04 خرداد 1392
بسترها و دستاوردهاي قيام 15 خرداد 42
بي ترديد هيچ دگرگوني و انقلابي بي ريشه و علت پديد نمي آيد و بسترها و عواملي در شكل گيري آن مؤثر است. قيام 15 خرداد نيز جنبشي ماندگار و اثر گذار است و نقطه عطفي در كارنامه انقلاب اسلامي ايران به شمار مي رود. اين قيام، سر آغاز تحوّلات و دگرگوني هاي شگفت آوري شد كه به حق مي توان از آن به عنوان«يوم اللّه» نام برد.
عوامل و ريشه ها
بازكاوي عوامل پيدايش نهضت پانزده خرداد ـ به عنوان مقدمه و طليعه انقلاب شكوهمند اسلامي ـ نيازمند بررسي علل و پيش زمينه هاي مختلفي است كه از نهضت تحريم تنباكو و انقلاب مشروطيت به وجود آمده و تا سال 41 و پس از آن در خود انقلاب اسلامي تداوم داشت و در واقع هم بايد بعد مادي و ظاهري اين علل را در نظر گرفت و هم بعد باطني و معنوي آن ها را؛ چنان كه شهيد مطهري مي گويد: «اين نهضت، نهضتي است از تيپ نهضت پيامبران؛ يعني، برخاسته از خودآگاهي يا خدا آگاهي. اين خود آگاهي ريشهاش در اعماق فطرت بشر است و وجدان اسلامي بيدار شده جامعه ما، او را در جستجوي ارزش هاي اسلامي برانگيخته است و اين وجدان مشترك و روح جمعي جوشان جامعه است كه طبقات مختلف و احياناً متضادّ را در يك حركت هماهنگ به راه انداخته است... در نيم قرن اخير[به خصوص با تشكيل سلسله دين ستيز پهلوي] جريان هايي رخ داد كه بر ضد اهداف عاليه اسلامي و در جهت مخالف آرمان هاي مصلحان صد ساله اخير بود و طبعاً نمي توانست براي هميشه از طرف جامعه ما بدون عكس العمل بماند: استبداد خشن و وحشي و سلب هر نوع آزادي، نفوذ استعمار نو...، دور نگه داشتن دين از سياست؛ بلكه بيرون كردن دين از ميدان سياست، كوشش براي بازگرداندن ايران به جاهليت قبل از اسلام و احياي شعارهاي مجوسي و ميراندن شعارهاي اصيل اسلامي و... .» در واقع مهمترين عامل شكل دهنده نهضت 15 خرداد، احساس و باور عميق توده هاي مردم درباره دين ستيزي، ارزش ستيزي و به حاشيه راندن دين از يك طرف، و حاكم كردن ارزش هاي مرده و منحط غربي و غير ديني از طرف ديگر بود؛ يعني، درخواست عمومي مردم براي اصلاح و دگرگوني در ناهنجاري ها و كژ تابي هاي فكري، اخلاقي و دينياي كه داشت شكل مي گرفت. ريچارد كاتم استاد دانشگاه و مأمور سفارت آمريكا در ايران، مي گويد: «نهضت خميني(ره) به طور ناگهاني و سحرآميز در ظرف چند ماه به وجود نيامد و سر بلند نكرد؛ ريشههايش عميقاً در گذشته ايران قرار دارد و به گذشتهاي دور باز مي گردد. واقع تر بگويم: اين جنبش، تداوم نهضتي براي دگرگوني بنيادين بود كه بيشتر از يك قرن قبل نضج گرفته بود.» از نظر باطني و دروني، علّت اصلي نهضت 15 خرداد بازيابي هويت اسلامي ايران و تلاش در جهت حاكميت ارزش هاي اخلاقي و ديني بود. با اين حال مي توان عوامل تكويني و شكل دهنده آن را به شمارش در آورد.
عوامل شكل دهنده قيام
انقلاب اسلامي ايران، در دوره شكل گيري خود(1340 ـ 1343) با يك سري زمينه ها و مقدمات همراه بود و در اين دوره انرژي تحول و دگرگوني، طي يك سلسله جريانات و اقدامات به تدريج به سمت حوزه علميه قم كشيده شد و رنگ و محتواي مذهبي به خود گرفت و رهبري يك عالم ديني در حدّ مرجعيت؛ يعني امام خميني(ره) بر آن مسجّل شد. اين زمينه ها و مقدمات عبارت است از:
الف. رحلت آيت اللّه بروجردي و مطرح شدن نام امام خميني(ره)؛
ب. جريان لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي؛
ج. جريان همه پرسي ششم بهمن؛
د. حادثه خونين فيضيه(1341)؛
ه. دستگيري امام و قيام 15 خرداد 1342.
ارائه دكترين كندي
انتخابات رياست جمهوري سال 1960 آمريكا كه به روي كار آمدن دمكرات ها به رهبري كندي منجر شد، با تغييراتي در سياست خارجي آن كشور همراه گرديد. كندي بر خلاف پيشينيان معتقد به سياست انعطافپذيرتر در رويارويي با بحران ها ـ به ويژه در كشورهاي جهان سوّم ـ بود. او معتقد به پيمان هاي اقتصادي به جاي نظامي، فعّال سازي قواي امنيتي و اطلاعاتي به جاي استفاده از ارتش و تقويت برنامه هاي فرهنگي از قبيل سپاه صلح، دمكراسي هاي هدايت شده و... بود. روي كار آمدن دولت هاي غير نظامي دست نشانده از جمله ابزارهاي دولت كندي براي رسيدن به اين هدف بود. در بعد اقتصادي نيز ايجاد طبقه متوسط، به راه انداختن صنايع وابسته و مونتاژ و گسترش اقتصاد مصرفي از برنامههاي اصلي بود. لازمه رونق اقتصاد سرمايه داري، داشتن بازار مصرف گسترده و قدرت خريد بيشتر مردم است و براي رسيدن به اهداف اقتصادي، ميبايست ساختار سياسي ـ اجتماعي مناسبي فراهم شود. در اين ميان در ايران كه شاه ـ پس از كودتاي 28 مرداد ـ خود را مديون آمريكا ميدانست، براي ادامه سلطنت، از سياست هاي جديد كندي راه گريزي نداشت. محصول اين سياست، روي كار آوردن دولت شريف امامي و طرح شعارهاي آزادي احزاب و فضاي باز سياسي و اصلاحات اداري بود؛ اما وي چندان مورد تأييد كندي نبود و هيئت حاكمه جديد آمريكا روي علي اميني حساب ويژهاي باز كرده بود.
سفر فروردين 1341 شاه به آمريكا و اطمينان دادن وي به كندي در مورد اجراي برنامههاي مورد نظر واشنگتن، باعث شد كندي با تغيير دولت در ايران به عنوان راه تضمين حكومت شاه موافقت نمايد. در نتيجه شاه در بازگشت، دولت اميني را بر كنار و در 28 تير 1341 اسدالله علم را جايگزين وي كرد. از اينرو دوران حكومت علم، سر آغاز يكپارچگي در ساختار حكومت شاه و شروعي بر ديكتاتوري مطلق وي در كشور بود. اولين اقدام دولت علم در جهت اجراي سياست هاي جديد، تصويب لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي در هيئت دولت بود.
لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي
در اين لايحه به لزوم حذف اسلام از شرايط نمايندگي مجلس و لزوم سوگند به«كتاب هاي آسماني» به جاي قرآن و... اشاره شده بود. البته بعد از آن بحث انقلاب سفيد و طرح رفراندم و... نيز مطرح گرديد. تصويب لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي(در 16 مهر 1341 توسط دولت علم) و بازتاب هاي آن، دليلي بود تا حضرت امام خميني(ره) نهضت عظيم خويش را بنيان گذارد و اين در حالي بود كه با رحلت مرجع عالي قدر شيعه آيت اللّه العظمي بروجردي(ره)، ثلمهاي عظيم به ملت و روحانيت وارد شده بود و رژيم نيز عرصه را براي جولان بلا منازع خود در دين ستيزي مهيّا يافت. به دنبال اين مسئله، امام خميني(ره) علماي طراز اوّل را دعوت به مشورت كرد و آنان طي تلگرافي مخالفت خود را با دولت ابلاغ كردند. امام در پي بياعتنايي دولت، در اعلاميهاي تأكيد فرمود: «اينجانب حسب وظيفه شرعي به ملّت ايران و مسلمين جهان، اعلام خطر مي كنم، قرآن كريم و اسلام در معرض خطر است، استقلال مملكت و اقتصاد آن در معرض قبضه صهيونيست ها است... ملّت مسلمان تا رفع اين خطرها نشود، سكوت نمي كنند و اگر سكوت كنند، در پيشگاه خداوند قاهر، مسئول و در اين عالم محكوم به زوال است.» سرانجام با پايمردي امام و حمايت مردم و روحانيون، دولت عقب نشيني ميكند و لايحه را پس مي گيرد. اين مسئله حائز نكات قابل توجّهي است و نقطه عطفي در مسير حركت مردمي بود كه موجب تحكيم پايه هاي انقلاب اسلامي گرديد. نكته جالب توجه اين كه امام(ره) مبناي اين برخوردها را حقّ نظارت مجتهدين بر مصوّبات مجلس مي داند كه در اصل دوّم متمّم قانون اساسي ذكر گرديده و شيخ فضل اللّه نوري(ره) در تصويب آن نقش اصلي را داشت. هم چنين حركت امام در جوّ ملتهب ايران آن روز، باعث شد كه انرژي انقلابي ملّت ـ كه از سال 39 به فوران آمده بود و در بحران هويت و رهبري دست و پا ميزد ـ پشت سر امام و مذهب و روحانيت، كاناليزه شد. از اينرو از نيمه دوّم سال 41 و به دنبال قضيّه لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي، تمام اذهان دولت و ملّت متوجه قم و امام گرديد. مقام معظم رهبري آيت اللّه خامنهاي مدظله العالي در مورد شكلگيري نهضت 15 خرداد، به مسئله انجمن هاي ايالتي و ولايتي اشاره ميكند: «وقتي كه انجمن هاي ايالتي و ولايتي شروع شد، هنگامه عظيمي در سراسر كشور به وجود آمد... در لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي كه در هيئت دولت به تصويب رسيده بود، قسم به قرآن را به«كتاب آسماني كه اعتقاد دارد» تبديل كرده بودند. قيد اسلام را نيز از انتخاب كننده و انتخاب شونده، برداشته بودند و به زنان هم به اصطلاح حق رأي داده بودند. اين قضيهاي بود كه مخالفت آن با اسلام را همه ميفهميدند.»
فاجعه قيام آفرين
هنوز خشم عمومي نسبت به اين حركت رژيم فروكش نكرده بود كه ساواك قم، مجلس روضه خواني را كه از طرف آيت اللّه العظمي گلپايگاني(ره) منعقد شده بود، مورد حمله قرار داد. در اين هجوم كه روز دوّم فروردين 1342 صورت گرفت، مردم و طلاب مورد ضرب و شتم قرار گرفته و به رگبار بسته شدند و مدرسه فيضيه به خون ملّت رنگين شد. حضرت امام(ره) پس از اطلاع از اين فاجعه، سخنراني تندي عليه شاه كرد و در اعلاميهاي، منشأ سركوبگري و ظلم؛ يعني شاه را نشانه رفت: «شاه دوستي؛ يعني غارتگري، هتك اسلام، تجاوز به حقوق مسلمين، تجاوز به مراكز علم و دانش. شاه دوستي؛ يعني، ضربه زدن به پيكر قرآن و اسلام، محو آثار اسلاميت. شاه دوستي؛ يعني تجاوز به احكام اسلام و تبديل قرآن كريم. شاه دوستي؛ يعني كوبيدن روحانيت و اضمحلال آثار رسالت. حضرات آقايان توجّه دارند كه اصول اسلام در معرض خطر است، قرآن و مذهب در مخاطره است... .» خون هاي ريخته شده در مدرسه فيضيه، و روشنگري هاي شورانگيز امام(ره) هم چنان ادامه داشت تا محرّم و عاشوراي 1383 ه. ق فرا رسيد. حكومت با وضعيت به وجود آمده، تصميم گرفت محدوديت هايي را براي عزاداري ايجاد كند. به همين دليل وعاظ از سخنراني عليه شاه و اسرائيل و آمريكا منع شدند.
حماسه رهبري در عاشوراي 42
امام خميني با تبليغات و اقدامات خود، طي حدود دو ماه، حادثه فيضيه را تا نزديك محرم تداوم داد. شهر قم شاهد سخنراني تاريخي امام عليه شخص شاه، آمريكا و اسرائيل بود. اين سخنراني به منزله رويارويي مستقيم و آشكار با حكومت بود و نشان ميداد كه امام، روحانيت و مردم، به نقطه غير قابل بازگشتي با دستگاه رسيدهاند. امام فرمودند: «اي آقاي شاه! اي جناب شاه! بدبخت، بيچاره! 45 سال از عمرت ميره، عبرت بگير. عبرت از پدرت بگير. اگر راست ميگويند كه تو با اسلام و روحانيت مخالفي، بد فكر ميكني. اگر ديكته مي كنند، به دست تو مي دهند، در اطراف آن فكر كن. چرا بي تأمّل حرف مي زني؟ چه ارتباطي بين شاه و اسرائيل است كه سازمان امنيت مي گويد: از شاه صحبت نكنيد، از اسرائيل هم صحبت نكنيد؟ آيا به نظر سازمان امنيت، شاه، اسرائيلي است؟ آيا به نظر سازمان امنيت، شاه يهودي است؟ آقاي شاه! اين ها مي خواهند تو را يهودي معرفي كنند تا من بگويم كافري، از ايران بيرونت كنند و به تكليف تو برسند.» طي حدود 24 ساعت بعد از اين سخنراني، رژيم سريعا عكس العمل نشان داده و مأموران شاه، نيمه شب پانزدهم خرداد، امام را به تهران منتقل و به زندان قصر بردند. صبح 15 خرداد، مصادف با 12 محرم، خبر دستگيري امام در سراسر ايران منتشر شد و مردم به شدّت عكس العمل نشان دادند و در حدّ وسيعي اعتراض كردند. دسته جات عزادار به تظاهرات پرداختند و مردم قم گروه گروه با اظهار خشم و نفرت از اين عمل دستگاه، به طرف حرم حضرت معصومه حركت كردند و جمعيت انبوهي در آن جا گرد آمدند. با توجه به دستگيري امام، مأمورين شاه كه از قبل آمادگي كامل داشتند، به جان مردم افتاده و جمعي را شهيد و برخي را مجروح نمودند. در واقع مي توان قيام 15 خرداد را حركت خود جوش و مردمي ـ بدون برنامه ريزي قبلي ـ دانست كه با توجّه به بسترها و زمينه هاي قبلي به وجود آمد و در حمايت از رهبر ديني و ياري آرمان هاي متعالي، به اوج خود رسيد و شهرها و مناطق مختلف ايران را در بر گرفت. سوگمندانه بايد گفت كه اجتماعات و تظاهرات مردمي زنان و مردان در اعتراض به بازداشت امام در قم، تهران و برخي ديگر از شهرها با هجوم نيروهاي مسلح و مأمورين خون آشام به خاك و خون كشيده شد. سيل خروشان كشاورزان غيور و كفن پوش ورامين، دهقانان كَنْ و مردم جماران به سوي تهران سرازير شد و انبوه جمعيت ـ اعم از بازاريان، بار فروشان، معلمان، دانشگاهيان و اقشار مختلف مردم، با غريو رعدآساي يا مرگ يا خميني و مرگ بر شاه، تهران را به لرزه در آورد.
اين اعتراضات الهي و به حق، با واكنش شديد رژيم روبه رو شد و توسّط نيروهاي جهنّمي و خون آشام خود، تظاهر كنندگان را با وضع فجيعي قتل عام نمود. و... به اين ترتيب يوم اللّه 15 خرداد شكل گرفت.
عوامل، بسترها و زمينههاي شكلگيري قيام پانزده خرداد
به طور خلاصه مي توان عوامل، بسترها و زمينه هاي شكل گيري قيام پانزده خرداد را چنين شمارش كرد:
1- ارائه پي در پي طرحها و لوايح غير اسلامي و دين ستيزانه؛
2- اسلام ستيزي رژيم و كم رنگ كردن آموزه ها و دستورات ديني؛
3- ايجاد فشار و اختناق و تحوّلات آمرانه؛
4- ناديده گرفتن مرجعيت و قدرت رهبري ديني؛
5- هتك احترام مرجعيت؛ به خصوص امام خميني(با دستگيري ايشان)؛
6- ترويج تدريجي و آرام ارزشهاي غربي براي به حاشيه راندن دين؛
7- برگزاري انتخابات فرمايشي و ايجاد مجالس مطيع(در واقع كم رنگ كردن قانون اساسي)؛
8- قبضه مطلق قدرت و ناديده گرفتن نظرات روحانيون و مردم؛
9- محك زدن قدرت مذهبي مردم و بررسي امكان حذف اين نيروي اثرگذار و تهديد علما؛
10- غائله سازي عمدي و ايجاد اختلاف بين مردم؛
11- تحريكات شديد عوامل رژيم عليه اسلام گرايان و اتهامات ناروا(چون ارتجاع سياه و پيوند با خارج و...) عليه آنان؛
12- سركوبي شديد اعتراضات مردمي؛ از جمله حمله دَدمنشانه به فيضيه.
دستاوردها و پيامدهاي قيام
با اعتراضات و تظاهراتي كه صورت گرفته بود، امام خميني(ره) پس از ده ماه زنداني شدن، در 18 فروردين 43 به قم مراجعت كرد و مورد استقبال با شكوه مردم و روحانيون قرار گرفت. اين استقبال و توجّه مردم، به نوبه خود، پس از حادثه 15 خرداد، براي امام و انقلاب يك پيروزي محسوب مي شد و نقطه عطفي بر اين حركت انقلابي مردمي به شمار مي آمد كه پس از فراز و نشيب هايي سرانجام در سال 57 با سرنگوني رژيم شاهنشاهي به پيروزي رسيد. نهضت 15 خرداد در انديشه بنيان گذار نظام جمهوري اسلامي، داراي منزلتي ويژه بوده و مبدأ انقلاب اسلامي است. «15خرداد را بشناسيد و مقصد 15 خرداد را بشناسيد و كساني كه 15 خرداد را به وجود آوردند، بشناسيد.... 15 خرداد از همين مدرسه(فيضيه) شروع شد. عصر عاشورا در همين مدرسه اجتماع عظيم بود و 15 خرداد براي اسلام بود... و به اسم اسلام بود و به مبدأيت اسلام و راهنمايي روحانيت و همين جمعيت ها كه الآن اين جا هستند... .» با بررسي ابعاد مختلف اين قيام، مي توان آثار و دستاوردهاي فراواني براي آن شمارش كرد، از جمله:
1- شكست دكترين كندي؛
2- آشكار شدن ماهيت ضد اسلامي شاه؛
3- تقويت روحيه ديني و دفاع مذهبي مردم؛
4- افزايش رشد سياسي روحانيت و تودههاي مردم؛
5- قرار گرفتن علما و مراجع در سطح رهبري و پيشتازان نهضت؛
6- تعميق پيوند روحانيت با اقشار مختلف؛ بخصوص دانشجويان؛
7- الگو قرار گرفتن مذهب براي مبارزه(اسلاميتر شدن انقلاب)؛
8- افشاي چهره رياكارانه شاه؛
9- تشكيل سازمانها و گروههاي اسلامي؛
10- شكلگيري جدّي انديشه براندازي رژيم؛
11- رشد آگاهي و تفكّر انقلابي مردم؛
12- برملا شدن ماهيّت ملّي گراها؛
13- پايان يافتن مبارزه در چهار چوب نظام حاكم(به عنوان شيوه غالب مبارزه و به عنوان رفرم)؛
14- مركز قرار گرفتن نيروهاي معارض مذهبي؛
15- شروع دور جديد مبارزات روحانيت(ورود جدّي روحانيت به عرصه سياست)؛
16- افشاي خطر صهيونيسم؛
17- تضمين پيروزي نهضت(آشكار شدن طليعههاي پيروزي)؛
18- فروپاشي تز جدايي دين از سياست و... .
با توجّه به همين آثار و پيامدهاي مؤثر و غير قابل انكار بود كه امام خميني(ره)، بر حفظ نام و ياد 15 خرداد و شناخت ارزش هاي آن تأكيد داشت. در اين جا بخشي از اين دستاوردها مورد بررسي قرار ميگيرد:
1- شكست دكترين كندي در حفظ رژيم پهلوي: همان طور كه پيشتر گذشت، خاستگاه طرح و ايده هاي دين ستيزانه و غرب گرايانه شاه، دكترين كندي و برنامه كلّي دموكرات ها جهت استثمار بيشتر ملّت ها و فريب افكار عمومي بود. آمريكايي ها با اين كار مي خواستند جلوي انقلاب هاي گسترده را بگيرند و طبقات مختلف مردم ـ از جمله كشاورزان و كارگران ـ را آرام سازند. انقلاب سفيد در همين راستا به مرحله اجرا در آمد؛ ولي اين نقشه استعماري در جريان قيام 15 خرداد شكست خورد؛ چرا كه رژيم شاه ـ كه خود را حامي كشاورزان، دهقانان و كارگران معرفي ميكرد ـ با به خاك و خون كشيدن اين گروه و توده مردم مسلمان، ماهيّت واقعي خويش را بر ملا ساخت. البته با اين اقدامات موضعي، نهضت به تأخير افتاد؛ ولي به هر حال نتوانست كار اساسي در حفظ رژيم شاه انجام دهد. در اين راستا امام(ره) فرمود: «گر چه ملّت غيور ايران با فداكاري عظيم خويش و تسليم قريب پانزده هزار شهيد به درگاه خداوند متعال، به ظاهر سركوب شد و دژخيمان رژيم جنايتكار پهلوي، ننگي ابدي بر ننگ هاي پنجاه ساله خود افزودند؛ لكن سر لوحه پيروزي اسلام و ملّت بود... اين شهادت دلاورانه ملّت مظلوم ايران، تخت و تاج پهلوي، جريان پهلوي صفتان را كه به اسم اسلام خواستند اسلام را از صحنه خارج نمايند و افكار غرب و نشخوار آمريكا را جانشين وي كنند، از تاريخ ايران بيرون راند. در حقيقت دستاورد نهضت 15 خرداد 42، پيروزي 22 بهمن 57 بود.»
