انقلاب اسلامی :: رهبر انقلاب: در پانزده خرداد یک قیام مردمى به وجود آمد

رهبر انقلاب: در پانزده خرداد یک قیام مردمى به وجود آمد

15 خرداد 1392

رهبر معظم انقلاب اسلامی در مراسم بیست‌وچهارمین سالگرد رحلت امام خمینی(ره) فرمودند: در پانزده خرداد یک قیام مردمى به وجود آمد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی انقلاب اسلامی، رهبر معظم انقلاب اسلامی، آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای در مراسم بیست‌وچهارمین سالگرد رحلت امام خمینی(ره) که صبح 14 خرداد 1392 در حرم امام(ره) برگزار شد، فرازهای قیام 15 خرداد 1342 و باورهای بنیانگذار انقلاب و جمهوری اسلامی ایران در این راه تا پیروزی انقلاب و بعد از آن را شرح دادند.

متن این بخش از سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی، به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله‌ سیدعلی خامنه‌ای چنین است:
«امسال [1392] مصادف است با پنجاهمین سال حادثه‌ى تعیین کننده و مهم پانزده خرداد در سال 1342. مسئله‌ى پانزده خرداد، مسئله‌ى مهم و مقطع مهمى است...


پانزده خرداد مبدأ نهضت بزرگ روحانیت و مردم نیست. قبل از پانزده خرداد، در سال 1341 و آغاز سال 1342، قضایاى مهمى اتفاق افتاد: در دوم فروردین 42، حادثه‌ى مدرسه‌ى فیضیه پیش آمد و ضرب و جرح طلاب علوم دینى و اهانت به مرجع عالیقدر مرحوم آیةالله گلپایگانى. قبل از آن، در اواخر سال 1341، قضایاى تظاهرات مردم در بازار تهران پیش آمد و در آنجا هم اهانت به مرجع عالیقدر مرحوم آیةالله حاج سید احمد خوانسارى. اینها نشان‌دهنده‌ى این است که نهضت روحانیت در سال 41 و آغاز سال 42 به آنچنان اوج و نشاطى رسیده بود که پلیس دستگاه جبار و دستگاه‌هاى امنیتى برخوردهاى خشنى با علما و طلاب و حتّى مراجع تقلید داشتند.

ولى با این همه، پانزدهم خرداد سال 42 یک مقطع بسیار مهمى است. علت این است که در روز 15 خرداد 42 حادثه‌اى که اتفاق افتاد، پیوند مردم با روحانیت را در این سطح خطرناک و حساس نشان داد. در روز عاشوراى آن سال - که روز سیزدهم خرداد بود - امام بزرگوار در مدرسه‌ى فیضیه یک سخنرانى تاریخىِ تعیین‌کننده‌اى کردند. بعد که امام را دستگیر کردند، در روز پانزده خرداد عمدتاً در تهران، همچنین در قم و در بعضى از شهرهاى دیگر، یک موج حرکت عظیم مردمى به راه افتاد و رژیم طاغوت با همه‌ى وجود، با ارتش خود، با پلیس خود، با دستگاه‌هاى امنیتى خود، دست به سرکوب این حرکت مردمى زد.

در پانزده خرداد یک قیام مردمى به وجود آمد. این نشان‌دهنده‌ى این بود که آحاد ملت ایران، با روحانیت، با مرجعیت - که مظهر آن، امام بزرگوار بود - یک چنین پیوند مستحکمى دارند. و نکته اینجاست که همین پیوند است که ضامن پیشرفت نهضت، اوج نهضت و پیروزى نهضت می‌شود. هر جا یک حرکتى، یک نهضتى به مردم متکى بود و مردم با آن همراه شدند، این نهضت قابل ادامه است؛ اما اگر مردم با یک حرکت اعتراضى پیوند نخوردند، ناکام خواهد ماند؛ کمااینکه بعد از حادثه‌ى مشروطه در ایران قضایائى اتفاق افتاد، مبارزاتى شروع شد، هم از طرف گروه‌هاى چپ، هم از طرف گروه‌هاى ملى، اما همه‌ى اینها در طول تاریخ نهضتهاى ایران، سرنوشتشان شکست و ناکامى بود؛ چون مردم با اینها نبودند.

وقتى مردم وارد میدان می‌شوند و پشتوانه‌ى یک نهضت، احساسات مردم، اندیشه‌ى مردم و حضور مردم می‌شود، آن نهضت قابل ادامه است و پیروزى براى آن نهضت رقم می‌خورد؛ حادثه‌ى پانزده خرداد این مطلب را نشان داد؛ نشان داد که مردم پشت سر روحانیتند. با دستگیرى امام بزرگوار آنچنان قیامتى در تهران و در برخى از شهرستانهاى دیگر به راه افتاد که دستگاه را وارد میدان کرد و سرکوب وحشیانه‌اى کردند؛ تعداد نامعلومى - بسیار زیاد - از مردم کشته شدند؛ خیابانهاى تهران با خون بندگان خدا و مؤمنان و جوانان سلحشور این ملت، رنگین شد. در پانزده خرداد، چهره‌ى خشن دیکتاتور، چهره‌ى بیرحم رژیم طاغوت، کاملاً خود را نشان داد.

اما نکته‌ى دیگرى که در قضیه‌ى پانزده خرداد وجود داشت - که جوانهاى ما، مردم عزیز ما باید به این نکات توجه کنند؛ اینها مهم است - این بود که در مقابل این کشتار بیرحمانه‌اى که در تهران و برخى نقاط دیگر به وجود آمد، هیچ نهادى از نهادهاى دنیا، از این سازمانهاى به‌اصطلاح حقوق بشر، زبان به اعتراض نگشودند؛ هیچ کس اعتراض نکرد. مردم و روحانیت، در صحنه تنها ماندند. مارکسیستها و دولتهاى چپ و گروههاى چپ، حتّى حرکت مردم در پانزده خرداد را محکوم کردند؛ گفتند این یک حرکت فئودالیستى بود! ملى‌گراهائى که دم از مبارزه می‌زدند، آنها هم این حرکت را محکوم کردند؛ گفتند یک حرکت کور و بى‌هدف بود، یک حرکت افراطى بود! هر جائى که مردمان عافیت‌طلب و راحت‌طلب، در وسط میدان مبارزه، جائى براى خود باز نمی‌کنند و خطرپذیرى نمیکنند، انسانهاى مؤمن و مبارز را به تندى و افراطى‌گرى متهم می‌کنند؛ گفتند اینها افراطى بودند؛ حرکت، حرکت افراطى بود. امام به پشتوانه‌ى این مردم، تنها ماند در میدان؛ اما به معناى حقیقى کلمه، یک رهبر آسمانى و معنوىِ قاطع و مصمم را در چهره‌ى خود به همه‌ى مردم و به تاریخ نشان داد.

سه باور در امام بزرگوار ما وجود داشت، که همین سه باور به او قاطعیت می‌داد، شجاعت می‌داد و استقامت می‌داد: باور به خدا، باور به مردم، و باور به خود. این سه باور، در وجود امام، در تصمیم امام، در همه‌ى حرکتهاى امام، خود را به معناى واقعى کلمه نشان داد. امام با دل خود با مردم حرف زد، مردم هم با جان خود به او لبیک گفتند، به وسط میدان آمدند و مردانه ایستادند و حرکتى که از هیچ نقطه‌اى از دنیا نسبت به آن، نگاه محبت‌آمیزى وجود نداشت و دست کمکى دراز نشد، به تدریج به سمت پیروزى حرکت کرد و در نهایت به پیروزى رسید.

من این سه باورى را که در امام وجود داشت، اندکى باز کنم. اینها مطالب مهمى است که اگر چنانچه در دل ما جائى باز کند، مسیر حرکت ما را روشن خواهد کرد.

