27 آذر 1392
اشغال نظامی ایران و تسلیم میراث باستانی این کشور نشان از عمق خفّت و خواریای داشت که به ایران تحمیل شد.
«اریك اف.اشمیت» از باستان شناسان آمریكایی و استاد مؤسسه خاورشناسی دانشگاه شیکاگو ماهها پیش از ترک ایران در 26 دسامبر 1939 سعی داشت رضایت دولت ایران را برای خروج مجموعه ای از اشیاء کشف شده در تختجمشید به نفع مؤسسه شرقشناسی در شیکاگو جلب کند. اشیاء فوق در ده صندوق بستهبندی و به تهران ارسال شد، و منتظر دریافت مجوز نهایی خروج آنها از سوی هیأت دولت ماند. در همین حال، اشمیت به سفارت آمریکا متوسل شد و کاردار آمریکا نیز یادداشتی در 8 دسامبر 1939 برای وزیر خارجه ایران فرستاد. یادداشت انگرت حاوی پیام زیر بود:
....گروه باستانشناسی مجموعهای از «نمونه» اشیاء کوچکی که در تختجمشید یافت شده تهیه کرده است که تقاضا دارد دولت شاهنشاهی آن را برای نمایش در موزه دانشگاه شیکاگو به مؤسسه شرقشناسی بذل نماید. این اشیاء دارای اهمیت و ارزش بسیار اندکی هستند، که در بسیاری از موارد نمونه آنها در موزه آثار باستانی تهران (ایران باستان) نگهداری میشود. مدیر انجمن شاهنشاهی باستانشناسی این اشیاء را بازرسی کرده و هیچ مخالفتی با واگذاری آنها به مؤسسه شرقشناسی ندارد....
نامهای با همین موضوع در تاریخ 14 آبان 1318 به شماره 2989/28605 از سوی انجمن آثار باستانی به هیأت وزیران ارسال شده است. نامه فوق با این عبارات خاتمه مییابد که: «حضرتعالی مسلماً اذعان دارید که گروه باستانشناسی این اشیاء عتیقه را حق خود نمیداند، بلکه بذل آن را صرفاً نشانهای از الطاف ملوکانه دولت شاهنشاهی و توجه آن به اهداف علمی و خیرخواهانه مؤسسه شرقشناسی و قرار دادن آثاری از تمدن باستانی ایران در معرض دید مردم آمریکا تلقی میکند.»
انگرت پاسخی به این یادداشت دریافت نکرد؛ هر چند دو بار مفاد آن را به وزیر خارجه ایران متذکر شد. با وجود این، اشمیت پیش از ترک ایران، یک بار دیگر به انگرت توسل جست. انگرت در پایان گزارش خود قول داد: «مطمئناً از هیچ تلاشی فروگذار نخواهم کرد تا این ده صندوق اشیاء عتیقه در حکم جبران بخش بسیار ناچیزی از کار عالی و هزینههای هنگفت مؤسسه شرقشناسی دانشگاه شیکاگو به آن تسلیم شود.» وزارت امور خارجه آمریکا از محتوای پاراگراف دوم یادداشت انگرت برای وزیر خارجه ایران، یعنی این عبارت که «گروه باستانشناسی این اشیاء عتیقه را حق خود نمیداند، بلکه بذل آن را صرفاً نشانهای از الطاف ملوکانه دولت شاهنشاهی تلقی میکند» بسیار خشمگین شد. وزارت امور خارجه آمریکا برغم اطلاع از تخلف مؤسسه شرقشناسی از موافقتنامهاش با دولت ایران، به انگرت گوشزد کرد که «تقسیم اشیاء یافت شده توسط گروه باستانشناسيِ مؤسسه شرقشناسی به حسن نیت مقامات ایرانی ربطی ندارد، بلکه حق مسلّم مؤسسه است.» به انگرت دستور دادند که یادداشت خود را اصلاح کند. وزارت امور خارجه آمریکا در تأیید موضعش، بخشی از نامه مورخ 27 سپتامبر 1934 دولت ایران (فروغی) به بریستد را نقل کرد، که طبق آن: «اشیاء کشف شده توسط مؤسسه شرقشناسی در حدود موافقتنامه امتیاز، به استثنای تختجمشید و نقاط چسبیده به آن، وفق مفاد قانون مربوط به اشیاء عتیقه بین دولت ایران و مؤسسه شرقشناسی تقسیم خواهد شد. در ارتباط با آثار یافت شده در تختجمشید و نقاط چسبیده به آن، مؤسسه شرقشناسی هیچ حقی ندارد.» وزارت امور خارجه همچنین عباراتی را از نامه مورخ 17 نوامبر 1934 حکمت، وزیر معارف، به وزیر مختار آمریکا نقل کرد که در آن آمده بود:
Les trouvailles qui seront faites dans l'avenir seront paratagées dans le meme esprit amical. (آثاری که در آینده کشف شوند به همان شیوه دوستانه تقسیم خواهند شد.)
در تاریخ 9 آوریل 1940، اشمیت نامه بلند بالایی از شیکاگو به موری وزیر خارجه آمریكا نوشت و به او اطلاع داد که «در ارتباط با اشیاء عتیقه تختجمشید که مجبور شدیم آنها را در تهران بگذاریم، یادداشتی برای دکتر جان ای. ویلسون، مدیر مؤسسه شرقشناسی، ارسال کردیم احتمالاً ایشان نامهای رسمی برایتان خواهد نوشت.» موری در پاسخ 20 آوریل خود به اشمیت اطلاع داد که نامه ویلسن در مورد اشیاء عتیقه به دستش رسیده است و در حال بررسی آن است. ویلسن در نامهاش به موری نه فقط از وزارت امور خارجه آمریکا برای تحویل ده صندوق اشیاء عتیقه کمک خواسته بود، بلکه بر مبلغ افزوده و یک بار دیگر خواهان کمک دولت آمریکا در به دست آوردن «نقش برجسته کشف شده در ویرانههای خزانه تختجمشید»، یعنی همان نقش برجستهای که دولت ایران از واگذاریاش اكیداً خودداری میورزد، برای مؤسسه شرقشناسی شده بود. نامههایی که از شیکاگو ارسال شد، وزرات امور خارجه را بر آن داشت تا با ضمیمه کردن رونوشتی از نامه مورخ 12 آوریل ویلسن به انگرت دستور بدهد: «تقاضا دارد، در صورتی که مخالفتی از سوی مقامات ایرانی احساس نمیکنید، از هیچگونه تلاش مقتضی جهت واگذاری ده صندوق اشیاء عتیقه مورد نظر برای تحویل به مؤسسه شرقشناسی فروگذار نفرمایید.» در ارتباط با نقش برجسته یافت شده «در ویرانههای خزانه تختجمشید» وزارت امور خارجه آمریکا ضمن ابراز شک و تردید و لزوم احتیاط در این باره، ذکر آن را صلاح ندانست. با این حال، دستور فوق با این عبارات خاتمه مییافت که: «با وجود این، چنانچه دلیل قانعکنندهای یافتید که پیشنهاد تجدیدنظر [درباره نقش برجسته] با نظر مساعد مقامات مواجه میشود، مجاز هستید به صلاحدید خود اقدام مقتضی به عمل آورید.»
انگرت در گزارش بعدی خود موضع وزارت امور خارجه را مبنی بر اینکه مؤسسه شرقشناسی حق درخواست اشیاء یافت شده در تختجمشید را دارد، زیر سئوال برد. او خاطر نشان ساخت که در نامه مورخ 27 سپتامبر 1934 فروغی به بریستد و سفارت آمریکا، ابراز شده که اشیاء یافت شده توسط گروه باستانشناسی باید بین ایران و مؤسسه شرقشناسی تقسیم شود، به استثنای اشیایی که در تختجمشید و نقاط چسبیده به آن کشف میشود. عین عبارت نامه این بود که «در ارتباط با اشیاء یافت شده در تختجمشید و نقاط چسبیده به آن، مؤسسه شرقشناسی هیچ حقی ندارد.» انگرت به طعنه افزود: «آن وزارتخانه محترم مسلّماً استحضار دارد که تختجمشید همان نام ایرانی پرسپولیس است.» انگرت همچنین قسمتی از نامه مورخ 7 دسامبر 1939 اریک اشمیت به انگرت را نقل کرد که اشمیت در آن تصدیق کرده بود، که در دو مورد قبلی در سالهای 1934 و 1936، که اشیاء یافت شده در تختجمشید بین مؤسسه شرقشناسی و دولت ایران تقسیم شده بود، اشیاء «اهدایی» به مؤسسه شرقشناسی در واقع هدیهای از طرف دولت ایران بوده است. اشمیت برای انگرت نوشته بود (تأکیدها در اصل نامه است): «بر اساس مقررات ناظر بر کار باستانشناسان در تختجمشید، آنها هیچ حقی برای درخواست سهم از اشیاء عتیقه کشف شده ندارند. با وجود این، در دو مورد قبل، دولت شاهنشاهی ایران با الطاف ملوکانه خویش نمونههایی از آثار عتیقه تختجمشید را به مؤسسه اهدا کرد، که آخرین مورد در سال 1936 بود.» انگرت برای آنکه خیالش از بابت واضح بودن مسئله جمع باشد، پیش از ارسال یادداشت به وزیر خارجه ایران شخصاً با گدار و اشمیت مشورت کرده بود: «هر دوی آنها تصدیق کردند که مؤسسه شرقشناسی هیچ حقی نسبت به آنچه در تختجمشید و یا نزدیك آن یافت میشود ندارد. در گذشته تقسیم اشیاء کشف شده در تختجمشید فقط با تمایل دولت ایران به قبول چنین استثنایی صورت گرفته بود. و سفارت نیز بهتر میدید كه به همین حسن نیت ایرانیها متوسل شود.» انگرت توصیه کرد که با توجه به شرایط موجود، صلاح نیست که مسئله نقش برجسته یافت شده در ویرانههای خزانه تختجمشید مطرح شود. در خاتمه، انگرت به وزارت امور خارجه اطمینان داد که: «سفارت هنوز امیدوار است که مقامات ذیصلاح را نهایتاً مجاب به ترخیص اشیاء عتیقهای کند که مؤسسه شرقشناسی کنار گذاشته است، و من مکرراً این خواسته قلبیمان را به آنها گوشزد خواهم کرد.»
در ماه نوامبر 1940، انگرت به بیروت منتقل شد و وزیرمختار جدیدی به نام لوئیس جی. دریفوسِ پسر عهدهدار سفارت آمریکا در تهران شد. دولت آمریکا که هیچ پاسخی در باب اشیاء عتیقه دریافت نکرده بود، برای گرفتن این اشیا از ژانویه 1941 شروع به وارد آوردن فشارهایی جدی بر دولت ایران کرد. وزارت امور خارجه آمریکا یک بار دیگر با نادیده گرفتن تخلف مؤسسه شرقشناسی از موافقتنامه اعطای امتیاز با دولت ایران، در تاریخ 21 ژانویه 1941 با ارسال تلگرامی برای دریفوس به او دستور داد: «چنانچه مجوز نهایی ترخیص اشیاء فوق برای حمل هنوز صادر نشده است، تقاضا دارد که مسئله را با مقامات ذیصلاح در میان بگذارید، و تأکید کنید که وزیر معارف در نامه مورخ 17 نوامبرش به وزیرمختار آمریکا ابراز داشته است که اشیاء کشف شده در تختجمشید در آینده نیز «به همان شیوه دوستانه» تقسیم خواهد شد.» تلگرام با این جملات خاتمه مییابد که: «برداشت وزارت امور خارجه همیشه بر این بوده است که سیاست فوق اجرا خواهد شد، زیرا در صورت فقدان چنین ضمانتی ادامه کار باستانشناسان در تختجمشید بسیار نامحتمل بود. باید همچنین منافع آشکاری را که نمایش این اشیاء در موزه عالی مؤسسه شرقشناسی برای ایران دارد به آنها خاطرنشان سازید. تا آنجا که میدانیم اشیاء مزبور بیش از یک سال پیش مورد بازرسی و تصویب سازمان آثار باستانی ایران قرار گرفته است، و به همین دلیل تأخیر در صدور اجازه حمل آنها برایمان قابل درک نیست. خواهشمند است قویاً بر این مسئله تأکید کنید.»
دریفوس هم بدون فوت وقت فشار بر دولت ایران را افزایش داد. در تاریخ 8 ژانویه 1941 به ملاقات کفیل وزارت خارجه رفت، و او نیز قول داد که «به مسئله رسیدگی کند.» یک روز پس از این ملاقات، کفیل وزارت خارجه، جواد عامری، در بستر بیماری افتاد. ولی دریفوس وزیر بیچاره را حتی در بستر بیماری نیز راحت نگذاشت. دریفوس مینویسد:
پس از دریافت تلگرام فوقالذکر از وزارت امور خارجه، برای احوالپرسی از آقای عامری به منزلش رفتم. هنوز در بستر بیماری بود، ولی گفت که حالش خیلی بهتر است و انشاءالله ظرف هفته آینده به سر کارش بر میگردد. با توجه به شرایط، صلاح ندیدم که مسایل کاری را مطرح کنم. با وجود این، وقتی میخواستم از او خداحافظی کنم، خودش مسئله مؤسسه شرقشناسی را مطرح کرد. ورقهای را از یکی از پروندههایی که روی میز کنار تختش بود بیرون کشید و چند کلمهای را از یادداشتی که میگفت یکی از دستیارانش برای او تهیه کرده است، ترجمه کرد. محتوای یادداشت تلویحاً این بود که مسئله فیصله یافته است زیرا دولت ایران در نظر دارد اشیاء عتیقه مزبور را در حکم بخشی از یک مجموعه دائمی بزرگتر به موزه تهران منتقل کند. از این اقدام که با شرایط موافقتنامه اصلاح شده نهایی اعطای امتیاز از سوی دولت ایران به مؤسسه شرقشناسی مغایرت داشت و طبق آن قرار بود آثار یافت شده به شیوهای مساوی و عادلانه تقسیم شود ابراز تعجب کردم. به ایشان خاطرنشان ساختم که به تازگی تلگرام فوری دیگری درباره همین موضوع از وزارت امور خارجه آمریکا دریافت کردهام و از ایشان تقاضا کردم که بنده را مورد لطف خود قرار دهد و توجهی را که درخور این مسئله است به آن مبذول دارد، و توضیح دادم که شخصاً تمامی پروندههای مربوط به این مسئله را در طول شش سال گذشته مطالعه کردهام و برایم هیچ شک و شبههای باقی نمانده است که ده صندوق اشیاء عتیقهای که در نوامبر 1939 برای مؤسسه شرقشناسی کنار گذاشته شده و منتظر تصمیم نهایی هیأت وزیران است، واقعاً حق این مؤسسه است. آقای عامری گفت که به پیشنهاد من عمل میکند و قول داد که به محض بازگشت به کارش در وزارتخانه به این مسئله رسیدگی خواهد کرد. برای اینکه موضوع از یادش نرود، بلافاصله پس از بازگشت به کنسولگری، یادداشتی را که رونوشت آن ضمیمه است برایش تهیه و ارسال کردم.
به محض آنکه کفیل وزارت امور خارجه کارش را در وزارتخانه از سر بگیرد، با جدیت تمام و با هدف کسب نظر مساعد بر سر صدور این اشیاء عتیقه مسئله را پیگیری میکنم.
دریفوس در یادداشت 28 ژانویه 1941 خود مطالب مندرج در تلگرام 21 ژانویه وزارت امور خارجه آمریکا را نیز گنجاند، و تأکید کرد که اشیاء مورد نظر مؤسسه شرقشناسی شامل «مجموعه کم اهمیتی از «نمونه» اشیاء کوچکی است» که در فصول 1937-1939 یافت شده و اهمیت خاصی ندارد. کاربرد چنین زبانی مسلماً ایرانیها را مشکوکتر میکرد. اگر اشیاء مزبور آنقدر کم اهمیت بودند، پس چرا وزارت امور خارجه آمریکا برای به دست آوردنشان آنقدر پافشاری میکرد؟ دریفوس کمی پس از ملاقاتش با عامری به دیدار گدار در سفارت فرانسه رفت و از وضعیت ده صندوق اشیاء عتیقه مورد تقاضای مؤسسه شرقشناسی جویا شد: موسیو گدار بدون لحظهای تأمل پاسخ داد، «شک دارم که این صندوقها هرگز از ایران خارج شوند.» از گفته ایشان ابراز تعجب کردم، و گفتم تا آنجا که به یاد میآورم طبق موافقتنامه اصلاح شده اعطای امتیاز تختجمشید، تقسیم آثار کشف شده در سالهای اخیر نیز باید به همان شیوه دوستانهای که در سال 1934 انجام شد صورت بگیرد و برداشت من این است که 10 صندوق موجود در موزه حق مؤسسه شرقشناسی است.» در اینجا بود که گدار مفصلاً از اشمیت انتقاد کرد و مدعی شد که صندوقها به دلیل رفتار اشمیت نگاه داشته شدهاند. دریفوس هم با بهره جستن از خصومت ذاتی یک فرانسوی شکست خورده با یک آلمانی «هیتلرزده»، و همچنین با توسل به فریب محض، «زحمت زیادی به خرج داد تا توضیح دهد که دکتر اشمیت دیگر در استخدام مؤسسه شرقشناسی نیست و به همین دلیل عدم ترخیص ده صندوق مزبور به خاطر رفتار او بیمورد است، و اینکه این مسئله لطمه زیادی به مؤسسه شرقشناسی وارد میآورد؛ که پس از صرف هزینههای هنگفت برای كاوشهای باستانشناسی در تختجمشید، مسلماً مستحق دریافت مجموعه مناسبی از اشیاء هنری از میان آثار یافت شده است.» این فشارها کارساز بود و در پایان گفتگوها، لحن گدار تغییر کرد: «نزدیک به پایان گفتگوهایمان بود که موسیو گدار به من اطلاع داد مجموعه ارزشمندی از کتابهای علمی، اهدایی از طرف مؤسسه شرقشناسی، به تازگی به موزه رسیده است. او افزود که کتابها بسیار مفید و جالب است و از دریافت آنها بسیار خشنود است. گدار که ظاهراً فراموش کرده بود که گفته است ده صندوق اشیاء عتیقه هرگز از ایران خارج نخواهد شد، گفت چه خوب است که دولت ایران در قبال اهدای سخاوتمندانه کتابها حرکتی از خود نشان بدهد و گفت که قصد دارد پیشنهاد کند که [دولت ایران] با مغتنم شمردن این فرصت با ترخیص ده صندوق اشیاء عتیقهای که در موزه است مراتب قدردانیاش را به طور مقتضی نشان بدهد.» حال که به گذشته مینگریم، بعید به نظر میرسد که یک فرانسوی شکست خورده و تحقیر شده در موقعیتی بود که میتوانست در برابر فشارهای آمریکا مقاومت کند.
در تاریخ اول آوریل 1941، همان اریک اشمیتی که قرار نبود دیگر در استخدام مؤسسه شرقشناسی باشد، در مقام «رئیس میدانی گروه باستانشناسی تختجمشید» به موری، آن هم بر روی سربرگهای مؤسسه، نامهای نوشت و تقاضا کرد که فشارها بر ایران تجدید شود: «پرفسور جان ای. ویلسون از من خواست تا تقاضای 12 آوریل 1940 ایشان را در ارتباط با 10 صندوق اشیاء عتیقه تختجمشید که هنوز در موزه تهران [ایران باستان] است پیگیری کنم. مطلبی نیست که بخواهم به نامه پرفسور ویلسن و ضمایمش بیفزایم، بجز اینکه از بخش خاور نزدیک بخواهم که یک بار دیگر، از طریق نماینده ایالات متحده در تهران، خواستار نظر مساعد مقامات ایرانی در این باره شود.» قابل ذکر است که مؤسسه شرقشناسی هنوز امیدوار بود که بتواند نقش برجسته کشف شده در ویرانههای خزانه تختجمشید را نیز به دست آورد. اشمیت نامهاش را با این جملات به پایان رساند: «در ارتباط با نقش برجسته تختجمشید، اگر- چنانکه پرفسور ویلسن خودشان ابراز داشتهاند- وزارت امور خارجه آمریکا در موقعیتی هست که بتواند جویای نظر مساعد دولت ایران شود، خواهشمند است از این کار دریغ نورزد؛ ولی این مسئله قدری حساس است زیرا اعلیحضرت شاهنشاه یک بار از واگذاری این نقش برجسته به گروه باستانشناسی امتناع کردهاند.»
دولت ایران نهایتاً در تاریخ 30 آوریل 1941 تسلیم شد. در یادداشتی که به همان تاریخ از دریفوس به جای مانده، آمده است که: «کفیل وزارت امور خارجه ایران امروز صبح با من تماس گرفت و گفت که توضیحات من به نخستوزیر کارساز افتاده و نخستوزیر این مسئله را دیروز در جلسه هیأت دولت مطرح ساخته است. هیأت دولت به این نتیجه رسید که مؤسسه شرقشناسی نمیتواند اشیاء عتیقه مورد نظر را حق مسلّم خود بداند... آقای عامری ادامه داد که اگرچه هیأت دولت به این نتیجه رسید که مؤسسه شرقشناسی نمیتواند اشیاء عتیقه مورد نظر را حق مسلّم خود بداند، تصمیم گرفت که مسئله را به طور دوستانه و با جلب رضایت سفارت حل و فصل کند. آقای عامری گفت که بلافاصله با من تماس گرفته است تا پیش از عزیمتم [به افغانستان] آن را به من اطلاع دهد. او گفت که پیگیر خواهد شد تا وزیر معارف اقدامات لازم را برای حل و فصل قطعی این مسئله تا پیش از بازگشتم از افغانستان انجام دهد. به هنگام خداحافظی، آقای عامری گفت که میتوانی در ارتباط با این مسئله روی من حساب کنی، مطمئنم که این مسئله با رضایت شما ختم خواهد شد.» ابلاغ رسمی واگذاری اشیاء عتیقه از سوی دولت ایران به مؤسسه شرقشناسی در تاریخ 23 ژوئن 1941 از طرف عامری به دست دریفوس رسید. دولت ایران «با واگذاری 486 قطعه عتیقه [کشف شده در تختجمشید] به مؤسسه شرقشناسی در شیکاگو موافقت کرده بود.» فهرست اشیاء عتیقهای که واگذار شده بودند، در 15 برگ، ضمیمه شده بود تا «ترتیب تحویل این اشیاء و حمل آن به آمریکا در اسرع وقت داده شود.»
در 25 اوت 1941، نیروهای انگلیس و روس به ایران حمله کردند، و در 16 سپتامبر همان سال رضاشاه مجبور به کنارهگیری از سلطنت شد. او در 28 سپتامبر 1941 سوار بر یک کشتی انگلیسی و تحتالحمایه انگلیس ایران را ترک کرد. از آخرین گزارشی که در ارتباط با اشیاء عتیقه فوق به جای مانده است معلوم میشود که دولت ایران 33 قطعه را نگاه داشته و 486 قطعه را ترخیص کرده است. «ترخیص» اشیاء عتیقه پس از حمله به ایران و اشغال نظامی آن صورت گرفت، و دریفوس به وزارت امور خارجه آمریکا اطمینان داد که «هیچ یک از اشیاء نگاهداری شده ارزش چندانی نداشته است.» در تاریخ 31 اکتبر 1941 دریفوس با ارسال تلگرامی اطلاع داد که اشیاء عتیقه، که در 8 صندوق بستهبندی شده بودند، روز گذشته از تهران خارج شدهاند. حتی پیش از این لطف آخر، در مارس 1940، وقتی جان ای. ویلسون، رئیس مؤسسه شرقشناسی، برای تشکر از کمکهایی که وزارت امور خارجه آمریکا از همان ابتدا به گروه باستانشناسی تختجمشید مبذول داشته، طی نامهای گفته بود: «کمتر محلی چنین ثمرات جالب توجهی به بار آورده است.» محموله نهایی آن را «جالب توجهتر» کرد. مسئله تخلف مؤسسه شرقشناسی از موافقتنامه اعطای امتیازش با دولت ایران، و لطمه واقعی ناشی از چنین تاکتیکهایی به روابط ایران و ایالات متحده، میراثی بود که برای آینده ماند.
منبع:دكتر محمدقلی مجد ، تاراج بزرگ ، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ، ص 361 تا 373
منبع بازنشر: ماهنامه الکترونیکی تاریخ معاصر ایران (دوران)
تعداد بازدید: 761