2- تعميق ماهيت ديني و الهي قيام: بر خلاف برخي گروه ها و سازمان هاي سياسي كه مبارزه آن ها با رژيم ستم شاهي، حول محورهايي غير از محور اسلام مي چرخيد، نهضت امام خميني(ره) نهضتي اسلامي و بر پايه آرمان هاي والاي اين مكتب الهي و حيات بخش بود. با بر پايي خروش 15 خرداد، انديشه جدايي دين از سياست، عدم نظريهپردازي دين براي حكومت و انقلاب، در حاشيه ماندن اسلام و... رنگ باخت و قدرت و حركت سازي اسلام آشكار شد. امام در اين زمينه مي فرمايد: «پانزده خرداد، مبدأ عطفي بود در تاريخ؛ نه پيرو نهضت هاي ديگر، قيام هاي ديگر. اين شعار بايد محفوظ باشد كه اين قيام؛ قيام ملّي نيست. اين قيام، قيام قرآني است، اين قيام، قيام اسلامي است.» از طرف ديگر پيش از پانزده خرداد، مذهب در ميان بسياري از دانشجويان و تحصيل كردگان و روشنفكران به عنوان راهنماي مبارزه مورد توجّه نبود. تبليغات چند ده ساله استعمار به دست رضا شاه و فر زند او، و تبليغات كمونيست ها(كه دين را افيون تودهها مي دانستند) از يك سو، و كوتاهي بعضي از روحانيون از سوي ديگر، در ذهن جوانان تصوير غلطي از اسلام به وجود آورده بود. آنان اسلام را مكتبي جامع كه بتواند همه نيازهاي فردي و اجتماعي انسان را برآورده سازد، نمي دانستند و حداكثر تصوّر مي كردند دين مجموعهاي از آداب و عبادت هاي فردي است كه ارتباطي با مسائل اجتماعي و حوادث جديد روزگار ندارد. اما با شروع نهضت و اوج گرفتن آن در 15 خرداد، تمامي اين تبليغات سوء از بين رفت. وحدت حوزه و دانشگاه و روحاني و دانشجو، در حقيقت با قيام پانزده خرداد پايه گذاري شد. امام خميني(ره) درباره زندانيان و شهداي قيام 15 خرداد ميگويد: «گناه آن ها دفاع از حق بود، دفاع از قرآن كريم بود، به جرم نصايح مشفقانه و صلاح انديشي اهانت شدند، به حبس كشيده شدند، محصور گرديدند و... .»
3- تثبيت رهبري اسلام و امام: مبارزات ضدّ استعماري و ديكتاتوري مردم پس از كودتاي 28 مرداد 32 تا حدود زيادي تحت تأثير شرايط حاكم و نيز در واكنش به عملكرد گروههاي سياسي ملي گرا محدود گشت؛ ولي نفرت و كينه از هيئت حاكمه هم چنان رو به افزايش مي رفت. بدين خاطر با شروع نهضت در مهر ماه 41 و ادامه آن تا خرداد 42 اين مبارزات جهت ويژگي ديني اسلامي آن، مورد استقبال و حمايت مردم واقع شد. در واقع مردم بيانات روشن و قابل فهم امام را در مورد خطراتي كه اسلام را تهديد ميكرد درك نمودند و ايمان و اعتقاد آنان به عنوان يك عامل نيرومند و جريان ساز عمل كرد. اتحاد مجموعه سه عنصري اسلام، امام و مردم به صورت قدرت جديدي در مقابله با رژيم و سلطه خارجي درآمد كه خاموش نشد و تا پيروزي انقلاب در بهمن 57 شعله ور ماند. امام راحل خود در اين زمينه مي فرمايد: «در حقيقت دستاورد نهضت 15 خرداد 42 پيروزي بهمن 57 بود ... روز 15 خرداد در عين حال كه چون روز عاشورا، روز عزاي عمومي ملّت است، روز حماسه و تولّد جديد اسلام و مسلمانان است... عاشورا با نَه خود، يزيديان را در طول تاريخ نفي كرد و به گورستان فرستاد، 15 خرداد(نيز) پهلويان و پهلوي صفتان و ابرقدرت ها را مدفون كرد... .» و بدين ترتيب قدرت اسلام و رهبري امام، به طور جدي وارد صحنه مبارزه گرديد و توده هاي مردم را همراه نمود.
4- افشاي چهره رياكارانه شاه: شاه پيوسته مي كوشيد خود را بيگناه، حامي اسلام و روحانيون جلوه دهد و با ابزارهايي چون تعويض نخست وزير، دولت را مسئول نا آرامي ها نشان دهد. قيام خونبار 15 خرداد، شاه را ناگزير ساخت به اين رياكاري ها و نيرنگ بازي ها پايان دهد و با چهرهاي عريان و دين ستيزانه به صحنه آيد. پس از كشتار مردم، همه دريافتند كه ريشه تمام فسادها و خرابي ها شاه است و بايد آماج تيرهاي اعتراض قرار گيرد. وقتي خبر حمله پليس و مأموران نظامي به مردم و روحانيون(در مدرسه فيضيه) به رهبر انقلاب رسيد، چند بار پياپي فرمود: «رژيم خود را رسوا كرد و ماهيت خود را بروز داد.» امام در تاريخ 15/3/1360 مي گويد: «در 15 خرداد 42 ... گر چه ملّت غيور ايران با فداكاري عظيم خويش و تسليم قريب پانزده هزار شهيد به درگاه خداوند متعال، به ظاهر سركوب شد و دژخيمان رژيم جنايتكار پهلوي، ننگي ابدي بر ننگ هاي پنجاه ساله خود افزودند؛ لكن سرلوحه پيروزي اسلام و ملّت بود.» و«15 خرداد، روي دولت ها را سياه كرد، ما نمي خواستيم اين قدر روسياهي به بار بيايد.»
5- محوريت گروه هاي اسلامي: تا پيش از قيام 15 خرداد، نيروهاي مسلمان تشكيلاتي نداشتند و دست كم از تشكيلات موفّق و كار آمد بي بهره بودند. پس از اين قيام ضرورت تشكيلات و ايجاد سازمان هايي جهت هدايت مبارزان، مورد توجّه نيروهاي مذهبي قرار گرفت. هيئت هاي مؤتلفه ره آورد اين انديشه است كه از به هم پيوستن گروههاي مختلفي چون دانشجويان، روحانيان و بازاريان با اطلاع حضرت امام و در ارتباط با ايشان شكل گرفت. علاوه بر اين، گروههاي ديگري نيز به اسم دين به مبارزه پرداختند؛ مانند حزب ملل اسلامي، انجمن هاي اسلامي و... .» اين مسئله موجب محور قرار گرفتن نيروهاي مذهبي و محو و كم رنگ شدن گروههاي ملّي و ايدئولوژيك(مثل تودهاي ها) از صحنه سياست شد. با آغاز نهضت اسلامي به رهبري امام امت و همگاني شدن مبارزه بر ضدّ رژيم شاه و دربار، سازمان هاي سياسي و ماركسيستي مانند جبهه ملي و حزب توده ايران، به سبب وابستگي و ناتواني هاي فكري و فرهنگي نميتوانستند پا به پاي ملّت در نهضت اسلامي حركت كنند؛ از اين رو از مردم به پاخاسته عقب ماندند و در ميان هواداران و طرفداران خود نيز جايگاه و موقعيت خويش را از دست دادند. اين گروه ها نه تنها در قيام تاريخي 15 خرداد شركت نكردند؛ بلكه حتي از همدردي با ملّت به خون تپيده ايران نيز سرباز زدند و ماهيت واقعي آن ها آشكار گرديد و در واقع تا حدودي از گردونه انقلاب خارج شدند.
6- ورود جدّي روحانيت به عرصه سياست: تاريخ معاصر ايران گواه اين واقعيت است كه هر گاه رهبران روحاني، مردمي و انقلابي، حركتي سياسي و اجتماعي را آغاز كردند، كامياب شده و در مبارزه بر ضد سلطه و استبداد موفقيّت هاي زيادي را به دست آوردهاند. اعتماد و اعتقاد مردم به صلاحيت رهبري ديني و روحاني در طول چند قرن اخير، باعث دشمني هاي كينه توزانه تمامي قدرت هاي استعماري و استبدادي بوده است؛ به طوري كه حذف، انزوا و مبارزه با آنان يكي از سياست هاي ثابت آن ها در ايران به شمار مي رفته است. مخالفت مراجع و اكثريت روحانيون با لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي، مقابله با ديكتاتوري و رفراندوم غير قانوني و سرسپردگي شاه به آمريكا و اسرائيل، حمله شاه به مدرسه فيضيه، دستگيري امام خميني(ره) و تعداد ديگري از روحانيون و...، مجموعاً باعث ورود جدّي روحانيون به عرصه سياست از طرفي و جلب حمايت ها و تبعيت هاي مردمي از سوي ديگر بود. تبليغات منفي رژيم و نسبت دادن اتهامات ناروا نيز نتوانست مانع ورود روحانيون به اين عرصه شود و يا حمايت هاي مردمي را تضعيف كند. به تعبير امام خميني«پانزده خرداد يك نقطه عطفي است در تاريخ كشور ما كه از همان وقت شروع به فعاليت سياسي شد و روحانيون از همان وقت خودشان را مجهّز كردند.... در عين حالي كه پانزده خرداد يك مصيبتي بود براي ملت ما، كلّاً مبدأ جنبش بود. از همان وقت و جلوتر از آن وقت، روحانيون قيام كردند و به دست روحانيون نهضت شروع شد. از قم شروع شد و پانزده خرداد يك انعكاسي بود از همان قيام. روحانيت را گرفتند و قريب تمام ـ تقريباً ـ علماي تهران را گرفتند و حبس كردند و شايد مدتي هم علماي تهران، وعّاظ تهران در حبس بودند و بعد به تدريج رها شدند و از آنجا شروع شد به نهضت و مخالفت. در عين حالي كه نهضت 15 خرداد مصيبت بود براي ما؛ لكن اين موهبت را هم خداي تبارك و تعالي به ما عطا كرد كه مردم بيدار شدند و لبّيك گفتند به صداي روحانيون و در همه جا، در همه مملكت اين نهضت شروع كرد و مبدأش از همان 15 خرداد بود.»
7- دشمنشناسي و خطرشناسي: پيش از آغاز نهضت امام و قيام 15 خرداد، لبه تيز حمله عناصر به ظاهر مبارز، به سوي دولت ها و مهرههاي دست دوم رژيم حاكم بود و فراتر از آن نمي رفت. امام امت(ره) از آغاز نهضت اسلامي كوشيد، عامل بدبختي و دشمن اصلي ملت و كشور ايران را به مردم نشان داده و توده هاي مسلمان و مستضعف را به رويارويي و مبارزه با او وادارد. اين رسالت تاريخي در زمان كوتاهي به انجام رسيد تا آنجا كه مردم در 15 خرداد 1342، با فرياد مرگ بر شاه روياروي وي ايستادند و اين روند را تا 22 بهمن 1357 و سقوط رژيم شاهنشاهي ادامه دادند علاوه بر اين، لبه تيز حملات و انتقادهاي امام و مردم متوجّه آمريكا و اسرائيل گرديد و خطر آن ها براي عموم آشكارتر شد. چنان كه امام(ره) در نطق تاريخي خويش در 13 خرداد 42 فرمود: اسرائيل نمي خواهد در اين مملكت قرآن باشد. اسرائيل نمي خواهد در اين مملكت علماي اسلام باشند. اسرائيل نمي خواهد در اين مملكت احكام اسلام باشد... دولت ايران به تبعيت از اغراض و نقشه هاي اسرائيل، به ما اهانت كرده و مي كند.» امام در تاريخ 1/6/49 مي گويد: «15 خرداد از خاطره ها محو نخواهد شد و بايد در سالروز آن، هر چه بيشتر آن را زنده نگه داشت. 15 خرداد ـ كه مصادف با 12 محرم بود ـ سند زنده مخالفت شجاعانه ملت ايران در مقابل استبداد و عمّال اجانب، و در قبال استعمار چپ و راست بود و از شعلههاي فروزان نهضت سيد مظلومان در مقابل دستگاه استبداد بني اميّه عليهم اللعنة بود...»
نويسنده: رحيم كارگر
منبع: مجله مبلغان - اردیبهشت و خرداد 1387
منبع بازنشر سایت تبیان استان اردبیل
تعداد بازدید: 762