15 تیر 1392
رسول صدرعاملي كارگردان سينماي ايران بعد از نمايش فيلم «خونبارش» درباره آن گفت: همه شخصيتهاي فيلم واقعي بودند و حتي كسي كه باعث لو دادن اينها شده بود هم حاضر شده بود نقش خودش را بازي كند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی انقلاب اسلامی، خبرگزاری مهر خبر داد، مراسم «عصر خاطره با هنر مبارزه» چهارشنبه شب 12 تيرماه 92 با حضور رسول صدر عاملي، مرضيه حديدچي (دباغ) و دخترش رضوانه حديدچي، نادر طالب زاده، كاوه سماك باشي، فرزندان زنده ياد امير قويدل، محسن علي اكبري و مالك سراج در موسسه رسانهاي اوج برگزار شد.
در ابتداي اين مراسم فيلم «خونبارش» به نويسندگي و كارگرداني امير قويدل نمايش داده شد و بعد از آن جعفر خسروي مجري برنامه از مرضيه و رضوانه حديدچي دعوت كرد تا روي سن آمده و ضمن تجليل از آنها خواست تا درباره دوران مبارزه و چگونگي آن توضيح دهند.
مرضيه حديدچي با اشاره مختصري به فعاليتهايش در طول عمر 74 ساله خود از مبارزههاي مسلحانه و غير مسلحانه خود در كسوت آموزشي و انتشار اطلاعيه و... سخن گفت و بيان كرد: من زماني كه سال نهم دبيرستان بودم از راديو عراق فرمايشات حضرت امام خمینی(ره) را يادداشت ميكردم و تا حد امكان آنها را با كاربن تكثير مي كردم. اين نحوه تربيت و هدايت از همان ابتدا در خانه ما بنيان گذاشته شده بود. كلاسها و فعاليتهاي فرهنگي در منزل ما برگزار ميشد كه محوريت آنها بر عهده مادر بود. مثلا گروه تئاتري بود كه جهت فكري آن را مادر مشخص ميكرد و ظلم ستمشاهي را از اين طريق نشان مي دادند.
وي همچنين در تبيين نقش پدر و مادر در خانواده بيان كرد: اگرچه پدر همفكر و همراه بود اما خط دهنده اصلي و سكاندار خانه مادر بود و افتخار ماست كه فرزند چنين مادر مبارزي هستيم.
مرضيه دباغ با اشاره به كتابي كه در آن زمانها از آيت الله مهدوي كني دريافت كرده است گفت: اين كتابي بود كه درباره سياههاي آمريكا نوشته شده بود و مربوط به سالهاي حدود 1346 مي شود من اين اجازه را از آيت الله مهدوي كني گرفتم تا كتاب را به صورت نمايش اجرا كنم. ما نمايش را روزهاي پنج شنبه عصر اجرا مي كرديم و نمايش تاثير بسياري روي تماشاگران داشت.
در ادامه رضوانه حديدچي نيز به حدود چهار و نيم ماه زمان زندان خود در دوران قبل از انقلاب اشاره و اظهار كرد: در اين چند ماه زندان به علت مسايل متفرقهاي كه پيش آمده بود و آزار و اذيتي كه در اين مدت شدم مرا به بيمارستان شهرباني منتقل كردند البته دستها و پاهايم را با دستبند بسته بودند.
دختر مرضيه دباغ در پاسخ به اين سوال مجري كه آيا اين خاطرات هنوز براي شما زنده است پاسخ داد: اينها اگر جزء اعتقادات راسخ ما باشد به هيچ وجه از ما جدا نيست.
در بخش ديگري از اين برنامه دو نفر از همرزمان شهيد قاسم دهقان، بازيگر نقش قاسم در فيلم «خونبارش» روي صحنه آمدند و درباره سابقه آشنايي خود با اين شهيد و همچنين اخلاق و روحيات او سخن گفتند.
مالك سراج بازيگر فيلم هاي «ملكه» و «زخم شانه حوا» نيز كه مدتي با شهيد قاسم دهقان همرزم بوده است به يكي از فيلمهاي مشترك خود با وي اشاره و بيان كرد: در فيلم «قطعهاي از بهشت» من ميديدم كه قاسم دهقان به سختي راه ميرود و حتي نفس ميكشد. اطلاعي نداشتم كه وي جانباز است. به كاگردان گفتم بدن دهقان ديگر جواب نميدهد و از او خواستم تا فيلمنامه را به گونهاي بنويسد كه قاسم در بخشي از فيلم زخمي شده و بعد حذف شود. وقتي اين موضوع به او گفته شد، همان جا بر روي زمين نشست و گريه كرد.
سراج ادامه داد: دهقان در آنجا گفت من براي شهرت به سينما نيامدهام و حتما دليلي داشته است كه در جنگ شهيد نشدهام و حالا ميخواهم اداي دين كنم. در نهايت در يكي از سكانسهاي فيلم «قطعهاي از بهشت» كه بايد يك انفجار شكل ميگرفت در گودالي پريد و شهيد شد.
راما قويدل در ادامه اين گفتوگوها از پدرش ياد كرد و گفت: فيلم «خونبارش» از چند جهت اثر ويژهاي است. اين كه اولين توليد سينماي ايران بعد از انقلاب است و جاي دادن اين همه اعتقاد در رسانه كار سادهاي نيست.
همچنين در بخش پاياني اين مراسم از رسول صدرعاملي و نادر طالبزاده دعوت شد تا روي سن بيايند. طالب زاده درباره فيلم اظهار كرد: من قبل از ديدن «خونبارش» توقع داشتم كه فيلم ضعيفی ببينم اما اينطور نبود. اولا بسيار آموزنده بود و تركيب خوبي از مستند و درام در آن شكل گرفت اما من تشخيص ندادم در اين كار كدام قسمتش درام بود و كدام قسمت مستند.
صدرعاملي نيز گفتگوي خود را با نقل خاطرهاي از دوران همراهي با حضرت امام خمینی(ره) در پاريس شروع و بيان كرد: من سه ماه به عنوان خبرنگار يكي از روزنامهها در نوفل لوشاتو بودم آنجا مسايل و مشكلات ما را دختر جواني حل ميكرد كه به سه زبان فارسي، انگليسي و عربي سخن ميگفت. ما به اين خانم كه همان مرضيه دباغ است خواهر طاهره ميگفتيم.
اين كارگردان سينماي ايران درباره چگونگي شكل گيري داستان «خونبارش» و نقدي كه طالبزاده به آن وارد كرد، پاسخ داد: من و امير قويدل وابستگي خاصي به هم داشتيم. به محض اينكه انقلاب شد من در معيت حضرت امام (ره) با همان پرواز معروف به ايران آمديم و قويدل بعد از سه روز گفت ميخواهم فيلم بسازم. من گزارشي از فرار اين سه سرباز خواندم. قاسم دهقان را پيدا كردم و با او صحبت كردم. علي رغم سن اندكي كه داشت از روحيه قوي برخوردار بود. به قويدل گفتم به يك شرط حاضرم اين فيلم ساخته شود كه همه شخصيتهاي فيلم خودشان باشند.
كارگردان «گلهاي داوودي» شخصيتهاي فيلم «خونبارش» را واقعي دانست و دراين باره بيان كرد: به اين ترتيب خواهر، مادر حتي داماد سردار دهقان در اين فیلم حضور پيدا كردند. حتي كسي كه باعث لو دادن اينها شده بود هم حاضر شده بود نقش خودش را بازي كند.
اين نويسنده و كارگردان اظهار كرد: هيچ مقامي «خونبارش» را توصيه نكرد و بر اساس شوق فردي قويدل بود. او براي اين كار از هيچ چيز فروگذاري نكرد. با اين حال با اين فيلم مثل نذري برخورد شد و تلويزيون 2000 نسخه اين فيلم را كپي كرد و در مساجد آن را پخش كرد. داستان اين فيلم خاطرههاي زيادي دارد و حالا امروز براي من اتفاق مهمي است كه بعد از 34 سال از داستان «خونبارش» سوال ميشود.
نويسنده فيلمنامه «ميخواهم زنده بمانم» در پايان سخنان خود از تلاشهاي زنده ياد امير قويدل براي سينماي ايران سخن گفت و يادآور شد: شهيد قاسم دهقان بعد از اين فيلم وارد عمليات جنگ شد. اين فيلم ويژگيهاي زيادي داشت كه آن را ماندگار كرد. سينماي ايران و بخصوص انقلاب به شدت مديون امير قويدل است. حالا اين نسل بايد قدر اين سينما را بدانند چون با يك كشف و شهود و با يك تلاش ناشي از شوق فردي به اينجا رسيده است.
نادر طالبزاده نيز در ادامه درباره اينكه چرا «خونبارش» در اين سالها متروكه مانده است؟ گفت: يك مساله شتاب زمان است. مابعد از 34 سال تازه جا افتاده ايم. اين طمانينهاي كه الان وجود دارد به تدريج شكل گرفته است و ما امروز به اين نتيجه رسيدهايم كه به طور جدي فيلمي بسازيم كه تاثير بينالمللي داشته باشد.
در پايان اين مراسم از بانوان مرضيه حديدچي (دباغ) و دخترش رضوانه حديدچي، رسول صدر عاملي و از راما و سينا قويدل فرزندان زنده ياد امير قويدل تجليل شد. در این مراسم نسخه کامل 122 دقیقهای «خونبارش» به نمایش درآمد . مجری این برنامه اعلام کرد که قرار است برنامههای «عصر خاطره با هنر مبارزه» در قالب یک برنامه از تلویزیون پخش شود.
خلاصه داستان فیلم «خونبارش» محصول سال 1359 چنین است: روز هفدهم شهریور 1357 در جریان درگیری نظامیان با مردم در میدان نظام آباد و خیابان سبلان سه سرباز پادگان قصر به نامهای محمد محمدی خلص، علی غفوری سبزواری و دهقانی سنگستانی که نمیخواهند دست به خون مردم بیآلایند با اسلحههای خود به مردم میپیوندند. فرماندهان نظامی گروهی را مامور دستگیری آنها میکنند. نیمه شب به مخفی گاه سربازان فراری یورش میبرند و محمدی خلص شهید و دو سرباز دیگر مجروح و دستگیر میشوند.
تعداد بازدید: 1240