27 آذر 1392
همان لحظات اول مدرس دستگیر و روانه زندان شد، موقعی که او را از خانه به تبعیدگاه قزوین می بردند به درخت زردآلویی که در باغچه خانه اش بود اشاره کرد و به فرزندش گفت: نگران من نباشید، با شکفتن این شکوفه ها باز می گردم!
حجت الاسلام عبدالمقیم ناصحی رئیس مرکز فعالیت های دینی شهرداری تهران گفت: شهید سیدحسن مدرس بر حسب اسناد تاریخی از سادات طباطبایی زواره است که نسبش به حضرت امام حسن مجتبی(ع) می رسد.
جدش سید عبدالباقی بیشترین نقش را در تعلیم سیدحسن ایفا کرد و او را در مسیر علم و تقوا هدایت کرد، وی در سال ۱۲۹۸ هجری قمری به منظور ادامه تحصیل علوم دینی رهسپار اصفهان شد و به مدت ۱۳ سال در حوزه علمیه این شهر محضر بیش از ۳۰ استاد را درک کرد.
وی طی این مدت ادبیات عرب، فقه، عرفان، فلسفه و اصولی را فرا گرفت و به درجه اجتهاد رسید،
وی پس از اتمام تحصیلات در اصفهان در شعبان ۱۳۱۱ هجری قمری وارد نجف اشرف شد.
در مدرسه منسوب به صدر سکونت اختیار کرد و با عارف نامدار حاج آقا شیخ حسینعلی اصفهانی هم حجره شد، مدرس در این شهر از جلسه درس آیات عظام سیدمحمد فشارکی و شریعت اصفهانی بهره برد و با سیدابوالحسن اصفهانی، سیدمحمدصادق طباطبایی و شیخ عبدالکریم حائری، سیدهبه الدین شهرستانی و سیدمصطفی کاشانی ارتباط داشت و مباحثه های دروس خارج را با آیت الله سیدابوالحسن و آیت الله سیدعلی کازرونی انجام می داد.
مدرس به هنگام اقامت در نجف روزهای پنج شنبه و جمعه هر هفته به کار می پرداخت و درآمد آن را پنج روز دیگر صرف زندگی خود می کرد. پس از هفت سال اقامت در نجف و تأیید مقام اجتهاد او از سوی علمای این شهر به سال ۱۳۱۸ (در چهل سالگی) از راه ناصریه به اهواز و منطقه چهارمحال و بختیاری راهی اصفهان شد.
دوران تدریس
مدرس پس از بازگشت از نجف در اصفهانی اقامت کرد. وی در مدارس علمیه درس فقه و اصول و منطق و شرح منظومه می گفت و در روزهای پنج شنبه طلاب را با چشمه های زلال حکمت نهج البلاغه آشنا می کرد، تسلط وی به هنگام تدریس در حدی بود که از این زمان به «مدرس» مشهور گشت.
وی همراه با تدریس با حربه منطق استدلال با عوامل ظلم و اجحاف به مردم به ستیز برخاست و با اعمال و رفتار زورمداران مخالفت کرد و در این زمان با اجحاف و زورگویی های صمصام السلطنه نسبت به مردم اصفهان مبارزه می کرد و می گفت آن ها (حاکمان قاجار) دیروز به نام استبداد و اینها امروز به نام مشروطه مردم را کتک می زنند.
صمصام السلطنه با مشاهده این وضع دستور توقیف و تبعید مدرس را صادر کرد، اما وقتی ماجرای تبعید این فقیه به گوش مردم اصفهان رسید، کسب و کار خود را تعطیل و به دنبال مدرس حرکت کردند. این وضع حاکم اصفهان را ناگزیر به تسلیم کرد و از روی ناچاری در اخذ مالیات و دیگر رفتارهای خود تجدید نظر کرد و مدرس هم در میان فریادهای پرخروش مردم که می گفتند «زنده باد مدرس»، به اصفهان بازگشت.
تسلیم ناپذیری او در مقابل کارهای خلاف و امور غیرمنطقی بر گروهی سودجو و فرصت طلب ناگوار آمد و تصمیم به ترور او گرفتند. اما با شجاعت مدرس و رفتار شگفت انگیز او این ترور نافرجام ماند و افراد مذکور در اجرای نقشه مکارانه خود ناکام ماندند.
مدرس با ورود به تهران در اولین فرصت درس خود را در مدرسه سپهسالار (شهید مطهری کنونی) آغاز کرد و ضمن شرکت در فعالیت های سیاسی و اجتماعی امور درسی را منظم و نظامنامه تحصیلی طلاب را تدوین کرد.
از آن شهید رساله ای در فقه استدلالی به جای مانده که اگر صاحبان فن و اهل نظر آن را بررسی کنند تصدیق می کنند که در صورت تکمیل، این کتاب هم تراز کتاب مکاسب شیخ انصاری است و از کارهای مهم و در خور توجه این فقیه فرزانه تدوین تفسیر جامع برای قرآن بود که از آثار قلمی وی تا بیست اثر در حال حاضر در دسترس هست.
در اصل دوم متمم قانون اساسی ایران پیش بینی شده بود که قوانین مصوبه مجلس شورای ملی باید زیر نظر هیئتی از علما و مجتهدان در مجلس حضور داشته و بر قوانین مجلس ناظر باشند و مفاد آن از نظر شرعی به تأیید و امضای آن ها برسد. در دوره دوم مجالس از سوی فقها و مراجع تقلید شهید مدرس به عنوان مجتهد طراز اول برگزیده شد تا به همراه چهار نفر از مجتهدان دیگر مجلس رفته، بر قوانین مصوب آن نظارت داشته باشد.
موقعیت حساس ایران و بی کفایتی زمامداران و نفوذ کامل بیگانگان شرایطی را بر ایران تحمیل ساخت که با استقامت و پایداری شهید مدرس برخی از این شرایط تحمیلی خنثی شد، یکی از این موارد اولتیماتوم ننگین دولت روس به همدستی دولت انگلیس بود که طی آن خواهان اخراج مستر شوستر شد. بر اثر این مخالفت و نیز تظاهرات مردم به تبعیت از روحانیون، در مجلس موفق نشد برای جواب دادن به دولت روس تصمیمی اتخاذ کند.
حیله گران انگلیس که قدرت مبارزه و نفوذ روحانیت متعهد را به طوری عینی مشاهده کردند تصمیم گرفتند به منظور کاستن از فروغ این اقتدار معنوی و استمرار سلطه خویش بر ایران، نظامی را به وجود آورند تا ستیز با روحانیت و باورهای دینی را اساس کار خود قرار دهد. فردی که اجرای مطامع و این حیله جدید استعمار انتخاب شد سیدضیاء الدین طباطبایی مدیر روزنامه رعد بود که به انگلستان تمایل داشت و در صدد آن بود تا با کودتای ننگین سوم اسفند ۱۲۹۹ روح قرارداد وثوق الدوله را در کالبدی دیگر بدمد. در همان زمان مدرس با هوش ذاتی و فراستی که داشت فهمید که حرکت وی ساخته و پرداخته انگلستان است و پس از چهل سال که اسناد وزارت خارجه انگلستان انتشار یافت پیش بینی خود را به اثبات رسانید. شخص دیگری که در انجام این کودتا نقش مهمی برعهده داشت رضاخان بود که بعدها به پهلوی معروف شد.
در نیمه شب سوم اسفند ۱۲۹۹ نیروهای قزاق به سرکردگی این خائن خائف وارد تهران شده، با همدستی و توافق قبلی شهربانی، به دستگیری مبارزان و افراد آزادی خواه پرداخت و بلافاصله حکومت نظامی اعلام شد. مدرس که چون خاری در چشم این خودباختگان بود، در همان لحظات اول دستگیر و روانه زندان شد، موقعی که او را از خانه به تبعیدگاه قزوین می بردند به درخت زردآلویی که در باغچه خانه اش بود اشاره کرد و به فرزندش گفت نگران من نباشید، با شکفتن این شکوفه ها باز می گردم. پیش بینی او درست از آب درآمد و دوران زندانی مدرس در کابینه سیاه سیدضیاء ۹۳ روز طول کشید که این مدت پایان عمر کوتاه این کابینه بود.
یکی از حوادث اسفبار که با دوران مجلس چهارم مصادف بود طغیان رضاخان در مقام وزارت جنگ است. وی سعی داشت امور نظمیه، بودجه و قوای نظامی را تحت اختیار خود قرار دهد. شهید مدرس بدون آنکه از تشکیلات عنکبوتی رضاخان هراسی به دل راه دهد با قدرت معنوی فوق العاده ای مبارزه با این چهره منفور را آغاز کرد و در جلسه ۱۴۸ دوره چهارم مجلس که مصادف با ۱۲ مهر ۱۳۰۱ بود نطقی علیه رضاخان بیان کرد و اظهار داشت: «در وضع کنونی امنیت مملکت در دست کسی است که اغلب ما از دست او راضی نیستیم و باید بدون ترس و پرده بگویم که ما قدرت داریم او را عزل کرده برکنارش کنیم»!
با فرارسیدن دوره هفتم مجلس شورای ملی در سال ۱۳۰۷ رضاخان تصمیم گرفت به هر نحو ممکن از ورود مدرس و یارانش به مجلس جلوگیری کند و به همین دلیل انتخاباتی کاملاً فرمایشی برگزار کرد. به نحوی که حتی یک رأی به نام مدرس از صندوق ها بیرون نیامد به همین علت مدرس در مجلس درس خود گفت: «(اگر) ۲۰ هزار نفر از مردمی که در دوره های گذشته به من رأی دادند همگی مرده باشند یا رأی نداده باشند پس آن یک رأی را که خودم به خودم دادم چه شده است»!
شهادت
سرتیپ درگاهی رئیس شهربانی تهران که عداوتی خاص با مدرس داشت در پی فرصتی می گشت تا عقرب صفت، زهر خود را فرو ریزد. به همین منظور در شب دوشنبه شانزدهم مهرماه ۱۳۰۷ به همراه چند پاسبان مسلح به منزل مدرس رفته، پس از مضروب و مجروح کردن اهل خانه و زیر کتک گرفتن شهید مدرس وی را سر برهنه و بدون عبا دستگیر کردند و به قلعه خواف تبعید کردند. آن شهید والامقام دوران تبعید را علیرغم اوضاع مشقت بار با روحی شاداب و قیافه ای ملکوتی سپری کرد. آن فقیه فرزانه پس از ۹ سال اسارت در قلعه خواف به دنبال اجرای نقشه رضاشاه روانه کاشمر شد و در حوالی غرب ۲۷ رمضان ۱۳۵۶ هـجری قمری مطابق با دهم آذر ۱۳۱۶ هجری شمسی سه جنایتکار و خبیث به نام های جهانسوزی، خلج و مستوفیان نزد مدرس آمده و چای سمی را به اجبار به او دادند و چون دیدند از اثر سم خبری نیست عمامه سید را در حین نماز از سرش برداشته، بر گردنش انداختند و آن فقیه بزرگوار را به شهادت رساندند. مشهدِ این فقیه فرزانه در شهر کاشمر زیارتگاه عاشقان معرفت و شیفتگان حقیقت می باشد.
سخن را با کلامی از امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری(مدظله العالی) درباره شهید مدرس به پایان می بریم:
امام خمینی(ره): «... در واقع شهید بزرگ ما مرحوم مدرس که القاب برای او کوتاه و کوچک است ستاره درخشانی بود بر تارک کشوری که از ظلم و جور رضاشاهی تاریک می نمود و تا کسی آن زمان را درک نکرده باشد ارزش این شخصیت عالی مقام را نمی تواند درک کند».
مقام معظم رهبری (مدظله العالی): «اثبات یگانگی دین و سیاست و تحقق خواست های تاریخی ملت در این کشور، حاصل فداکاری های بی شمار نخبگان و جانبازی شهیدان معظم، همچون مدرس است، بنابراین قوانین و حاصل فعالیت های مجلس باید منطبق بر اسلام باشد».
منبع: سایت آفتاب
تعداد بازدید: 725