06 خرداد 1392
شعر فارسی همواره در كشاكش تاريخ، آينه تمامنمای دغدغههای ملتی بود كه با فراز و فرود بسيار تنها میخواستند آرمانها و وطنی را كه به آن عشق میورزيدند، حفظ كنند؛ سرودههايی كه در رابطه با 15 خرداد به نظم درآمدهاند، از نمونههای كامل شعر وطنی بود كه رنگ اسلامی به خود گرفته است.
بسيار است صدای نغمههای شاعرانی كه يا از پشت ميلههای زندان و يا در كنج عزلت خود، در راه تحقق اين اهداف ايرانيان و يا پس گرفتن آنچه از دست دادهاند، زبان به سخن گشودند. گوش تاريخ از آوازهای شاعرانی كه به صلهها و عناوين دولتی و مملكتی پشت كردند و زبان مردمی شدند كه دل بسته خاك بودند و آرمانهايشان، پر است.
تاريخ ادبيات ايران مشحون است از فرزندان اين مرز و بوم كه شعر را در خدمت آرمان قرار دادند و به قول آن شاعر حكيم خراسانی كلام را در پای خوكان نريختند.
هر كس كه اندك آگاهی از سرودهها و تاريخچه زبان فارسی داشته باشد، بر اين گفته مهر تأييد میزند كه زمزمه سرودههايی كه برخاسته از حب وطن باشد، از ديرباز در شعر پارسی به گوش میرسد. شعرهای وطنی و يا به اصطلاح «وطنيات» از آغازين ديوانها ديده میشود. نمونه كامل و بارز آن را میتوان شاهنامه سترگ فردوسی دانست كه يورش غزنويان كه همانا يورش نظامی و هجمه فرهنگی بود، شاعر دلخسته توس را برآن داشت تا چون نگاهبانی در خطه عظيم پارسی به حمايت از باورها و انديشههای ملت ايران برخيزد.
اگرچه بسياری از منتقدان و صاحبنظران اين اثر عظيم را ذكر اساطير و باورهای كهن ملت ايران دانستند، اما بايد اذعان داشت كه دليل ذكر اين مقولات، دغدغهای است كه شاعر توس در خود برای نگاهبانی ارزشها احساس كرده است.
بعد از فردوسی نيز شاعران بسياری به صيانت و پاسداشت از ارزشهای ايرانی و اسلامی خود برخاستند و در جهت مخالفت با هر آنچه كه فكر براندازی و يا تحول در اصل اين اعتقادات را دارد، قد علم كردند. نمونه ديگر از اين اين قيام را میتوان در شعر خواجه شيراز ديد. آن هنگام كه او دين و اعتقادات ملتی را دستمايه گروهی رياكار و فرصتطلب ديد كه دين را نه برای عقبی كه به منظور نيل به اهداف دنيايی خود میديدند.
نمونه بسياری از اين سرودهها را میتوان در خطاب شاعر به زاهد نمايان ديد:
«زاهد خلوت نشين دوش به ميخانه شد
از سر پيمان برفت با سر پيمانه شد»
شايد بسياری از تركيبات و اصطلاحات متقابل در شعر شاعرانی چون عطار و سنايی كه به اصطلاح به آن واژههای «گنوسی» گفته و غزل را از عاشقانه به قلندريه سوق داده، همين احساس نياز به نقد روند حاكمان جامعه باشد.
بعد از اين، «گلستان» را میتوان نمونهای كامل از اين حيث دانست كه شاعر با خلق مدينهای فاضله در اثری گرانسنگ به زبان شعر و برشمردن وظايف شاهان و حاكمان و ديگر اقشار جامعه، بر حاكم عصر تلنگری میزند و با زبان كنايت و اشاره به او اين فاصله موجود را يادآوری میكند.
وجود آرمانشهر نه تنها در گلستان، كه در بسياری از آثار تأليف شده در پهنه ادب فارسی به چشم میخورد و به قول شاعری معاصر «شاعران آرمانشهر را آفريدند».
شعر وطنی در دوران معاصر رنگ ديگری به خود گرفت و شاعران معاصر در ايام مشروطه به بعد به جای به كار گرفتن نماد و رمز در كلام، صراحتاً نيازها و خواستههای اين ملت را بازگو میكردند. بايد گفت، شعر وطنی و سياسی در اين دوره جان و رنگ تازهای به خود گرفت كه مطالعات شاعران در ديگر حوزهها و ورود افكار و انديشههای نوين بیتأثير در ايجاد چنين روندی نبود.
در سالهای حكومت پهلوی خيل عظيمی از شاعران و نويسندگان در گروههای مختلف به منظور رسيدن به هدفی مشترك دست در دست هم داده و زبان و انديشه خود را وقف براندازی حاكم جور قرار دادند.
بايد گفت شعر سياسی و وطنی در اين دوره، دارای زبانی تند و بیپروا است كه آرمانها و انديشههای مردم را سرلوحه خود قرار داده است. شاعر اين دوره، نه خلوتنشين و عزلتگزين سدههای پيشين است و نه تاب سخن گفتن به زبان نرم دارد. شعر اين ايام شعری اعتراضی به اوضاع جامعه است. جامعهای كه با آن پشتوانه فرهنگی، حالا پايمال خواستههای روس و چكمههای انگليس و آمريكا است.
اگرچه شاهان پهلوی میكوشيدند تا تنها صدای آزادی آمريكايی را در جامعه به صدا درآورند، شاعرانی بودند كه با الهام گرفتن از آرمانهای رهبری بزرگ در جبهه مقابل به اعتراض با اين افكار برخاستند.
يكی از حوادث تأثيرگذار در اين ايام، قيام 15 خرداد بود كه بيانات امام خمينی(ره) در اين روزها، جريانی در زندگی مردم به وجود آورد كه به تبع آن سرودههای شاعران نيز از آن بیتأثير نبودهاند.
«محمدعلی صاعدی» از جمله اين شاعران بود كه با استفاده از آيات و روايات و با به كار بردن نمادهايی مانند «شهيد» كه پيش از اين در شعر فارسی كمتر به چشم میخورد، به روايت از روز 15 خرداد و قيام مردمی اين روز بزرگ میپردازد:
«قسم به جان خمينی، زعيم شرعمدار
به رهروان حقيقت، به حرمت احرار
به خون پاك شهيدان راه آزادی
به حق هر كه كند با ستمگران، پيكار
به مادری كه، جگرگوشهاش بخون غلتيد
به كودكی كه فكندش، مسلسل اشرار
كه شاه خائن بيدادگر، اگر از كين،
هزار مرتبه كشتار را كند تكرار
ز دودمان وی و جمله جيرهخوارانش
به انتقام شهيدان برآوريم دمار»
«غلامرضا قدسی» نيز از ديگر شاعران اين ايام بود كه واقعه 15 خرداد را به صورت درد دل با امام خوبیها چنين میگويد:
«ثنايت ای مهين فرزانه رهبر!
سخن را میافزايد شوكت و فر
ز ديده رفتی و در دل نشستی
شدی تبعيد اگر مانند بوذر
از اين گلشن نسيمآسا چه رفتی
بپرس اين باغ را آمد چه برسر
تو را هر ذره اين پاسخ بگويد
كه داد از جور اين شاه ستمگر»
و يا «محمد اعتمادزاده» در همين رابطه میگويد:
«همان بود و همان است او
خمينی رهبر حق بين،
ستون خيمه است
خمينی پاسدار وحدت اسلام
پرچمدار استقلال و آزادی
خمينی مظهر بيداری اسلام و نيروی توانمندش»
گاه لحن برخی از اين سرودهها حماسی شده و شاعر با خطاب به همه ملت، میخواهد كه در برابر اين سيل بنيانكن ايستادگی كنند:
«تو اگر برخيزی!
من اگر برخيزم
همه بر میخيزند
تو اگر بنشينی!
من اگر بنشينم،
چه كسی برخيزد؟
چه كسی با دشمن بستيزد؟
چه كسی پنجه در پنجه هر دشمن درآويزد؟»
شعر وطنی در اين ايام، رنگی اسلامی به خود گرفت كه اين روند به تأثير از سخنان و روشنگریهای امامی بود كه مهربانتر از مردم به آنها بود. امامی كه لحظه لحظه زندگی خود را وقف نجات ملتی كرد كه عاشقانه دوستش میداشتند.
منع: سایت ایکنا
تعداد بازدید: 872