10 آذر 1392
یکی از همسایگان ایران که طولانی ترین خط مرزی را با آن دارد عراق است؛ روابط و مناسبات دو کشور در طول قرن بیستم، فراز و نشیب های زیادی داشته است و عمدتا با تنش های شدید و در دهه 80 نیز با جنگ هشت ساله دو کشور همراه بود. اشتراکات فرهنگی مردمان دو کشور، به ویژه اکثریت شیعی در عراق و رابطه تاریخی ایرانیان با آنها و عشق به عتبات عالیات، ارتباط مستقیم و تنگاتنگ روحانیون دو کشور در مقاطع مختلف تاریخی، وجود برخی مسائل مشترک و تمایل به ثبات در منطقه، عمدتا به نزدیکی سیاستهای دو کشور کمک کرده است؛ اما از سوی دیگر مسائلی چون اختلافات مرزی،رقابت بر سر هژمونی در خلیج فارس، مساله اقلیت ها، ساختار نظام بین الملل و سیاست ابرقدرت ها در خاورمیانه و... همیشه منشاء تنش بین طرفین، در ادوار مختلف تاریخی به ویژه در اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70 ميلادي بوده است. مقاله زیر به بحث مناسبات دو کشور در این مقطع و کنکاش در عوامل موثر در روابط تنش آمیز آنها، با بهره گیری از روش تاریخی – تحلیلی می پردازد؛ کاربست روش فوق، جهت درک عمیق از تحولات و فراز و نشیب های مناسبات طرفین و ریشه یابی فاکتورهای دخیل در آن، مفید خواهد بود.
پیشینه روابط دو کشور:
دو کشور در خلال قرن بیستم، به ویژه بعد از فروپاشی عثمانی و تحت الحمایگی و استقلال عراق همواره اختلافات عمده ای بر سر مسائل مرزي داشتند كه مربوط به رودخانه اروند رود (شط العرب) بود؛ در گذشته نيز عهدنامههاي مختلفي جهت حل و فصل اين مساله ما بين طرفين (ايراني و عثماني) به امضا رسيده بود، اما مسائل و اختلافات بر سر آنها همچنان لاينحل باقي ماند.(1)
عهدنامه سرحدي نيز كه در سال 1316 بعد از مذاكرات طولاني بين طرفين امضاء شده بود، ميتوانست منجر به حل و فصل اختلافات شود، اما ابهامات آن و امتناع طرف عراقي از اجراي آن، مشكلات را همچنان معلق گذاشت.(2)
در این عهدنامه بود که يكي از بندهاي آن (ماده 2) به تعيين مرز دو كشور در اروند رود مربوط است، براي نخستين بار كلمه تالوگ وارد قراردادهاي ايران و همسايه غربي آن شد، با اين حال در مرز دو كشور فقط در مقابل بندر آبادان تالوگ تعيين ميگردد و شامل تمام اروند رود نميشود. (3)
عليرغم انعقاد وامضا پيمان سعدآباد در 17 تير 1316 توسط وزراي امورخارجه چهار دولت ايران، عراق ، تركيه و افغانستان، دولت عراق در اين مقطع يكجانبه اروند رود را اداره ميكرد و از انعقاد قراردادي كه در عهدنامه سرحدي پيش بيني شده بود، طفره ميرفت و ايران نيز در اين سالها نتوانست عراق را به اجراي تعهداتش در عهدنامه ملزم كند. دو كشور در دهه 50 م. امكانات بيشتري براي گسترش روابط و حل و فصل اختلافات داشتند، چنانچه هر دو با تركيه و پاكستان و بريتانيا وارد يك پيمان همكاري شدند كه در 24 فوريه 1955 در بغداد به امضاء رسيد و به پيمان بغداد شهرت يافت كه در راستاي سياستهاي ايالات متحده و بلوك غرب در رابطه با جلوگيري از نفوذ كمونيسم قرار داشت. (4)
در چنين شرايطي، فضا براي حل و فصل مسائل دو كشور فراهم شد و در هنگام ديدار فيصل، پادشاه عراق در اكتبر 1957 از ايران، دو طرف جهت حل اختلافاتشان روي نكات زير به توافق رسيدند: الف - تعيين يك كميسيون مشترك براي كار كردن روي كنوانسيوني درخصوص اداره مشترك شط العرب در بغداد ب -سپردن تعيين حد و حدود و تعيين نقاط مرزي به يك ميانجي سوئدي در تهران با مشاركت يك كميسيون ايراني –عراقي. (5)
با وقوع كودتاي 14 ژوئيه 1957، كه منجر به سرنگوني رژيم پادشاهي و به قدرت رسيدن عبدالكريم قاسم در بغداد شد، به تدريج اميدها جهت رفع اختلافات مابين دو كشور از بين رفت. در همان روزهاي نخستين بعد از كودتا، روزنامه ها مقالاتي عليه ايران منتشر و راديو بغداد نيز به پخش برنامههای ضدايراني پرداخت و مقامات رسمي عراق، شروع به بدرفتاري با اتباع ايرانی مقيم عراق و تحركات مرزي نگران كننده ای در مناطق مرزي كردند. (6)
هراس دولت ايران از تغيير رژيم در عراق و حمايت آن كشور از انقلابيون عمان و تحركات مشابه برعليه رژيمهاي محافظهكار سلطنتي در منطقه، نزديكي بیشتر به ايالات متحده و به رسميت شناخته شدن اسرائيل از سوي ايران را در اين سالها به دنبال داشت؛ چنين اقدامي واكنش تند ناصر را به دنبال داشت و از كشورهاي عرب خواست كه روابطشان را با ايران قطع نمايند. از سوي ديگر نگرانيهای ايران با خارج شدن عراق از پيمان بغداد در 24 مارس 1959 و نزديكياش به اتحاد جماهير شوروري شدت یافت. مقامات ايران دراين دوره موضعي تدافعي داشته و خواهان حل و فصل اختلافات از طريق مسالمت آميز و گفتوگو بودند؛ به ويژه محمد رفعت در جريان يك كنفرانس مطبوعاتي در 28 نوامبر1959 دوباره به لزوم تعيين خطوط مرزي و در راس آن مساله شطالعرب اشاره كرد و اعلام نمود كه عراق قيود عهدنامه 1937 را رعايت نكرده است؛ و اين كشور را به گفتوگو فراخواند و گفت كه در قرن بيستم يك رودخانه مرزي نميتواند به شيوهاي كامل از سوي يك طرف بهره برداري و به آن متعلق باشد.(7)
قاسم نيز با طرح مساله چهار مايل زمين در مقابل آبادان، كه درجريان قرارداد 1937 به ايران بخشيده شده بود، خواستار برگرداندن آن به عراق شد. همچنين در 18 دسامبر 1959 اعلام داشت كه: ما نياز نداريم كه به تاريخ قبائل عرب مقيم در اهواز و محمره رجوع كنيم؛ حكومت عثماني در آن موقع كه برمحمره فرمان ميراند، جزئي از سرزمين عراق بود تا ايران. (8)
جدا از تبليغات و مواضع تند طرفين، عراق تعدادي از ايرانيان را اخراج و درگيريهاي مرزي نيز ميان دو كشور روي داد كه به صورت برخوردهاي پراكنده بود؛ بر اساس برخي گزارشها، ماموران عراق 7 نفر از كارگران نفتي شركت نفت را پس از بازگشت به آبادان به گلوله بستند.(9)
دولت ايران در اين مقطع براي مقابله با تهديدات عراق آمادگي نداشت و تا سال 1342 نسبت به عراق از لحاظ نظامي در موقعيت ضعيفتري بود؛ به همين دليل نيز واكنشش ملايم و تدافعي بود. شاه در اين مورد اظهار داشت : عراق يك چهارم جمعيت و يك پنجم مساحت كشورما را دارد؛ اما نيروي هوايي آن كشور قويتر از ماست ؛ این نیروشامل آخرين جتهای جنگنده است كه راحت تر از جتهای آمریکايی ما عمل ميكنند و... به هرحال نيروهای مسلح عراق كاملا مجهزتر از ما هستند. (10)
هراس دولت ايران از تبعات سرنگوني يك رژيم پادشاهي محافظهكار، فضاي انقلابي درعراق و گرايشات چپ گرايانه قاسم و نزديكياش به اتحاد جماهير شوروي، نقش مهمي در گرايش بيشتر ايران به ايالات متحده و تحكيم روابطش با این کشور داشت و منجر به قرارداد نظامی بااین کشوردر 5 مارس 1959 گردید. با كودتاي بعثيها و سرنگوني قاسم و بي ثباتي سياسي مداوم در اين دوره كه منجر به كودتاي عارف شد، تنشهای ميان دو كشور به تدريج فروكش كرد. اين دوران تقريبا با آرامش نسبي بين دو طرف همراه بود؛ ديدارهای مقامات رسمي دو كشور و مذاكرات متعدد ، اميد زيادي جهت حل و فصل مسالمتآميز مسائل ايجاد كرد اما كودتاي بعثيها در ژوئيه 1968، مناسبات طرفين را وارد فاز جديدي نمود.
مناسبات تنش آمیزدوکشورازسال 1968تا1975:
ازمقطع 1968تا 1975 و انعقاد قرارداد الجزاير، مناسبات دو كشور تحت تاثير عوامل مختلف داخلي، منطقهاي، ساختار نظام بين الملل و سياست جهاني با تنش شديدي همراه بود . کودتای 1968 باعث به قدرت رسيدن بعثیها در عراق با گرايشات پان عربيستي افراطي شد؛ اين گرايشات همچنانكه از اساسنامه رمانتيك اين حزب پديدار است(11)
با اسرائیل ستیزی و گرایشات سوسیالیستی وضدامپریالیستی، که آنها را بیشتر به شوروی و بلوک شرق نزدیک می کرد، وقتی بااختلافات مرزی ورقابت دوکشور در منطقه همراه می شد، آنهم با ایران که یک دیکتاتوری پادشاهی با گرایشات ناسیونالیسم ایرانی که رگه های ضدعربی غلیظی داشت، بیش از پیش منجر به تنش در مناسبات طرفین وتعميق اختلافات می گرد ید. در همان اوایل، مذاكراتي بين دو كشور در خصوص مساله قرارداد سرحدي 1937 انجام شد كه عمدتا بي نتيجه ماند و هيات عراقي برادعاهاي خود مبني بر اينكه شطالعرب يك رودخانه داخلي عراق است پاي فشرد و از ايران خواست كه پرچمش را از كشتيهايش در اين رودخانه پايين بياورد و گرنه عراق از ورود آنها به بنادر ايران جلوگيري ميكند.(12)
دولت ايران نيز در يك اقدام قاطعي قرارداد سرحدي 1937 را يكجانبه لغو كرد و براي انعقاد يك قرارداد جديدي براساس موازين بينالمللي كه حقوق ايران را تامين كند، اعلام آمادگي كرد؛ اين مساله موجب نگراني مقامات عراق گرديد و به تدريج منجر به تنش در مناسبات طرفين گرديد. اقدام ديگر ايران كه منجر به تشديد تنشها گرديد، در 22 آوريل 1969 (ارديبهشت 1348) رخ داد و آن زماني بود كه كشتيهاي ابنسينا و آريافر كه در آبادان بودند، با پرچم ايران و از اروند رود راهي آبهاي خليج فارس شدند.(13)
دولت بغداد كه تازه قدرت سياسي را به دست گرفته و از بيثباتي سياسي رنج ميبرد، ناتوان ازاقدامات نظامي بود، اما در تبليغات وسيع و كانالهاي مختلف ديپلماتيك نارضايتي عميق خود را از اين اقدامات اعلام نمود و اين اقدامات ايران را يكجانبه و برخلاف قراردادهاي بينالملي دانست و بر قانوني بودن قرارداد سرحدي 1937 تاكيد ورزيد. عراق همچنين به تلافي لغو اين قرارداد، بلافاصله شروع به اخراج ايرانيان مقيم آن كشور كرد كه بالغ بربیست هزار نفر بودند . اين عده از طريق مرز خسروي و قصرشيرين وارد ايران شدند. حمايت دو كشور از مخالفين سياسي يكديگر نيز در اين مقطع قابل توجه و عامل تنش بیشتر گرديد؛ ايران رابطه و حمايتش را از كردهاي عراق همچنان حفظ و ادامه ميداد؛ عراق نيز از فعالين سياسي مخالف رژيم شاه، چون تيمور بختيار كه از سال 1961 در عراق مستقر شده بود، حمايت و اونیز شروع به تاسيس شبكهاي برای فعاليت عليه رژيم كرد اما نهايتا در اوت 1970 توسط ساواك به قتل رسيد. (14)
جبهه التحرير العربستان در سال 1961 (1340 ش) كه در پس اوج گيري حركتهاي ناسيوناليستي و استقلالطلبانه در جهان سوم و نهضت جمال عبدالناصر در مصر تشكيل شده بود و از نظر اصول به حزب بعث گرايش داشت هدفش را آزادسازي مناطق عربنشين ايران ذكر كرده بود . اين جبهه تا سال 1975 (1354 ش) تحت حمايت عراق قرار داشت.(15)
همچنين دولت عراق از مخالفين سياسي كرد و جبهه آزاديبخش بلوچستان ايران در اين مقطع حمايت ميكرد. دخالت در مساله اعراب ايران، بخشي از تبليغات عراق بود. برخي از مقامات حزب بعث در عراق به صراحت ادعاي ارضي روی مناطق عرب نشين ايران (خوزستان) را مطرح ميكردند؛ چنانچه صالح مهدي عما لش، معاون نخست وزير عراق در سال 1969 بيان داشت كه: عراق هرگز اختلاف جدي بر سر شط العرب با ايران نداشته است، چون بخشي از سرزمين عراق است؛ اختلاف عمده بر سر عربستان (خوزستان) بوده كه جزئي از خاك عراق بوده و در دوره حكمراني خارجيان (عثماني) ضميمه خاك ايران شده است. همچنين الجمهوريه، روزنامهاي كه در بغداد منتشر ميشد اعلام كرد كه يك فرستنده راديويي جديدي كه كلا براي عربستان برنامه پخش خواهد كرد از بصره شروع به كار كرده است. در همين هنگام ايستگاه تلويزيون بصره، نقشهاي از عراق را نشان ميداد كه ايالت خوزستان تحت عنوان «عربستان» به عنوان بخشي از سرزمين ايران نمايش داده ميشد.(16)
رقابت دو كشور بر سر هژموني در خليج فارس:
بريتانيا در سال 1968 اعلام كرد كه اين كشور قصد دارد به نقش امنيتي 150 ساله خود در خليج فارس پايان دهد . با اين تصميم بريتانيا نقش خود را به عنوان ژاندارم خليج فارس كنار ميگذاشت و در نتيجه خليج فارس را در ميان رقيبان رها ميكرد.(17)
سياست فوق مقارن با اعلام دكترين نيكسون در جهان سوم به ويژه خاورميانه بود كه براساس آن، كشورهاي سرمايهداري جهان سوم، بايد خود يك نقش فعال سياسي، نظامي بازي كنند و در وهله اول برمنابع خود تكيه داشته باشند و از اين طريق بتوانند بار سنگين حفظ ثبات سرمايهداري و بلوك غرب را كه از جنگ جهاني دوم تا آن دوران به تنهايي بر دوش ايالات متحده آمريكا بود كاهش دهند. (18)
در خليج فارس نيز آشكار بود كه آمريكا بواسطه جنگ ویتنام و ... نميتوانست نقش بريتانيا را خود برعهده بگيرد، لذا براي حفظ امنيت خليج فارس و منافع غرب، به متحدان منطقهاي خود يعني ايران و عربستان به مثابه دو ستون نظام جديد امنيتي منطقهاي تكيه كرد. موقعيت استراتژيك و توان نظامي ايران به ويژه نيروي هوايي و دريايي آن در منطقه قابل توجه بود؛ از سوي دیگر شاه و نخبگان سياسي حاكم در ايران با سركوب كليه مخالفان سياسي در داخل و ايجاد يكنوع ثبات سياسي با تكيه بر زور و برخورداري از درآمدهاي نفتي از ايفاي چنين نقشي در منطقه استقبال كردند؛ چراكه اين مسائل در اين دوره ميتوانست ذهنيت افكار عمومي را از سركوب و اختناق داخلي به سمت مسائل خارجي و نمايش قدرت ايران در منطقه معطوف و منحرف سازد.
برهمين اساس روابط ايران و آمريكا پيش از پيش گسترش و همكاريهاي نظامي (فروش اسحله به ايران) توسعه فوقالعاده يافت؛ روابط صميمانه با اداره نيكسون (1974 – 1969) برقراربود كه در جريان آن با حمايت كامل آمريكا، ايران به بزرگترين قدرت منطقهاي تبديل شد؛ مطابق برآوردها در فاصله سالهاي 1971 تا 1981، مجموع فروش نظامي آميكا به ايران به 20 ميليارد دلار خواهد رسيد. در طول اين مدت، رشد ايران در مقام يك قدرت منطقهاي با افزايش همكاري با دولت آمريكا هماهنگ بوده است. (19)
جان فوران در باب سياست تجدیدنظرطلبانه و توسعه طلبانه منطقهاي رژيم شاه بيان ميدارد: خاورميانه منطقهاي بود كه شاه ميخواست دعاوي ايران در مورد قدرت منطقهاي را به اثبات برساند. اين قدرت منطقهاي جديد حالت تهاجمي داشت و درامور منطقه به مداخله نظامي ميپرداخت. هدف اين سياست او تحکيم موقعيت خود و ارتش در منطقه و تضعيف دولت ها يا جنبشهايي بود كه به نحوي قدرت ايران راتحت الشعاع قرار ميدادند. از بعد مداخله نظامي، در جنگ داخلي يمن (1962 – 1970 م 1349 ش) بهدخالتپرداخت؛در نوامبر 1971 (آبان – آذر 1350) سه جزيره ايراني دهانه خليج فارس را تصرف كرد، نيروي چند هزارنفري به حمايت از سلطان قابوس پادشاه عمان به ظفار فرستاد تا شورشيان مبارز را سرکوب كند (دسامبر 1973 م – آذر و دي 1352 تا اواخرسال 1976 / 1355 ش)؛ درسال 1973م / 1353 ش در برابر جدايي خواهان بلوچ به حمايت از پاكستان برخاست و در دوره 1972- 1975 / 1351 – 1354 ش) ازشورشيان كرد عراقي پشتيباني كرد. به اعتقاد هاليدي در 1978 / 1357 ش: هيچ كشور جهان سومي به اندازه ايران در دهه 1960 م / 1340 ش در خارج از مرزهاي خود به مداخله نپرداخته بود. كره جنوبي، اندونزي، زئير، اسرائيل، برزيل و عربستان سعودي به طور مستقيم و غير مستقيم در خارج از مرزهايشان به حمايت از نيروهاي ضد انقلابي اقدام كرده بودند، اما در اين تاريخ هيچ كدام به پاي ايران نمي رسيدند.(20)
عراق نيز بعد از كودتاي بعث و مصالحه كوتاه مدت با كردها، از يكنوع ثبات سياسي نسبي در اين مقطع برخوردار شد؛ برخورداري دولت بغداد از درآمدهاي سرشار نفتي، راه را براي اصلاحات اقتصادي – اجتماعي در داخل و يك سياست خارجي فعال درمنطقه فراهم ساخت؛شكست اعراب درجنگ 1967 و افول پان عربيسم ورهبري آن در منطقه يعني مصر، زمينه را براي ايفاي نقش محوری بعثی ها در جهان عرب و منطقه فراهم ساخت؛ علاوه بر اين ايدئولوژي بعث، جاه طلبيهای رهبران كودتا و... نيز اين مساله را تشديد ميكرد؛ به همين واسطه رهبران عراق در اين مقطع، ايفاي نقش رهبري جهان عرب را رسالت تاريخي خود بر ميشمردند و خود را در صف مقدم مقابله با تهديدات مختلفي كه جهان عرب با آن مواجه ميشد ميدانستند؛ لذا از همان ابتدا دست به تحركات گسترده ديپلماتيك در ميان كشورهاي عربي زده و سعي در تحكيم مناسبات با آنها نمودند. رقابت با ايران در سرلوحه برنامهها و سياستهايشان در پيوند با كشورهاي حوزه خليج فارس عيان و آشكار بود. چنانچه در همين مقطع جنگ سردي بين دو كشور در خصوص نام خليج فارس كه اعراب و به طور خاص عراقيها از اصطلاح خليج عربي درپیوند باآن استفاده ميكردند در گرفت؛ چنانچه عبدالكريم شيخايي در مسافرت خود به شيخ نشينهاي خلیج فارس و مذاكرات خود با شيوخ مذكور در اين مقطع اظهار داشت: هدف ما از اين مسافرت حفظ عربيت خليج و امارات است؛ ولي گرفتاري و مانع اصلي اين كار دولت ايران است كه با اعزام مهاجرين زياد به اين منطقه ميخواهد وضع عربیت امارات را عوض كند... تمام ايرانياني كه به اين منطقه ميروند، تحت نظم خاصي و با هدف و برنامه معين انتخاب و اعزام ميشوند و هركدام از آنها در واقع مامور دولت ايران هستند و هدفنهايی دولت ايران به دست آوردن منطقه نفوذ است و ميخواهد جاي انگستان را در خليج بگيرد. (21)
در جريان تصرف سه جزيره در خليج فارس نيز در 30 نوامبر 1971 (نهم آذر 1350) از سوي ايران، عراق روابط ديپلماتيك خود را با ايران قطع و اعلام كرد كه جزاير فوق متعلق به اعراب هستند و عليه ايران در سازمان ملل متحد و اتحاديه عرب به شكايت پرداخت و در جلسه اتحاديه عرب، خواهان قطع روابط همه دولتهاي عرب با ايران شد؛ وقتي اين پيشنهادات رد و نتايج مورد نظر عراق از اين طريق به دست نيامدند، در يك اقدام تلافي جويانهاي اقدام به اخراج 70 هزار نفر ايراني مقيم عراق كرد(22)
مناسبات دو كشور در خلال اين سالها شديدا تنشآميز بود؛ رقابت طرفين در خليج فارس نيز با رقابت قدرتهاي فرامنطقهاي آمريكا و شوروري در منطقه گره خورد و به مسابقه تسليحاتي و اعمال فشار بريكديگر از راههاي مختلف منجر شد. طي سالهاي 74-1973 در مرزهاي دو كشور برخوردهايي بين نيروهاي آنها روي داد؛ متعاقب برخورد معروف به «يكشنبه خونين» در بهمن 1352، دولت عراق به شوراي امنيت سازمان ملل متحد شكايت كرد. شوراي امنيت در اسفندماه همان سال تشكيل جلسه داد و تصميم گرفت نمايندهاي را جهت بازديد از مناطق مرزی و تهيه گزارش به دو كشور اعزام كند. پس از آن شوراي امنيت برای استماع گزارشنماينده خود، تشكيل جلسه داد و قطعنامه 348 را صادر كرد كه در آن خواستار رعايت آتشبس، عقب نشيني نيروها و از سرگيري مذاكرات دوجانبه جهت حل و فصل اختلافات دو كشور شده بود.(23)
مساله کردها در مناسبات دوکشور :
مساله کردها، همواره روابط دو کشور را قبل و بعد از تشکیل دولت عراق تحت تاثیر خود داده است؛ این مساله گاهی دو کشور را بهم نزدیک و زمینۀ همکاری دو کشور را در مسائل مختلف فراهم می ساخت؛ که پیمان سعد آباد مثال بارزی است. اما گاهاً نیز باعث تنش در روابط دو کشور می گردید؛ آنهم ریشه در مداخلات دو کشور در امور داخلی یکد یگر داشت. عراق بعد از سال 1958 معمولاً از برخی گروههای سیاسی و اپوزیسیون عرب دولت ایران حمایت می کرد؛ از طرف دیگر ایران نیز بخاطر اختلافات ارضی که با این کشور داشت، سعی می کرد با حمایت از کردها، دولت بغداد را تحت فشار قرار دهد. این حمایتها در زمینه های مختلف و عمدتاً از دهه 60 آغاز شد که بتدریج نیز گسترش یافت. مهمترین نیروی سیاسی کردها در این مقطع، حزب دموکرات کردستان ایران به رهبری مصطفی بارزانی بود که جنبش کردی را برای دست یافتن به خود مختاری در چارچوب عراق رهبری می کرد؛کردها در این مقطع از حمایت های مالی،تسلیحاتی،بهداشتی و ...اسرائیل و ایالات متحده نیز بهره بردند. اسرائیل برای تضعیف عراق در جریان جنگ های اعراب با اسرائیل و ایالات متحده نیز جهت اعمال فشار بر دولت بغداد به دلیل گرایش به سمت شوروی، به شکلی تاکتیکی و موقت از جنبش کردها حمایت می کردند.(24)
مبارزه جسورانه کردها در این مقطع منجر به موافقتنامه صلحی در مورخ 11 مارس 1970 گردید که از 15 بند تشکیل می شد و بخش مهمی از خواسته های سیاسی،فرهنگی و...کردها را تامین و تضمین کرد و با این جمله نیز پایان می پذیرفت که: تاریخ گواهی خواهد داد که شما مردم کرد هرگز برادری صمیمی تر و متحدی قابل اعتمادتر از مردم عرب نداشته اید و نخواهید داشت.(25)
شوروی نیز در این مقطع، نقش مهمی در مصالحه دو طرف ایفا کرد؛ اما سیر تحولات بعدی نشان داد که تضمین عملی حقوق اذعان شده در قرار داد صلح کاری دشوار است و بعثیها از اجرای برخی بندهای موافقتنامه طفره می رفتند. علیرغم حمایت دولت ایران از کردها،اما مقامات رژیم شاه رسماٌ این مساله را انکار می کردند، چنانچه در اکتبر 1974 امیر عباس هویدا نخست وزیر ایران در مصاحبه ای ضمن انکار هرگونه کمکی به کردها می گوید: ما در امور داخلی عراق مداخله نمی کنیم ...این قصه ای است که عراقیها که دارند از کردها شکست می خورند جعل کرده و رنگ و روغن زده اند ...به گمان من این مساله مربوط به عراق است ... بی هیچ شک و گمانی کردها حقوقی دارند و نمی توانند بپذیرند که عراقیها با آنها چون اتباع درجه دوم رفتار کنند.همچنین در جواب سوالی در خصوص اینکه چه کسی به کردها کمک می کند؟ هویدا پاسخ می دهد که چه کسی ؟شاید سیا یا سازمان امنیت فرانسه.(26)
اما به هر صورت چنین کمک هایی را انکار نمیتوان کرد که از طرف ساواک به جنبش کردها عرضه می شد؛ این حمایتها در نیرومند شدن نیروهای کرد در مقابل ارتش عراق تاثیر قابل توجهی داشت. کردها در جنگ با ارتش عراق تلفات وسیعی بر آنها وارد کردند به طوری که به گفته خود عراقی ها این جنگ باعث 10 هزار کشته در یک سال و نزدیک چهار میلیارد دلار از لحاظ مالی هزینه داشت.(27)
اما به محض از دست دادن این کمکها که به لحاظ نظامی و... برای جنبش کردها تعیین کننده بود، جنبش با چالشهای مختلفی مواجه شد ؛چنانکه بعد از مصالحه دو کشور و عدم حمایت ایران از کردها، شاهد شکست و فروپاشی جنبش آنها بعد از قرار داد الجزایر بودیم که نقطه عطفی در تاریخ کرده است.عراقی ها از ارتباطات خارجی کردها با کشورهای منطقه بویژه ایران آگاه بودند؛ به همین خاطر یکی از عوامل کلیدی که آنها را به سمت مصالحه در خصوص اروند رود و قرارداد الجزایرسوق داد، همین مساله کردها و پایان بخشیدن به حمایت ایران از آنها بود.
رقابت ابرقدرتها در منطقه وتشدید مناسبات تنش آمیزدوکشور:
رقابت ابر قدرتها در خلال جنگ سرد تأثیر عمده ای در خاورمیانه و مناسبات بین کشورهای منطقه و خلیج فارس بر جای گذاشت.هر دو ابر قدرت طیفی از منافع ایدئولوژیکی،سیاسی،اقتصادی،امنیتی و...را در این مناطق در زمانهای مختلف، بشیوه های متفاوت دنبال می کردند و در این راه از مداخله محدود و گسترده در امور داخلی کشورها،پیمانهاو بلوک بندیهای منطقه ای تا جنگ های وکالتی و ...در راستای پیشبرد منافعشان و جلوگیری از گسترش نفوذ رقیب بهره می بردند.هیچیک از ابر قدرتها نیز بدلیل اهمیت استراتژیک و چندگانه خاورمیانه بطور کلی و خلیج فارس نمی توانستند نسبت به منافع خود در این مناطق بی توجه باشند.(28)
هر یک از طرفین با کمک همپیمانان منطقه ای خود سعی در تضعیف رقیب دیگر داشت؛ لذا تأثیر این رقابتها برتحولات این منطقه و تشدید منازعات بویژه در دهه 70 امری غیر قابل انکار است. ایران و عراق نیز دو کشور مهم و ثروتمند منطقه، بواسطه تهدیدات خارجی، مشکلات داخلی ونیازهای اقتصادی، سیاسی، تکنولوژیکی، نظامی، امنیتی و... در کنار هر یک از ابر قدرتها قرار گرفته بودند.ایران از دیر باز و بویژه بعد از کودتای 28 مرداد، ازکمکهای اقتصادی،نظامی ایالات متحده آمریکا بهره مند بود؛ عضو سنتو، پیمانی منطقه ای برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم مابین کشورهای هوادار بلوک غرب در خاورمیانه بود. علاوه بر این بعد از عقب نشینی بریتانیایی ها از خلیج فارس در پی ایفای نقش فعالتری در منطقه با حمایت غرب بود. ایالات متحده نیز در راستای دکترین نیکسون از ژاندارمی ایران در این منطقه و حفاظت از منافع غرب حمایت می کرد. به همین واسطه بود که در این دوره با حمایت آمریکا،ایران در پی گسترش تواناییهای نظامی خود بر آمد؛چنانچه مخارج نظامی ایران از 67 میلیون دلار در سال 1953 به 844 میلیون دلار در 1969 رسید؛ این رقم در سالهای 1972به بعد با جهشی حیرت انگیز به 3/1 میلیارد دلار و سپس 6/3 میلیارد و در نهایت به 4/9 میلیارد دلار در سال 1977 میلادی رسید.(29)
در این سالها ایران به مقابله با تحرکات ضد غربی نیز پرداخت؛ به عنوان مثال نیروهای ارتش ایران در دسامبر 1972 در سرکوب جنگجویان جنبش چپگرایانه و ضد غربی ظفاردرعمان نقش عمده ای ایفا کردند. در راستای تضعیف مهمترین رقیب منطقه ای خود یعنی عراق بواسطه نزدیکی و هم پیمانیش با اتحاد جماهیر شوروی، بعد از 1969 با ایالات متحده و اسرائیل به حمایت از کردهای عراق به رهبری بارزانی پرداخت.(30)
عراق نیز با به قدرت رسیدن حزب بعث که گرایشات سوسیالیستی و پایان عربیستی افراطی داشت،در جبهه اتحاد جماهیر شوروی قرار داشت ودر سال 1972 با این کشوربه انعقاد پیمان نظامی پرداخت.گرایش فوق به جبهه بلوک شرق و ضدیت با اسرائیل و جاه طلبیهای منطقه ای این کشورباعث شد، ایالات متحده با اسرائیل و ایران به حمایت از کردهای عراق در راستای تضعیف این کشور برآیند. درهر صورت جدا از مساله اختلافات مرزی، سیاست و جاه طلبیهای منطقه ای، دو کشور به لحاظ ایدئولوژیکی نیزبه دو جهان جدا تعلق داشتند؛ایران یک پادشاهی مروج ناسیونالیسم ایرانی و اقتصاد سرمایه داری دولتی،همپیمان اسرائیل و حامی منافع غرب در منطقه بود. در حالیکه عراق دارای یک دولت جمهوری و رهبرانش عمیقاٌ مروج و حامل ناسیونالیسم رادیکال عرب و اقتصاد سوسیالیستی،ضدیت با اسرائیل و همپیماناتحاد جماهیر شوروی بود.(31)
نزدیکی عراق به اتحاد جماهیر شوروی در این مقطع، جدا از مساله ایدئولوژی، به نیاز این کشور در راستای مواجه شدن با تهدیدات خارجی و داخلی (از ناحیه کردها ) باز می گشت؛عراق در این مقطع به تقویت رابطه خود با کشورهای عربی نیز بر آمد و به تدریج در پی ایفای نقش رهبری در جهان عرب بود؛ همچنین از اعراب ایران و نیروهای سیاسی اپوزیسیون آن، بلوچها در سالهای 1972 تا 1977 در برابر نیروهای ایرانی-پاکستانی حمایت بعمل آورد.(32)
درواقع رقابت دوابرقدرت درمنطقه منجر به تنش آمیزتر شدن بیش از پیش مناسبات ایران وعراق در این سالها گردید.برخی از صاحبنظران توافقات شوروی وآمریکا را در گرایش دوکشور به مصالحه وگفت وگوهای سازنده در جریان اجلاس اپک که منجر به قرارداد الجزایر شد، تعیین کننده دانسته اند.
سازش موقت و تنش زدایی در مناسبات:
بدنبال صدور قطعنامه و دخالتهای سازمان ملل جهت تنش زدایی در روابط دو کشور، بتدریج از شدت منازعات کاسته شد و مکاتبات و مذاکراتی برای حصول توافق جریان یافت؛روابط دیپلماتیک نیز در سطح سفارت برقرار شد. بعدها نمایندگان ایران و عراق، دو دوره مذاکره در استانبول به تاریخهای 31مرداد تا 6 شهریور و 26 تا 30 دی ماه سال 1353 ش/1975 را آغاز کردند که نتیجه ای در بر نداشت.(33)
نهایتاٌ در جریان اجلاس سران اپک در 4 مارس 1975 در الجزایر و با مساعدت ریس جمهور بومدین ، دو کشور به توافقی دست یافتند که به قرار داد الجزایر معروف گشته است؛که از سوی شاه و معاون ریس جمهور عراقصدام حسین امضا گردید و در خصوص موارد زیر به توافق رسیدند:
1. هر دو کشور مرزهای زمینی خود را بر اساس پروتکل قسطنطینه سال 1913 و کمیسیون تعیین در سال 1914 علامتگذاری کنند
2. تعیین مرزهای آبی بر اساس خط تالوگ
3. ایجاد امنیت و اعتماد دوباره در مرزهای مشترک بین دو کشور از طریق کنترل سخت و شدید که هدفش پایان دادن نفوذها و اعمال خرابکارانه در دو سوی مرز می باشد
4. موارد زیرکلیت تجزیه ناپذیری برای یک راه حل بوده و نقض یکی از موارد فوق، مغایر روحیه توافق الجزیره است.(34)
همچنین قرارداد رسمی دو کشور در 13 ژوئن1975 در بغداد به امضاء رسید؛که شامل یک مقدمه و هشت ماده و سه پروتکل ضمیمه آن میباشد؛ پس از آن مجالس قانونگذاری دو کشور آنها را تصویب کردند.
بعد از آن نیز کمکهای دولت ایران به کردها، در راستای اجرای بند 3 توافق (اعلامیه مشترک) قطع شد. از طرف ساواک نماینده ای به مرکز فرماندهی کردها رفت و به خشک ترین لحن به آنها اطلاع داد که الف)مرزها در مقابل هر حرکت و سفر مکرر بسته خواهد شد ب)...دیگراز متحدما انتظار هیچگونه کمکی نداشته باشند ج)...باید با دشمن متحد ما در صورتی که باشد به توافق برسند د)به واحدهای نظامی آنها اجازه داده خواهد شد که به خاک کشور متحد ما پناهنده شوند،فقط مشروط بر آنکه در گروههای کوچک سفر کنند و تمام اسلحه و مهمات خود را به ارتش متحد ما تسلیم کنند.(35)
در اثر همین قطع کمکها بود که جنبش کردهادچارفروپاشیشد. از نتایج قرارداد الجزایر، جدا از حل و فصل اختلافات مرزی میتوان به موارد زیر نیزاشاره کرد:
1- حل مسئله پناهندگان کُرد عراقی 2- بهبود روابط اقتصادی-بازرگانی فی ما بین 3- از سر گرفته شدن پرواز هواپیماهای ایرانی و عراقی 4- به اجرا در آمدن مسافرت های گروهی زوار ایرانی و عراقی برای زیارت اماکن مقدس 5- افتتاح سه کنسولگریهای ایران در کربلا و بصره و سه کنسولگریهای عراق در خرمشهر و کرمانشاه.(36)
پس از عقد قرارداد فوق، روابط دو کشور بسیار گرم و دوستانه شد؛امیر عباس هویدا از عراق دیدن کرد و بعد از آن صدام حسین به ایران آمد و با شاه و نخست وزیر و سایر مقامات ایران ملاقات نمود.این روابط حسنه باعث انعقاد قراردادها و موافقتنامه های مختلف گردید؛همچنین در خلال این سالها ده ها تن از مقامات دو کشور با هم دیدار کردند و روی اجرای مفاد قرارداد و بسط روابط و تحکیم آن تاکید می کردند.
نتیجه گیری:
مناسبات ایران با عراق درخلال قرن بیستم فرازوفرودهای عمده ای داشته است. مناسبات دوکشور چه دردوره پادشاهی ودوران جمهوری از سال 1958 تا 1968، جز درمقطع کوتاهی آنهم در دوره عبدالکریم قاسم که توام باتنش بود، همواره دوستانه بود، اگرچه همیشه اختلافات مرزی منشا اختلافات طرفین بوده است. با به قدرت رسیدن بعثیها در بغداد تحت تاثیر یکسری عوامل داخلی چون اختلافات مرزی، نخبگان بلند پرواز وماجراجویی دو طرف، ایدئولوژی های مسلط دردو کشور، مساله اقلیت ها، رقابت دو کشور برسر هژمونی در خلیج فارس وعوامل خارجی از قبیل دوقطبی بودن ساختار نظام بین الملل و رقابت شدید ابرقدرتها در منطقه، مناسبات طرفین بشدت تنش آمیز وحتی منجر به برخوردهای مرزی نیروهای دوکشور و دخالت شورای امنیت سازمان ملل وصدور بیانیه در این زمینه گردید . انعقاد قرارداد الجزایر در سال 1675 زمینه را برای تفاهم ومصالحه در کوتاه مدت تا وقوع انقلاب ایران در سال 1979 فراهم آورد.
یادداشت ها:
1. برای اختلافات ایران و عثمانی پیرامون مسائل مرزی به ویژه مساله اروندرود(شطالعرب )و قراردادهای که بین آنها منعقد شده است نگاه کنید به:
unseler Peter, The historical Antecedents of the Shatt all – Arab dispute, in the Iran – Iraq war, edit by M.s. el Azhary , London. University of Exeter, 1984, pp. 10-12
bid, pp. 14-15
2. جعفری ولدانی اصغری، بررسی تاریخی اختلافات مرزی ایران و عراق ،انتشارات دفترمطالعات سیاسی وبین المللی، 1370، تهران، چاپ دوم، ص 190
3. برای پیمان بغداد و دکترین آمریکا در خاورمیانه نگاه کنید:
RamezaniRouhollah k., Iran foreign policy 1941 – 1973, 1975, The university press of irginia, pp.274 – 280
4. .Hunseler, op. cit, p.15
5. Anvari Tehrani, Ibrahim, Iraqi Attitude and Interpretation of the 1975 agreement, in the Iran – Iraq war. The politics of aggression, edited by FarhangRajaee, University press of florida, 1993, p.11
6. Hunseler, op. cit, p.15
7. Anvari Tehrani, op.cit. p.12
8. جعفری وادانی، ص 272
9. همان، 274 – 273
10. G. Haim Sylvia, Arab nationalism an Anthology, university California, 1976, pp. 233 – 241
11. گزیده اسناد مرزی ایران و عراق، واحد نشر اسناد، موسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه،1371، تهران،ص 157
12. Sreedhar, Iraq – Iran war, ABC Publishing house, 1985, India, p.4
13. گازیورسکی مارک جی ، سیاست خارجی آمریکا و شاه، ترجمه فریدون فاطمی، نشر مرکز1371،تهران، چاپ اول، ص 267
14. احمدی، حمید، ایران، هویت، ملیت، قومیت، نشر موسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی، زمستان ، 1383 تهران، چاپ اول، ص 507
15. Rajaeefarhang, the Iran – Iraq war. The politics of aggression,universityflorida, 1993, p. 12
16. فولر. گراهام، قبله عالم، ژئوپولیتیک ایران،ترجمه عباس مخبر، نشر مرکز،1377، تهران، چاپ دوم، صص 86 – 85 هالیدی فرد، دیکتاتوری و توسعه سرمایه داری در ایران، ترجمه فضل الله نیک آیین،انتشارات امیرکبیر، 1358، تهران، ص 258.
17. همچنین برای سیاست اداره نیکسون در خاورمیانه نگاه کنید به:
Tareq Y. Ismael, the middle east in world politics, Syracuse university press, , 1974, New York, pp. 128 – 136
18. هالیدی، فرد، همان، ص 263
19. فوران جان، مقاومت شکننده، تاریخ تحولات اجتماعی ایران، جان فوران، ترجمه احمد تدین،انتشارات موسسه خدمات فرهنگی رسا،1385 تهران، چاپ ششم ، ص 515.
20. جعفری ولدانی، همان، ص 419
i. Rajaeefarhang, the Iran – Iraq war, op. cit, p.1322
21. گزیده اسناد مرزی ایران و عراق، واحد نشر اسناد،دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی ، 1371، تهران ، چاپ سوم،ص 189
22. EntessarNader,KurdishEthnonationalism,LynneRienner Publishers,1992,pp.68-77.
23. مک داول دیوید، تاریخ معاصرکرد، ترجمه ابراهیم یونسی ،انتشارات پانیذ،1380، تهران، چاپ اول، ص 512.
24. کوچرا کریس، جنبش ملی کرد، ترجمه ابراهیم یونسی، موسسه انتشارات نگاه ،1377 تهران، چاپ دوم، ص398.
25. همان،ص 402.
26. برای اهمیت خاورمیانه وخلیج فارس درسیاست جهانی نگاه کنید به :
27. Tareq Y. Ismael, The Middle East in World Politics,1974,New York,Syracus University Press, 1974,New York,p.1. And Adam Tarock , The Super powers,
28. involvement in the Iran-Iraq war,Nova Science Publishers,Inc, 1998,pp.22-23.
29. هالیدی فرد، همان،ص 103.
30. -Entessar Nader, op , cit,pp.70-74.
31. Tarock Adam,op, cit , p. 32.
32. -Ibid, p. 32
33. .ولایتی علی اکبر،تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی علیه جمهوری اسلامی ایران، دفترنشرفرهنگ اسلامی ، 1376، تهران، چاپ اول، ص35.
34. - Sreedhar ,op, cit,p.5.
35. - هالیدی فرد، همان، ص285.
36. - ولایتی علی اکبر، همان،ص 37.
منبع: برهان (شاپور) سلیمی
منبع بازنشر: سایت موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
تعداد بازدید: 808