدمت او پايان دهد»، بلكه انگليسي‌ها از فرصت سوء‌استفاده كردند. فرصتي كه مدت زيادي به انتظار آن بودند تا بتوانند كنترل نيرو‌هاي قزاق را در دست بگيرند. «اعلي‌حضرت در اين باره هيچ تصميمي» نگرفت. در واقع كلنل به همراه نيرو‌ها قزاق خود مستقيماً به نيرو‌هاي بلشويك در شمال ايران حمله كرد و موفقيت بزرگ و در عين حال آساني كسب كرد و توانست بلشويك‌هاي مستقر در اين منطقه از ايران را كاملاً قلع و قمع كند. هنگام بازگشت به تهران همچون قهرماني فاتح مورد استقبال قرار گرفت و اعلي‌حضرت يك قبضه شمشير الماس نشان و درجه ژنرالي به او اعطا كرد. سپس از او خواست كه از مسير قزوين به رشت برود و اين منطقه را از لوث وجود بلشويك‌ها پاك كند. من به خوبي مطلعم كه وي پيش از ترك تهران محرمانه با شاه ديدار كرد و به شاه گفت كه اگر تهران را ترك كند، دسيسه‌هاي هميشگي عليه او و جايگاهش دوباره آغاز خواهد شد و به همين خاطر او مي‌ترسد كه حتي براي مدتي كوتاه تهران را ترك كند.

از اعلي‌حضرت خواست كه او را مطمئن سازد كه در غياب او با قدرت تمام در مقابل اين توطئه‌چيني‌ها بايستد. اعلي‌حضرت به او امر فرمودند كه به راه خود ادامه دهد و او را از حمايت شاهانه و دوستي خود مطمئن ساختند و خاطر نشان كردند كه كلنل بر جايگاه خود باقي خواهد ماند. زماني كه كلنل به تهران بازگشت، نخست‌وزير فعلي (سپهدار اعظم) از او خواست كه فوراً پست خود را ترك كند و به او گوش زد كرد كه انگلستان خواهان استعفاي او است. كلنل عرض حال خود را نزد شاه برد و او نيز شانه‌هايش را بالا انداخت و گفت: «از دست من چه كاري بر‌مي‌آيد؟ من در دستان انگليسي‌ها فردي بدون اختيار و توانايي هستم. صادقانه به تو قول دادم، اما من چيزي جز يك عروسك خيمه شب بازي نيستم.» عجيب است كه هيچگونه تفحصي در مورد اتهامات استاروسلسكي نشده و گزارشي در اين مورد منتشر نشده است و به نظر نمي‌رسد كه چنين كاري هم صورت پذيرد. علاوه بر اين در زمان مشير‌الدوله هم براي بركناري او تلاش‌هايي شد كه رئيس‌الوزراي وقت با آن مخالفت كرد.

بنابراين بديهي بود كه «ما» «نسبت به كناره‌گيري كلنل روسي و افسران او هيچ مخالفتي نداشته و كاملاً راضي بوديم.» در همين شرايط ناگوار، انگلستان ناگهان لازم مي‌بيند كه اعلام كند نيروهايش را از ايران خارج مي‌كند؛ آن هم در شرايطي كه تقريباً پس از پنج سال اشغال خاك ايران توسط ارتش انگلستان، همين يك بار است كه ايران به حضور چنين ارتشي براي امنيت و تماميت ارضي‌اش نياز دارد. خيلي‌ها معتقدند كه اين تهديد به خروج ارتش انگلستان، كه ايران را در معرض تعرض بلشويك‌ها قرار مي‌داد، بويژه اگر انگلستان كمك مالي خود را هم به نيروي قزاق ايران قطع مي‌كرد، فقط براي فشار بر ايران بود تا به اصطلاح «قرارداد» را بپذيرد. جناب لرد در پايان سخنان خود از دوجانبه بودن قرارداد سخن به ميان آورده و متذكر شده كه منافع انگلستان نيز مورد توجه قرار گرفته است. وي سخنان خود را با اظهاراتي فضل فروشانه و متكبرانه به پايان برده و اظهار داشته ايران «همواره» به «كمك و همياري» ما نيازمند است. اما بهتر بود كلام خود را اينگونه به پايان ببرد كه ايران نيازمند همياري و كمك كشور‌هايي است كه هيچگونه منافع و اهداف پنهاني ندارند و اضافه مي‌كرد كه ايران آزاد است از هر كشوري كه مي‌خواهد كمك بطلبد.



منبع:دكتر محمدقلي مجد ، از قاجار به پهلوي ، موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي ، ص 137 تا 141
منبع: سایت دوران



 
تعداد بازدید: 756


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: