20 مرداد 1392
مریم ابراهیمی
مقدمه
انقلاب مشروطه مهمترین تحول اجتماعی در ایران در آغاز قرن بیستم است و از مهمترین انقلابهای اجتماعی خاورمیانه محسوب میشود. و به گونهای محور تحولات اجتماعی ایران، در اواخر عصر قاجاریه و بعضاً پهلوی و همچنین تأثیرگذار در جنبشهای ضد استعماری جهان به ویژه آسیا به خصوص در هندوستان و افغانستان (پاولویچ، 1330 ش ـ1951م:82ـ81) ذكر شده است. این انقلاب همانند انقلابهای روسیه، چین و مكزیك جزئی از نهضت جهانی انقلابات در اوایل قرن بیستم نیز به شمار میآید.
با توجه به اهمیت این انقلاب و میزان تاثیرگذاری آن درتحولات بعدی جامعه ایران در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فكری ـ فرهنگی بررسی و شناخت نقش عوامل مؤثر در شكل گیری آن ضروری می باشد و در این میان پر واضح است كه نیروهای اجتماعی نقشی تعیینكننده در روند انقلاب مشروطه داشتهاند. حال این پرسش مطرح است كه كدام نیروهای اجتماعی در روند شكلگیری و تدوام انقلاب مشروطه مؤثر بوده و هر یك چه میزان تاثیرگذار بوده است؟ این تحقیق در واقع پاسخی به این پرسش می باشد كه ابتدا به شرایط اجتماعی و تركیب اقشاری جامعه ایران با ذكر برخی ویژگیهای برجسته آن به صورت اختصار پرداخته شده و سپس نیروهای مؤثر به طور اخص در شكل گیری و تا حدودی تداوم انقلاب مورد بررسی قرار میگیرد و نهایتا حاصل تحقیق تحت عنوان سخن پایانی ارائه میشود.
قشربندی اجتماعی انقلاب مشروطیت
در ابتدا برای ارائه تصویر روشنتری از این دوره به عنصر جمعیت و مختصات اجتماعی آن میپردازیم.
1. جمعیت ایران در عصر مشروطیت بین نه تا ده و نیم میلیون برآورد شده است كه در اوایل قرن بیستم بیش از نصف جمعیت ایران را دهقانان، یك چهارم آن را ایلات و یك پنجم را شهرنشینان تشكیل میدادند كه بخش اعظمی از شهرنشینان نیز به كار كشاورزی اشتغال داشتند؛ به این ترتیب می توان گفت ایران یك كشور فلاحتی بود.
ویژگیهای عمده جمعیت ایران در دوره مشروطیت عبارت است از :
– غالب جمعیت كشور فاقد سواد و تحصیلات بوده اما از هوش و درایت بالایی برخوردار بوده است.
– جمعیت شهری كم و عمده جمعیت كشور در روستاها زندگی می كنند.
– مردم مذهبی و شیعه هستند و گرایشهای دینی در تحركات اجتماعی مؤثر بوده است .
– در آغاز جنبش، مطالبات تودههای اجتماعی مشخص و تعریف شده نبوده است.
– روحانیت گروه اصلی و مرجع در بسیج گروههای اجتماعی بوده است.
2. ایلات و عشایر
بیش از دو میلیون نفر از جمعیت ایران ایلات و عشایر بودند كه بر اساس مناسبات جامعه عشیره ای از رؤسای ایلات و عشایر اطاعت پذیری محض داشتند. این وضعیت موجب توانمندی خاص رؤسای ایلات گردیده و آنان را به یكی از بازیگران مهم تحولات سیاسی و اجتماعی عصر مشروطه تبدیل نمود.
3. كارگزاران دولتی، اعضای وزارت خارجه و عناصر تحصیلكرده ای كه از نخبگان حكومتی و مؤثردر اداره كشور بودند، گروهی كه از دولت حقوق دریافت میكردند اما متاثر از تحولات غرب بودند و خواهان تغییر در كشور و عمدتاً موضع مخالف حكومت داشتند.
4. روشنفكران و عناصر تحصیلكرده و متأثر از پیشرفتهای دنیای غرب كه به دو گروه وابسته و غیروابسته تقسیم میشوند.
5. سرمایه داران و تجار غیروابسته و وابسته (كمپرادور: دلال): این طبقه اجتماعی از دوران محمد شاه در ایران شكل گرفته بود. از قدرت اقتصادی رو به تزایدی برخوردارند. افراد متحصن در سفارت انگلیس توسط این گروه پشتیبانی مالی می شدند. و انجمنهای مخفی را مورد حمایت مالی قرار می دادند و حبل المتین را خریداری و برای علمای نجف میفرستادند.
6. از گروههای دیگر زنان هستند كه در طیف كاملاً گسترده و چشمگیری فعالیت می كنند.
7. از دیگر گروههای اجتماعی مؤثر در انقلاب مشروطیت علما هستند که در داخل و خارج از ایران به نحوی درگیر با جریانات و تحولات این دوره بوده اند.
8. دو دولت استعمارگر روسیه و انگلیس نیز توانسته بودند در بین اقشار یا گروههای صاحب نفوذ و مؤثر در انقلاب مشروطیت عوامل نفوذی را جذب و از آنها در راستای اهدافشان در شرایط مختلف استفاده نمایند.
نیروهای مرجع در انقلاب مشروطیت
در بررسیهایی كه در رابطه با نقش نیروهای اجتماعی مؤثر در انقلاب مشروطیت انجام شده اظهارنظرهای متفاوتی وجود دارد :
برخی صاحب نظران غربی چون سایكس نقش روشنفكران را در انقلاب مشروطه برجسته می دانند. ماركسیستهای اصول گرای ایرانی و روسی در تفسیرهایشان انقلاب مشروطیت را انقلاب بورژوای معرفی نمودهاند كه توسط طبقه بازرگانان كه طبقات زمیندار و قدرتهای خارجی را سد راه دموكراسی مورد نظر خویش میدیدند رهبری شدند. (فوران،1377: 329)
برعكس این جماعت مورخان ایرانی مثل كسروی و ناظم الاسلام كرمانی در آثارشان بر نقش اندیشهها به ویژه مفاهیم غربی در مشروطه خواهی و قانون اساسی و ناسیو نالیسم تأكید میكنند و تاریخنگارانی مثل كدی و لمبتون كه در مقوله تحلیل ماركسیستی قرار نمی گیرند معتقد به اتحاد طبقاتی در انقلاب مشروطه اند.
دیدگاه آبراهامیان كه به بینش ماركسیستی نزدیكتر است از «دو طبقه متوسط» به عنوان نیروهای اجتماعی مؤثر در انقلاب مشروطه نام برده است كه یكی از این دو شامل بازاریان سنتی، بازرگانان، پیشه وران و روحانیون میشدند و اینها «طبقه متوسط متمكن» را تشكیل می دادند و دیگری را روشنفكران جدید تشكیل می دادند كه به اعتقاد وی طبقه اول بیش از طبقه دوم قدرت و نفوذ داشتند. (فوران،1377 :61)
برخی نیز رهبری جنبش مشروطیت را در عهده علمای تهران و در رأس آن آیت الله سید محمد طباطبایی و سید عبدالله بهبهانی دانستهاند.
نیروهای دخیل در انقلاب مشروطیت
علما و روحانیت
روحانیت از اواسط دوره صفوی نفوذ سیاسی فراوانی یافت. به طوری كه مقدس اردبیلی شاه عباس اول را بانی ملك عاریه مینامد و شاه عباس با تواضع خود را «كلب آستان علی» میخواند. در دوران فترت (سقوط صفوی تا ظهور قاجارها) تا حدودی از نفوذ آنها كاسته شد. بعد از آن با كوشش سلاطین قاجار كه از داشتن ریشههای عمیق ملی ـ مذهبی در این سرزمین بی بهره بودند، برای حكومت تازه تأسیس خویش به این بسط قدرت كمك كردند و موجب احترام و تكریم بسیار نسبت به علما شدند.
اما به نظرمی رسد علما وروحانیت توانستند از میان نیروهای اجتماعی در دوره مشروطه با زمینهها و تمهیداتی كه از قبل فراهم گردیده بود مشاركت و فعالیت برجستهتر و نقش تعیین كنندهای داشته باشند و تعدادی از آنها در شمار رهبرا ن مشروطه به حساب آیند. اعتقادات مذهبی مردم ونفوذ روحانیت در بین اقشار مختلف جامعه؛ دو عامل مهمی بود كه آنها را قادر ساخت نقش رهبریت بسیج گر را در انقلاب ایفا كنند. آنها از داخل و خارج تاثیرگذار در انقلاب مشروطیت بودند و حداقل تا پایان استبداد صغیر نقش محوریشان در بسیج مردم و پیشبرد روند انقلاب غیر قابل انكار است. این واقعیت را موافقین و مخالفین روحانیت به طور صریح یا تلویحی اذعان نموده اند. آن دسته از روحانیون بزرگی كه در خارج از ایران بودند از همان آغاز انقلاب مشروطه از مشروطه خواهان به ویژه رهبران روحانی آن هواخواهی و حمایت میكردند. واقعیت آن است كه اكثر روحانیون از مجتهدان رده بالا تا درجات پایین تر و طلبههای جوان انگیزهها و دلایل واحد و یكسانی در مراحل مختلف انقلاب نداشتند و دلایل ایدئولوژیكی و انگیزههای اجتماعی در جانبداری و یا مخالفت آنها از انقلاب در مراحل مختلف خاصه در مراحل اولیه آن دخیل بوده است.
روشنفكران
جریان روشنفكری در ایران عمدتاً متأثر از پیشرفتهای دنیای غرب بوده است و عوامل متعددی در شكلگیری و تداوم آن مؤثر بوده است. روشنفكران این عصر غالباً به میزانی كه به غرب روی كرده بودند از مذهب روی گردانده بودند و به قولی آنها تحت تأثیر مشروطهخواهی، ناسیو نالیسم و سكولاریسم؛ گذشته را رد میكردند و حال را زیر سؤال میبردند و در جستجوی نگرش نوینی نسبت به آینده بودند. (آبراهامیان، 1379 :103)
در مصداق روشنفكر تعاریف مختلف است. ریچارد كاتم می نویسد روشنفكر در ایران به كسی گفته می شود كه تحصیلات عالی داشته باشد و تمامی طبقه صاحبان مشاغل تخصصی را شامل میگردد.
حضور جریان روشنفكری در شكل گیری و تداوم و حتی بهرهگیری از ثمرات انقلاب كاملاً ملموس و غیر قابل انكار است به خصوص در نشر اندیشه و مفاهیم مشروطه خواهی و به ویژه در منطقه آذربایجان (تبریز)، كه در آنجا نقش روشنفكران چشمگیرتر از سایر مناطق حتی به قولی از تهران بوده است. و آن بدان جهت بوده كه منطقه آذربایجان به طرق مختلفی متأثر از اندیشههای انقلابی و قانون خواهی كشورهای همجوار یعنی روسیه و عثمانی بوده است. برخی را اعتقاد بر آن است كه در انقلاب مشروطه تبریزیان جلوتر از تهرانیها بودند و تبریزیها مفاهیمی مثل قانون و مشروطه را كه از آن سوی مرزها گرفته بودند به انقلابیون تهران القاء نمودهاند.
روشنفكران به لحاظ وابستگی سیاسی به دو گروه وابسته و غیر وابسته تقسیم میشوند. همچنین بخش روشنفكری در خدمت سلطنت طلبان مستبد را عده ای از مقامهای عالیرتبه دولتی تشكیل می دادند. آنها از لحاظ خانوادگی، فرهنگی و خدمت شغلی به دربار وابسته بودند. از اینها نیز عده ای در حزب محافظهكار و بعضی در مجلس و كابینه بودند. شاهزاده عبدالحسین میرزا تحصیلكرده اروپا و بزرگ خاندان اشرافی فرمانفرما و داماد مظفرالدین شاه یكی از افراد این دسته بود. او در دوران تصدی حكومت كرمان در سال 1285ـ1286 كمك ارزشمندی به مشروطیت كرده بود. (آبراهامیان ، 1379 : 32) عده ای دیگر از روشنفكران، كه هوادار و پشتیبان انقلاب مشروطه بودند.
به طور كلی جریان روشنفكری، در روزنامهها در نقش سردبیر و روزنامه نگار، شاعر و مترجم، استاد، معلم و صاحبان مشاغل تخصصی (پزشكان و مهندسان) و بعضی از اعضای دیوانسالاری به انحاء مختلف به انقلاب كمك كردند. بخش اعظم متعلق به این گروهها صمیمانه از انقلاب جانبداری مینمودند و بیشتر اندیشههای راهبر و پیشرو و نیز تاْمین كادرهای مشروطیت از همین گروهها بود. روشنفكرانی چون صنیعالدوله و برادرانش در تدوین نظامنامهی مجلس و ایفای نقش نمایندگی و درصدی كمتر در نخستین كابینههای مشروطیت، نقش ابزاری تعیینكننده داشتند. در خصوص وزن گروه روشنفكری اظهارات مختلفی است از نظر كسروی، ناظمالاسلام، ملكزاده و غربیانی مثل سایكس كه در برداشتهای آنها تأكید بر نقش اندیشه شده نقش روشنفكران برجستهتر نشان داده شده است. برخی هم چون فوران آنها را از طبقه خرده بورژوا میدانند كه نقش فعالی در رهبریت جنبش در كنار روحانیون داشته اند. (فوران، 1377 : 329)
برخی چون ریچارد كاتم نقش این گروه را ناچیزتر از دو گروه دیگر یعنی روحانیون و بازرگانان میدانند، وی معتقد است سنت عدم مشاركت در سیاست مانع از آن شد تا در انقلاب نقش مهمتری ایفا كنند. (ریچارد كاتم، 1371 :40- 39)
گفتنی است در اینكه نفس حركت روشنفكران و طرح شعار و خواست قانون، آزادی و مساوات بسیار مهم و مثبت در انقلاب مشروطیت بوده است، شكی نیست اما نمی توان این نكته را هم نادیده گرفت كه بسیاری از این روشنفكران خود از شناخت عمیقی نسبت به آنچه میخواستند برخوردار نبودند و یا در بسیاری از موارد منافع شخصی را بر منا فع ملی ترجیح میدادند.
بازرگانان
بازرگانان كه در این مقطع منافع شغلیشان در نتیجه سیاستهای اقتصادی دولت مورد تهدید واقع شده بود روحیه محافظهكارانه خود را از دست داده بودند و اتحادیه صنفی قویای را به وجود آوردند كه موجب منزلت اجتماعی و اهمیت اقتصادی آنها گردید. آنها از ورشكستگی دولت ناراضی و از امنیت مالكیت طرفداری میكردند و بسیاری نیز با سیاست اعطای مزایای تعرفهای برای سرمایهداران خارجی و بانكهای بیگانه مخالفت داشتند. از طرفی ارتباط قشر بازرگان با دول خارجی و آشنایی با تمدن جدید موجب افكار نوینی در بین آنها و انتقال آن به سایر بخشهای جامعه می شد. به این ترتیب مؤثر در شكل گیری و تداوم انقلاب مشروطیت بودند.
قشر بازرگانان با توجه به همدلی به این طرف یا آن طرف مبارزه به دو دسته موافق و مخالف مشروطه قابل تفكیك میباشند:
سرمایه داران و یا تجار وابسته كه از دوران محمد شاه در ایران شكل میگیرد و از قدرت اقتصادی رو به تزایدی برخوردار بودند. این دسته از بازرگانان عمده و آنهایی كه به سرمایهداری خارجی وابسته بودند به نظر میرسد از همان اوایل به شدت به مخالفت با مشروطیت برخاستند. (فوران، 1377 : 273ـ 272)
گروه دیگری از بازرگان نیز بودند كه نقش مهمی در روند انقلاب مشروطیت ایفا كردند و در جریان سه بار بستنشینی و نیز در مجلس اول حضورشان بیش از سایر طبقات و گروهها بود. متحصنین در باغ سفارت و انجمنهای مخفی مورد حمایت مالی این گروه قرار داشتند. علاوه بر این بازرگانانی كه در داخل بودند عده ای از بازرگانان تبریزی مقیم خارج خاصه استانبول بودند آنها نیز از پشتیبانان نهضت مشروطیت به شمار میرفتند. توسط عده ای از همین بازرگانان روزنامه حبلالمتین خریداری می شد و برای علمای نجف فرستاده می شد. اما پایگاه اقتصادی بازرگانان به عنوان نخبگان ثروتمند، سرانجام باعث شد تا از انقلاب احساس خطر كنند و تغییر موضع دهند كه در این میان بازرگانان میان حال احتمالاً مدت طولانی تری از انقلاب حمایت كردند. هر چند بعضی از آنها به پیروی از روحانیت به انقلاب پیوسته بودند و عدهای نیز به خاطر بیثباتی سیاسی و اقتصادی حاصل از انقلاب از آن كناره گرفتند و سرانجام بخش اعظم بازرگانان حمایت خود را از انقلاب پس گرفتند. (فوران، 1377 : 273-272)
ماركسیستهای اصولگرای ایرانی و روسی هم انقلاب مشروطه را انقلاب بورژوایی دانسته كه رهبری آن را بازرگانان داشتند.
پیشه وران و اصناف
پیشه وران و اصناف كه شامل: صنعتگران و وردستها و شاگردها و دكان داران خرده پا و طبقه كارگران شهری در حال پیدایش بودند پشتوانه توده ای انقلاب تلقی شده اند و آنها از بست نشینی بزرگ 1285 تهران تا مقاومت در برابر روسها در تبریز در1290 همه جا پیشگام انقلاب بودهاند. در مجلس اول 32 كرسی به 105 صنف و ده كرسی به بازرگانان اختصاص داشت. اما در مجلس دوم تعداد كرسیهای اصناف كاهش یافت و همین امر موجب شد كه از تندرویهای مجلس دوم كاسته شود. در سركوب مردم تبریز1290ش هجده نفر از سی نفر تبریزی اعدام شده، صنعتگر و مغازه دار بودند و اینها نهایتاً در نتیجه ائتلاف رؤسای ایلات و سایر عناصر نخبه كه در آخرین مراحل انقلاب به صحنه آمدند كنار نهاده شدند. (فوران، 1377 : 273-272)
در خصوص كارگران هم میتوان گفت با روند گرایش فزاینده به شهرنشینی در آغاز قرن بیستم در ایران، سیر مهاجرت دهقانان به صورت یك جریان دائم و شتابگیرنده به تهران و سایر شهرهای بزرگ ادامه یافت. این مهاجرین تحت عنوان كارگر قلمداد میشدند كه اغلب آنها شغلهای موقت و غیر تخصصی داشتند. چنین افرادی به طور معمول از لحاظ بینش سیاسی نسبت به كارگران ماهر و آموزش دیدهای كه در كارخانهها كار میكنند و در مرز رسیدن به آگاهی سیاسی هستند در سطح پایین تری قرار دارند، اما نسبت به گذشته از افق دید بازتری برخوردار میباشند و نفوذ و تاثیر بیشتری هم دارند در عین حال فاقد هر گونه سمتگیری سیاسیاند و كسان دیگر آنها را رهبری میكنند. این دسته كارگران تنها به هنگام كمبود نان و بلوای ناشی از آن به فعالیت سیاسی خود انگیخته شدهاند و چون این نوع بلواها در هر دو رژیم استبدادی و مشروطیت روی داده است می توان گفت كارگران غیرماهر در این بلواها، نسبت به استبداد یا مشروطه جهتگیری خاص سیاسی نداشتهاند.
جنبش كارگری در ایران با ظهور انقلاب مشروطیت پدید آمد و با افول آن از میان رفت. كارگران از نظر تعداد محدود بودند اما حمایت گستردهای از انقلاب داشتند و به علت همین محدویت نتوانستند همانند پیشهوران، روحانیون و بازرگانان نقش قاطعی ایفا كنند. (فوران، 1377 : 274)
آنها اگر چه از حامیان انقلاب بودند اما به دلیل تعداد اندك چندان تاثیری در آن نداشتند. پس برخلاف نظر ماركسیستها میبینیم كه به جای انقلاب بورژوایی با یك حركت مردمی، دموكراتیك، تودهای و شهری رو به رو هستیم كه طبقههای رو به زوال ما قبل سرمایه داری (پیشهوران) و روشنفكران و كارگران و تا حدودی دهقانان و... (طبقه خرده سرمایهدار) در شكلگیری آن شركت داشتند. (فوران ،1377: 272)
زنان
ایراد سخنرانیهای آتشین و جنگیدن در كنار داوطلبان مبارز از جمله فعالیتهای زنان به نفع مشروطیت بود. و گاه نیز در جنگها زنان شركت میجستند. در یكی از جنگهای آذربایجان وقتی درگیری پایان یافت در میان كشته ها بیست جسد متعلق به زنانی بود كه لباس مردان را پوشیده بودند . (فوران، 1377 :285) و البته پس از مشروطه به تدریج حضور زنان در عرصههای اجتماعی و همچنین در دفاع ازمنافع ایران در مقابل بیگانگان پررنگ تر شد. به طوری كه در پی اولتیماتوم روسیه 1290ش هزاران زن كفن به تن كردند و همراه مردان آمادگی خود را برای دفاع اعلام كردند. سیصد زن مسلح به مجلس رفتند و به نمایندگان توصیه كردند در برابر روسیه پایداری كنند.
فوران می نویسد: «محروم كردنشان از حق رأی نیز آْنان را از مشاركت در آموزش سیاسی و سایر اشكال فعالیت مثل تأسیس مدرسه و روزنامه باز نداشت، زنان دهها انجمن خاص خود را برپا كردند». (فوران، 1377 :276) نمونههای زیادی از فعالیتهای زنان در تاریخ این دوره ثبت شده است.
اجتماعات زنان به طور معمول در مسجد سپهسالار انجام می گرفت و گاهی سلاح نیز همراه داشتند. زنان ابتدا به خاطر مجلس، قانون اساسی و سپس جمع آوری وجوه بانك ملی و تحریم پارچههای خارجی در نهضت فعال شدند. در این مرحله تعداد قابل توجهی در پشتیبانی مردان و درخواست روحانیون به مبارزه پرداختند و به محض آنكه هدفهای اولیه انقلاب حاصل شد ائتلاف گروهها دستخوش تزلزل گردید. مباحث بحث انگیز پیرامون تحصیل زنان، قانون جدید انتخابات و خواستاری حق رأی برای زنان و مخالفت با جنبههایی از جامعه سنتی مردسالاری از طریق نشریهها و انجمنهای مختلف طرح و دنبال شد.
غالب زنان فعال در این دوره ویژگی تقید دینی را در نوشتهها و اظهار نظرهای خود داشتند، ولی پیشرفت و آزادیهای زنان در ممالك خارجه را نمونه و الگو ذكر می كردند این نكته نشان خاستگاه طبقاتی این زنان نیز میباشد. در داخل این انجمنها گرایش واحدی وجود نداشت. اتحادیه غیبی نسوان مسائل اقتصادی سیاسی كشور را نقد میكرد و از حقوق زنان طبقه پایین عمدتاً دفاع میكرد و اینها از روحانیون محافظه كار حمایت میكردند. برخی به بحث در مورد فرهنگ مردسالاری، حجاب، چند همسری و حق طلاق می پرداختند. بررسی نامهها، مقالهها و گزارشهای روزنامههای دوره انقلاب مشروطیت نشان میدهد كه نهضت مبارزه برای حقوق زن عمدتاً ریشه در انقلاب مشروطیت دارد.
ایلات و عشایر دهقانان
ایلات و عشایر دهقانان گروه دیگری از جمعیت ایران را شامل بودند. در این دوره بیش از دو میلیون نفر ایلات و عشایرند یعنی حدود یك چهارم جمعیت ایران را تشكیل می دادند. در جامعه ایلاتی بر مبنای مناسبات عشیریی مردم اطاعت پذیری محض از رؤسایشان داشتند و از سویی داشتن نیروی مسلح ازضروریات زندگی ایلی بوده است و در اختیار داشتن این دو مؤلفه دو اهرم قدرت برای سران ایلات و عشایر فراهم نموده و این توانمندی موجبی بود كه در آن شرایط آنها از بازیگران مهم تحولات سیاسی و اجتماعی عصر مشروطه گردند.
برخی از اینها چادرنشین و شبانكاره بودند و برخی در روستاها اسكان یافته بودند كه میان آنها تفاوت زیادی وجود دارد. آنها در وفاداری نسبت به دولت در یك طیف متنوعی قرار میگیرند به طوری كه خصومت شدید تا وفاداری صادقانه در این طیف به چشم میخورد. (ریچارد كاتم، 1371 :53)
محمدعلی شاه با كمك نیروی تعدادی از همین قبایل علیه مشروطه خواهان تبریز و همچنین بعد از سقوط به منظور باز پس گیری تاج و تخت خویش اقدام كرد. از سویی بختیاریهای ایالت اصفهان در سال 1288ش به جهت پشتیبانی از مشروطیت به یك قدرت ملی تبدیل شدند. در معدود مواردی رهبران بختیاریها انگیزههای آزادیخواهانه داشتهاند اما در عین حال دوستی با بریتانیا وتصمیم به تضعیف نفوذ روسیه نیز در این میان مد نظر بوده است. خلاصه اینكه قبایل و ایلات ضمن اینكه انگیزه چندانی برای جنگیدن به نفع یكی از دو طرف نداشتند، اما در بی ثبات كردن اوضاع كشور در فاصله سالهای1284ـ1290ش نقش آفرینی داشتهاند و این امر بر افزایش مشكلات داخلی تأثیر نهاد و اوضاع را برای مداخله قدرتهای بزرگ و ضد انقلاب آماده ساخت. (فوران، 1377 :280)
در اوایل قرن بیستم كشور ایران یك كشور فلاحتی بود. در برآوردهای انجام شده بیش از نصف جمعیت را دهقانان تشكیل می دادند. كه با عشایر 80 درصد جمعیت ایران را تشكیل می دادند و این جمعیت بزرگ میتوانستند بر هر روند اجتماعی تأثیرگذار باشند. برخی بر این عقیدهاند كه دهقانان در انقلاب مشروطیت مداخلهای نداشتند اما وقایع ثبت شده حكایت ازحضور آنها دارد از جمله موارد ذكر شده روستاییان در سال 1284ش، خارجیان و مأموران مالیاتی را از چند روستا اخراج كردند، در چندین روستا دست به تشكیل انجمن زدند و مالیات جمع میكردند، در جاهایی از پرداخت بهره مالكانه امتناع می ورزیدند (اتحادیه، 1375 :52) و یا همراه با سایر اهالی از پرداخت مالیات خودداری می كردند. (اسناد وزارت امور خارجه انگلیس، 1377، گزارش باركلی در مورد اهالی سیستان، ش 313 : 246) و در پاره ای مناطق شمالی انبارهای اربابی را مصادره كردند.
گاه نیز دهقانان اطراف شهر تبریز در برابر ایلات طرفدار شاه ، مقاومت می كردند زیرا این ایلات در محاصره تبریز در سال 1287ش روستاها را مورد تاخت و تاز قرار می دادند. و گیلان تنها ایالتی بود كه دهقانانش عملاً به جنبش پیوستند. پس این حركتها مشخص می كند این نظر كه دهقانان در انقلاب مشروطیت مداخلهای نداشتند صحیح نیست. این نظر شاید در خصوص دهقانان سراسر ایران در یك جنبش دهقانی سراسری مصداق داشته باشد اما باید تأكید داشت همانطوری كه نمونههایی ذكر شد مواردی از رویدادهای محلی حاد وجود داشته است كه دهقانان به طور جدی درگیر آنها بوده اند پس این قشر در برخی مناطق به شكل فعالی وارد جریان مشروطیت شدند اما بنا بر دلایلی چند نتوانستند به طور عمومی حضور فعالی در این انقلاب داشته باشند. از جمله این دلایل سلطه مالكان بر روستاها، جدایی و پراكندگی روستاها، مشكلات سازماندهی آنان و مشخص نبودن منافع آنها در سطح ملی و... لذا نتوانستند اقدامهایی بیش از عملیات پراكنده جسته گریخته انجام بدهند. (فوران، 1377 :281) و شاید هم روستاییان و ساكنان دهات و قصبات كوچك و ایلات و عشایر از مشروطه چیزی ندانسته اما به دلایل جنگ و اغتشاشات ناشی از انقلاب به ورطه سیاسی كشیده شدند به طور كلی نقاطی كه در معرض جریانهای سیاسی قرار داشتند، آگاهی بیشتری برخوردار بودند. (اتحادیه،1375 :52)
اردوی ضد مشروطیت
طیف گستردهای كه می توان گفت در اردوی ضد مشروطیت دخیل و مؤثر بود فقرات اصلی آن را خانواده و دودمان قاجار و درباریان، وزیران نهادهای كلیدی خاصه نیروهای مسلح تشكیل میدادند. خلاصه اینكه در رأس دولت، حكام ایالتها، شاهزادگان قاجاریه، همه مستمری بگیران و حدود دو هزار درباری بودند كه وسیله معیشت همگی بر اثر قطع بودجه كلان دربار از سوی مجلس محدود می شد. بزرگترین متحدان دولت در برابر انقلاب مشروطیت طبقات زمیندار و در كل ‹‹اعیان›› كشور بودند. اشرافیت زمیندار كه بخش عمده روشنفكران را نیز فرزندان اینها تشكیل میدادند، در اوایل سده بیستم خود را متحد طبیعی خاندان سلطنتی قاجار میدانست و در مجلس اول با وجود این كه برای تهران و تبریز بیش از حد معمول نماینده در نظر گرفته بودند اما باز اكثریت با زمینداران یا وكلای مورد حمایت آنها بود.
اشرافیت زمیندار كه در آن مقطع در آستانه تشكل و سازماندهی بود متوجه شد چه خطری از جانب مشروطیت موقعیتشان را تهدید می كند و چون توان مقاومت را در خود نمیدید و از سویی متوجه شد كه روحانیت و بازرگانان خواهان تغییر نظام هستند لذا قانون اساسی را پذیرفت و سعی كرد با حضور در مجلس شورای ملی از هر نوع اقدام افراطی كه خطری را متوجه مقام و موقعیت اشرافیت می كرد جلوگیری كند. (ریچارد كاتم، 1371 :49) به طوری كه پس از ممنوعیت تیولداری توسط مجلس اول كل طبقه زمیندار از مشروطیت دور شدند و افرادی از اینها از سوی دربار به مقامهای بلند دیوانی در وزارت منصوب شدند. در دوره قاجاریه مقامهای حكومتی كه اغلب ملاكان بودند ، بین 27 تا 40 درصد تعداد نمایندگان مجلس اول را تشكیل می دادند.
از سال 1288 ش زمینداران حتی تا رهبری مشروطیت ارتقا پیدا كردند؛ سپهدار تنكابنی یكی از شاخص ترین آنهاست كه به عنوان وزیر جنگ و نخست وزیر نظام مشروطیت تعیین شد و تا حد زیادی از ظرفیت انقلابی مشروطیت كاست. در مجلس دوم نسبت تعداد نمایندگان، رؤسای قبایل و دیوان سالاری زمیندار قاجار به كل نمایندگان تا 68 درصد افزایش داشت. (فوران، 1377: 282-281)
روسیه و انگلیس
احتمالاً مهمترین دلیل قطع حمایت فعال انگلیس از انقلاب پیمان مخفی 1907م بین روسیه و انگلیس و تقسیم ایران به دو منطقه نفوذ بین این دو دولت و یك منطقه بی طرف بوده است. منافع مادی بریتانیا در ایران مناسبات بازرگانی، میدانهای پر ارزش نفت جنوب قویاً بر اثر این قرارداد كه نوعی ‹‹مصالحه ی تاریخی›› در آسیا بود تضمین شد و بریتانیا بدان وسیله خواست مستملكات خود در هندوستان را حفظ نموده درعوض دست روسیه را در شمال ایران، یعنی عمده ترین كانون انقلاب باز بگذارد. و در واقع با امضای این قرارداد مهر پایان بر حمایت جدی خود از انقلاب زده و مخالفت با نقشههای ضد مشروطه خواهی روسیه را كنار نهاد. گزارشهای متعدد مأموران انگلیس از آن پس حكایت از همكاری و مواضع مشترك آنها در قبال ایران وانقلاب مشروطیت است (ن ك. به اسناد وزارت خارجه انگلیس، 1377) دولت روسیه در سراسر دوران انقلاب مشروطیت به مخالفت علنی و عملی با آن پرداخت.
نتیجهگیری
شرایط اجتماعی ایران در دوره مشروطیت، كم سوادی و بیسوادی اقشار عمومی، فقدان احزاب سیاسی، و مذهبی بودن جامعه گروههای مرجع را مشخصآً به دو یا سه گروه مشخص محدود میكرد كه در بین آنان روحانیون با نفوذ و اقتداری كه داشتند نقش عمدهای در بسیج عمومی و مخالفت با رژیم حاكم ایفا می كردند. در میان روحانیت دو گرایش شیخیه و اصول گرایان نمود بیشتری داشتند و از هر دو گروه، در دو طیف موافقان و مخالفان مشروطه فعالیت داشتند، روحانیت یك كلیت واحد در موافقت یا مخالفت با مشروطه نبود و در مراحل مختلف انقلاب مشروطه به طیفهای مختلف موافق، مخالف و یا موافق مشروط تفكیك می شد. گروه دوم فعال در مشروطه روشنفكران بودند كه به دو بخش متمایز دسته بندی می شدند. مدافعان و مخالفان مشروطه، در خصوص وزن و سهم روشنفكران در مشروطه دیدگاههای متفاوت و متعارضی وجود دارد اما اكثر محققان بر نقش آنها به عنوان یكی از سه گروه مرجع در كنار روحانیان و بازرگانان تأكید و توافق دارند. بازرگانان غیر وابسته كه سیاستهای اقتصادی دولت را تهدیدی برای منافع خود تلقی می كردند از دیگر گروههای مؤثر در انقلاب مشروطه بودند. این گروه به تدریج و با روند انقلاب به صف مقابل انقلاب پیوسته و به مخالفت پرداختند. اغلب زنان گرچه به اقتضای شرایط اجتماعی این دوره فاقد آگاهی سیاسی و یا حساسیت سیاسی ویژه ای هستند اما به دلیل سهم آنان در بنیاد خانواده و ماهیت دینی و ضد استبدادی مبارزه نقش مؤثری در كشاندن مردان به انقلاب و تداوم حضور آنان ایفا می كنند. آنها گرچه حق رأی در مشروطه نیافتند اما منشأ حركتهای جدیدی در ابعاد سیاسی و اجتماعی و به ویژه فرهنگی در این دوره گردیدند به طوری كه می توان از اسناد این دوره استنباط نمود كه نهضت مبارزه برای حقوق زن عمدتاً ریشه در انقلاب مشروطیت دارد و ایلات و عشایر و نیز دهقانان از گروههای دیگر اجتماعی مؤثر بر انقلاب مشروطه بوده اند كه انگیزههای آنان تأثیرپذیر از دیگر گروههای اجتماعی و یا سمت گیری سران ایلات بود. دیگر بازیگران انقلاب مشروطیت دول روس و انگلیس بودند. انگلستان به رغم حمایت اولیه از انقلاب مشروطیت با انعقاد قرارداد 1907 و اجرای مصالحه تاریخی پشتیبانی خود را در تداوم انقلاب قطع نمود و به نوعی همگرایی با سیاست های روسیه در سراسر دوران انقلاب مخالفت علنی و عملی با مشروطیت بوده تن داد. این همگرایی براساس تضمین منافع این كشور در مناطق مد نظرش توسط رقیب دیرینه اش بود.
منابع و مآخذ
اتحادیه (نظام مافی)، منصوره، ( 1375) : مجلس و انتخابات از مشروطه تا پایان قاجاریه، تهران، نشر تاریخ.
آفاری، ژانت، ( 1379): انقلاب مشروطیت ایران 1906ـ 1911م/1285ـ1290ش، ترجمه رضا رضایی تهران، بیستون.
آبراهامیان، یرواند، ( 1379 ): ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی ـ ابراهیم فتاحی، تهران نشر نی، چاپ پنجم.
پاولویچ .م-و-تریا ـ س.ایرانسكی، (1951م-1330ش): ترجمه م، هوشیار، تهران، نقش جهان.
حقیقت، عبدالرفیع، (1375): تاریخ جنبشهای مذهبی در ایران، تهران، كومش.
جواهری، مریم (1380): نقش علما در انجمنها و احزاب، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامی.
رضازاده ملك، رحیم، ( 1377): انقلاب مشروطه ایران (به روایت اسناد وزارت خارجه ی انگلیس ـ كتابهای آبی)، تهران انتشارات مازیار، انتشارات معین.
فوران، جان، ( 1377): مقاومت شكننده (تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سال های پس از انقلاب اسلامی)، ترجمه احمد تدین، تهران، خدمات فرهنگی رسا.
كاتم، ریچارد، (1371): ناسیونالیسم در ایران، ترجمه احمد تدین؛ با مقدمه ی حاتم قادری، تهران، كویر.
مدنی، جلال الدین، (1361): تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات اسلامی، جلد 1و2.
ناظم الاسلام كرمانی، محمدبن علی، (1381): تاریخ بیداری ایرانیان، تهران امیركبیر، چاپ ششم.
منبع: سایت موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
تعداد بازدید: 740