28 مرداد 1392
ترجمه: بهرنگ رجبی
در شصتمین سالگرد کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، «تاریخ ایرانی» پژوهشی تحلیلی- توصیفی منتشر میکند که از منظری جدید به وقایع منتهی به سقوط دولت دکتر محمد مصدق مینگرد. پژوهشی با عنوان «نقش تبلیغات رادیویی در کودتای سال ۱۳۳۲» به قلم «مروین رابرتز»، دانشجوی دکترای تاریخ در دانشگاه نورث دنتون تگزاس در آمریکا که در شمارهٔ نوامبر ۲۰۱۲ دوماهنامهٔ «Iranian Studies» منتشر شده که هر هفته ترجمۀ بخشی از آن را میخوانید:
***
تاریخنگاران کودتای مردادماه ۱۳۳۲، کودتایی که بانی و مجریاش ایالات متحده و بریتانیای کبیر بودند، برای بر ساختن روایتی از رخدادهای آن دوره بسیار به رسانههای چاپی تکیه کردهاند. این تحقیق، بر پایهٔ برنامههایی رادیویی که افبیآیاس (سرویس خارجی اطلاعات رادیویی و تلویزیونی ایالات متحده) ثبت و ضبط کرده، روایت ماجراهای کودتا را بسط میدهد و به این نتیجه میرسد که ادعاهای سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیآیای) در مورد نقش مرکزی و حساس برنامههای تبلیغاتی پوشیده و در لفافهٔ رادیو در موفقیت کودتا گمراهکننده و خطا است. مطالعهٔ دقیق برنامههای پخش شدهٔ رادیویی آن روز نشان میدهد همهٔ طرفهای ماجرا درگیر تبلیغات بودند. شبکههای رادیویی ایران روی طیف وسیعتری از جامعهٔ ایران تأثیر میگذاشتند تا روزنامهها که جامعهٔ مخاطب محدودتری داشتند و در کانون برنامههای تبلیغاتی سیآیای برای کودتا بودند؛ مثلا تحقیقی مربوط به سال ۱۳۳۰ در مورد عادات مطالعهٔ مردان ایرانی نشان از میزان بالای ترجیح خواندن نوشتههای ایدئولوژیک در روزنامهها داشت. دستراستیها بعید بود روزنامههای دستچپیها را بخوانند و برعکس. این یعنی پیامهای هر روزنامه احتمالا فقط به کسانی میرسید که از پیش به محتوای آن پیامها متعهد بودند. شکستن سد این خودسانسوری نیازمند دسترسی به شبکههایی رادیویی بود که بتوانند مخاطبانی انبوه را هدف بگیرند.(۱) در ایران، دست گرفتن و ادارهٔ بالفعل ایستگاههای رادیویی اهمیت بیشتری در سرنگونی مصدق داشت تا برنامههای تبلیغاتی پیش از کودتای سیآیای، چون ادارهٔ یک شبکهٔ رادیویی به پیامها دایرهٔ انتشار وسیعتری میداد.
افبیآیاس و نیز بنگاه خبرپراکنی بریتانیا (بیبیسی)، از زمان جنگ دوم جهانی گزارشهایی روزانه آماده میکردند شامل هم خلاصه و هم ترجمهٔ عین به عین برنامههای رادیویی سرتاسر دنیا، برای استفادهٔ نیروهای اطلاعاتی دولت ایالات متحده.(۲) این گزارشهای روزانه منبعی است برای تاریخنگاران برای بازنگری تبلیغات مقطعی رادیوها و امکان فهمی ژرفتر از حال و هوایی سیاسی را فراهم میآورد که در آن دورهٔ پرآشوب تهران را در بر گرفته بود. با تحلیل متون افبیآیاس میتوان پیامرسانیهای اتحاد جماهیر شوروی را مروری کرد، شبکههای مخفی بدیلش را، برنامههای شبکههای داخلی ایران را، و پیامهای احتمالی سازمان اطلاعات مرکزی ایالات متحده را که در دل برنامههای رادیویی محلی جا داده میشدند. این متون را میتوان کنار منابع نوشتاری معمول و موجود گذاشت تا جای خالی جزئیات از قلم افتادهٔ آن اسناد را پر کنند. افبیآیاس ضمنا منبع مهمی هم هست برای فهم تحلیل آمریکاییها از وضعیت. در اغلب موارد، پردازش اطلاعات بر پایهٔ ــ یا تحت تأثیر ــ منابع خبری همگانیای بود همچون همانها که افبیآیاس بهشان میپرداخت. مثلا به نظر میآید عمدهٔ جزوهٔ «سرنگونی مصدق، نخستوزیر ایران»، روایتی که سیآیای پس از موفقیت کودتا از ماجراها به دست داد، بر پایهٔ قطعاتی از گزارشهای افبیآیاس تهیه شده باشد. در نتیجه خوانش دقیق این متون چکیده امکانی برای فهم اطلاعاتی به دست میدهد که دریافتها و برآورد تعیین کننده و سرنوشتساز ایالات متحده از موقعیت را شکل دادند.
به دلیل تأخیرها در ترجمه و انتشار این متون، در اغلب موارد، تاریخ پخش برنامههای رادیویی پرداخته شده در اسناد افبیآیاس با تاریخ تهیهٔ خود این اسناد نمیخوانند. در چنین مواردی صرفا باید تاریخ حقیقی پخش آن برنامه را از روی جزئیات ماجراها گمانه زد. به علاوه فهرست زمانها معمولا بر اساس جیامتی (ساعت گرینویچ) است اما پیش میآید که در مواردی، گویندهها به ساعت محلی اشاره میکنند. ساعتها در قالب شبانهروز بیست و چهار ساعته بیان میشد و جیامتی بین سه و نیم تا چهار و نیم ساعت عقبتر از ساعت تهران بود. برای کمک به خواننده، در این تحقیق زمانها همگی از همدیگر تفکیک و مشخص شدهاند، که ــ بنا به اسلوب منبع مورد بحث ــ گرینویچ بوده یا ساعت محلی.
رقبای اصلی این درام محمدرضا شاه پهلوی بودند و نخستوزیرش محمد مصدق. شاه به چشم نیروهای امنیتی بریتانیا و آمریکا آدمی بود ضعیف و بیتصمیم که میان عامه هم محبوبیت نداشت؛ جدای اینها اما سربسته این حس هم بود که او «جلوهٔ ثبات و تداوم رهبری» ایران است.(۳) به این تعبیر، او اثری تعیینکننده در وحدتبخشی به جامعهٔ ایران داشت اما فاقد قدرتی واقعی بود. محمد مصدق مدافع و طرفدار جنبشی بود که پس از جنگ دوم جهانی به راه افتاده بود و میخواست میدانهای نفتی ایران را ملی کند، میدانهایی نفتی که آن زمان بریتانیا ادارهشان میکرد. مصدق در اردیبهشتماه ۱۳۳۰ نخستوزیر شد، کمی بعد از اینکه مجلس ایران رأی به ملی کردن این میادین داد. متعاقبش تحریم نفت ایران از سوی بریتانیا آرامآرام شروع کرد به فلج کردن اقتصاد ایران؛ بریتانیا همزمان در پی تدارک مقدمات برای انجام کودتایی در ایران هم بود تا مانع از دست رفتن تأسیسات نفتیاش در آبادان شود. بعد از اینکه این تلاشها لو رفت، مصدق روابط با بریتانیا را قطع کرد و همان سال ۱۳۳۰ همگی شهروندان بریتانیا را که ساکن ایران بودند، مجبور کردند این کشور را ترک کنند، اقدامی که نقشههای بریتانیا برای کودتا را دچار وقفه کرد. بریتانیا که حالا دیگر عاملی در ایران نداشت، از آمریکاییها کمک خواست و دولت در راه ایالات متحده، دولت آیزنهاور، را یاری موافق یافت.
کودتا روز ۲۴ مردادماه ۱۳۳۲ شروع شد اما کمابیش درجا ناموفق ماند و شکست خورد. شاه از کشور فرار کرد و برای مدت کوتاهی به نظر آمد مصدق برندهٔ بازی است. اما کرمیت روزولت، افسر مسوول امور ایران در سیآیای، شخصا نقشهٔ تازهای چید و جمعیتهایی از هواداران شاه را به خیابانها آورد و تعادل را آشکارا به نفع شاه به هم زد. شاه برگشت، مصدق دستگیر شد و تا زمان مرگش در اسفندماه ۱۳۴۵ در حبس خانگی ماند.(۴) اینها نقاط عطف مهم ماجرایند که بحث و چون و چرایی درشان نیست. اما روایتی که رادیوی آن زمان از ماجرا داد، تفاوتهایی دارد.
کمی بعد از ۱۳۳۰ که مذاکرات سه جانبهٔ ایران، بریتانیای کبیر و ایالات متحده برای پایان دادن به بحران نفتی پیشآمده به شکست انجامید، توپ بازی کمکم رفت توی میدان سرنگون کردن نهایی و قطعی مصدق. نخستین بحثها در مورد کودتا را بریتانیاییها پیش کشیدند، در گفتوگوهای منطقهای از پیش برنامهریزیشدهٔ آذرماه ۱۳۳۱ در واشنگتن بین سرویس اطلاعات مخفی بریتانیا (اسآیاس) و مأموران آمریکایی سیآیای. در آن برهه سیآیای آمادهٔ بحث در مورد این موضوع نبود و در نتیجه قضیه معلق ماند.(۵) متعاقب شکست مذاکرات، سر و کلهٔ قضیه دوباره وقتی پیدا شد که ۴ آوریل ۱۹۵۳ [۱۵ فروردینماه ۱۳۳۲] جان اف. دالس، وزیر امور خارجهٔ ایالات متحده به برادرش آلن دبلیو. دالس، رئیس سیآیای گفت با کودتا موافق است. رئیس سیآیای بعد گرفتن تأیید از رئیسجمهور، «بودجهای یک میلیون دلاری را تأیید کرد که پایگاه تهران اجازه داشت به هر طریقی صرفش کند که موجب سقوط» مصدق بشود.(۶)
توطئهچینها تصمیم گرفتند کارشان را با تبلیغات شروع کنند، تبلیغاتی که سویهٔ حمله به مصدق داشتند. واحد هنری سیآیای برنامه ریخت مجموعهای کاریکاتور از مصدق آماده کند تا مأموران این سازمان در ایران پخششان کنند.(۷) سیآیای همچنین برنامهریزی کرد اسنادی جعلی از ارتباط مصدق با حزب کمونیست ایران، توده، منتشر کند. همزمان قرار بود به واسطهٔ تبلیغاتی مخفی و پوشیده، حزب توده را هم به این نتیجه برسانند که از مصدق حمایت نکند.(۸) وجهی دیگر از نقشه تشویق کسبهٔ بازار بود به پشتیبانی از کودتا. این کار سختی نبود چون بازاریان داشتند بابت تحریم بریتانیا ضرر اقتصادی میدادند.(۹) مطابق نقشه بنا بود کمی قبل از کودتا حملاتی هم علیه رهبران مذهبی ایران صورت بگیرد و بابت قضیهٔ مصدق سرزنش شوند. قرار بود مردم تحریک و ترغیب به راهپیماییهای گسترده شوند و از حربهٔ بست نشستن در محوطهٔ مجلس هم برای فشار آوردن به دولت بهره بگیرند. این جرقهٔ کودتا بود.(۱۰)
بعد تأیید این نقشه، توطئهچینها درجا شروع کردند به پخش کردن پول و تبلیغاتی همسو با برنامهٔ اطلاعاتی مخفی ایالات متحده که سازمان اطلاعات آمریکا مجریاش بود.(۱۱) به علاوه سیآیای مقالاتی هم در روزنامهها و مجلات برجستهٔ آمریکایی منتشر کرد که مفصل و پرجزئیات، تأثیر و نفوذ فزایندهٔ کمونیستها در ایران را شرح میدادند. این مقالات در ایران ترجمه و بازنشر شدند، به «برانگیختن جنگی روانی» علیه مصدق کمک کردند و به کارزار تبلیغاتی و کودتای آمریکاییها هم مشروعیت بخشیدند.(۱۲)
مطبوعات خریده شده برای موفقیت نقشه مهم بودند، اما باید این نکته را درک کرد که ایران آن زمان به لحاظ ایدئولوژیک محیط رسانهای پیچیدهای بود. طیف طرفداران مصدق مطبوعات همسو با خودشان را داشتند و این مطبوعات به واسطهٔ برنامههای ارائهٔ چکیدهای از مطالب مطبوعات در رادیو تهران و دیگر شبکههای محلی پشتیبانی هم میشدند. همهٔ این شبکهها را دولت مصدق میگرداند. همچنین نیروهای شوروی و پایگاه مخفیشان در آذربایجان نیز عموما حامی مصدق بودند در برابر غرب. از آنسو روزنامههای پرتعدادی هم بودند که نواهای ضد مصدقی میپراکندند، از جمله همان پیامهایی را که پایگاه سیآیای در تهران میساخت و میخواست به مردم منتقل شوند. این پیامها در قالب جزوه و پلیکپی هم پخش میشدند اما طنین اثرگذار رادیو را برای حمایت از آنها نداشتند. تأکید سیآیای روی مایههایی بود چون «مصدق طرفدار حزب توده است»، اینکه او «دشمن اسلام» است، اینکه دارد «به عمد روحیهٔ ارتش را خراب میکند»، و اینکه دارد به عمد «به رشد جنبشهای جداییطلب منطقهای کمک میکند».(۱۳) همچنین تلاش داشتند از مصدق تصویر «قربانی غافل مشاوران بیملاحظه و جاهطلبش» را به دست بدهند.(۱۴)
همزمان در تابستان ۱۳۳۲، رادیو آذربایجان، که افبیآیاس آن را شبکهٔ دموکرات آذربایجان میخواند، سفیر آمریکا را متهم به همکاری با سرلشکر فضلالله زاهدی و دیگران به قصد برانگیختن و انجام کودتا کرد. شبکهٔ دموکرات آذربایجان ایستگاه رادیویی غیرقانونیای بود که نیروهای اتحاد جماهیر شوروی از باکو میگرداندندش اما ادای این را میآمد که در ایران است و حامی جنبش ملیگرایانهٔ آذربایجان بود. این شبکه گفت «این عوامل میخواهند کودتای نظامی بکنند تا دولت مصدق را برچینند و دولتی تازه برپا کنند، از جملهٔ کسانی هم که در این نقشه دخیلند، فاشیستهایی آلمانیاند که اکنون به خدمت آمریکاییها درآمدهاند.»(۱۵) ده هفته بعدترش شبکهٔ دموکرات آذربایجان شاه را به «همکاری با امپریالیستهای آمریکایی» برای انجام کودتا متهم کرد.
دیماه ۱۳۳۱ مصدق اختیاراتی مازاد به دست آورد برای قانونگذاری و اجرای لوایح پیش از تصویب مجلس. سیآیای این دستاورد مصدق را «حق قانونی حکومت» بر کشور خواند، حقی که او را تا حد زیادی مستقل از همهچیز میکرد.(۱۶) به رغم اینها اما در طول همان برهه جبههٔ ملی، حزب مصدق، مدام انشعاب میکرد. تابستان که شد، آیتالله کاشانی، حامی پیشین مصدق، هم از این جنبش برید و مجلس هم گرفتار آشوب شد، آشوبی که شامل گلاویز شدنهایی در صحن علنی هم بود. شبکهٔ دموکرات آذربایجان روز ۷ تیرماه ۱۳۳۲ مجلس را «صحن عمومی برای نعرههای مستانه» خواند و مایههایی ضد شاه آمد و علنا گفت «ضربات پیکارگران ایرانی اکنون دارد سلطنت را تهدید به نابودی میکند.»(۱۷) شبکهای رادیویی که افبیآیاس از آن با عنوان «سرویس داخلی تهران» یاد میکند، احتمالا رادیو تهران، اعلام کرد هر حرکتی علیه مصدق، پشتیبانی از قدرتهای استعماری خواهد بود. این شبکه همچنین اعلام کرد شوروی خواستار همسویی مصدق با این کشور شده.(۱۸) آناتولی لاورنتییف، سفیر شوروی، خبر از گفتوگوهایی مداوم با ایران داد دربارهٔ «رویارویی با نفوذ و تأثیر آمریکا در ایران» و عادیسازی روابط میان اتحاد جماهیر شوروی و ایران.(۱۹) رادیو تهران روز ۱۲ تیرماه گزارش داد دکتر معظمی به جای آیتالله کاشانی به ریاست مجلس انتخاب شده. این ماجرا را نشانهٔ پیروزی مصدق میخواندند. رادیو آذربایجان خلعید از کاشانی را ستود و بعدتر شاه و ایالات متحده را متهم کرد به تحریک ایل بختیاری برای کمک به شاه در انجام یک کودتای نظامی.(۲۰) همزمان رادیو تهران گزارش داد صد نفر به ستاد سلطنتطلبان در تهران حمله کردهاند.(۲۱) این شبکه همچنین آمریکاییها و بریتانیاییها را متهم کرد به برانگیختن ناآرامیهای اجتماعی در سراسر کشور و همکاری با شاه برای انجام کودتای نظامی.(۲۲) این مایهها و نواها کمابیش تا زمان وقوع کودتای واقعی ادامه داشت.
همسو با این نواها در مورد کودتا، سرویس خاورنزدیک شوروی روز ۱۶ تیرماه گزارشی پخش کرد با عنوان «مبارزهٔ ایرانیان با استثمار انگلیسی - آمریکایی» که چهرههای پرنفوذ آمریکایی در حوزهٔ نفت را متهمم میکرد به دمیدن بر آتش بحران. در سرتاسر این دوره، هم شبکهٔ رادیویی رسمی شوروی و هم شبکهٔ پوششیشان، رادیو آذربایجان، حمله میکردند به کمکهای خارجی ایالات متحده در سرتاسر دنیا و همچنین تلاشهایش برای دستیابی به معاهدات امنیتی منطقهای. در این مورد، کمک آمریکا را ادایی خواندند به قصد «دستدرازی به نفت ایران».(۲۳) رادیوهای شوروی مکررا به مباحثی تفرقهافکنانه میپرداختند، به این قصد که ایران را از غرب سوا کنند و جلوی شکلگیری ائتلافی علیه اتحاد جماهیر شوروی را بگیرند.
پینوشتها:
1- Stephen C. Poulson, Social Movements in Twentieth-Century Iran (Lanham, MD, 2005), 164.
2- Kalev Leetaru, The Scope of FBIS and BBC Open-Source Media Coverage, 1979–2008, https://www.cia.gov/library/center-for-the-study-of-intelligence/csi-publications/csi-studies/studies/volume-54-number-1/PDFs-Vol.-54-No.1/U-%20Studies %2054no1-FBIS-BBC-Coverage-Web.pdf (accessed 12 December 2011).
3- H.W. Brands, Inside the Cold War: Loy Henderson and the Rise of the American Empire, 1918–1961 (Oxford, 1991), 235.
4- Mark Gasiorowski, “The 1953 Coup d’Etat Against Mosaddeq,” in Mohammad Mosaddeq and the 1953 Coup in Iran (Syracuse, NY, 2004), 227–60.
5- Donald Wilber, Overthrow of Premier Mossadeq of Iran, November 1952–August 1953 (Washington, DC, March 1954), 1, http://www.gwu.edu/~nsarchiv/NSAEBB/NSAEBB28/index.html (accessed 1 May 2011).
6- Wilber, Overthrow of Premier Mossadeq of Iran, 3.
7- Wilber, Overthrow of Premier Mossadeq of Iran, 9.
8- Wilber, Overthrow of Premier Mossadeq of Iran, Appendix A: 7, 12–13.
9- Wilber, Overthrow of Premier Mossadeq of Iran, Appendix B: 22.
10- Wilber, Overthrow of Premier Mossadeq of Iran, Appendix B: 20–24.
11- Wilber, Overthrow of Premier Mossadeq of Iran, 12–17.
12- Wilber, Overthrow of Premier Mossadeq of Iran, x.
13- Wilber, Overthrow of Premier Mossadeq of Iran, Appendix B: 16.
14- Wilber, Overthrow of Premier Mossadeq of Iran, Appendix B: 17.
15- Memo extract concerning Clandestine Radio Azarbaijan (presumably ADS), http://www.gwu.edu/~nsarchiv/NSAEBB/NSAEBB78/propaganda%20100.pdf (accessed 1 May 2011).
16- “Probable Developments in Iran through 1953, National Intelligence Estimate 75,” 6, http://www.foia.cia.gov/docs/document 0000014050 (accessed10 March 2011).
17- Foreign Broadcast Information Service (FBIS), Daily Report, vol. 127–47 (Washington, DC, 1953), 1 July 1953, CC-8-11.
18- FBIS, Daily Report, QQ-2.
19- FBIS, Daily Report, QQ-1,4.
20- FBIS, Daily Report, 7 July 1953, CC-2.
21- FBIS, Daily Report, QQ-2.
22- FBIS, Daily Report.
23- FBIS, Daily Report, 8 July 1953, CC-5,6.
منبع: سایت تاریخ ایرانی
تعداد بازدید: 779