انقلاب اسلامی :: حکومت پهلوی و نظام تک‌حزبی

حکومت پهلوی و نظام تک‌حزبی

03 دی 1392

حزب «رستاخیز ملت ایران» که همچون مثلثی در گرد سه ضلع نظام شاهنشاهی، قانون اساسی و انقلاب شاه و ملت (انقلاب سفید) شکل گرفته بود، مهم‌ترین وظیفه و رسالت خود را برپایه‌های تحکیم موقعیت شاه و سلسله پهلوی در کشور و ممانعت از گسترش مخالفت‌ها و کنترل مخالفان قرار داده بود.

از این رو حزب رستاخیز به لطف درآمدهای روزافزون نفتی در طول بیش از سه سال و شش ماه فعالیت خود، تشکیلات و سازمان‌های اداری و اجرایی گسترده‌ای در سراسر کشور به وجود آورد. زیرا حزب طبق دستور موظف بود به حزبی فراگیر تبدیل شود و تمام ایرانیان را به عضویت خود درآورد.

شاه در نخستین گام، امیرعباس هویدا را که در تملق‌گویی و چاپلوسی بی‌همتا بود به سمت دبیرکل حزب فراگیر رستاخیز انتصاب کرد. امیرعباس هویدا نیز بلافاصله پس از انتخاب به سمت دبیرکلی حزب رستاخیز، طی تلگرافی به استانداری‌ها و فرمانداری‌ها، دستور دایر کردن دفاتری جهت تسهیل در ثبت عضویت همه طبقات مردم در حزب رستاخیز را صادر کرد. شاه تهدید کرد که هر کس نمی‏خواهد به عضویت حزب درآید باید کشور را ترک کند. اما تشکیل این حزب با واکنش تند امام خمینی مواجه شد و ایشان این حزب را تحریم کردند.

رژیم شاهنشاهی در قدم بعدی تمام کارمندان دولت را مجبور به عضویت در حزب کرد. همچنین هوشنگ نهاوندی و جمشید آموزگار به عنوان رهبران دو جناح محافظه‌کار و ترقی‌خواه منصوب شدند تا پوششی برای فرمایشی بودن حزب باشند و با ظاهرسازی‌های خود توجه مردم را از اینکه حزب از بالا تشکیل شده است، منحرف سازند.

حزب که هدف خود را افزایش تعداد اعضا قرار داده بود، در سال ۱۳۵۴ دو میلیون‌وچهارصد هزار نفر و در سال ۱۳۵۵ پنج میلیون‌وچهارصد هزار نفر را به عضویت کانون‌های گوناگون خود پذیرفته بود. با این حال افرادی که عضو حزب بودند، تنها نام خود را در دفاتر حزب وارد کرده بودند و عملاًً گامی در جهت اهداف واقعی حزب بر نمی‌داشتند.

این مسئله را آخرین سفیر شاه در انگلیس در خاطرات خود چنین شرح می‌دهد: «گرچه فقط در عرض چند ماه، عده زیادی ظاهراًً به عضویت حزب رستاخیز درآمدند، اما گفتنی است که رستاخیز، با وجود تعداد کثیر اعضایش از کمترین حمایت مردمی برخوردار بود. در حقیقت حالت انجمن فرصت‌طلبان سیاسی را داشت که در آن، عده‌ای دور هم می‌نشستند و کاری جز تدوین وظایف حزب و ستایش از اعمال شاه انجام نمی‌دادند.»

در واقع می‌توان چنین تصریح کرد که نقش حزب به شکلی طراحی شده بود که عملاًً هیچ نقشی در تصمیم‌گیری‌ها نداشته باشد و فقط دستورات را از مراجع بالا (شخص شاه) بگیرد و به اعضای خود دیکته کند. حزب می‌بایست تصمیماتی که از پیش گرفته شده بود را تأیید می‌کرد و به تعریف و تمجید از آن‌‌ها می‌پرداخت.

هر چند در مورد صحت ادعای فوق اسناد و مدارک بسیاری موجود است، اما در ادامه تنها به ذکر خاطره‌ای از پرویز راجی که خود را خدمتکار تخت طاووس می‌نامید، می‌پردازیم: «امروز با سرگرد بهرامی ناهار خوردیم، او گفت در کنگره اخیر حزب رستاخیز نمایندگانی از سراسر کشور در تهران گرد آمدند و به همه آنها نیز اطمینان داده شد که با برخورداری از آزادی کامل می‌توانند فرد دیگری را به جای جمشید آموزگار، به عنوان دبیرکل حزب انتخاب کنند. ولی هنوز سه روز به پایان کنگره و انجام انتخابات برای گزینش دبیرکلی باقی نمانده بود که شاهنشاه طی نطقی اعلام داشت دو مقام دبیرکلی حزب رستاخیز و نخست‌وزیری از هم قابل تفکیک نیست و حالا شما بی‌اعتنایی و سرخوردگی ۱۵۰۰ نفر را مجسم کنید که پس از سه روز بحث و تبادل‌نظر برای انتخاب دبیرکل جدید چگونه کوشش خود را به کلی بی‌فایده دیده و موظف به اجرای تصمیمی شدند که اصلاًً در آغاز آن دخالتی نداشته‌اند.»!

آخرین سفیر شاه در انگلیس در خاطرات خود چنین شرح می‌دهد: «گرچه فقط در عرض چند ماه، عده زیادی ظاهراً به عضویت حزب رستاخیز درآمدند، اما گفتنی است که رستاخیز، با وجود تعداد کثیر اعضایش از کمترین حمایت مردمی برخوردار بود. با نگاهی به بودجه حزب رستاخیز نیز در سال‌های ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ در می‌یابیم که این بودجه از تفاوتی دو میلیارد و سی‌‌ودو میلیون ریالی برخوردار است. در حالی که کل بودجه حزب در سال ۱۳۵۶ معادل ۴۵۴/۶۴۵/۳ ریال است، در سال ۱۳۵۷ به میزان ۰۰۰/۰۰۰/۰۳۶/۲ ریال افزایش یافته است.

این افزایش در حالی صورت گرفته است که بودجه اختصاص یافته به خدمات عمومی از ۸۹۰/۳۵۷ ریال در سال ۵۶ به ۷۴۹/۲۵۷ ریال در سال ۵۷ کاهش یافته است!

در این بین، فعالیت‌های فرهنگی حزب به مسائل ایدئولوژیک و فرهنگی مربوط می‌شد. حزب رستاخیز تلاش‌های زیادی برای ترویج ایدئولوژی شاهنشاهی کرد و با توسل به سیاست‌های اسلام‌زدایانه‌ای نظیر تغییر تاریخ هجری، اهداف خود را پیش برد. حزب تلاش می‌کرد شاه را همچون رهبری معنوی و سیاسی معرفی کند که راهبر ایران به سوی «دروازه‌های تمدن بزرگ» به حساب آید. حزب که علما و روحانیون را مورد حمله تبلیغاتی شدید قرار داده بود، بازرسان ویژه‌ای برای بررسی و سرکشی به موقوفه‌های مذهبی می‌فرستاد و اداره اوقاف را تنها مرجع مجاز انتشار کتاب‌های مذهبی قرار داده بود. حزب در دیگر اقدامات خود، زنان را به نپوشیدن چادر در اماکن عمومی تشویق می‌کرد و بدون توجه به شریعت، سن ازدواج دختران را از ۱۵ به ۱۸ و پسران را از ۱۸ به ۲۰ تغییر داد.

رسوایی ادامه حیات این حزب پس از سه سال‌ونیم به حدی رسید که با روی کار آمدن دولت جعفر شریف امامی، وی برای فرو نشاندن خشم مردم، در اقدامی عوام‌فریبانه، این حزب را مهر ۱۳۵۷ منحل اعلام کرد.




منبع: هفته نامه صبح صادق



 
تعداد بازدید: 770


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: