انقلاب اسلامی :: کالبد شکافی قیام پانزده خرداد

کالبد شکافی قیام پانزده خرداد

13 خرداد 1392


نرگس کلاکی


نارضایتی قشرهای مختلف جامعه از نظام حاکم باعث قیام می‌شود و به دنبال این قیام تغییراتی نیز در سیاست‌ها، رهبری و مدیریت جامعه ایجاد می‌گردد، ولی ساختار‌های سیاسی و اجتماعی آن را دگرگون نمی‌سازد؛ زیرا هدف آن فقط نفس تغییر است؛ بدون آنکه طرحی برای چگونگی و نوع تغییرات در نظر داشته باشد. به عبارت دیگر، قیام اجتماعی، همۀ قشرهای مردم را در‌بر‌می‌گیرد، اما برنامه‌ای مشخص، برای تغییر نهادهای اجتماعی و سیاسی ندارد؛ ازاین‌رو، تفاوت اساسی قیام و انقلاب، در ایدئولوژی، معنا و جایگاه تاریخی آنهاست. هدف قیام اجتماعی، برخلنقلاب، تخریب و بازسازی سیاسی و اجتماعی جامعه نیست، بلکه به صورت غیر‌مستقیم بر نهادهای سیاسی و اجتماعی تأثیر می‌گذارد و به معنا اعتراض به وضعیت موجود است؛ بااین‌حال قیام پانزده خرداد 1342، تغییراتی را در ساختار سیاسی ــ اجتماعی ایران ایجاد کرد که این خود زمینه و بستر پیروزی انقلاب اسلامی 1357 را فراهم ساخت.

در مقاله ذیل تلاش شده است به شرایط تاریخی که به قیام پانزده خرداد 1342 منجر شد اشاره، و سپس انگیزه‌ها و اهداف، ماهیت و نتایج و پیامدهای این قیام بررسی شود.


شرایط تاریخی قیام پانزده خرداد پس از کودتای 28 مرداد 1332 و استقرار دوبارۀ دستگاه حاکمۀ محمدرضاشاه، رفته رفته حکومت استبدادی مستحکم شد. حمایت‌های امریکا از سیاست‌های محمدرضاشاه و فشار و اختناق حاکم بر جامعه، که ساواک آن را اعمال می‌کرد، سهمی اساسی در این حکومت داشت. در سال 1339، هم‌زمان با تحولاتی که در صحنۀ سیاست بین‌الملل رخ داد، محمدرضاشاه ناچار شد تغییراتی صوری در سیاست‌های خود ایجاد کند. او برای این کار دو حزب دولتی موافق و مخالف، یعنی «ملیون» و «مردم» را راه انداخت. با پیروزی جان اف. کندی، نامزد حزب دموکرات، در انتخابات ریاست‌جمهوری امریکا، سیاست‌های داخلی و خارجی آن کشور، در آستانۀ دگرگونی قرار گرفت؛ زیرا کندی در پی آن بود که برای جلوگیری از قیام‌های مردمی در کشورهای جهان سوم، حکام این کشورها را به اجرای برنامه‌های اصلاحی خود تشویق کند.

در ایران نیز همگام با کشورهای دیگر جهان سوم، این اصلاحات در «فضای باز سیاسی» که محمدرضاشاه به ظاهر آن را ایجاد کرده بود، در قالب «اصلاحات ارضی»، «لایحۀ انجمن‌های ایالتی و ولایتی» و «انقلاب سفید» در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، حقوقی و اجتماعی اجرا شد. اوج این برنامه‌ها در «انقلاب سفید»، که «انقلاب شاه و ملت» نیز نام گرفت، تجلی یافت. این برنامۀ به‌اصطلاح انقلابی، درصدد تخریب بنیان‌های فرهنگی ــ اجتماعی ایران و مبارزه با فرهنگ مذهبی مردم ایران بود. این برنامه‌ها، که با وضعیت داخلی ایران سازگاری نداشت، موج ناآرامی و اعتراض مردم مسلمان ایران به رهبری نیروهای مذهبی را، که در رأس آنها امام خمینی(ره) قرار داشت، برانگیخت. این ناآرامی و اعتراض، سرانجام به قیام پانزده خرداد، در شهرهای بزرگ کشور، به‌ویژه تهران، قم، اصفهان، تبریز، و... منجر شد. اگرچه این قیام سرکوب نظامی شد، زمینه‌های فکری ـ فرهنگی انقلاب اسلامی 1357 را فراهم کرد.


تاریخچه و چگونگی رویداد قیام پانزده خرداد

به دنبال اعلام تصویب طرح انجمن‌های ایالتی و ولایتی، امام خمینی(ره) علمای طراز اول قم را به نشستی دعوت کرد. در این جلسه آیات عظامی همچون گلپایگانی شریعتمداری و شیخ مرتضی حائری یزدی حضور داشتند. آنها نسبت به این طرح موضع گرفتند و خواستار لغو آن شدند، اما دولت و شاه نسبت به این موضع‌گیری بی‌اعتنایی کردند.

لایحۀ انجمن‌های ایالتی و ولایتی از اصلاحات مورد نظر کندی، رئیس‌جمهور وقت امریکا، بود که در زمان نخست‌وزیری دکتر علی امینی در اردیبهشت‌ماه 1340 مطرح شد. نخست‌وزیر وقت، برای آسوده شدن از مخالفت‌های احتمالی علما و روحانیان قم از این طرح، سفری به آنجا کرد تا بتواند رضایت آنها را جلب کند.

سرانجام این طرح در 20 دی‌ماه 1340 به تصویب مجلس رسید. محمدرضاشاه که زمزمه‌های مخالفت این طرح را شنید، برای خنثی کردن تبلیغات علیه لایحۀ یادشده، به قم سفر کرد، اما در آنجا از او هیچ استقبالی نشد و همین موضوع خشم دربار را دو چندان کرد. به همین جهت محمدرضاشاه تصمیم گرفت تغییراتی در دولت ایجاد کند و این‌گونه بود که اسدالله علم را به نخست‌وزیری منصوب کرد تا او کار را پی‌گیری کند. در 16 مهر 1341، اولین اقدام دولت علم در زمینۀ اجرای سیاست‌های جدید اعلام شد و آن تصویب لایحۀ یادشده در هیئت دولت بود. در لایحۀ انجمن‌های ایالتی و ولایتی حق رأی به بانوان داده شد. همچنین در این لایحه قید اسلام از شرایط انتخاب‌کنندگان و انتخاب‌شوندگان حذف گردید و در مراسم سوگند انتخاب‌شوندگان، قرار گرفتن عبارت «کتاب آسمانی» به جای «قرآن» کافی دانسته شد. به دنبال برگزاری همه‌پرسی در اسفندماه 1341 و موفقیت ظاهری حکومت برای اجرای اصلاحات ارضی، قشرهای مختلف مردم، از جمله اصناف، بازاریان و... اعتراض خود را به این نمایش رژیم نشان دادند. آنها با ارسال نامه‌های سرگشاده به محمدرضاشاه، نسبت به این اقدام عکس‌العمل نشان دادند. ازآنجاکه امام خمینی(ره) از یک‌سو ابعاد و نتایج اصلاحات را در هاله‌ای از ابهام می‌دید و از سوی دیگر از متهم شدن به طرف‌داری از زمین‌داران می‌هراسید، مخالفتی با اصلاحات نکرد.

پس از پایان ماجرای انجمن‌های ایالتی و ولایتی، دولت علم تبلیغات شدیدی علیه روحانیت آغاز کرد تا بتواند برنامۀ جدید خود را پیش ببرد. پس از فراهم ساختن زمینۀ مناسب، شاه در اجتماع کشاورزان اصول «شش‌گانه» یا به عبارتی انقلاب سفید را مطرح کرد و از مردم خواسته شد تا در همه‌پرسی به این موضوع رأی دهند. این بار امام خمینی(ره) طی اعلامیه‌ای همه‌پرسی را بر‌خلاف قانون دانست و آن را تحریم کرد. به دنبال این اقدام بازار تهران اعتصاب کرد و تظاهرات گسترده‌ای به راه انداخت، اما از آن سو ساواک نیز به سرکوبی و دستگیری معترضان دست زد. در روز 6 بهمن 1341 رفراندم برگزار شد. امام خمینی(ره) با سخنرانی تندی علیه دستگاه حاکم نسبت به این رفراندوم اعتراض کرد. با فرا رسیدن نوروز، با پیشنهاد امام خمینی(ره) و تأیید علما ایام نوروز عزای عمومی اعلام شد. روز 2 فروردین، مصادف با سالروز شهادت امام جعفر صادق(ع)، مجلس سوگواری در مدرسۀ فیضیۀ قم برقرار شد. عده‌ای از مردم در این مجلس شرکت کردند.

دولت علم که به دنبال بهانه‌ای برای سرکوب و تعطیلی حوزه بود، در این روز نیروهای خود را روانۀ قم کرد. مأموران دولتی، با هجوم به مجلس عزاداری، عدۀ بسیاری از طلاب و برخی از مردم را کشتند یا مجروح کردند. دستگاه حاکم علت این حادثه را هجوم بعضی از کشاورزانی دانست که با انگیزه‌های شخصی به این کار دست زده بودند. در پی این حادثه بسیاری از علما و روحانیان نسبت به آن عکس‌العمل نشان دادند و با اعلامیه‌های تندی این عمل را محکوم کردند. به دنبال این اقدام، اصناف بازار تهران اعتصاب کردند و به مدت سه روز مغازه‌های خود را بستند. این خبر موج تازه‌ای از اعتراض را در بین علمای عراق نیز به دنبال داشت که نتیجۀ آن ارسال نامه‌ها و پیام‌هایی به سران کشورهای اسلامی و عربی بود. امام خمینی(ره)، به مناسبت چهلمین روز شهدای مدرسۀ فیضیه، با صدور اعلامیه‌ای خواستار برگزاری مجالس یادبودی برای آنان شد. امام(ره) در این زمینه سخنرانی تندی علیه دستگاه حاکمه کرد. ایشان پیام مفصلی برای علمای نجف نوشت.

دستگاه حاکم متوجه شد که برنامۀ اجراشده در مدرسۀ فیضیه آثار منفی برای رژیم داشته است؛ ازهمین‌رو تصمیم گرفت برنامۀ دیگری اجرا کند و عملیات دیگری در مقیاس وسیع‌تری انجام دهد. شاه در سخنرانی‌اش در 28 اردیبهشت سال 1342، تهدید کرد که اگر این‌گونه کارها متوقف نشود، به کشتار وسیعی دست خواهد زد و کسانی را که با این کار مخالفت کنند دستگیر و زندانی خواهند شد. ساواک، برای پیشگیری از این‌ گونه تجمع‌ها و اعتراض‌ها، عده‌ای از واعظان را جمع‌آوری کرد و با تهدید به آنان یادآوری کرد که در سخنرانی‌های خود از اشاره به مسئلۀ اسرائیل و همچنین سخن گفتن از شخص شاه پرهیز کنند.

با آغاز ماه محرم 1342 مبارزات اوج گرفت و برخلاف آنچه محمدرضاشاه فکر می‌کرد مخالفت و مبارزۀ روحانیان و طرف‌داران آنها در ماه محرم جدی‏تر و گسترده‏تر شد و وعاظ، اهل منبر و... در پیروی از دیدگاه‌های رهبران روحانی، در مراسم سوگواری ماه محرم، عملکرد دولت علم، نخست‌وزیر وقت، را سخت به باد انتقاد و اعتراض گرفتند. در این میان شهرهای قم و تهران کانون اصلی کشمکش و تعارض روحانیان و طرف‌دارانشان با دولت و رژیم پهلوی بود. بیشترین تدابیر امنیتی و نظامی هم برای این دو شهر در نظر گرفته شده بود. با این وضعیت، فضای سیاسی ــ اجتماعی کشور آبستن حوادث ناگواری شده بود. هم‌زمان با افزایش مخالفت روحانیان، دولت نیز خصمانه با آنان مقابله کرد.

شخص محمدرضاشاه و اسدالله علم، طی مصاحبه‏ها و سخنرانی‏هایشان، روحانیان را برهم‌زنندگان معرفی کردند و از آنها انتقاد نمودند. شاه در یکی از سخنرانی‏‌هایش در کرمان عبارات تندی علیه روحانیان به‌کاربرد و آنان را با دزدان و غارتگران مقایسه کرد. ساواک و شهربانی، با احضار وعاظ و تهدید آنها، از آنان خواستند که در سخنرانی‌های خود سه موضوع را مراعات کنند: 1. دربارۀ شخص اول مملکت مطلبی نگویند؛ 2. علیه اسرائیل سخن نگویند؛ 3. به مردم نگویند اسلام در خطر است، اما امام خمینی نسبت به تهدیدات دستگاه حاکم عکس‌العمل نشان داد.

در وضعی که راه هرگونه مذاکره و گفت‌وگوی مسالمت‏آمیز بسته شده بود، اسدالله علم به نیروهای نظامی دستور داد به مراسم مذهبی و سوگواری در شهرهای قم و تهران هجوم برند. در روز 13 خرداد 1342، که مصادف با عاشورای حسینی بود، تظاهرات گسترده‌ای همراه مراسم عزاداری در تهران و قم آغاز شد و قرار بر این بود که امام(ره) علیه شاه و دستگاه حاکم سخنرانی تندی کند.

روز 14 خرداد 1342، تعداد بسیاری از وعاظ و روحانیان را دستگیر کردند. به دنبال دستگیری این افراد، دامنۀ اعتراض و تظاهرات گسترش بیشتری یافت. در تهران دانشجویان دانشگاه تهران در مخالفت با دولت علم و رژیم پهلوی با روحانیان هم‌صدا شدند. در شهر تهران تظاهرات بزرگی برپا گردید و شعارهایی به طرف‌داری از امام خمینی(ره) و موضع وی در قبال دولت علم سر داده شد. اسدالله علم احساس کرد که برای جلوگیری از گسترش تظاهرات فقط یک راه‏حل وجود دارد و آن هم دستگیری رهبر مخالفان است. بدین‌ترتیب به دستور نخست‏وزیر، در شب 15 خرداد 1342 نیروهای انتظامی مناطق مختلف شهر قم را محاصره کردند و در صبحگاه همان روز امام خمینی(ره) را دستگیر نمودند و به تهران بردند و در پادگان قصر زندانی کردند.

خبر دستگیری امام(ره) در قم و سپس در سایر شهرها منتشر شد. به دنبال خبر دستگیری ایشان مردم در بیشتر شهرها، به‌ویژه قم و تهران، به راهپیمایی دست زدند. دستور آتش و کشتار خونین تنها راهی بود که محمدرضاشاه در چنین وضعی پیش روی خود می‌دید. آتش گلولۀ نظامیان در میدان‌ها و خیابان‌های شهر تهران و قم و قتل‌عام کفن‌پوشانی که از ورامین به سمت تهران می‌آمدند آخرین تلاش‌های دستگاه حاکم بود. علما و روحانیان در ایران و عراق، با صدور تلگراف‌هایی نسبت به دستگیری امام(ره) و روحانیان دیگر و کشتار مردم بی‌دفاع، آن را محکوم کردند.

سرانجام با فشارهایی که با هدف آزادی امام(ره) بر رژیم وارد شد ایشان در روز 15 فروردین 1343 آزاد گشت. خبر آزادی امام(ره) موج شادی را در میان مردم به‌وجود آورد. امام(ره)، بعد از آزادی، همچنان به انتقادات شدید خود از دستگاه حاکم و اعتراض به وضع موجود ادامه داد. دستگاه حاکم نیز تنها راه مقابله با بحران پیش‌آمده را در سرکوب آن جست؛ چون اعتراض‌های مردمی گسترش یافته بود.


خاستگاه و سهم روحانیت در قیام پانزده خرداد 1342

قیام 15 خرداد 1342 از سهم و جایگاه روحانیت شیعه در جامعۀ ایران و پیروی مردم از آنها ناشی می‌شود؛ زیرا در یکصد سال اخیر تاریخ معاصر، روحانیت مبارز، به دلیل سیاست‌ها و برنامه‌های ضد اسلامی که در حکومت‌های گذشته وجود داشت توده‌‌های مردم مسلمان ایران را علیه آنها بسیج کرده‌اند. در این یکصد سال، درک شیعه از مسائل سیاسی به‌ تدریج دچار تحول شد و با سیاسی شدن افکار عمومی مردم، روحیۀ مبارزه با نظام‌های استبدادی در سرلوحۀ حرکت‌های آنها قرار گرفت. ابتدا قیام تنباکو علیه تسلط اقتصادی بیگانگان (انگلستان) به راه افتاد، سپس افکار عدالت‌جویانه و قانون‌خواهی در انقلاب مشروطیت و قانون اساسی مشروطه تبلور یافت. جنبش ملی شدن نفت نیز مبارزه‌ای ‌ضد انگلیسی بود که دامنۀ وسیع‌تری نسبت به قیام تنباکو داشت.

بالاخره نهضت 15 خرداد 1342، زمانی روی داد که پایه‌های رژیم سلطنتی پهلوی متزلزل شده بود. شایان ذکر است که در تزلزل پایه‌های این رژیم روحانیت مبارز سهمی اساسی داشت. نهضت پانزده خرداد را نیز روحانیان، به‌ویژه امام خمینی(ره) رهبری کردند.

امام خمینی(ره)، در جایگاه مرجع و رهبر، تهاجم فکری و فرهنگی دشمنان اسلام را در موارد گوناگون به‌ خوبی دریافته بود و ازاین‌رو درصدد زدودن آثار آن برآمد: آسیب‌هایی که از تبلیغات فرهنگی رژیم شاه ناشی می‌شد و جدایی دین از سیاست، زیر سؤال بردن اسلام، ایجاد خودباختگی فرهنگی و ناامیدی از فرهنگ اسلامی، محو معنویت جامعه، ایجاد سلطۀ فرهنگی و اشاعۀ برتری باورهای غربی، ایجاد و گسترش روشنفکری غرب‌زده، ایجاد شکاف و تفرقه بین حوزه و دانشگاه، و... را دربرمی‌گرفت.


اهداف قیام پانزده خرداد


همان‌گونه‌که گفته شد، منشأ و خاستگاه قیام پانزده خرداد اندیشه‌های روحانیت مبارز به رهبری امام خمینی(ره) بود. در اندیشه‌های وی، تأسیس حکومت اسلامی و اجرای احکام اسلام جایگاه خاصی داشت. بر این اساس، اجرا شدن قوانین اسلام در حوزه‌های سیاست، اقتصاد، فرهنگ و اجتماع از خواسته‌های اصلی نیروهای مذهبی بود، اما با توجه به تخطی رژیم شاه از حدود الهی و اجرانشدن احکام اسلام، امر به معروف و نهی از منکر، دفاع از سنت‌ها و ارزش‌های اسلامی، مقابله با برنامه‌های استعماری امریکا و اسرائیل، مبارزه با حاکمیت و گسترش فرهنگ غربی، که منافی معیارهای فرهنگ اسلام ناب محمدی بود، از انگیزه‌های نسل جدید روحانیت، برای ورود به عرصۀ سیاسی کشور و وقوع قیام پانزده خرداد به‌شمار می‌رفت.

امام خمینی(ره)، در مبارزۀ خود، درصدد پیشگیری از حرکت‌های ضد مذهبی رژیم شاه و کنترل آن برآمد، اما هنگامی که این رژیم تهاجم همه‌جانبۀ خود را علیه امام(ره) و پیروانش آغاز کرد، شیوۀ دیگری برای مبارزه برگزیده شد که همانا رویارویی با اصل نظام شاهنشاهی بود.

انگیزۀ دیگر امام‌خمینی، مبارزه با اسرائیل و عوامل داخلی آنها و حفظ استقلال کشور بود و ازهمین‌رو ایشان بارها در سخنرانی‌های خود به دست داشتن اسرائیل در اختلاف‌های بین کشورهای اسلامی منطقۀ خاورمیانه اشاره کرده بود. بدین‌ترتیب نیروهای مذهبی که از امام خمینی(ره) پیروی می‌کردند انگیزه‌های اصلی دفاع از دین اسلام و ارزش‌ها و احکام آن را در قیام پانزده خرداد می‌دانستند و اهداف رهبری نهضت را، که طی دو سال مبارزه (1341ـ1342) بیان شده بود، پیگیری می‌کردند.

اهداف اصلی امام خمینی(ره) حاکمیت قوانین اسلام و اجرای شریعت اسلامی و قطع زنجیرهای وابستگی کشور از کشورهای استعمارگر امریکا، اسرائیل و... بود. بدین‌ترتیب براندازی اصل نظام شاهنشاهی و تأسیس حکومت اسلامی به جای آن برای جامۀ عمل پوشاندن به اهداف نهضت ضروری بود. ازهمین‌رو بود که امام(ره) تلاش برای تحقق آنها را پیشۀ خود ساخت.


ویژگی‌های قیام پانزده خرداد


قیام پانزده خرداد دارای ماهیت اصیل دینی و مذهبی بود؛ زیرا این قیام برای دفاع از فرهنگ اسلامی و ارزش‌ها و هنجارهای مذهبی مردم ایران شکل گرفت. ویژگی اصلی این قیام، جنبۀ مذهبی آن بود که با حضور رهبران مذهبی و روحانیت معظم شیعه و توده‌های مختلف مردم ایران شکل گرفت؛ درواقع مرجعیت تقلید در این قیام به شکلی کاملاً روشن مذهب را عامل اصلی مبارزۀ مردم علیه رژیم معرفی کرد.

ویژگی‌های دیگری که می‌توان به طور خلاصه از این قیام ذکر کرد عبارت‌اند از:

1. قرار گرفتن مرجعیت شیعه در سطح رهبری نیروهای مذهبی. هنگامی که امام خمینی(ره)، در مقام یک مرجع تقلید، رهبری این جنبش سیاسی ـ اجتماعی و فکری ـ فرهنگی را بر‌عهده گرفت، مراجع دیگر را نیز با خود همراه کرد.

2. فراگیری و پوشش دادن به حرکت‌های سیاسی موجود. حضور امام خمینی(ره) نیروهای مذهبی را گردهم آورد و از تفرقۀ آنها جلوگیری کرد.

3. جلوگیری از اجرای سیاست دموکراسی کنترل‌شدۀ کندی، رئیس‌‌جمهور امریکا، که در دیگر کشورهای وابستۀ جهان سوم در حال اجرا بود؛ زیرا حرکت امام خمینی(ره)، دستگاه حاکم را به اعمال خشونت ناگزیر کرد و بدین ترتیب، چهرۀ واقعی آنان برای جهانیان و مردم ایران روشن‌تر شد.

4. آشکار شدن قدرت و نیروی مذهب به وسیلۀ بسیج گستردۀ مردمی و مقاومت در مقابل برنامه‌های نامشروع محمدرضاشاه.


تأثیر سیاسی و اجتماعی قیام پانزده خرداد

نهضت اسلامی 15 خرداد در جامعۀ ایران آثار عمیقی بر جای گذاشت و در حقیقت سرنوشت سیاسی و اجتماعی آیندۀ ایران را ترسیم کرد. مهم‌ترین تأثیرات آن را می‌توان: 1. محو شدن جاذبۀ گروه‌های سیاسی؛ 2. تکامل مبارزات سیاسی و رشد تودۀ مردم در قیام 15 خرداد؛ 3. مطرح شدن مذهب اسلام به صورت مکتبی برای مبارزه و تأسیس حکومت؛ زیرا تا پیش از قیام پانزده خرداد این مذهب در میان بسیاری از دانشجویان، تحصیل‌کردگان و روشنفکران به صورت مکتبی مطرح نبود که اساس و راهنمای مبارزه به‌شمار آید، اما زمانی‌که با قیام پانزده خرداد عالی‌ترین مقام مذهبی اسلامی ــ مرجع تقلید ــ عالی‌ترین هدف، یعنی براندازی رژیم و تأسیس حکومت اسلامی، را وجهۀ همت خود قرار داد و در عمل با تحمل زندان و تبعید، قدم در میدان مبارزه نهاد، تبلیغات استعمارگران باطل شد و مذهب مانند آتشی که زیر خاکستر خرافات و اتهامات پنهان شده بود شعله‌ور گردید و توجه بسیاری از جوانان دانشگاهی و نویسندگان و روشنفکران را به خود جلب کرد؛ 4. بر ملا شدن چهرۀ منافقانۀ محمدرضاشاه: با قیام پانزده خرداد پردۀ ریاکاری از چهرۀ او و نظام حاکم برداشته شد و همین امر یکی از عوامل مهم آگاهی مردم و سقوط وی گردید؛ 5. افزایش رشد سیاسی در روحانیت و حوزه‌های علمیه و مردم: با قیام امام خمینی(ره)، روحانیان به‌سرعت و به مراتب بیش از گذشته وارد صحنۀ سیاسی ـ اجتماعی شدند و با مسائل مبارزاتی و اجتماعی آشنا گشتند؛ 6. تغییر ماهیت مبارزه از سیاسی به نبرد مسلحانه در میان بسیاری از گروه‌های مخالف محمدرضا شاه؛ البته این موضوع بدین مفهوم نیست که مبارزۀ مسلحانه در سال‌های قبل از قیام پانزده خرداد وجود نداشته، بلکه بدین معناست که عمومی شدن و تبدیل شدن جنگ مسلحانه به صورت یک جریان، محصول این قیام است؛ 7. هم‌نشینی استعمار در کنار استبداد داخلی و حملۀ توأمان مخالفان شاه علیه هر دو. در‌واقع در قیام پانزده خرداد به استبداد در کنار استعمار حمله شد؛ 8. قرار گرفتن مرجعیت شیعه در سطح رهبری سیاسی نیروهای مذهبی.






منبع: ماهنامه زمانه - شماره 89، خرداد و تیر 1389
منبع بازنشر باشگاه اندیشه



 
تعداد بازدید: 802


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: