27 آذر 1392
کامیار عابدی، پژوهشگر و منتقد ادبی
الف. با امضاء فرمان مشروطه در ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ ش / ۱۳۲۴ ق به دست شاه بیمار، مظفرالدین شاه و تشکیل نخستین دورۀ مجلس شورای ملی ایران، نخستین رخنههای جدی در سد استبداد دیرپای دورۀ قاجار پدید آمد. یکی از آشکارترین نمودهای این رخنه، مرتبط بود با گسترش کمّی مطبوعات در ایران. چه کسانی که دستی در قلم داشتند و چه کسانی که از این ویژگی کم بهره یا حتی بیبهره بودند، در صف روزنامهنگاران جای گرفتند. به سبب آن «استبداد دیرپا»، میل به آزادی در مطبوعات این دوره با تمایل به هرج و مرج همراه بود. وضعیت نیمهاستبدادی شاه از گرد راه رسیده، محمدعلی شاه هم به این تمایل و آن میل دامن میزد.
ب. قبل از آغاز دورۀ مشروطه، پیوند مطبوعات و شعر، اغلب شکلی رسمی داشت. بدین معنی که به مناسبت موقعیت، مراسم یا روزهای مرتبط با مذهب و سلطنت، یا به تعبیر رایج، «دین و دولت»، شعرهایی از برخی شاعران در مطبوعات نشر مییافت. مواردی جز این دو موضوع نیز، گاه در لابهلای مطبوعات دورۀ ناصری دیده میشود. در مثل، میتوان به سرودههایی در دو زمینۀ عشق یا عرفان اشاره کرد، اما با زحمت هم شاید نتوان شعرهایی با درونمایههای اندکی تجددخواهانه در مطبوعات دورۀ مورد بحث یافت. واقع مطلب آن است که چنین شعرهایی در بیرون از این مطبوعات، آفریده نمیشد تا بتوان از امکان نشر آنها گفتوگو کرد. البته نثر فارسی، بسیار زود تن به تجدد داده بود اما در مقابل، شعر فارسی، به سبب نیرومندی و دیرینگی سنتها، در برابر تجدد مقاومت میکرد.
پ. به طبع، با اعلام دورۀ مشروطه، شعر فارسی از فضای رخوتآلود سنتی بیرون آمد. البته، بیرون آمدن از این فضا، در آغاز، آسان نبود. اما با حضور شاعرانی که اگر از نظر زبان، هنوز فاصلۀ زیادی با سنتهای ادبی نداشتند، دستکم از نظر مفهومها دلبستۀ تجدد بودند، شعر فارسی به تدریج از گذشته فاصله گرفت. برخی از این گویندگان، پیش از مشروطه، پیشینۀ ادبی (ادیبالممالک فراهانی) یا هنری (عارف قزوینی) داشتند؛ در مقابل، برخی دیگر فاقد این پیشینه بودند (اشرفالدین نسیم شمال قزوینی/ گیلانی). برخی در واقع، نثرنویسانی بودند که به شعر مختصر توجهی داشتند (علیاکبر دهخدا). نسلهای جدیدتر ادبی نیز با فاصلههایی چند به دنبال آنان، به جهان شعرگویی گام نهادند: ملکالشعرا بهار، ابوالقاسم لاهوتی و فرخی یزدی.
ت. به خلاف ادوار پیشین، سیر واقعهها و جریانهای سیاسی و اجتماعی در دورۀ مشروطه شتاب گرفت. به طبع، آهنگ واقعهها و جریانهای فرهنگی هم با آنچه در دو قلمرو سیاست و اجتماع میگذشت، رو به شتاب نهاد. فرهنگ از سیاست و اجتماع تاثیر یافت. این تاثیر، گاه شکلی مستقیم داشت (یعنی عبارت بود از وصف و داوری نسبت به دو قلمرو اخیر) و گاه شکلی نامستقیم (یعنی عبارت بود از بازتابهای درونی). در هر دو حال، چنین تاثیری، اثر / متن شعری را پس از سروده شدن، اغلب بیفاصلهای طولانی، به صفحۀ مطبوعات میکشاند. چرا که شعر، اندک ـ اندک، جزیی یا نمودی از حیات شتابناک سیاسی و اجتماعی مردم قرار گرفت یا آنکه دستکم، از نفوذ این حیات بیرون نماند.
ث. نشر شعر در مطبوعات، صرفنظر از محتوا و درونمایه، به تغییرهای جدی در ساختار زبانی شعر هم یاری رساند. گویندگانی که به دو قلمرو سیاست و اجتماع علاقه داشتند یا بیعلاقه نبودند، ناگزیر از ساده ساختن زبان ادب (در مواردی که شاعران دل در گرو سنتها داشتند) یا روی بردن به زبان گفتار (در مواردی که گویندگان کمتر با سنتهای پیوند داشتند) بودند. اگر از این دو وجه بیرون قرار داشتند و همچنان طابق النعل بالنعل از سنتها پیروی میکردند، بیرون از جریان زمان، که مطبوعات آینۀ راستینی از آن شمرده میشد، میماندند و به حاشیه رانده میشدند.
ج. همراهی با «جریان زمان» یعنی زمانمند شدن یا زمانمند کردن خود. در واقع، بدین ترتیب، شعر از زمان اسطورهای بیرون میآمد و در زمان تقویمی جای میگرفت. به عبارت دیگر، شعر از قلمرو بیزمانی به زمان مشخص و معلوم نقل مکان میکرد. چنانکه میدانید پدیدهای به نام شعر یا کلام شعری، در جهان کهن متقدم یا متاخر، رشحهای از عالم معنی شمرده میشد. اما جهان جدید علاقهمند است تا شعر را در ذیل «تاریخ» هر دوره قرار دهد. این نکته، شاید عمیقترین نمود یا ارمغانی است که شعر از طریق مطبوعات، در ورود به جهان نو دریافت کرد.
چ. بنابراین، از طریق مطبوعات دورۀ مشروطه، مفهوم زمانمندی یا تاریخمندی هر شعر به آن شعر افزوده شد. چه آن شعر از تاثیر دو قلمرو سیاست و اجتماع بیرون نمانده باشد و چه فقط به درونمایههای کلی یا کهن پرداخته باشد، ناگزیر از مواجهه با مفهوم زمانمندی یا تاریخمندی است. شمار کسانی که به شعر دورۀ تجدد ادبی میاندیشند و بیاختیار زمان تقریبی یا تاریخ تحقیقی آن را در نظر میآورند، اندک نیستند. اما اگر کسی فاقد چنین تاملی باشد، باز، زمان و تاریخ هر شعر، به عنوان عنصری پررنگ و نه بیرنگ، در پی اعلام حضورش به چنین کسی است: حتی صورتگراترین (فرمالیستترین) ادیبان، منتقدان و محققان شعر هم شاید نتوانند خود را از دغدغۀ زمان و تاریخ هر شعر، به کلی، بیرون بپندارند.
ح. زمانمندی یا تاریخمندی شعر با انتشار نشریههایی که از شکل «روزنامه» بیرون بودند و «مجله» محسوب میشدند، تداوم یافت. دو مجله پیشگام در زمینۀ نشر ترجمه شعر فرنگی و شعر فارسی، به ترتیب «بهار» (به مدیری یوسف اعتصامالمک) و «دانشکده» (به مدیریت ملکالشعرا بهار) بودند. به طبع، تصور و طرح آنان از مفهوم «شعر» خاصپسندتر جلوه میکرد و از توصیف یا داوری نسبت به دو زمینۀ سیاست و اجتماع، دور. اما تکیۀ طبیعی این دو مجله و نشریههایی مانند آنها بر «دورۀ تجدد» متضمن نوعی تلقی زمانی بود. علاوه بر این، شناخت ما از آنان در پرتو زمان یا تاریخ درونمایه، شکل و زبان آنان معنا مییابد. رشد زمانمندی یا تاریخمندی با نشر جزوهها یا دفترهای شعر یک شاعر در یک دورۀ زمانی در نیمۀ دوم دورۀ مشروطه، صورت نخبهپسندانهتر نشر شعر در روزنامه و مجله بود. با رواج و فزونی تجدد فرهنگی، به ویژه در شاخههای نو و مدرنتر شعر، این شیوه، به شیوهای مالوف در ادبیات ایران تبدیل شده و مبنای بسیاری از توصیفها، تحلیلها و داوریهای ادبی و فرهنگی قرار گرفته است.
منبع: سایت تاریخ ایرانی
تعداد بازدید: 715