15 تیر 1392
قسمتی از خاطرات حجتالاسلام والمسلمین دکتر روحانی از کتاب ایشان را درزیر با هم می خوانیم.
با وجود رشد و گسترش فرهنگ كتبی و بهرهگیری روحانیت از وسایل نوین و پیشرفته در امر تبلیغ دین، هنوز فرهنگ شفاهی، سخنرانی، وعظ و خطابه و منبر كاركرد ویژه و اصیل خود را از دست نداده و سخنرانان مذهبی و وعّاظ، همچون علمای بلاد به سبب ارتباط مستقیم خود با تودهی مردم، از جایگاه خاصی برخوردارند. وظیفهی اهل منبر، تبلیغ دین و نشر آموزههای اسلامی در میان عموم مردم است كه به همین علت در سلسله مراتب روحانیت شیعه از دیگر روحانیونی كه بیرون از حیطهی وعظ و خطابه فعالیت میكنند، متمایز گشتهاند.
در تاریخ معاصر ایران، كار وعظ و خطابه با آغاز نهضت تنباكو و پس از آن انقلاب مشروطیت، بهتدریج رنگ و لعاب سیاسی گرفت و سخنورانی مانند سیدجمالالدین اسدآبادی برفراز منبر، به نقد رفتار «حكام و كارگزاران امور دولتی» پرداختند و شـاه را نه «قبلهی عالم» كه «خادم و پرستار و پاسبان ملت اسلام» نامیدند و دائماً یادآوری میكردند: «ایران حركت كرده است، پرده از پیش چشم مردم برداشته شد، دیگر نمیخواهند ظلم به خودشان را ببینند».
صرف نظر از روزگار حکومت رضا خان و برخورد او با روحانیت، در سالهای پس از شهریور 1320، افزون بر برپایی منابر و رونق گرفتن كار سخنوران، پدیدهی منبر سیاسی نیز جانی تازه گرفت و اهمیت آن روز افزون شد.
با آغاز نهضت اسلامی در پاییز 1341، نسلی از طُلاب علوم دینی وارد عرصهی تبلیغ شـدنـد كه در سالهای پرفـراز و نشیب پس از حـادثهی 15 خـرداد 1342، و بـهویژه در سالهای 1355 و 1356، در آگاهی دادن به افكار عمومی، بیان حقایق و تحریك و شوراندن مردم برضد نظام سلطنتی، نقشی در خور توجه بر عهده گرفتند و بر شتاب انقلاب افزودند.
از طرف دیگر از دههی 1330 به بعد، فضلای روشنفكر حوزه در تلاش برای آشنایی با علوم جدید و دانشگاهی و ارتباط با تحولات جهانی برآمدند و شخصیتهایی نظیر: استاد مطهری، دكتر بهشتی، آیتالله خامنهای، آیتالله هاشمیرفسنجانی، دكتر مفتح، آیتالله مكارم شیرازی و نظایر آنان فضای جدیدی در حوزههای علمیه و در میان جوانان متدین و روشنفكر بهوجود آوردند. از دههی 1340 به بعد در این مسیر بسیاری از فضلا و دانشمندان حوزهی علمیهی قم گام برداشتند كه این نهضت علمی و روشنفكری با حركت انقلابی و مبارزاتی توأم شده بود. این گروه نقش بسیار مۆثری در جذب جوانان كشور به دین و انقلاب داشتند.
حجتالاسلام دكتر حسن روحانی از جمله روحانیونی است كه در ایام طلبگی خود در قم از آغاز غائلهی انجمنهای ایالتی و ولایتی تا پانزدهم خرداد 1342 و رویدادهای پس از آن، شاهد و ناظر وقایع بود و در دامان نهضت پرورش یافت و برآمد و از سخنرانانی شد كه به منبر سیاسی اعتلا بخشید و خود پخته گردید. همچنین وی از فضلائی بود كه علاوه بر دروس حوزوی از دانشگاههای داخل و خارج كشور هم بهره جست و این ویژگی بر تأثیرگذاری سخنان و فعالیتهای سیاسی وی افزوده بود. ممتازبودن وی در حوزه و دانشگاه شاهدی بر هوش و استعداد و تلاش و جدیت فوِالعادهی وی میباشد. همچنین وی از بنیانگذاران جامعهی روحانیت مبارز تهران و عضو شورای مركزی آن از ابتدای تأسیس بوده و لذا جزو افراد مۆثر برای سازماندهی حركتهای مردمی در انقلاب اسلامی محسوب میشود. تلاش سیاسی ایشان در دورهی دانشجویی در محیط دانشگاه تهران، فعالیت استثنائی وی در دورهی خدمت وظیفهی عمومی و فعالیت گستردهی ایشان در دانشگاههای خارج از كشور در ماههای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی نیز، جزو نكات برجستهی زندگی سیاسی وی میباشد.
حسن روحانی در سال 1327، در سُرخه، از بخشهای مركزی شهرستان سمنان، چشم به جهان گشود. پس از اتمام دورهی دبستان به خواست پدر و تمایل خود، به تحصیل مقدمات علوم دینی در حوزهی علمیهی سمنان روی آورد. در عین حال به سبب تربیت خانوادگی و اثرپذیری از خلق و خوی استادانش به تهجّد، سحرخیزی و انجام مستحبات و نوافل، مقید بود. در این دوران، او مجذوب اساتید خود، بهخصوص حجتالاسلام نجات و علامه حائری سمنانی بود و از طریق او با امامخمینی(ره) كه در آن هنگام از مدرِّسین والا مرتبهی حوزهی علمیه قم بود، آشنا گردید و آرزوی دیدار حاجآقاروحالله در دلش شكوفا شد.
در تابستان 1340، عازم قم شد و از خوش اقبالی، وارد مدرسهای شد كه از همان سال با مدیریت دكتر بهشتی و همكاری تنی چند از فضلای حوزه، برنامهی درسی نوینی در آن به اجرا درآمده بود و طلاب مدرسه افزون بر دروس حوزوی، ادبیات زبان فارسی و انگلیسی و ریاضیات و تاریخ اسلام را نیز بهعنوان مواد درسی باید میگذراندند و با استفاده از شیوههای جدید آموزش، مراحل مختلف دروس حوزوی را طی میكردند.
حسن روحانی در سالهای اقامت در قم، علاوه بر فقه و اصول و دیگر دانشهای حوزوی، دروس دبیرستانی را نیز با تلاش شخصی خود فرا گرفت و در شهریور 1347، موفق به دریافت دیپلم متوسطه شد و سال بعد به دانشگاه راه یافت.
این طلبهی جوان از شانزده سالگی كار سخنرانی و منبر را آغاز كرد و از قضای روزگار، در اولین سفر تبلیغی خود در تویسركان، توسط شهربانی دستگیر و بازداشت شد. روحانی به رغم اخذ مدرك لیسانس حقوِ از دانشگاه تهران، از فعالیت در دادگستری و قضاوت سربرتافت و همچنان به كار تبلیغ و منبر ادامه داد و بهزودی از سخنوران پرآوازه شد؛ به گونهای كه در سالهای 1354 تا 1357 یكی از مشهورترین سخنرانان كشور در مجامع دینی و سیاسی شناخته میشد.
به دلیل وسعت اطلاعات دینی و تسلط وی به اطلاعات علمی و اجتماعی روز، همواره سخنرانیهای ایشان از لحاظ عنوان و محتوا بسیار نو و جذاب و در عین حال انقلابی و پرشور و برای نسل جوان و تحصیلكردهی كشور بسیار مفید و ارزشمند بود.
پس از رحلت غریبانهی آیتالله حاج سیدمصطفی خمینی در اول آبان 1356، حجتالاسلام روحانی در مجلس بزرگداشتی كه از سوی جمعی از روحانیون و شخصیتهای مبارز در مسجد ارك تهران برگزار شد، به دعوت آیتالله مرتضی مطهری سخنرانی كرد و برای نخستین بار در این سخنرانی پیشنهاد نمود كه همگان، از عنوان و لقب «امام» برای آیتالله العظمی خمینی استفاده كنند و خود نیز در همان مجلس از آیتالله خمینی با عنوان امامخمینی یاد كرد. این سخنرانی به قدری مورد توجه جوانان و انقلابیون سراسر كشور قرار گرفت كه ده هزار نسخه نوار این سخنرانی ظرف چند هفته نه تنها در داخل كشور بلكه در اقصی نقاط جهان مانند اروپا و آمریكا منتشر شد و در اختیار جوانان علاقهمند و دانشجویان قرار گرفت. پس از این سخنرانی، دكتر روحانی مدتی مخفی و ساواك در همه جا به دنبال دستگیری وی بود. سپس در ماههای محرم و صفر، حجتالاسلام روحانی با نام مستعار «اسلامی» سخنرانی میكرد.
در دی ماه آن سال كه چند شب در شهرستان نهاوند سخنرانی كرد، بعد از سخنرانی شب سوم كه مصادف با حوادث 19 دی ماه قم شده بود، شهربانی نهاوند مأمور دستگیری وی شد كه با تلاش شهید حیدری و دوستانش با لباس مبدّل از نهاوند خارج گردید. دكتر روحانی در حالی كه در سراسر كشور ممنوعالمنبر بود، در اجتماع بزرگ مردم یزد در فروردین 1357 سخنرانی كرد و بعد از سخنرانی توانست از یزد خارج شود و به بندرعباس برود. از آن پس، منزل ایشان در تهران تحت مراقبت دائم ساواك جهت دستگیری وی قرار گرفت. وی به توصیهی دكتر بهشتی و استاد مطهری از كشور خارج شد و مدتی در خارج از كشور به سخنرانی و تبلیغ پرداخت و پس از عزیمت امامخمینی به پاریس به محضر امام شتافت و به ایشان پیوست.
روحانی كه در كنار تبلیغات به ادامهی تحصیل در یكی از دانشگاههای انگلستان پرداخته بود، دیگر نتوانست در آن شرایط به فعالیت تحصیلی خود ادامه دهد و با پیوستن به امامخمینی در پاریس، بهصورت تمام وقت، به خدمت انقلاب درآمد و به سخنرانی در شهرهای مختلف اروپا پرداخت. بدین منظور او با سفر به شهرهای مختلف اروپا، برای دانشجویان ایرانی، از انقلاب و چگونگی حكومت اسلامی سخن گفت. آشنایی وی با محیط علمی و دانشگاهی اروپا و فرهنگ غرب، با ابعاد مثبت و منفی آن، موضوعی تأثیرگذار در جامعیت و نحوهی اندیشه و نظر او در مسائل جهانی و همچنین در تدبیر و مدیریت وی در سالهای بعد از پیروزی انقلاب گردید.
با اوجگیری انقلاب و خروج شاه از ایران، حجتالاسلام روحانی نیز در بهمن 1357، به ایران بازگشت و یكسره به خدمت نظام اسلامی درآمد و مأموریت یافت ارتش فروپاشیده را سر و سامان داده و احیا كند. ضمن آنكه برای تبلیغ به شهرهای مختلف هم سفر میكرد و با گروههای معارض انقلاب چون چپیها و سازمان مجاهدین (منافقین) به بحث و مناظره میپرداخت.
حجتالاسلام دكتر روحانی، نمایندهی مردم در دورههای اول تا پنجم مجلس شورای اسلامی بود. از سال 1364 تا 1366، ریاست قرارگاه مركزی خاتمالانبیاء(ص) را بر عهده گرفت و از همان سال (1364) تا پایان جنگ، مسئولیت فرماندهی ستاد كل پدافند هوایی كشور را نیز عهدهدار بود. دكتر روحانی از سال 1368 كه «شورای عالی امنیت ملی» كشور تشكیل شد، به عنوان نمایندهی رهبر انقلاب وارد شورا شد و هم اكنون نمایندهی ولیفقیه در شورای عالی امنیت ملی و نیز رئیس مركز تحقیقات استراتژیك مجمع تشخیص مصلحت نظام میباشد.
وی از سال 1370 تاكنون عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس كمیسیون سیاسی ـ امنیتی ـ دفاعی آن مجمع میباشد. همچنین در دورهی سوم مجلس خبرگان رهبری، نمایندهی مردم استان سمنان و در دورهی جدید، نمایندهی مردم استان تهران در این مجلس و عضو هیئت رئیسه میباشد. حجتالاسلام روحانی بهدلیل تحصیل در رشتهی حقوق و دریافت دانشنامهی دكترای این رشته، عمدتاً با نگاه حقوقی به مسائل مینگرد. همین نگرش باعث شده كه نظرات او دربارهی مسائل و موضوعاتی مانند تسخیر سفارت آمریكا و حضور در عرصهی جهانی، با دیدگاه برخی صاحبنظران سیاسی كشور تفاوتهای اندك، اما دقیقی داشته باشد.
منبع نشر: سایت تبیان
تعداد بازدید: 818