انقلاب اسلامی :: معرفی اجمالی جریان های سیاسی ایران از ۱۳۲۰تا ۱۳۵۷

معرفی اجمالی جریان های سیاسی ایران از ۱۳۲۰تا ۱۳۵۷

27 آذر 1392

از زمان سقوط رضا شاه پهلوی در شهریور ۱۳۲۰ تا پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران رهبری امام خمینی ( ره ) در سال ۱۳۵۷ ، جریانهای سیاسی پرشماری موجودیت خود را آشکار کردند . طی این سالها دو جریان به قرار زیر در کشور وجود داشت :

۱ جریان سیاسی وابسته به قدرت دولتی ؛
۲ جریان سیاسی نیروی اجتماعی .


جریان اول متشکل از احزاب و گروههایی بود که حامی و وفادار رژیم پهلوی بوده ، به خانۀ قدرت ( دولت ) راه داشتند ودر آن شرکت و اعمال نفوذ می کردند و از حمایت مادی رژیم در ابعاد سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و اجتماعی برخودار بودند . مجموعۀ این احزاب و گروهها را به عنوان جریان وفادار به نظام سلطنت یا سلطنت طلبان می شناسیم .

جریان دوم را احزاب ، گروه ها وسازمانهایی تشکیل می دادند که دردرون جامعه فعال بوده ، در مجموع موضع مخالف یا اپوزیسیونی نسبت به رژیم پهلوی داشتند . آنان متناسب با ایدئولوژی ، گرایشهای فکری و مواضع رهبران خود در پی تأثیر گذاری بر اقشار مختلف ملت از یک سو و ساختار قدرت دولتی از سوی دیگر بودند .

رابطۀ این گروهها و احزاب متناسب با نوع تعامل رژیم پهلوی با آنها و مردم متفاوت بود . از شهریور ۱۳۲۰ تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که مردم به دلیل سقوط دیکتا توری رضاشاه و جوانی و بی تجربگی محمدرضا احساس آزادی می کردند ، گروه ها و احزاب یاد شده در صدد اعمال نفوذ و مشارکت در دولت ( قوۀ مجریه ، مقننه و قضائیه ) بودند . برخی از آنها توا نستند وزرایی در دولت و نمایندگانی در مجلس شورای ملی داشته با شند و گروهی دیگر حتی زمام دولت را به دست گرفتند . این گروهها به دلیل بی تجربگی سیاسی قدرت بهره برداری مناسب از اوضاع را نداشتند و با اوج گیری اختلافات میان آنها بهانۀ لازم برای سرکوب به دست محمدرضا پهلوی و جریان وابسته به او افتاد و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ اوضاع را دوباره همچون عصر دیکتا توری رضاخانی دگرگون کرد .

بدین سان ، با سقوط دولت ملی دورۀ دیگری آغاز شد که امکان مشارکت سیاسی در ارکان قدرت را نه تنها از میان برد ، سرکوب نیروهای اجتماعی را در دستور کار خود قرار داد . این گروهها واحزاب دچار انفعال و انزوای سیاسی شده و در شرایط خفتان و استبداد داخلی ، که با حمایت جدی آمریکا و انگلیس همراه بود ، گرفتار آمدند و به فکر چاره افتادند .

این جریان بزرگ در درون خود از یکپارچگی برخوردار نبود ؛ بلکه براساس نوع مکتب ( اسلام ، مارکسیسم ، ناسیونا لیسم یا ترکیبی از آنها ) وگرایش مبارزاتی در برابر نظام سیا سی حاکم ( مبارزۀ مردمی ، مسلحانه یا پارلمانی ) به نحله های مختلف تقسیم می شد و چهار نیروی سیاسی متمایز را در درون خود پرورانید :

نیروهای اسلامی ؛
نیروهای مارکسیستی ؛
نیروهای ملی ؛
نیروهای التقاطی .


بنا براین ، کشور ما از مقطع تاریخی ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷ در مدت سی و هفت سال شاهد پنج جریان سیا سی بوده است که اینک می کوشیم به اختصار آنها را معرفی کنیم .

۱ ـ نیروهای سلطنت طلب


این نیروها متشکل از احزاب و گروه هایی بودند که خود را وفادار به نظام شاهنشاهی معرفی می کردند . آنها به حما یت از حاکمیت یک خاندان ، که به صورت موروثی بر مقدرات کشور سلطه داشت ، پرداخته ، شاه را محور همۀ امور و قطب کشور به شمار می آوردند و معتقد بودند او موجودی الهی ، سایۀ خدا در زمین و دارای فرایزدی است .

سلطنت طلبان تا پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷ حاکمیت در ایران را به دست داشتند . آنها برای نظام سلطنتی در ایران ، سابقۀ طولانی ، ۲۵۰۰ سال ، قائل بودند و برای رسیدن به منافع دنیوی و مادی به نوکری شاه و دربار افتخار می کردند . رابطۀ خدا یگانی بندگی بین شاه و مردم از نظر آنها امری کاملاً پذیرفته شده بود . نیروهای وفادار به سلطنت با توجه به پذیرش استبداد شاهان ، اعتقادی به لزوم وجود احزاب و گروهها نداشتند ؛ اما به دلیل تقلید از غرب و برای ژست دمکراتیک ، احزاب دولت ساخته ای را پدید آوردند که نتوانستند کارکرد حزبی لازم از خود نشان دهند .

از جمله این احزاب و گروهها رامی توان به حزب وطن ، حزب ارادۀ ملی ، حزب دموکرات ایران ، حزب مردم ، حزب ملیون ، کانون مترقی ، حزب ایران نوین و سرانجام حزب رستاخیز ملت ایران اشاره کرد .

نیروهای سلطنت طلب در طول حاکمیت خود بر ایران استبدادی سخت در کشور گسترانید ند ، آزادی مردم را سلب نمودند ، استقلال کشور را در ابعاد سیاسی ، اقتصادی ، نظامی و فرهنگی زیر پا گذاشتند و دولتی دست نشاندۀ انگلیس و سپس آمریکا بنیان نهادند . اصول بنیادی توسعه در کشور را تباه ساختند و باند بازی ، خویشاوند گرایی و انواع فساد را در ایران رواج دادند . این نیروها متهم درجه اول عقب ماندگی کشور از کاروان علم وتمدن اند . با سقوط رژیم پهلوی این جریا از حاکمیت ساقط شد و عده ای از رهبران آن گرفتارخشم مردم مسلمان و انقلابی شدند وبه عنوان « مفسد فی الارض » به دست عدالت دادگاه های انقلاب اسلامی سپرده گشتند . بخشی از آنها نیز به خا رج از کشور گریختند هم اکنون در قالب احزاب گروه های مختلف به مخالفت با نظام جمهوری اسلامی و ضربه زدن به منافع ملی ایران مشغول اند .

در طول حا کمیت سلطنت طلبان بین سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷ آنان با رهبری شاه ، دربار شاهنشاهی و حمایت قدرتهای بین المللی به ویژه آمریکا و انگلیس به شدت با نیروهای مذهبی ، مارکسیستی ، ملی و التقاطی درگیر بودند .

۲ ـ نیروهای اسلامی


در دورۀ دیکتاتوری شانزده ساله رضا شاه به استثنای اوایل حکومت او ، که برای صعود از پله های قدرت به اسلام نمایی می پرداخت ، مبارزۀ سختی با اسلام و تشیع راه افتاد . رضا شاه در پی آن بود که اسلام و روحا نیت را از صحنۀ سیاسی ایران حذف کند . از این رو ، سرکوب شدید نیروهای مذهبی در دستور کار دولت او قرار داشت و به دست روشنفکران غرب گرا کارگردانی می شد . ۱

با سقوط دولت استبدادی رضا شاه اسلامگرایان شیعه با رهبری عالمان و مراجع دینی خود را بازسازی و فعالیت های سیاسی خود را آغاز کردند . این نیروها بزرگ ترین و اصیل ترین جریان سیاسی در کشور را تشکیل می دادند وبه دلیل ریشه دار بودن ، توانستند جنبش ها و نهضت هایی سیاسی را پدید آوردند .

