20 مرداد 1392
رحمت مهدوی
شیخ فضلاللّه کجوری مازندرانی معروف به «نوری» در دوّم ذیحجّه 1259 ق. در قریة «لاشک» از توابع کجور مازندران دیده به جهان گشود. پدرش ملّا عباس نوری طبرسی از افاضل علمای دین(1) و پیشوایان مورد اطمینان و اعتماد و وثوق مردم نور و مازندران بوده است.(2) جدّش میرزاتقی نوری نیز یکی از بزرگترین دانشمندان خطة مازندران و از شاگردان سیّدمحمّد مجاهد و ملّاعلی نوری است که دارای تألیفات فراوان میباشد.(3) وی تحصیلات اولیۀ خویش را در «بلده» مرکز منطقۀ نور که قبلاً از نظر علمی و دینی آباد بوده و در منطقه، مرکزیت داشته، شروع کرد. شیخ فضلاللّه پس از پایان تحصیلات ابتدایی، به تهران هجرت کرد و دورۀ سطح حوزه را در محضر استادان آن سامان گذراند.(4) در جوانی پس از تحصیل مقدّمات، به همراه دایی خود میرزاحسین نوری (محدّث نوری) رهسپار نجف اشرف شد و در درس آیات عظام میرزای شیرازی، میرزا حبیبالله رشتی و شیخراضی آلخضر شرکت نمود و در سال 1292ق، پس از هجرت میرزای شیرازی به سامرا، همراه نخستین کاروان شاگردان وی به سامرا رفت.(5) «شیخ فضلاللّه نوری مجتهد، بعد از تکمیل تحصیلات خود..... و نیل به مقام اجتهاد در سال 1288 ق. به تهران بازگشت. قریب چهل سال در تهران ریاست و مرجعیّت داشت و ترافع دعاوی عموم، به محضرش ارجاع میشد و مجلس درسش ممتاز بود. قبل از نهضت مشروطه در برخوردهایی که میان مردم و دربار به وجود میآمد، همواره او رهبر پیشوای خلق بود. از جمله در مسأله رژی و غائله تنباکو او به حمایت از مردم قیام کرد.» (6) در این نهضت ملی، شیخ فضلاللّه در کنار مجتهد بزرگ تهران، میرزا حسن آشتیانی، در محور مبارزات مردم تهران قرار داشتند. و بنا به نوشته شیخ حسن کربلایی، حکم تحریم تنباکو را شیخ فضلاللّه به دلیل ارتباط نزدیکی که با میرزای شیرازی داشت از سامرا گرفت و به یکباره قرارداد رژی و عوامل آن را شکست داد.(7)
شیخ فضلاللّه نوری پس از طی مراحل مختلف علمی و رسیدن به مقام به اشاره میرزای شیرازی به تهران میآیند. «چرا که ضرورت موقعیّت و نفوذ بیگانگان و شیوع تفكّر فرنگی مآبی در ایران ایجاب میکرد که به تهران آید. میرزای شیرازی برای کسب اطلاع دقیق از وضعیت نابسامان کشور او را به ایران فرستاد.»(8) شیخ فضلالله نوری علاوه بر مرجعیّت دینی که در تهران داشت، مجلس درس نیز برگزار میکرد و به تربیّت طلّاب میپرداخته است. کسروی در «تاریخ مشروطه ایران» مینویسد: «در پایتخت، شیخ (فضلاللّه) بالاترین مقام روحانیّت را حایز نموده گفته میشود از حیث معلومات و تبحر در علوم دینی از همه همگامانش برتری داشته و بسیار فهیم و باهوش بوده و در قدرت استدلال در میان طبقه خود نظیر نداشته، هر روز در مساجد و مجالس درس و خانهاش، هزارها نفر اجتماع میکردند.»(9) «از حوزۀ درس [وی] شخصیّتهای بزرگی بیرون آمدند که حاجشیخ عبدالکریم حائرییزدی (مؤسس حوزۀ علمیۀ قم)، حاجآقا حسین قمی، سیّدمحمود مرعشی (پدر آیتاللّه مرعشینجفی)، سیّداسماعیل مرعشیشریف الاسلام، ملاّعلی مدّرس، میرزاابوالقاسم قمی، شیخحسن تهرانی و علّامه محمّد قزوینی از آن جملهاند.(10) وی در حوزة درس به آن درجه از مقام علمی رسید که گفته اند: «از نظر دانش و فضل در رشته اصول؛ استاد درجه اول و در فقه محقّق بود که نظریاتش مورد استناد فقهای دیگر قرار میگرفت.»(11) همچنین درمورد وی گفته شده است: «در فنّ اصول در تهران اوّل است، و مشهور است که در نجف هم کمتر نظیر دارد.»(12) «در پایتخت، شیخ بالاترین مقام روحانیّت را حائز بود. گفته میشود از حیث معلومات و تبحّر در علوم دینی از همه همنوعانش برتری داشته و بسیار فهیم و باهوش بوده و در قدرت استدلال، در میان طبقة خود نظیر نداشت.» همچنین در مقام علمی وی گفته شده است: «در رشته حکمت و کلام کسی را یارای مجادله و یا بحث با ایشان نبود و در سایر رشتههای ادبی و ضروری، جامع جمیع کمالات بود.»(13)
شیخ فضلالله نوری علاوه بر تدریس و ارشاد و رسیدگی به امور مردم و قضاوت، در کار تألیف و رسایل فقهی و اصولی و فلسفی و سیاسی و نیز در تصحیح و تحشیه کتابهای معروف و معتبر علمای گذشته اهتمامی فراوان داشت. از جمله مسائل مورد توجّه شیخ در مدت اقامت در تهران، مسئلۀ استبداد و استعمار بودهاست. مبارزات ضد استبدادی و ضد استعماری شیخ پس از بازگشت از عتبات، کم و بیش شروع شدهبود، اما در جریان نهضت تنباکو شدّت بیشتر پیدا کرد. شیخ فضلالله در واقع بهعنوان نمایندۀ رهبر نهضت تنباکو در تهران عمل میکرد و در پیروزی این نهضت، نقش مهمّی ایفا کرد. پس از قتل ناصرالدین شاه، وقتی فرزند وی مظفرالدین شاه به سلطنت رسید، اوضاع جامعه بهسمت نابسامانیهای بیشتری رفت. مردم، که یکبار طعم پیروزی را در جریان نهضت تنباکو چشیده بودند، درصدد تغییر وضع موجود برآمدند و از طریق تشکیل انجمنهای مختلف به تشدید مبارزه پرداختند. رهبران دینی نیز در حرم حضرت عبدالعظیم علیهالسلام گرد آمدند و در آنجا خواستهای خود را که مهمترین آنها، اجرای «قوانین اسلامی» و ایجاد «عدالتخانه» بود به اطّلاع شاه رساندند. شیخفضلالله نوری در حمایت از نهضت عدالتخانه به صف مبارزان پیوست. در ادامۀ مبارزه، علما تصمیم گرفتند تا از تهران خارج شوند. بر این اساس در روز دوشنبه 23 جمادیالاول 1324 / 1282ش کاروان مهاجران، تهران را بهسوی قم ترک کرد که شیخ فضلالله نیز با جمعی از اطرافیان خود به این کاروان پیوست. در طول این مدت در تهران، کمکم زمزمههای حکومت مشروطه، جای عدالتخانه را گرفت. شیخ در ابتدای نهضت مشروطهخواهی با آن همراهی میکرد، امّا پس از مدّتی بهعلّت مشاهدۀ نفوذ انگلستان در میان مشروطهخواهان و مباینتهایی که میان این جریان با شرع میدید، با آن به مخالفت برخاست و اقداماتی در این زمینه انجام داد.(14) فضلالله نوری الگوهایی ارائه داد که به «مشروع» مشهور شد. او نوشتن هرگونه قانون و واداشتن شهروندان به پیروی از قانونی که در شرع آورده نشدهاست را نادرست میدانست و با برقراری مجلس انتخابی و نیز مسأله تقسیم قوا مخالفت میورزید. او مشروطه را «فتنه» میخواند و قانون اساسی را «دستور ملعون» و «ضلالتنامه» مینامید. در مقابل یکی از مواد آن که «اهالی مملکت ایران در مقابل قانون دولتی متساویالحقوق خواهند بود» به طور مشخص مخالفت کرد و گفت: «محال است با اسلام حکم مساوات.» تقسیم قوا به سه قوه را «بدعت و ضلالت محض» خواند. از جمله نظریات شیخ فضلالله نوری، حضور هیئتی از مجتهدین واجد شرایط برای مراقبت بر مجلس شورا بود. این چند نفر هیئت مستقل از مجلس و موازی نهاد مجلس بود. (15) در جدال میان مشروطهخواهان و مخالفان مشروطه، ابتدا مخالفان آن و طرفداران سلطنت به پیروزی رسیدند. امّا بعد از مدّتی این موافقان مشروطه بودند که به پیروزی رسیدند. پس از انحلال مجلس، نیروهای طرفدار شاه، بهعنوان مبارزه با مشروطه خواهان، دست به آزار و تعدّی مردم گشودند. از اینرو مقامی در تبریز به رهبری ستّارخان بر ضدِّرژیم محمّدعلی شاه آغاز شد که با حمایت وسیع و روزافزون مردم مواجه گردید. علیرغم اعزام نیروهای فراوان به تبریز شاه نتوانست که این قیام را سرکوب کند، بلکه حمایتهای مرد تبریزی از آن و صدور فتاوای مراجع مشروطهخواه نجف از قیام ستّارخان، سبب پایداری مردم تبریز و امکان وقوع قیامهایی مشابه در شهرهای دیگر گردید. از اینرو با توافق روسیه و انگلستان، چند تن از خوائنین منتفذ گیلان و بختیاری، در کسوت مشروطهخواهی، در رأس جنبش ضدِّرژیم قرار گرفتند و با توافق پنهانی کنسولهای روسیه و انگلستان نیروهای شاه را شکست دادند و تهران را در ۲۶ جمادی الثّانی ۱۳۲۶ فتح کردند. شاه و گروهی از رجال از بیم دستگیری به سفارت روسیه پناه شدند. حاج شیخ فضلالله نیز که از نظر مشروطهخواهان متّهم به همکاری با شاه و مستبدان بود، در معرض خطر دستگیری قرار داشت. وی در خواست سفارت های روسیه، هلند، و عثمانی را برای پناهنده شدن بدانجا بدون جواب گذاشت و حاضر نشد که پرچم روسیه را که از طرف سفارت برایش ارسال شده بود به نشانة وابستگی به سفارت روسیه بر بام منزلش برافرازد تا از خطر جانی در امانا بماند، و آن را پس فرستاد.(16) در همین هنگام، جمعی بهمنزل شیخ رفته، او را دستگیر نمودند و به میدان توپخانه بردند. وی در محکمهای که دادستانش شیخ ابراهیم زنجانی بود به اعدام محکوم شد و یپرم خان ارمنی که ریاست نظمیه را بهعهده داشت حکم را به اجرا درآورد و شیخ به دار آویخته شد. (17) جنازه وی را پس از بی احترامی فراوان، به اصرار منسوبان وی تحویل خانوده اش دادند. جنازه توسط یکی از شاگردان و بستگان شیخ و یکی از فرزندانش غسل و کفن شد و در منزلش موقتاً دفن گردید و پس از گذشت چند ماه و با فرونشستن تب و تاب سیاسی، آن را شبانه و به طور ناشناس به قم انتقال دادند و در صحن مطهر حضرت معصومه (ص) دفن کردند.(18)
از شیخ فضل الله نوری آثاری چند به یادگار مانده که از آن جمله می توان به موارد ذیل اشاره کرد: 1- رساله«المشق» که تقریرات درس میرزا میباشد. 2- صحیفه قائمیه 3- لوایح که مقالات و نامهها و اعلامیههای وی میباشد. 4- رساله فقهی«عدم لزوم الترتیب فی قضاء الصلاه الخمسه» 5- رساله«حکم التجری فی حجیه القطع» 6- رساله«التجزّی فی الاجتهاد» 7- حاشیه بر رسائل شیخ انصاری 8- حاشیه بر مکاسب 9- حاشیه بر شواهد الربوبیه ملاصدرا 10- رساله«قاعدة ضمانِ ید» که میرزا حبیب الله رشتی در مورد آن میگوید: «اگر در دریاها غواصی کنید بهتر از این نمییابی… و باید این مطالب را با جوهر بر دیدة چشم نوشت نه بر کاغذ»11- بیاض، که حاوی اوراد و یادداشتهای شخصی شیخ میباشد 12- رساله پرسش و پاسخ 13- رساله «تحریم مشروطیت» که علت موافقت اولیه و مخالفت ثانویه خود را با حرکت مشروطه در آن بیان نموده است 14- رساله تحریم سفر حاجیان به مکه از طریق جبل 15- رساله فقهی منظوم«الدْررالتنظیم» که آن را در بیست سالگی تألیف نموده است.(19)
پینوشتها:
1- امینی، عبدالحسین، شهیدان راه فضیلت، مترجم جلالالدین فارسی، انتشارات روزبه، تهران، 1355.
2- بزرگتهرانی، محمّدمحسنشیخآقا، الذریعه الیتصانیف الشیعه، بیروت، 1400ق.
3- انصاری، مهدی، شیخ فضل الله نوری و مشروطیت، امیرکبیر، 1376، ص29.
4- علیخانى، علىاکبر، همکاران، اندیشهی سیاسی متفكّران مسلمانان، ج: 10، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم تحقیقات و فنّآوری، تهران، 1390، چاپ اوّل.
5- مرتضی انصاری، زندگانی و شخصیّت شیخ انصاری، کنگره جهانی بزرگداشت دویستمین سال تولّد شیخ انصاری (ره )قم، 1375
6- دولتآبادی، یحیی ، حیات یحیی، انتشارات عطار و فردوس، تهران، چاپ ششم، 1371، ج 1
7- ناظمالاسلام کرمانی میرزا محمد، تاریخ بیداری ایرانیان، به اهتمام علی اکبر سعیدی سیرجانی، انتشارات آگاه، تهران، 1357، ج 1
8- کاظمی، علی، خاطرات مستر همفر، انتشارات اخلاق، قم، 1384، چاپ دوّم.
9- ملکزاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیّت ایران؛ ج 6، انتشارات علمی، تهران، 1363، چاپ دوم.
10- علیخانى، علىاکبر، همکاران، اندیشهی سیاسی متفكّران مسلمانان، ج: 10، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم تحقیقات و فنّآوری، تهران، 1390، چاپ اوّل.
11- انصاری، مهدی، شیخ فضل الله نوری و مشروطیت، امیرکبیر، 1376، ص29.
12- اعظامقدسی، حسن، خاطرات من؛ ج1، چاپخانه حیدری، اردیبهشت 1342.
13- انصاری، مهدی، شیخ فضل الله نوری و مشروطیت، امیرکبیر، 1376، ص29.
14- علیخانى، علىاکبر، همکاران، اندیشهی سیاسی متفكّران مسلمانان، ج: 10، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم تحقیقات و فنّآوری، تهران، 1390، چاپ اوّل.
15- زرگرینژاد، غلامحسین، رسائل مشروطیت؛ ج: اوّل، تهران، ۱۳۷۴.
16- رجبی، محمّدحسن، علمای مجاهد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، پاییز 1382.
17- علیخانى، علىاکبر، همکاران، اندیشهی سیاسی متفكّران مسلمانان، ج: 10، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم تحقیقات و فنّآوری، تهران، 1390، چاپ اوّل.
18- رجبی، محمّدحسن، علمای مجاهد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، پاییز 1382
19- ترکمان، محمّد، رسائل، اعلامیّهها، مکتوبات شیخفضلالله نوری، خدمات فرهنگی رسا، تهران، ج1
منبع: سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی
تعداد بازدید: 760