در باور به خدا، امام مصداق این آیه‌ى شریفه بود: «الّذین قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایمانا و قالوا حسبنا الله و نعم الوکیل».(1) «حسبنا الله و نعم الوکیل» را امام با همه‌ى وجود ادا می‌کرد و از بن دندان به آن معتقد بود. امام به خداى متعال اعتماد داشت، به وعده‌ى الهى یقین داشت، براى خدا حرکت کرد و کار کرد و حرف زد و اقدام کرد و می‌دانست که «ان تنصروا الله ینصرکم»(2) وعده‌ى الهى است و حتمى و تخلف‌ناپذیر است.
در باور به مردم، امام بزرگوار، ملت ایران را به معناى حقیقى کلمه می‌شناخت. امام اعتقاد داشت که این ملت، ملتى است با ایمان عمیق، باهوش و شجاع؛ که اگر پیشوایان لایقى در میان آنها پیدا شوند، این ملت می‌تواند مثل خورشید در می‌دانهاى مختلف بدرخشد؛ امام این را قبول داشت. اگر یک روز عنصر نالایقى مثل شاه سلطان حسین موجب شد که ملت ایران در لاک خود فرو بروند، اما در روز دیگرى، مرد شجاعى مثل نادرقلى - بدون آن القاب و عناوین - وقتى در میان مردم ظاهر می‌شود و با شجاعت، پیشوائى مردم را به عهده می‌گیرد، این ملت می‌تواند میدان حرکت افتخارآمیز خود را از دهلى تا دریاى سیاه گسترش دهد؛ این را امام در تاریخ دیده بود، نظائر آن را مشاهده کرده بود و اعتقاد و ایمان به این مطلب داشت؛ ملت ایران را می‌شناخت، به ملت ایران اعتماد داشت.

ایمان عمیق مردم که در زیر اندودهاى ساخته و پرداخته‌ى دنیاطلبان مخفى و پنهان شده بود، امام بزرگوار این ایمان عمیقِ تغییرناپذیر را شکوفا کرد؛ غیرت دینى مردم را برانگیخت و ملت ایران الگوى استقامت و بصیرت شد. مردم در چشم امام بزرگوار، عزیزترین بودند؛ دشمنان مردم، منفورترین بودند. اینکه شما ملاحظه می‌کنید که امام در مقابله‌ى با قدرتهاى سلطه‌گر لحظه‌اى از پا ننشست، عمدتاً به‌خاطر همین بود که قدرتهاى سلطه‌گر، دشمن سعادت مردم بودند و امام دشمن مردم را دشمن می‌داشت.
در باور به خود - اعتماد به نفس - امام به مردم ایران «ما می‌توانیم» را تعلیم داد. امام قبل از آنکه «ما می‌توانیم» را به مردم ایران تلقین کند و تعلیم دهد، «ما می‌توانیم» را در وجود خود زنده کرد؛ اعتقاد خود را به توانائى شخصیتى خود، به معناى حقیقى کلمه، به مظهر بروز و ظهور رساند.

در روز عاشوراى سال 42 امام در عین غربت، در میان طلاب و مردم قم در مدرسه‌ى فیضیه، محمدرضا شاه را که با اتکاى آمریکا و قدرتهاى خارجى، به طور بى‌قید و شرط و بى‌مهارى بر کشور حکومت می‌کرد، تهدید کرد که اگر اینجور حرکت کنى، این راه را ادامه دهى، من به مردم ایران خواهم گفت تو را از ایران بیرون کنند! این را چه کسى می‌گوید؟ یک روحانى ساکن در قم، بدون سلاح، بدون تجهیزات، بدون پول، بدون پشتوانه‌ى بین‌المللى؛ فقط به اتکاء ایمان به خدا و اعتماد به نفس، که می‌تواند در این میدان بایستد. آن روزى که امام از تبعید برگشت، در همین بهشت زهرا دولت بختیار را تهدید کرد و با صداى بلند گفت: من توى دهن دولت بختیار می‌زنم، من دولت تعیین می‌کنم. این، اعتماد به نفس بود. امام به خود و به نیروى خود و به توانائى‌هاى خود ایمان و باور داشت. همین باور به خود، در عمل امام، در گفتار امام، به ملت ایران منتقل شد.

عزیزان من! صد سال به ما ملت ایران تلقین کرده بودند که شما نمی‌توانید؛ نمی‌توانید کشورتان را اداره کنید، نمی‌توانید عزت به دست بیاورید، نمی‌توانید ساخت‌وساز کنید، نمی‌توانید در میدان علم حرکت کنید، نمی‌توانید، نمی‌توانید؛ ما هم باورمان شده بود.
یکى از ابزارهاى مؤثر دشمنان براى تسلط بر ملتها، همین تلقین «نمی‌توانید» است؛ که ملتها مأیوس شوند، بگویند ما که نمی‌توانیم کارى بکنیم. با این ترفند، صد سال ملت ایران در میدانهاى سیاست، علم، اقتصاد و همه‌ى میدانهاى زندگى عقب افتاد. امام مطلب را برگرداند، این ابزار تسلط ابرقدرتها را از دست آنها گرفت، به ملت ایران گفت «شما می‌توانید»؛ شجاعت را به ما برگرداند، تصمیم و قاطعیت را به ما برگرداند، اعتماد به نفس را به ما برگرداند، ما ملت ایران احساس کردیم می‌توانیم؛ حرکت کردیم، اقدام کردیم؛ لذا ملت ایران در همه‌ى میدانها - که حالا اشاره‌اى خواهم کرد - در این سى و چند سال پیروز شده است.
این سه باور در امام - یعنى باور به خدا، باور به مردم، باور به خود - محور همه‌ى تصمیم‌گیرى‌هاى او، همه‌ى اقدامهاى او و همه‌ى سیاستهاى او شد. در آغاز نهضت، همین سه باور به امام قدرت داد؛ در دوران تبعید، همین جور؛ در وقتى که امام به پاریس حرکت کرد، همین جور؛ در وقتى که به ایران آمد، همین سه باور به امام این قدرت را داد که در آن شرائط وارد تهران شود؛ در حوادث بهمن 57، در فتنه‌هاى داخلى، در اعلام نظام جمهورى اسلامى، در ایستادگى صریح در مقابل نظم ظالمانه‌ى جهانى، در اعلام «نه شرقى، نه غربى»، در جنگ تحمیلى، و در همه‌ى قضایاى آن ده سالِ پرحادثه‌ى زندگى امام، همین سه باور در امام متجلى بود. منشأ تصمیم امام، منشأ اقدام امام، منشأ سیاستهاى امام، همین سه باور بود.
تا روزهاى آخر زندگى، هیچ کس در حرف و عمل امام بزرگوار ما، نشانى از افسردگى و تردید و خستگى و وادادگى و تسلیم‌طلبى پیدا نکرد. بسیارى از انقلابى‌هاى دنیا وقتى که از دوران جوانى خارج می‌شوند و به پیرى می‌رسند، دچار تردید می‌شوند، دچار محافظه‌کارى می‌شوند؛ حتّى گاهى حرفهاى اصلى خودشان را هم پس می‌گیرند. بیانیه‌هاى امام در سالهاى آخر عمر، حتّى از سخنان سال 42 ایشان گاهى انقلابى‌تر بود، تندتر بود، قوى‌تر بود؛ پیر می‌شد، اما دل او جوان بود، روح او زنده بود؛ این همان استقامتى است که در قرآن کریم می‌فرماید: «و ان لو استقاموا على الطّریقة لاسقیناهم ماء غدقا».(3) در آیه‌ى دیگر می‌فرماید: «انّ الّذین قالوا ربّنا الله ثمّ استقاموا تتنزّل علیهم الملائکة».(4) این سه باور، امام را زنده نگه داشت؛ جوان نگه داشت؛ فکر امام و راه امام و طریقه‌ى امام را براى این ملت، ماندگار و ثابت کرد؛ آن وقت همین سه باور به تدریج در مردم ما، در جوانان ما، در قشرهاى گوناگون، همگانى شد؛ امید پیدا شد، اعتماد به نفس پیدا شد، توکل به خدا پیدا شد؛ اینها جاى یأس را گرفت، جاى تاریک‌نمائى را گرفت، جاى بدبینى را گرفت؛ مردم ایران روحیات خودشان را تغییر دادند، خداى متعال هم وضع آنها را تغییر داد: «انّ الله لایغيّر ما بقوم حتّى یغيّروا ما بانفسهم»؛(5) ملت ایران راه خود را، حرکت خود را، انگیزه‌هاى خود را اصلاح کردند، خداى متعال هم به آنها کمک کرد، به آنها نصرت داد و پشتیبانى کرد. نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که ایرانِ وابسته تبدیل شد به ایران مستقل.

از وابستگى رژیم طاغوتى پهلوى - که بدتر از رژیم مرتجعِ روسیاهِ قاجار بودند - به انگلیس و بعد به آمریکا، چیزهاى زیادى هست که جوانهاى عزیز ما باید بدانند. وابستگى اینها به حالت شرم‌آور رسیده بود. بعد از انقلاب، یکى از دیپلماتهاى برجسته‌ى آمریکا این را گفت و نوشت؛ گفت ما بودیم که به شاه می‌گفتیم شما به فلان چیز احتیاج دارید، به فلان چیز احتیاج ندارید! آنها بودند که می‌گفتند این رابطه را باید برقرار کنید، این رابطه را باید قطع کنید؛ نفت را این مقدار تولید کنید، این مقدار بفروشید؛ به کى بفروشید و به کى نفروشید! کشور با سیاست آمریکا، با نقشه‌ى آمریکا، و پیش از آن با سیاست و نقشه‌ى انگلیس اداره می‌شد.

این کشور وابسته تبدیل شد به ایران مستقل، ایران سرافراز. سران فاسد و خائن و پول‌پرست و غرق در شهوات و لذتهاى مادى و حیوانى، بر این کشور حکمرانى می‌کردند؛ این تبدیل شد به نمایندگان مردم؛ جاى خود را دادند به زمامدارانى که نمایندگان مردم بودند. در این سى و چند سال کسانى بر این کشور فرمانروائى کردند، قدرت را در دست گرفتند، سیاست و اقتصاد را در دست گرفتند که نماینده‌ى مردم بودند. با همه‌ى ضعفها و با همه‌ى قوّتهائى که در اشخاص مختلف وجود داشت، این خصوصیت همه بود که اینها نماینده‌هاى مردم بودند؛ کسانى بودند که کیسه‌اى براى خود ندوخته بودند - البته یکى ضعیف‌تر است، یکى قوى‌تر است - این خیلى مسئله‌ى مهمى است. آن سیاستمداران خبیثِ وابسته‌ى طماعِ پستِ فرودست در مقابل دشمنان و خشمگین در مقابل مردم، تبدیل شدند به نمایندگان مردم. کشور عقب‌مانده‌ى ما از لحاظ علمى، تبدیل شد به یک کشور پیشرفته‌ى علمى. ما قبل از انقلاب هیچ افتخار علمى در کشور نداشتیم. امروز دیگران درباره‌ى ما می‌گویند، مراکز سنجش جهانى درباره‌ى ایران قضاوت می‌کنند که رشد و شتاب پیشرفت علمى، یازده برابرِ متوسط دنیا است. این چیز کمى است؟ مراکز سنجش علمى پیش‌بینى می‌کنند که تا چند سال دیگر - تا سال 2017 - ایران در رتبه‌ى چهارم علمى دنیا قرار می‌گیرد. این چیز کوچکى است؟ آن کشورى که از لحاظ علمى هیچ افتخارى نداشت، تبدیل شد به این.

ما کشورى بودیم که اگر می‌خواستیم یک جاده، یک بزرگراه، یک سد، یک کارخانه بسازیم، باید به سمت بیگانگان دست دراز می‌کردیم تا مهندسان خارجى بیایند براى ما سد درست کنند، جاده درست کنند، کارخانه احداث کنند. امروز جوانان این ملت، بدون کمترین اعتنائى به بیگانگان، هزاران کارخانه، صدها سد و پل و راه و بزرگراه در کشور ایجاد می‌کنند. امروز رشد علمى و فنى و توانائى‌هاى سازندگى در کشور به این نقطه‌ى از اوج رسیده است؛ آیا شایسته است که ما اینها را نبینیم؟

در زمینه‌ى بهداشت و درمان، براى یک جراحىِ اندکى پیچیده، بیمار ما باید می‌رفت در بیمارستانهاى اروپا سرگردان می‌شد، اگر پول داشت؛ و اگر پول نداشت، باید می‌مرد. امروز در کشور ما پیچیده‌ترین جراحى‌هاى بزرگ - پیوند کبد، پیوند ریه، کارهاى مهم در زمینه‌ى جراحى و پزشکى - انجام می‌گیرد؛ نه فقط در تهران، در بسیارى از شهرهاى دوردست. این توانائى‌ها امروز وجود دارد. ملت ایران در این زمینه احتیاجى به بیگانگان ندارد؛ در این زمینه‌ى بسیار مهم و حیاتى، به استقلال و خودکفائى رسیده است.

بسیارى از نقاط این کشور، فراموش‌شده بود - بنده در دوران پیش از انقلاب، به شهرستانهاى مختلف و جاهاى گوناگون زیاد سفر می‌کردم - کمترین نگاهى به مناطق دوردست کشور نمی‌شد؛ اما امروز خدمات گوناگون در سرتاسر کشور گسترده است؛ در شهرهاى دوردست، در روستاهاى گوناگون. امروز معنا ندارد که کسى بگوید فلان جا از نیروى برق یا فرضاً از زیرساختهاى جاده و امثال اینها محروم مانده است. آن روز اگر یک نقطه‌اى در نقاط دوردست برخوردار بود، مایه‌ى تعجب بود؛ امروز عکسش مایه‌ى تعجب است. آن روز در جمعیت سى و پنج میلیونى کشور، قبل از انقلاب، صد و پنجاه هزار دانشجو بود؛ امروز جمعیت شده است دو برابر، تعداد دانشجو شده است بیست برابر، بلکه سى برابر؛ این یعنى توجه به علم. کثرت دانشجویان، کثرت اساتید، کثرت دانشگاه، قابل توجه است. در هر شهر دورافتاده‌اى، یکى، دو تا، پنج تا، گاهى ده تا دانشگاه وجود دارد. آن روز استانهائى وجود داشت که تعداد دبیرستانهایش به عدد انگشتان دو دست نمی‌رسید؛ امروز در همان استانها، در هر شهرش، چند دانشگاه، گاهى چندین دانشگاه وجود دارد. این، حرکت عظیم ملت ایران است که به برکت انقلاب و با همت جوانان و همت مسئولان، در طول این سى و چند سال اتفاق افتاده است؛ اینها حوادث مهمى است. به برکت انقلاب، زیربناهاى فراوان در این کشور ساخته شد؛ هزاران کارخانه در این کشور احداث شد؛ کارخانه‌هاى مادر در این کشور به وجود آمد؛ محصولاتى که با منت باید ذره ذره از بیگانگان می‌خریدیم و تهیه می‌کردیم، امروز به‌وفور در کشور تولید می‌شود؛ اینها را باید دید؛ اینها همه به برکت همان سه باورى است که امام در این ملت تزریق کرد و این باورها را در آنها برانگیخت: باور به خدا، باور به مردم، و باور به خود.
ما این حرفها را نمی‌زنیم براى اینکه غرور کاذب به وجود بیاید؛ شاد شویم، خوشحال شویم که خب الحمدلله به پیروزى رسیدیم، تمام شد؛ نه، ما هنوز خیلى راه در پیش داریم. من به شما عرض کنم؛ ما اگر خودمان را با ایران دوران طاغوت مقایسه کنیم، این برجستگى‌ها به چشم مى‌آید؛ اما اگر خودمان را با ایران اسلامىِ مطلوب مقایسه کنیم - کشورى که اسلام براى ما خواسته است، جامعه‌اى که اسلام براى ما خواسته است؛ جامعه‌اى که در آن، عزت دنیا هست، رفاه دنیا هست، ایمان و اخلاق و معنویت هم در آن هست؛ همه به حد وفور - راه طولانى‌اى در پیش داریم. من این عرایض را می‌کنم براى اینکه جوانان عزیز ما و ملت شجاع ما بدانند که ادامه‌ى این راه را هم با همین سه باور می‌توانند در پیش بگیرند و پیش بروند.»

1) آل عمران: 173
2) محمد: 7
3) جن: 16
4) فصلت: 30
5) رعد: 11



 
تعداد بازدید: 1016


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: