انقلاب اسلامی :: گذری بر زندگی سیاسی و اجتماعی شیخ احمد کافی

گذری بر زندگی سیاسی و اجتماعی شیخ احمد کافی

20 مرداد 1392


حسن شمس­آبادی[۱]



ایام کودکی و طلبگی

شیخ احمد کافی در سال ۱۳۱۵ش مطابق با اوّل ربیع الاول۱۳۵۵ق در شهر مشهد به دنیا آمد، جدش آیت الله میرزا احمد کافی از جمله فضلاء یزد بود که در اواخر عمر به مشهد آمد و در این شهر سکونت کرد. کافی مقدمات دروس حوزه را نزد جدّش و همچنین در مدارس دینی نواب، میرزاجعفر و حسینقلی خان فرا گرفت و همزمان علوم جدید را در مدرسه غیر دولتی«ایمانی» که توسط حاج سید حسن مومن زاده اداره می­شد، دنبال کرد.[۲] در سال ۱۳۳۱ به همراه جدّش در حالی که ۱۸ سال داشت به نجف رفت و در مدرسه مرحوم سیّد اقامت کرد. بعد از گذشت ۵ سال، به تقاضای والدین در حالی که دروس سطح را به پایان برده بود مجددا به مشهد بازگشت. آیت الله سید اسدالله مدنی(شهید محراب)، آیت الله خویی، شیخ حسین راستی و موسوی تبریزی از اساتید او در نجف اشرف بودند. ارتباط وی با آیت الله سید محمد هادی میلانی و آیت الله سید حسن طباطبایی قمی در مشهد و سخنرانی در بیوت آنها که از جمله پایگاههای انقلابی بود، حال و هوای سیاسی به سخنرانی­های او بخشید و به تدریج به شهرت او منجر شد.


آغاز مبارزات سیاسی

اولین گزارش ساواک در اسفندماه ۱۳۴۱ به منبر سیاسی و سخنان انتقادی او در منزل آیت الله قمی اختصاص دارد. بعد از تصویب لایحه اصلاحات ارضی و اعتراض گسترده روحانیون به آن، شیخ احمد کافی و نوغانی از دیگر وعاظ مشهد در منزل آیت الله میلانی درباره اصلاحات ارضی و همچنین لوایح ششگانه سخنرانی کردند.[۳]

بعد از حادثه مدرسه فیضیه قم در فروردین ۱۳۴۲، حوزه علمیه مشهد یکپارچه علیه رژیم حالت اعتراضی به خود گرفت و ضرب و شتم تعدادی از طلاب را بشّدت محکوم کرد، این در حالی بود که در همین روز در مشهد شیخ غلامرضا طبسی و شیخ احمد کافی در منزل آیت الله قمی سخنرانی کردند، آنها در سخنان خود از اقدامات رژیم ابراز تأسف و آن را محکوم کردند. بدنبال این سخنرانی، کمیسیون امنیت استان بعد از تشکیل جلسه در باغ ملک­آباد، تصمیم به بازداشت آن دو گرفت و دستور دستگیری آنها را به شهربانی ابلاغ کرد؛ ضمن این که سید جلال‌الدین تهرانی، استاندار وقت خراسان هم طی تماس تلفنی با آیات عظام میلانی و قمی به آنها درباره حفظ نظم و آرامش شهر تذکر داد.[۴]

بعد از قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲ که حضرت امام و برخی از روحانیون از دیگر شهرها بازداشت شدند، شیخ احمد کافی که در این زمان به تهران سفر کرده بود در بخشی از سخنرانی خود در مسجد قندی واقع در خانی‌آباد با اشاره به دستگیری امام و دیگر علما بیان کرد که؛ بزرگترین شاگرد مکتب اسلام را گرفته و تحت شکنجه قرار داده‌اند. ایشان در پایان حضرت امام را نایب امام زمان(عج) و مظلوم معرفی و برای سلامتی و خلاصی او دعا کرد.[۵] اما در همین زمان رژیم جهت مشروع جلوه دادن اقداماتش در دو سالی که بدون وجود مجلس انجام داده بود، درصدد برآمد تا انتخابات دوره بیست و یکم مجلس شورای ملی را برگزار کند. با وجود تبلیغات روانی شدیدی که درباره تفاوت این دوره از انتخابات با دوره­های قبلی از سوی رژیم صورت گرفته بود، علمای سراسر کشور در اعتراض به بازداشت امام و دیگر جنایات شاه، انتخابات این دوره را تحریم و غیرقانونی اعلام کردند؛ در این راستا شیخ احمد کافی در مجلس روضه‌خوانی که در تکیه رانندگان در خیابان تهران (امام رضا فعلی) برگزار شد، در سخنانی با اشاره به موضوع انتخابات دوره بیست‌ و یکم مجلس شورای ملی، اقدام افراد حاضر شده بر سر صندوقها را که به‌خاطر مبلغی پول، سرنوشت خود را به دیگران محوّل کرده بودند را مورد سرزنش قرار می­دهد و اقدام آنها را فاقد اجر مادی و معنوی می­داند.[۶]

سال ۱۳۴۳ فرا رسید و فراز دیگری از زندگی سیاسی – اجتماعی شیخ احمد کافی رقم خورد. او که در اواخر سال ۴۲ به تهران آمده بود برای همیشه در این شهر اقامت کرد. سخنرانی­های موثر او در تهران باعث شد تا بیش از پیش به عنوان «واعظ مشهور» شناخته شود. با تبعید امام در سال ۱۳۴۳ به ترکیه، وی به همراه شیخ جعفر شجونی و شیخ محمد مقدسیان در نامه­ای به آیت الله میلانی، نظر ایشان را درباره انتقاد از برنامه­ها و اقدامات دولت در منابر جویا می­گردند؛ اگرچه در این زمان به واسطه خفقان شدید حاکم بر جامعه، آنها پاسخ مثبتی از سوی ایشان دریافت نمی­کنند، اما شیخ احمد کافی در بیشتر سخنرانی­های خود از حضرت امام نام می­برد و برای سلامتی و بازگشت او به کشور دعا می­کند.[۷]

سخنرانی او در چهارم اسفند ۱۳۴۳ باعث بازداشت و بازجویی و در نهایت دو ماه حبس تادیبی او شد. کافی در سال ۱۳۴۴ مجددا محکوم و به عنوان یک روحانی و منبری ناراحت و مخالف جدی رژیم برای مدتی زندانی شد. ایشان در روز ۲۱ خرداد ۱۳۴۶ در منزل حضرت امام در قم منبر رفت و با انتقاد از وضعیت جامعه و اقدامات رژیم پهلوی، از امام تجلیل کرد.[۸] کافی بعد از چهار سال حضور در تهران که بر اثر منابر پرجاذبه­اش مشهور شده بود، مهدیه تهران را در نوزدهم بهمن سال ۱۳۴۷ در خیابان ولیعصر تاسیس کرد. او همچنین موسس مهدیه­های دیگر در شهرستانها از جمله رشت، سیرجان، کرمان و…بود که البته مهمترین آنها همان مهدیه تهران بود. با تاسیس این پایگاه مذهبی و اجتماعی، دعای کمیل و ندبه او که هر هفته در منازل برخی از دوستداران اهل بیت برگزار می­شد، در این مکان تمرکز یافت. کافی علاوه بر سخنرانی در مهدیه که بیشتر پیرامون امام زمان و مباحث اخلاقی و احکام دینی بود، با تشکیل کلاس­های آموزش سخنوری و تعلیم فن خطابت و دوره فن تبلیغ و ارشاد کوشید تا نسل منبری جوانی پرورش دهد.

شیخ احمد کافی در تیرماه ۱۳۴۹ و بعد از شهادت آیت الله سعیدی در زندان به مشهد سفر کرد و زمینه را برای حمایت از این شهید فراهم کرد. او به کمک عده­ای از روحانیون مبارز این شهر توانست آیت الله میلانی و میرزا جواد تهرانی را متقاعد سازد که دروس حوزه خود را در اعتراض به جنایات رژیم تعطیل کنند. در این زمان موجی از بازداشت­ها در مشهد آغاز شد، هرچند او مخفیانه از مشهد گریخت اما در تهران دستگیر و مورد بازجویی قرار گرفت.[۹]


سفرهای تبلیغی به شهرستانها

از جمله فعالیت­های حجت الاسلام احمد کافی سفر به شهرهای مختلف بود که اغلب از سوی هیات­های مذهبی دعوت می­شد. ایشان در دهه ۴۰ و ۵۰ از جمله وعاظی بود که با وجود این که از سوی ساواک اعمال و رفتارش تحت مراقبت و کنترل می­شد، هر کجا او را برای سخنرانی دعوت می­کردند آن را قبول می­کرد و هزاران نفر پای منبرش می­نشستند.

از جمله شهرهای که از او دعوت شد سبزوار بود. نامبرده بدنبال دعوتی که از سوی صنف عطارهای این شهرستان از او شده بود در تاریخ ۲۳ اردیبهشت۱۳۵۳ به این شهرستان وارد شد. بنابر برنامه­ای که برای ایشان در نظر گرفته شده بود قرار بود به مدت ده شب و به مدت نیم ساعت در تکیه عطارها سخنرانی کند. حضور ایشان در سبزوار، شهربانی این شهر را به وحشت و مجبور ساخت در مکاتبه با شهربانی استان خراسان، نظر مافوق خود را در خصوص حضور نامبرده در سبزوار و کیفیت برخورد با او جویا شود.[۱۰]

گزارش­ها حکایت از آن دارد که سخنرانی شیخ احمد کافی مورد استقبال اهالی سبزوار قرار گرفته است. در گزارش­های شهربانی سبزوار تعداد حضّار در جلسات سخنرانی نامبرده حدود ۱۵هزار نفر ذکر شده است.[۱۱] البته در این زمینه تبلیغات صورت گرفته از سوی صنف عطارها را نبایست نادیده گرفت. این تبلیغات تنها منوط به محدوه شهرستان سبزوار نبود چرا که از شب چهارم سخنرانی کافی در تکیه عطارها، چهل نفر از روحانیون و طلاب علوم دینی نیشابور هر شب جهت استماع سخنان نامبرده به سبزوار وارد و پس از پایان سخنرانی و صرف شام در منزل حجت الاسلام سید فخرالدین افقهی از روحانیون انقلابی شهرستان به شهر خویش باز می­گشتند.[۱۲]

کافی در مدت اقامت خود در سبزوار چندین مرتبه جهت ایراد سخنرانی به اسفراین از توابع شهرستان سبزوار هم سفر کرد.[۱۳] با پایان یافتن مدت اقامت ایشان در سبزوار، وی بنابر دعوتی که از ایشان شده بود به نیشابور رفت. استقبال مردم منطقه از سخنان نامبرده از سفر تعدادی از روحانیون و طلاب سبزواری به نیشابور جهت شرکت در مجالس سخنرانی ایشان معلوم می­شود.[۱۴] محمدرضا کفاش از افرادی که خود شاهد حوادث انقلاب سبزوار بوده است در خصوص محتوای سخنان کافی در سبزوار چنین می­گوید:« مرحوم کافی جدای از مباحث اخلاقی که مطرح می­کرد، روضه‌های نابی هم ایراد می­کرد که حداقل ده سخنرانی ایشان در سبزوار انجام شده است. روش ایشان این بود که ابتدا یک بحث حدیثی را شروع می‌کردند، بیشتر نصایح و توصیه‌های حلال و حرام و مسائل اخلاقی و نهایتاً وصل به روضه می‌شد.»[۱۵]


انتقاد شدید از مسائل اجتماعی جامعه، بهائیت و صهیونیسم

حجت الاسلام کافی از جمله افرادی بود که در مقابل ترویج فساد از سوی رژیم به شدت اعتراض می­کرد. او نسبت به احکام اسلامی و فقهی حساسیت بالایی داشت. وی از وضعیت بی­حجابی در جامعه، خوردن مشروبات الکلی، نمایش فیلم­های غیر اخلاقی در سینماها، رواج فحشاء در جامعه و مراکز فساد چون کاباره­ها و میخانه­ها به شدت انتقاد می­کرد. در یکی از اسناد موجودِ اداره پلیس تهران، درباره سخنرانی کافی در مسجد امامزاده زید درباره ضرورت ادای واجبات و انتقاد از رواج بی بند و باری چنین آمده است:

« ساعت ۱۹ روز ۱۸/۶/۱۳۴۵ مجلس سوگواری در مسجد امامزاده زید با شرکت ۱۵۰ نفر تشکیل گردید. شیخ کافی به منبر رفت و ضمن سخنان خود بیان کرد در زمان قدیم پدران بچه­های خود را به مدرسه می­فرستادند قرآن و نماز یاد می­گرفتند ولی امروز شاگردان مدارس بی­سوادند و محصل ۱۲ ساله نماز خواندن را نمی­داند و در تلویزیون زنان می رقصند و دین ما را از ما گرفته­اند و قصد دارند ما را از قرآن جدا کنند…»[۱۶] کافی همچنین نسبت به وضعیت حجاب بسیار حساس بود او در یکی از سخنرانی­های خود در مسجد انصارِ تهران در سال ۱۳۴۵ چنین بیان می­کند:« ..زن وقتی بی­حجاب بیرون بیاید مردها توجهشان به آنها معطوف می­شود و منحرف به گناه می­شوند…این مملکت اسلامی می­باشد ولی زنان و دختران با پیراهن بالای زانو بیرون می­آیند، اگر این آزادی می­باشد پس مرگ بر این آزادی. آقایان من برای این ملت از لحاظ دین خطر بزرگی را پیش بینی می­کنم، با این وضع نگه داشن دختران و زنان بسیار مشکل شده است شما نگذارید فرزندانتان بی­حجاب از منزل خارج شوند.»[۱۷]

البته نباید فراموش کرد که شیخ احمد کافی جدای از مسائل دینی و اجتماعی جامعه، در برخی از سخنرانی­های خود به مسائل سیاسی روز هم می­پرداخت. با شدت گرفتن فعالیت بهائیان در کشور که البته با حمایت رژیم در اکثر مناصب دولتی و حساس هم رسوخ کردند، او در منابر خویش موضع شدیدی علیه این فرقه گرفت. در یکی از گزارش­های اداره پلیس تهران در خصوص سخنان او علیه بهائیت این چنین آمده است:« شیخ احمد کافی خراسانی در مسجد حضرت علی علیه الاسلام به منبر رفت، پس از بحث پیرامون مسائل مذهبی اضافه نمود آقایان بهاییان با اخلاق و رفتار خودشان مسلمانان را اغفال می­کنند و عده­ای دیگر تبلیغ می­کنند…»[۱۸] او در یکی دیگر از سخنرانی­های خود که در مسجد فروتن تهران در سال ۱۳۴۷ برگزار شد درباره خطر این فرقه و همچنین اسرائیل چنین می­گوید:« .. شما مسلمانان نباید با یهودیان معامله کنید، برای این که از شما استفاده می­کنند و از پول شما اسلحه می­خرند و بر جان شما مسلط می­شوند، همه در روزنامه­ها می­خوانید اسرائیل با اردن هاشمی جنگ می­کند مثلا این کارخانه جنرال استیل مال یهودست کارخانه ارج مال بهائی می­باشد. از آنها اجناس خردیداری نکنید…»[۱۹] کافی حتی استفاده از فراورده­های شرکت ثابت پاسال از جمله استفاده از گاز را به علت وابسته بودن آن به بهائیان حرام اعلام می­کند.[۲۰]

همان طور که ذکر شد او از مسائل جهانی هم غافل نبود. در نیمه خرداد سال ۱۳۴۶ مطابق با ۲۲ صفر ۱۳۷۸ق رژیم غاصب اسرائیل حمله شدیدی را علیه کشورهای عربی آغاز و طی شش روز قلمرو وسیعی از خاک کشورهای درگیر جنگ را تصرف کرد. این مساله بازتاب وسیعی در کشورهای اسلامی پیدا کرد. شیخ احمد کافی هم چون دیگر روحانیون در این برهه بخشی از سخنان خود را به این موضوع معطوف داشت. نامبرده در منبر خود در سرای خالقی بازار تهران در تاریخ ۱۷/۳/۱۳۴۶ در خصوص لزوم دفاع ایران از کشورهای مسلمان درگیر جنگ با اسرائیل چنین بیان کرد:« …اگر دولت ایران پشتیبانی فوری خود را از برادران عرب ما اعلام نکند، ما مسلمانان ایران سرشکسته خواهیم بود. من از روی این منبر با صدای بلند به دولت و مسئولین اعلام می­نمایم که هر چه زودتر به کمک برادران مسلمان ما بشتابید و شّر مردم یهود را از سر آنان کوتاه کنند، ملت یهود سه روز است که روزه می­گیرند تا در مقابل اسلام و قرآن پیروز شوند، آنها برای نابودی قرآن می­جنگند. به همین مناسبت مجلس دعا و نیایشی برای پیروزی برادران مسلمان از ساعت ۱۵ الی ۱۷ امروز در مسجد ارگ برقرار است…»[۲۱] نگاهی گذرا به سخنرانی­های شیخ احمد کافی نشان از آن دارد که وی در اغلب سخنرانی­های خود در این سال به مساله قوم یهود، جنگ اسرائیل با اعراب و ظلم و ستم­های آنها بر ملت مظلوم فلسطین پرداخته و در پایان برای پیروزی مسلمانان دعا و اسرائیل را لعن کرده است.[۲۲]

انتقادات شدید او از رژیم در منابر باعث شد که به مدت دو سال به ایلام تبعید شود اگر چه در اثر تلاش­های آیت الله سید احمد خوانساری و فلسفی در آذرماه ۱۳۵۵ بعد از یک سال تبعید مجددا به تهران بازگشت و سخنرانی و منابر خود را دنبال کرد.

کافی در تیرماه ۱۳۵۷ به همراه عموی خود شیخ زین العابدین کافی به حج عمره مشرف و در بازگشت به سوریه سفر کرد. در همین سفر بود که با امام موسی صدر در شهر صور لبنان دیدار کرد. با پایان یافتن سفر به مکه و سوریه، در بازگشت به تهران که مصادف با نیمه شعبان بود برخلاف سال­های قبل که جشن­های مفصلی از سوی وی در مهدیه تهران برگزار می­شد به دستور حضرت امام[۲۳] از برپایی این جشن ها خودداری و مجبور شد در اثر فشار ­و تهدید ساواک در ۲۹ تیرماه به همراه خانواده به مشهد مسافرت کند، سفری که به منزله پایان عمر او بود. حجت الاسلام در روز جمعه ۳۰ تیر۱۳۵۷ در اثر تصادف بین راه قوچان و مشهد به همراه پسر ده ساله‌اش کشته شدند.[۲۴] تصادف او از سوی مردم ساختگی و از جانب ساواک تعبیر و در فضای انقلابی سال ۱۳۵۷ بوی سیاسی به خود گرفت و بازتاب وسیعی در مشهد و در کشور یافت.


بازتاب وفات شیخ احمد کافی در مشهد

مردم مشهد با آمدن به خیابانها و اعلام ساختگی بودن تصادف، کشته شدن او و فرزندش را توطئه جدید رژیم جهت حذف مخالفان خود دانستند. دلیل آنها این بود که چون ایشان برخلاف سال­های قبل که جشن نیمه شعبان را با شکوه هر چه بیشتر برگزار می‌کرد ولی امسال به پیروی از فرمان امام، از برگزاری اعیاد شعبانیه خودداری و قصد ترک تهران و آمدن به مشهد را داشته است لذا باعث خشم رژیم و در نتیجه وقوع این حادثه ناگوار شده است.[۲۵]

تشییع جنازه شیخ احمد کافی در زادگاهش موجی از تظاهرات و راهپیمایی علیه رژیم را بدنبال داشت، در این تظاهرات حدود ده هزار جمعیت از اقشار مختلف مردم حضور داشتند. آنها ضمن حرکت به‌سوی حرم مطهر امام رضا(ع)، شعارهایی چون «زنده و جاوید باد یاد شهیدان، نصرمن الله و فتح قریب، زنده و جاوید باد خمینی، خمینی بت‌شکن، برس به فریاد ما و مرگ بر شاه» سر دادند.[۲۶]

رژیم که از این وضعیت احساس خطر کرده بود به مأموران خود دستور داد تا راهپیمایان را متفرّق سازند. با دخالت مأموران اوضاع متشنّج شد و طی درگیری که به‌وجود آمد عده‌ای مقتول و مجروح شدند. شهربانی استان خراسان در گزارش مبسوطی، تعداد کشته شدگان را یک نفر پلیس و یک دختر ۱۴ ساله مجهول الهویه و تعداد مجروحین را ۲۹ نفر اعلام کرد.[۲۷] در گزارش ساواک از کشته شدن یک پاسبان و زخمی شدن پنج مأمور هم صحبت شده است.[۲۸] روزنامه خراسان در گزارش مبسوطی که از تشییع جنازه کافی در مشهد ارائه کرده، بیان می کند که در اثر درگیری یک پاسبان کشته و هفت نفر مجروح شدند.[۲۹]

بر اساس وصیت خود کافی، مبنی بر دفن ایشان در مهدیه تهران، جنازه پس از طواف در حرم رضوی و خواندن نماز توسط آیت الله شیرازی بر جنازه، به تهران منتقل گردید. رژیم که از متشنج شدن اوضاع در تهران هراس داشت دستور داد تا جنازه شیخ احمد کافی شبانه به مشهد بازگردانده شده و در خواجه ربیع دفن گردد. عبدالعظیم ولیان، استاندار خراسان و نایب‌التولیه آستان قدس هم طی نامه‌ محرمانه­ای به سرتیپ ایمانی، ریاست شهربانی استان خراسان از او خواست تا جهت برقراری نظم و آرامش و ممانعت از تظاهرات مردم در روزهای سوم، هفتم و چهلم وفات کافی، اقدامات امنیتی ویژه‌ای را در مشهد اجرا نماید.[۳۰]

در هر حال ضرب و شتم مردم در روز تشییع جنازه کافی، جوّ مشهد را بار دیگر ملتهب ساخت، به‌طوری که انقلابیون شبانه اعلامیه‌هایی علیه رژیم و شخص شاه در سطح شهر توزیع کردند. بازاریان مشهد هم جهت ابراز همدردی مغازه‌های خود را بستند. این امر در بین بازاریانی که دکانهای آنها در خیابانهای خسروی نو، خسروی، نادری و اطراف منزل سید عبدالله شیرازی واقع گردیده بود، محسوس‌تر بود. عده‌ای از مردم که از حادثه مذکور خشمگین شده بودند با هجوم به یک باب مغازه مشروب فروشی در خیابان دانشگاه آن را به آتش کشیدند. آنها همچنین با استفاده از مواد آتش زا، سینما آریای مشهد را به آتش کشیدند به طوری که در این حادثه سینما به کلی سوخت.[۳۱]

و این گونه حیات و ممات حجت الاسلام شیخ احمد کافی برای نهضت حضرت امام مثمرثمر واقع شد……



پی‌نوشت‌ها:

[۱]. کارشناس ارشد تاریخ ایران اسلامی
[۲]. مهدی کافی، واعظ ماندگار حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ احمد کافی، تهران، نشر سبحان، چاپ اول، ۱۳۸۹، ص۲۴٫
[۳]. حسن شمس آبادی، نقش علمای مشهد در انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۹، ص۱۶۱
[۴]. واعظ شهیر حجت‌الاسلام حاج شیخ احمد کافی به روایت اسناد ساواک؛ تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۸۳، ص ۳٫
[۵]. همان، ص ۲۵، ۴۲ـ۴۳٫
[۶]. همان، ص ۱۳٫
[۷]. روزنامه اعتماد ملی، «موسس مهدیه؛ به مناسبت سالگرد شیخ احمد کافی»، مورخ ۲۳/۴/۱۳۸۸٫
[۸]. واعظ ماندگار؛ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ احمد کافی، پیشین، صص۴۵۲ و۴۵۳
[۹]. همان، صص۴۵۳ و۴۵۴٫
[۱۰]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی۱۳۰۶، سند شماره۱۸٫
[۱۱].همان، اسناد شماره ۲۰،۲۸،۳۰٫
[۱۲]. همان، اسناد شماره ۲۶و۲۹٫
[۱۳]. همان، سند شماره۲۷و۲۸٫
[۱۴]. همان، سند شماره ۳۱٫
[۱۵] . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مصاحبه محمدرضا کفاش، ج اول، نوار اول، مورخ ۳/۷/۱۳۸۹٫
[۱۶]. نشریه فرهنگ آشتی، « شیخ احمد کافی، سلمان فارسی زمان خویش بود»، مورخ ۲۱/۴/۱۳۸۹
[۱۷]. واعظ ماندگار؛ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ احمد کافی، پیشین، ص۳۰۶
[۱۸]. نشریه فرهنگ آشتی،« شیخ احمد کافی، سلمان فارسی زمان خویش بود»، مورخ ۲۱/۴/۱۳۸۹
[۱۹]. واعظ ماندگار؛ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ احمد کافی، پیشین، ص۲۸۲
[۲۰]. همان، ص۳۰۷٫
[۲۱].همان، ص۲۸۱٫
[۲۲]. همان ص ۲۸۷، ۳۰۲،۳۱۵ و…
[۲۳]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی ۱۲۹، سند شماره ۲۶۰٫ ر.ک. به: صحیفه امام؛ ج ۳، چ ۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، ۱۳۷۹، ص۴۲۶ ـ ۴۲۷٫
[۲۴]. روزنامه خراسان؛ ش ۸۴۵۳، ص ۱٫
[۲۵]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی ۱۳۰۵، اسناد شماره ۱۶ و ۷۶٫
[۲۶]. همان آرشیو ، شماره بازیابی۱۳۰۴، سند شماره ۲۸؛ آرشیو مرکز اسناد آستان قدس رضوی، سند شماره ۱/۶۲۰۰۳٫
[۲۷]. همان آرشیو، شماره بازیابی ۱۳۰۴، سند شماره ۶۸٫
[۲۸]. ساواک و روحانیت؛ بولتن های نوبه‌ای ساواک از ۲۵/۱۱/۴۹ تا ۳۰/۶/۵۷، ج ۱،[ بی جا]، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، [بی تا]، ص ۲۶۱٫
[۲۹]. روزنامه خراسان، ش ۸۴۵۴، ص ۱٫
[۳۰]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی ۱۳۰۵، سند شماره ۱۰٫
[۳۱]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک؛ ج ۹، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ۱۳۷۸، ص ۲۱۸٫





منبع: سایت پیشینه



 
تعداد بازدید: 848


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: