15 تیر 1392
مصطفی نوری
در سالهای پایانی جنگ جهانی اول اوضاع مازندران، همچون دیگر نواحی ایران، دستخوش ناآرامیها و رویدادهای پرفراز و نشیبی بوده است که عمدتاً به دلیل دخالت دولتهای خارجی به مناسبت در خلال تحولات جنگ پیش آمد. این دخالتها اوضاع نابسامانی را موجب گشت که در پی آن یک رشته اقدامات محلی برای حفظ و بقاء نظم ایالات و ولایات ضروری به نظر میرسید.
تصرف تنکابن به دست مجاهدان مازندران به سرکردگی سالارفاتح و پیوستن آنها به نهضت جنگل (یادداشتهای رضا خواجه نوری معزالسلطنه). به کوشش منوچهر خواجه نوری. تهران: نامک، 1391. 144ص. مصور. 65000ریال.
در سالهای پایانی جنگ جهانی اول اوضاع مازندران، همچون دیگر نواحی ایران، دستخوش ناآرامیها و رویدادهای پرفراز و نشیبی بوده است که عمدتاً به دلیل دخالت دولتهای خارجی به مناسبت در خلال تحولات جنگ پیش آمد. این دخالتها اوضاع نابسامانی را موجب گشت که در پی آن یک رشته اقدامات محلی برای حفظ و بقاء نظم ایالات و ولایات ضروری به نظر میرسید. از دست رفتن اقتدار و نفوذ دولت مرکزی و خطر دخالت قدرتهای خارجی در امور داخلی ولایات که روند رو به فزونی داشت و نیز یکهتازی برخی قدرتها و خوانین محلی در نواحی شمالی ایران تحرکاتی را موجب گشت که یکی از مهمترین آنها اتحادی بود که در اواخر پاییز 1296 شمسی سالار فاتح با عبدالله خان مصدقالممالک، امیر مؤید سوادکوهی و برخی دیگر از سران مازندران با هدف رویارویی با وضعیت نابسامان آن روزگار منعقد شد.
بخش نخست کتاب یادداشتهای رضا خواجهنوری معزالسلطنه که اخیراً توسط انتشارات نامک منتشر شده است روایت نویسنده از چگونگی شکلگیری این اتحاد و مراحل مختلف جنگ تنکابن است. اگرچه از این ماجرا شرحی در کتابهای مربوط به تاریخ نواحی غربی مازندران همچون تاریخ تنکابن اثر علی اصغر یوسفنیا ثبت شده، یا گزارشهایی در روزنامههای آن عصر نظیر ایران انعکاس یافته است، اما امتیاز این بخش از کتاب در قیاس با منابع پیشگفته در آن است که نویسنده خود در بطن ماجرا بوده و حتی اتحادنامة یادشده به خط وی تنظیم شده است. به همین دلیل در این نوشته هم مقدمات اتخاذ شده برای شروع جنگ تنکابن مورد بحث بوده است و هم مراحل و چگونگی رخدادهای کارزار مزبور.
اشاره به حضور و نقش مصدقالممالک، سردار اقتدار، میرشکار، احسانالله خان، رفیعالملک کلارستاقی و نیز سه برادر کریمخان سالارمکرم، نبیخان صارمالممالک و ربیعخان از ایل خواجهوند در اتحاد سالارفاتح و نیز پیوستن سهمالممالک پسر ارشد امیرمؤید سوادکوهی با پنجاه سوار زبده به این اردو - که موجبات جنگ تمام عیار را پس از بیست روز زد و خورد مختصر فراهم آورد - از جمله نکات حائز اهمیت این کتاب است.
نویسنده پس از شرح جنگ و چگونگی پیشروی تا خاک تنکابن و رسیدن به خرمآباد و در پی آن فرار امیراسعد پسر محمدولی خان سپهسالار تنکابنی، دربارة سردار اقتدار پسر دیگر سپهسالار اشارات جالبی دارد که اینک در اردوی سالار فاتح و در برابر برادرش میجنگید. وی که در آغاز فتوحات و در پی شکست امیر اسعد «فوقالعاده خرسند بود» و به سران اردوی سالار فاتح وعده داده بود «... بعد از ورود به خرمآباد همه را با اموال سپهسالار بینیاز کند» اینک پس از ورود به خرمآباد و احراز سمت حکومت و فرمانداری موقت تنکابن از سوی سران اردو، سعی در حفظ میراث پدری داشت و تلاش میکرد « ... حتیالامکان از مایملک پدرش چیزی به مصرف مجاهدین و اردوی اتحادیة مازندران نرسد.» (ص 20)
ادامة یادداشتهای معزالسلطنه به اقدامات سرکردگان اردوی مازندران جهت تهیة پاداش برای افراد و نیز به تلاشهای امیراسعد که پس از شکست رو به سوی خاک گیلان نهاده بود و به سران جنگل پناه جست، میپردازد. تشکیل کمیسیونی از متحدین جنگل برای رسیدگی به شکایات امیر اسعد، موجب سفر سی و دو نفر از رؤسای انقلابی محال ثلاث از جمله نویسنده به گیلان شد.
از این بخش به بعد نویسنده بهجز یکی دو مورد که به درگیری ساعدالدوله با سالار فاتح پرداخته است وارد مباحث مربوط به قیام جنگل میشود. مشاهدات وی از وضعیت قوای جنگل در زمستان 1296که به استقبال آنان آمده بودند، ورودشان به رشت و ملاقات با میرزا کوچک خان در فومن، پیشنهاد سالار فاتح به میرزا کوچک خان برای فتح تهران از جمله مباحث پیش رو در ادامة کتاب است و نیز در اختیار گرفتن تنکابن به دست نیروهای جنگل و تشکیل مدرسه در باغ خرمآباد سپهسالار.
از زد و خوردهای کابینة وثوق الدوله با نهضت جنگل و اعزام قوای قزاق به سرکردگی استاروسلسکی و قلع و قمع موقتی قیام جنگل در این یادداشت توضیحات نسبتاً مفصلی به چشم میخورد. معزالسلطنه همچنین به ماجراهای دستگیریاش ـ که اینک از عناصر انقلابی جنگل به شمار میرفت ـ اشاره میکند: از گرفتاریاش با خدعههای ساعدالدوله و اسارتش در چنگ اردوی قزاق و انتقالش به لاهیجان و رشت بعد از اعدام دکتر حشمت گرفته تا رهایی یافتن از اعدام و زندان به واسطة اقدامات دوستانش. وی که با سپردن ضمانت خود را به تهران رسانده بود، اندکی بعد برای رساندن پیام مجامع سیاسی تهران به میرزا کوچک خان، مخفیانه عازم گیلان شد.
خواجه نوری در ادامة کتاب به بازگشت میرزا از رشت به جنگل، تشکیل کمیتة انقلاب و سرگذشت یکی از چهرههای مؤثر در تاریخ مشروطة ایران و نیز نهضت جنگل، یعنی سردار محیی رشتی میپردازد. وی در چند بخش از یادداشتهای خود به سردار محیی اشاره دارد. آتشزدن و غارت خانة سردار محیی که « ... از اولین مجاهدین و محیی مشروطیت بود ...» به دست قزاقها (ص 77)، توقیف سردار محیی و عمیدالسلطان برادرش توسط حکومت انقلابی رشت، تلاشهای نویسنده برای رهایی آنها و اعزامشان به بادکوبه (ص 84) و درگذشت سردار محیی در دیار قفقاز (ص 118) از آن جمله است.
بخشهای پایانی کتاب به نهضت جنگل پس از کودتای 1299 اختصاص دارد. در این بخش، وی پس از اشاراتی به بازگشت حاج احمد کسمایی به گیلان، به تأثیر انعقاد قرارداد 1921ایران و شوروی بر سرنوشت جنگل پرداخته است و نیز آخرین تلاش انقلابیون جنگل برای حمله به تهران و در پی آن در هم شکستن قشون جنگل.
معزالسلطنه در جریان تسلیم شدن خالو قربان به رضاشاه، به اتفاق حاج محمدجعفر و خالو قربان در امامزاده هاشم با سردار سپه ملاقات کرد. اشارات او به دیدگاههای رضاخان در جریان این ملاقات، حائز اهمیت است. رضاخان سردار سپه در این ملاقات میرزا کوچک خان و تمام ارکان انقلاب را «مردمان صالح و وطنپرستی» قلمداد کرد که سیاست اتخاذ شده از سوی آنان « ... کمکم به صورتی درآمده که سیاست بیگانه بیشتر در مملکت ما رسوخ کرده است» و نتیجة این انقلاب آن شد که « بالاخره مملکت با یک رشته هرج و مرج مواجه شده». وی تلاش داشت میرزا کوچک خان را وادار به ملاقات کند، بلکه به این ماجرا خاتمه دهد.(ص 101)
آخرین قسمت از این یادداشت به سرنوشت نویسنده و دیگر افراد انقلاب جنگل اختصاص دارد که پس از شکست انقلاب، از مرزهای ایران گذشتند و خود را به قفقاز و روسیه رساندند و نیز پایان کار میرزا کوچک خان. از مهمترین نکات این بخش، چگونگی مرگ و خاکسپاری سردار محیی در بادکوبه، رفتن معزالسلطنه به مسکو و اشاراتی دربارة فعالیت احسانالله خان در شوروی است.
یادداشتهای رضا خواجهنوری بهرغم اختصار، حاوی نکاتی درخور توجه و قابل اعتنا برای تاریخنگاری صفحات شمالی ایران به شمار میرود. اما ذکر چند نکته دربارة آن ضروری است. تا آنجا که به خود نویسنده مربوط میشود، با توجه به اینکه وی این یادداشتها را چهل سال پس از وقوع رویدادها (1338 خورشیدی) نوشته است و در زمان ثبت وقایع کسالت مزاج نیز داشته، کاستیهایی که ذکر میشود قابل چشمپوشی است. یکی از مشکلات اساسی این یادداشتها، به تاریخ وقایع و رویدادها باز میگردد: برای نمونه، تاریخ جنگ تنکابن پاییز 1298 ثبت شده (ص 9)، در حالی که پاییز 1296 صحیح است. البته از نظر دور نیست که اشتباهاتی از این دست در حروفچینی صورت گرفته باشد. نکتة بعدی آنکه خواجهنوری در اشاره به سهمالممالک، محل دستگیری او و هژبرالسلطان به دست امیر اکرم را در سوادکوه ذکر میکند، حال آنکه این دو برادر در استرآباد دستگیر و در روستای کلاک اشرف (بهشهر) تیرباران شدند.(ص 13) نویسنده یادداشتهای خود، یکسره به مدح و ثنای معزالسلطنه که داماد سالار فاتح نیز بود میپردازد و از او چهرة یک انقلابی تمام عیار را تصویر میکند. با توجه به حوادث گوناگون آن دوران و رویکردهای متفاوت خوانین و سرکردگان ـ که برای حفظ و بقای خود چارهای جز آن نداشتند ـ باید با احتیاط به این بخش از یادداشتها نگریست.(صص 20-30)
بخش بعدی کاستیهای مجموعه به ویراستار و «مباشرین پاکنویس این یادداشتها» باز میگردد. (ص 93) نکتة نخست آنکه عنوان کتاب در واقع بخشی از محتوای کتاب را در بر میگیرد و شاید بهتر بود که عنوان جامعتری برای آن در نظر گرفته میشد. نکتة بعد آنکه کتاب بدون مقدمة ویراستار یا مصحح به چاپ رسیده است. سومین نکته، انجام نشدن برخی سفارشهای معزالسلطنه است که به گردن «مباشرین پاکنویس» اثر گذاشته بود، از جملة این نکات، تطبیق تاریخ حوادث و رویدادها و افزودن مطالبی چند از کتاب ایران در جنگ بزرگ اثر مورخ الدوله سپهر به این یادداشتها بود. کاری که وی به واسطة گذشت چند دهه از رویدادها و کسالت مزاج قادر به انجام آن نبود.(ص 93)
با همة این اوصاف، چاپ آثاری از این دست کمک شایانی است به روشن شدن تحولات کم و بیش مغفول تاریخ صفحات شمالی ایران در فاصلة جنگ جهانی اول تا روی کار آمدن رضاشاه پهلوی.
منبع: سایت انسانشناسی و فرهنگ
تعداد بازدید: 821