در دورۀ اول حکومت محمد رضا پهلوی ، یعنی از ۱۳۲۰ تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ، آنها ضمن احیای نهادها و تشکلهای خود در مقابل اقدامات رژیم با استفاده از نامه ، نحصیت ، انتقاد ، توصیه و پیام های هشدار دهنده ایستادگی کردند . با بازگشت اوضاع به اختناق دوران قبل از شهریور ۲۰ براثر کودتا ، این نیروها نیز به شدت دچار فشار و خفتان شده ، هرگونه راه مسالمت آمیز برای اجرای ارزشهای دینی در جامعه را مسدود دیدند . دراین شرایط سخت و دشورا که سکولاریزم یعنی نظریۀ جدایی دین از سیا ست مانع از دخالت علما در سیاست بود ، در سال ۱۳۴۱ امام خمینی مبارزۀ خود با نظام شاهنشاهی را آغاز کرد .

درهمین دوره حوزۀ علمیه قم که در رأس نیروهای مذهبی قرار داشت ، کادر فعالی از روحانیت انقلابی علیه رژیم پرورانید وبه تدریج روحانیت غیر سیاسی و غیر انقلابی را به خود جذب کرد .

در همین دوره علاوه بر نهاد روحانیت و گروههای مرتبط به آن همچون فدائیان اسلام ، جامعۀ مسلمان مجاهد ، هیئت های مؤتلفه اسلامی ، جامعه روحانیت مبارز، جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیه قم ، انجمن خیریۀ حجتیه مهدویه ، احزاب ، گروهها و سازمانهای دیگری نیز ظهور کردند که از جملۀ آنها به حزب ملل اسلامی ، نهضت آزادی ، سازمان مجاهدین خلق ایران ( منافقین ) و تشکل هایی چون انجمن تبلیغات اسلامی ، اتحادیۀ مسلمین ، کانون نشر حقایق اسلامی و هیئت قائمیه می توان اشاره کرد . احزاب ، سازمان ها و گروههای مربوط به جریان اسلامی همه از تفکرات ناب و خالص اسلامی برخوردار نبودند . استثنای نهاد روحا نیت و گروههای اصیل مرتبط با آن ، برخی سازمانها و گروهها دارای تفکرات انحرافی و التقاطی بودند .

نیروی اسلامی به ویژه از سال ۱۳۴۱ با رهبری مردمی الهی و از تبار آل محمد ( ص ) ، نهضتی عظیم در ایران به پا کردند و سرانجام طومار نیروهای سلطنت طلب ورژیم کهنۀ شاهنشاهی را در هم پیچیدند . با پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷ ، هم اکنون جریان اسلامی سکاندار قدرت در کشور است و برای محقق اسلام و اجرای احکام و ارزش های آن می کوشد .

۳ ـ نیروی های مارکسیستی

افکار مارکسیستی همزمان با انقلاب مشروط به صورت کم رنگ وارد ایران شد و پس از استقرار رژیم مارکسیستی به سا ل ۱۹۱۷ م در روسیه زیر عنوان اتحاد جماهیر شوروی به دلیل همجواری در ایران نیز تقویت شد .

نیروهای متأثر از این تفکر ، که در انقلاب مشروط با عنوان سوسیال دموکرات فعال بودند ، در دورۀ رضاشا ه عنوان حزب کمونیست ایران را برخود برگزیدند . اوج فعالیت این نیروها در عصر اشغال ایران پس از جنگ جهانی دوم بود .

مهم ترین تشکل مارکسیستی در این حزب تودۀ ایران بود . علاوه بر آن باید از حرکتهای جدایی طلبا نۀ حزب دموکرات کردستان به رهبری قاضی محمد و حزب دموکرات آذربایجان به رهبری سید جعفر پیشه وری نام برد . حزب دموکرات آذربایجان در حقیقت همان بخش منطقه ای و سازمان جدید حزب توده در آذربایجان بود . حزب توده تلاش کرد تا با حمایت دولت شوروی ، که مناطق شمالی کشور ایران را در اشغال خود داشت ، بر ارکان قدرت تأثیر بگذارد . همچنین حزب دموکرات آذربایجان و کردستان حرکتهای جدایی طلبانه ای را درسال ۱۳۲۴ ش . آغاز کردند و دو دولت خود مختار آذربایجان و کردستان به رهبری سید پیشه وری و قاضی محمد با حمایت و پشتیبانی مستقیم شوروی تشکیل شدند که پس از مخالفتهای مردمی با توجه به تضاد ایدئولوژیک آنها با اسلام و خروج اشغالگران شوروی در سال ۱۳۲۵ ش . شکست خوردند . حزب توده نیز توانست با حمایت اشغا لگران بر دو قوۀ مجریه و مقننه تأثیر بگذارد وتعدادی نماینده در مجلس شورای ملی و چند وزیر در کابینۀ دولت قوام السطنه برای خود دست وپا کند .

همزمان با روی کارآمدن دولت مصدق و نهضت ملی شدن نفت ، بین سالهای ۱۳۳۰ ـ ۱۳۳۲ ش . آنان به مخالفت با دکتر مصدق پرداخته ، از واگذاری امتیاز نفت شمال به دولت شوروی حمایت کردند.

هدف نیروهای مارکسیستی که بخشی از روشنفکران و دانشگاهیان و نیروهای نظامی را شامل می شد و به دلیل ظلم خوانین در بین مردم نیز نفوذ به هم رسانیده بود ، ترویج افکار سوسیالیستی و استقرار رژیم سوسیالیست در ایران بود.

جریان مارکسیستی ، که با رهبری حزب توده پس از شهریور ۱۳۲۰ به سرعت گسترش یافته بود ، به دلیل ترویج افکار الحادی با مخالفت شدید مردم و علما روبه رو گشت و با توجه به حمایت ازمنافع دولت شوروی در ماجرای نفت شمال و پشتییبانی شوروی از این حزب ، مخالفت با نهضت ضد استعماری ملی شدن نفت علیه انگلیس و مبارزه با دکتر مصدق ، تضعیف شد و سرانجام پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ سرکوب گردید.

در شرایط خفقان پس از کودتا ، مارکسیست ها همچون سایرنیروهای مخالف رژیم پهلوی فعالیتهای کم رنگی داشتند و به صورت زیر زمینی تشکیلات خود را حفظ کردند. شماری از جوانان حزب توده نیز با تشکیل سازمان چریک های فدایی خلق به مشی چریکی و جنگ مسلحانه علیه رژیم پهلوی روی آوردند . ۲ با پیروزی انقلاب اسلامی نیروهای مارکسیستی در پرتو آزادی نظام جمهوری اسلامی دوباره فعال شدند ؛ اما به دلیل اقدامات تروریستی و تلاش برای براندازی نظام اسلامی برخاسته از ارادۀ مردم مطرود و سرکوب گردیدند . آنان هم اکنون در خارج از کشور فعالیت های ضعیفی علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران انجام می دهند.

۴ ـ نیروهای ملی

در شرایط اوج گیری احساسات وطن دوستانه پس از اشغال ایران در جنگ جهانی دوم ، بخشی از نیروهایی که در دورۀ رضاشاه منصب سیاسی و اداری داشتتد ، درعصر محمدرضا پهلوی به رهبری دکتر محمد مصدق جریانی به نام ملی را بنیان نهادند.

ملی گرایان متاًثر از مکتب ناسیونالیسم اورپایی بودند و در سا ل ۱۳۲۸ ش . تشکیلاتی به نام جبهۀ ملی ایران متشکل از احزابی چون ، ایران ، مردم ایران ، ملت ایران ، زحمتکشان ، جامعۀ سوسیالیست ها و سوسیالیست را پدید آوردند. جبهۀ ملی ، که در زمان نخست وزیری مصدق و جریان ملی شدن صنعت نفت از او حمایت می کرد ، تشکیلاتی یکپارچه نبود و احزاب آن گرایش های مختلف لیبرال ، مارکیسستی و اسلامی داشتند که تفکر ناسیوتالیسم عامل وحدت آنها بود. آنها به جای اصالت بخشیدن به مکتب فکری خود ، بر « ایرانیت » و « هویت ملی ایرانیان » پای می فشردند.

نیروهای ملی پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ، که خود به دلیل بی تدبیری و اختلافات درونی آن را زمینه سازی کرده بودند ، به شدت سرکوب شدند. آنها با بی کفایتی خود تلاشهای فراوان آیت الله کاشانی و مردم مسلمان را ، که با حمایت از نیروهای ملی گرا نقش بنیادین در ملی شدن صنعت نفت داشتند به هدر دادند. تشکیلات ملی گرایان پس از سرکوبی جبهۀ ملی اول به دنبال کودتا ، در قالب جبهۀ ملی دوم در سال ۱۳۳۹ و سوم در ۱۳۴۳ فعالیتهای کم رمقی داشتند . همزمان با اوج گیری انقلاب اسلامی درسال ۱۳۵۶ جبهۀ ملی چهارم فعال شد . ۳

با پیروزی انقلاب اسلامی و روی کار آمدن دولت موقت مهندس مهدی بازرگان ، ملی گرایان دولت را به دست گرفتند ؛ اما به دلیل سیاست های سازشکارانه در برابر دشمن بزرگ ملت ایران ـ یعنی امریکا ـ و عجز در پاسخگویی به خواست ملت انقلابی و مسلمان ایران با استعفای بازرگان از حاکمیت خارج شدند . از آن پس نیروهای ملی به موضع مخالفت با نظام جمهوری اسلامی در افتادند و هم اکنون نیز در داخل و خارج کشور به مخالفت با جمهوری اسلامی ایران مشغول اند.

۵ ـ نیروهای التقاطی

در حالی که نیروهای معتقد به سه مکتب اسلام ، مارکسیسم و ناسیونالیسم در مقابله با نظام استبدادی برای تأ ثیر گذاری برقدرت شا نس خود را آزمودند ، برخی جوانان و روشنفکران به این نتیجه رسیده بودند که هیچ یک از این مکاتب به تنهایی توان سرنگونی استبداد شاهنشاهی و مبارزه با استعمار خارجی را ندارند و نمی توانند معضل عقب ماندگی و توسعه نیافتگی کشور را حل کنند . آنان به تدریج از هر مکتبی بخشی را که می پسندیدند ، بر گرفتند وبه تفکری التقاطی رسیدند .

این تفکر که بیش تر در دهه ۱۳۳۰ ش شکل گرفت ، مکاتبی ترکیبی یا التقاطی پدید آورد . ۴ گروهی اسلام را با مارکسیسم آمیختند ، گروهی دیگر افکارشان ملغمه ای بود از اسلام ، لیبرالیسم و ناسیونالیسم ، و برخی نیز به التقاط مارکسیسم و ناسیونالیسم روی کار آوردند . صاحبان این افکار سازمانها و احزابی مانند مجاهدین خلق ایران ( منافقین ) ، گروه فرقان ، نهضت آزادی و حزب نیروی سوم را پدید آوردند . جریان التقاطی ، در حقیقت ، با الهام از برخی مکاتب غربی پدید آمد ، از اسلام راستین آگاهی چندانی نداشت ، راه خویش راه روحانیت اصیل جدا می پنداشت و برآن بود تا به گمان خوبش با دانش و ایدئولوژی روز آمد همراهی کند و حتی برخی از بنیان گذاران آن نیات دلسوزانه در دل داشتند ؛ اما با این حا ل ، زیان های سنگینی برای کشور و ملت آفرید .

با شکست جبهۀ ملی و عجزناسیونالیسم از حل معضلات کشور ، نهضت آزادی با صبعه اسلامی اما ترکیبی از اسلام ، ناسیونا لیسم و لیبرالیسم به میدان آمد . هنگامی که اعضا و هوا خواهان جبهۀ ملی به جایی نرسیدند ، جوانان نهضت آزادی ، که افکارمهندس بازرگان الهام بودند ، با انتقاد از مشی مسالمت آمیز نهضت آزادی ، به حرکت مسلحانه روی کار آوردند و تحت تأثیرهمین راهبرد و مطالعات مارکسیستی ، آنان اسلام را با مارکسیسم آمیختند و سازمان منافقین رابینان نهادند .

التقاط بین مارکسیسم و ناسیونالیسم به دست یکی از اعضای جدا شدۀ حزب توده به نام خلیل ملکی صورت یافت . او وقتی به شکست نیروهای مارکسیستی در حل معضلات کشور یعنی استبداد ، استعمار و عقب ماندگی به رغم حمایت فراوان دولت ابر قدرت سوسیالیستی یعنی شوروی پی برد ، سعی کرد مارکسیسم را با اوضاع ایران وفق دهد و بدین سان ، حزبی به نام نیروی سوم تشکیل داد هرچند کوشش او نیز راه به جا یی نبرد .

بزرگ ترین ضعف آن دسته از نیروهای التقاطی که اسلام را با مکاتب غربی در هم آمیختند ، فقدان آشنایی عمیق با اسلام ناب محمدی ( ص ) بود . بی اعتنا یی یا کم توجهی به روحانیت اصیل شیعه ، احساس حقارت در برابر پیشرفتهای تمدن غرب و بی اعتقادی به جامعیت دین اسلام ضعفهای اساسی دیگرآنها بود . این عوامل ، همراه ویژگیهای دوران جوانی یعنی غلبۀ احساسات برعقل و تعجیل برای رسیدن به هدف و ضعف جامع نگری به قضایا باعث گردید تا با اقدامات نسنجیدۀ خود پس از پیروزی انقلاب اسلامی و سرنگونی نظام دیکتاتوری به وسیله نیروهای اسلامی ، ضربات جبران ناپذیری به کشور وارد نمایند . نمونۀ این فعالیتها را علاوه برگمراه کردن بخشی از جوانان کشور ، در اقدامات تروریستی سازمان منافقین وگروه فرقان می بینیم که طی آن بسیاری از شخصیتهای عظیم القدر مانند شهید مرتضی مطهری ، شهید بهشتی ، شهید باهنر ، شهید رجایی و دیگران را از انقلاب و نظام اسلامی گرفتند ودر جریان جنگ تحمیلی رسما بعثیهای عراق و استکبار جهانی را یاری بخشیدند و هم اکنون نیز همچنان در جهت خلاف منافع ملی ایران و نظام جمهوری اسلامی مشی می کنند .



نرجس رسا / کارشناسی روابط بین الملل دانشگاه زابل


منابع :

۱ ـ بصیرت منش ، حمید ؛ علما و رژیم شاه ، موسسه چاپ و نشرعروج ، تهران ، ۱۳۷۶ .

۲ ـ موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی ؛ سیاست و سازمان حزب توده ، جلد ۱ .

۳ ـ نجاتی غلامرضا ؛ تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران ( ازکودتا تا انقلاب ) ج ۱، تهران : موسسه ی خدمات فرهنگی رسا ، ۱۳۷۱ .

۴ ـ جعفریان ، رسول ؛ جریان ها و جنبش های سیاسی ـ مذهبی ایران در سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷ ، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ، چاپ دوم ، تهران ، ۱۳۸۱ .




منبع: سایت آفتاب



 
تعداد بازدید: 790


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: