16 دی 1392
واژه هجرت بسیار پرمحتوا است. تبلور خاص آن را ما در دوران معاصر در هجرت امام خمینی میبینیم او به بسیاری از کلمات مفهوم واقعی میدهد و معنی آن را مجسم میسازد هجرت امام در چارچوب یک سلسله حوادث و در بحرانیترین لحظات تاریخی ایران انجام گرفت دورانی که لحظه به لحظه آن، مسائل سیاسی را برای جامعه ما پیش میآورد. سازمانهای مخوف سیا، و موساد و انلیخبث سرویس بسیاری ساواک شتافته بودند و فعالانه کار میکردند تا به نهضت انحراف بخشند و در اسناد ساواک به گزارشی از این نوع میرسیم هجرت امام به صورت یک اقدام قاطع حساب شده تمام توطئهها را به هم ریخت. هجرت امام یک حرکت منظم و سریع بود که بنبست اوضاع داخلی ایران را که چندان به نفع نهضت نبود شکست و به شهادت و خونها و فریادها جهت داد. هجرت امام در ارتباط با تداوم خط امت شیعه بود که همواره جهاد و هجرت را همواره داشته است. هجرت امام به نقش رهبری عینیت بخشید و فریاد پرخاشگرانه تاریخ بود که از حلقوم مردم درآمد. که 13 قرن تحمل ظلم و ستم در راه او وجود داشت. هجرت امام هم چون یک گریز یک انسان صاحب رسالت مبارز و جهاد از محدوده تنگ محیط کفر و ستم و خفقان و تبعیض بود. هجرت امام یک تاکتیک معقول، یک روش جدید در اجرای هدفهای اعلام شدهی تحقق مکتب اسلام بود. این مهاجرت برای میلیونها مسلمان ایرنی که در نیمهراه انقلاب بودند معنی بسیار داشت. معنی مقاومت معنی نزدیکی پیروزی. معنی ادامه مبارزه سخت و برون امان علیه رژیم حاکم. هجرت تاریخساز و تاریخی امام از جهات مختلف قابل رسیدگی و ارزیابی است. محتوای پیام هجرت برای رهبران سیاسی مذهبی قرنهای آینده گویا خواهد بود. هجرت و جهاد دو بخش مکمل انسان والا و تقویت ایمان را از این طریق مشخص معنویت باید دید و به آن امید داشت هجرت ظاهری و عینی نمایانگر هجرت معنوی و روحی و بلوغ فکری است. هجرت امام از نجف به سوی کویت و ممانعت از ورود ایشان به کویت و حرکت به سوی پاریس نقطه عطفی است در تاریخ معاصر ایران. این هجرت دقیقاً در زمان انجام میگیرد که از طرفی رژیم عراق تصمیم جدی به جلوگیری از مبارزات امام دارد. از طرف دیگر ساواک در تدارک نقشههای دیگری است و از جمله بعدها فاش شد که اقداماتی در جهت ربودن و زندانی کردن امام را داشتهاند. همانطور که در قسمت ساواک دیدیم سازمان مخوف برای کنترل مخالفین در کشورهای دیگر سازماندهی کرده بود به خصوص در نقاطی که مخالفین مؤثری بودند و معلوم است در عراق که رهبر مخالفین به صورت تبعید حضور داشت باید کنترل بیشتری داشته باشد. همینطور هم بود علاوه از این مأمورین مراقب مقیم به موجب اسناد به دست آمده برای جلوگیری از فعالیت سیاسی امام مأمورینی اعزام شده گزارشاتی تهیه کرده و اظهار نظرهایی نمودهاند و اقدامات قبل از مهاجرت به پاریس شدت بیشتری داشته است. به هنگام هجرت با شکوه امام از نجف به پاریس که دنیا را متوجه وضع ایران ساخت سیل تلگراف به سوی بغداد به عنوان اعتراض و به سوی پاریس به عنوان تشکر و توجه و معرفی شخصیت امام سرازیر شد مخاطب بعضی تلگرافها هم شخص امام بود.
در سال 1355 یك بار شاه دستور داد صدای امام خمینی در نجف خاموش شود . بر اساس نامه ای كه روی كاغذ ابریشمی سفید رنگ از داخل خانه شریف امامی بدست آمده صادق صدریه سفیر كبیر ایران در بغداد به وزارت امور خارجه ایران مینویسد « آیت الله خمینی در عراق ساكت نیستند و شدیداً علیه رژیم فعالیت میكنند . فعالیت پیگیر و مبارزه شبانه روزی مشارالیه در نجف نگرانی هایی را در عراق به وجود آورده است . خواهشمند است دستوری در این زمینه صادر تا تكلیف ما روشن شود »
در ایبن رابطه خلعتبری وزیر امور خارجه نیز در حاشیه نامه خطاب به شریف امامی (مهره ای كه برابر اسناد موجود قویترین عامل بعد از شاه بوده) مینویسد : خواهشمندم در شرفیابی مساله را روشن فرمایید . شریف امامی نیز در پاسخ این درخواست در گوشه دیگر نامه مینویسد «به عرض میرسد» و در گوشه دیگر نامه شاه می نویسد «برای چندمین بار گفتم این صدا را خفه كنید » 1
حجت الاسلام سید محمود دعایی از مرتبطین مستقیم امام خمینی در خاطرات خود میگوید :
یک هفته قبل از آنکه عراقی ها بیایند و جسارتی بکنند و از امام رسماً بخواهند مبارزه ای نکنند در یک مجمع عربی ، وزیر امور خارجه سعودی به جهان عرب هشدار داده بود که اگر اجازه دهید [امام] خمینی به همین نحو مبارزاتش را ادامه داده و با این روشنـی و پویایی با مردمش در ارتباط باشد ، نه تنها رژیم شاه سقوط خواهد کرد بلکه اوضاع منطقـه به هم خواهد خورد. یک روز قبل از آن که بزرگ ترین شخصیت امنیتی عراق با امام ملاقات کند مأمورین امنیتی نجف مرا خواستند و گفتند فردا معاون رئیس جمهوری - که نماینده شورای فرماندهی انقلاب عراق و نماینده حزب بعث عراق و حزب بین الاعرابی هم هست می خواهد با امام ملاقات کند، من خدمت امام عرض کردم و ایشان صلاح دیدند که او بیاید و حرفش را بزند تا ببیند چه می خواهد بگوید. او کسی بود که به جرأت می توانم بگویم خشن ترین و جسورترین شخصیت امنیتی عراق بود. او خدمت امام رسید، و سعی کرد خیلی با احترام و صمیمیت با امام برخورد کند ولی امام ابداً به او بهایی ندادند و به عنوان یک مراجعه کننده معمولـی با او برخورد کردند. او گقت من به عنوان نماینده رئیس جمهور ، عضو و نماینده شورای فرماندهی انقلاب عراق و نماینده حزب بعث عراق برایتان پیامـی دارم و آن این است که ما نسبت به رژیم شاه تعهداتی داریم، از جمله هر دو کشور موظفند از فعالیت مخالفیـن در داخل کشور علیه دیگری جلوگیــــری کنند و ما ضمن این که به شما احترام می گذاریم و می خواهیم شما در عراق سکونت داشتـه باشید، ولی مبنای عقیدتـی ما این است که یک شخصیت روحانـی صرفاً باید در مسائل مذهبـی دخالت کند و مسائل سیاسی را برای اهل سیاست بگذارد لذا ما از شما می خواهیـم به عنوان یک شخصیت مذهبـی مورد احترام ما ، فقط در مسائل علمی و مذهبی خودتان دخالت کنید و اجازه ندهید مسائل سیاسی در عراق مطرح شود.
امام با قاطعیت و صراحت خاص خودشان او را ادب کرده و فرمودند : اسلام دین سیاست است و سیاست از مذهب جدا نیست و وظیفه هر فرد مسلمان است که از مسائل سیاسی آگاه باشد و در این گونه امور دخالت کند چون سرنوشت جامعـه سرنوشت خود اوست. امام به او می فهماندند که برداشت و بینش تو از اسلام غلط و انحرافی است و فرمودند: من همان خمینی هستم که از اول تا به حال لحظه ای تغییر عقیده نداده ام و مردم و وظیفه ام را فراموش نمی کنم و شما هر کاری می خواهید بکنید. موضعی که آن مرد خشن و جسور تصور نمی کرد از شخصی که به تصور آنها مجبور به اقامت در عراق بود ، مشاهده نماید. چیزی که من دقیقا احساس کردم این بود که اینها نمی خواستند امام از عراق بیرون بروند، می خواستند امام در خود عراق باشد تا دقیقا طبق همان تعهـدی که در مقابل شاه داشتند سرسخت ترین دشمن شاه را در محاصره خود داشته باشند و مانع فعالیت سیاسی او شوند ... او پیشنهاد کرد که شما در فعالیت های خودتان آزادید ولی باید ترتیبی بدهیـد که از عراق منعکـس نشود شما کسانـی را در خارج از عراق مأمور بفرمایید که آنها سخنگـوی شما باشند تا در مقابل رژیم شاه بتوانیم مدعی باشیم که کاری در عراق علیه آنها صورت نمی گیرد ! امام با لبخند معنی داری فرمودند: « آنچه که تأثیر دارد موضع شخص من است ، موضع خود من مطرح است و این صحیح نیست که من سکوت کنم و دیگران از جانب من صحبت کنند. خیر لزوماً باید وضع به همین ترتیب ادامه پیدا کند. اگر شما مرا تحمل نكنید از عراق خارج میشوم . او پرسید خوب به كجا خواهید رفت ؟ این سئوال در شرایطی مطرح میشد كه امام مجبور به اقامت در عراق بودند و شاه هم اجازه ورود ایشان به ایران را نمیداد و نیرومندترین و خشن ترین شخصیت امنیتی كشور عراق با ایشان صحبت میكرد . امام صریحاً به او گفت « به جایی میروم كه مستعمره شاه و مستعمره ایران نباشد» در این جا مقام امنیتی عراق از شدت عصبانیت چهره اش سرخ و سیاه شد ولی خوب نمی توانست عکس العملی نشان دهد.
دعایی در این رابطه میگوید :
«...عراقیها می خواستند امام را در موضع سکوت داشته باشند، اما امام در هیچ شرایطی حاضر به این کار نبود و حتی تماس با نزدیکان امام فایده نداد . سعدون شاکر رئیس سازمان امنیت عراق مرا احضار کرد . سعدون با لحن ملتمسانه و موذیانه از من خواست که امام یک ماه سکوت کند و می گفت: بالاخره ما هم نسبت به رژیم شاه تعهداتی داریم و این صحیح نیست که ایشان از عراق خارج شوند . سعدون شاکر از من خواست که به نحوی از امام بخواهم کمتر فعالیت کنند .اعلامیه صادر کنند، ولی در خارج از عراق توزیع شود.گفتم با شناختی که من از امام دارم اجازه نخواهند داد حتی یک لحظه هم فعالیتهایشان زیر فشار یک رژیم یا جناحی به نفع یک قدرت جبار محدود شود یا اینکه در روششان تجدید نظر کنند . من تصریح و التماس آنها را نزد امام بیان کردم . امام به این نتیجه رسیدند که دیگر ماندنشان در عراق صلاح نیست و تصمیم گرفتند از عراق خارج شوند...» 2
امام ابتدا در نظر داشتند كه به یكی از كشورهای اسلامی بروند و سوریه را انتخاب كرده بودند چون در آن موقع سوریه تعهدی نسبت به رژیم شاه نداشت و مواضع نسبتاً صریحتر و انقلابی تری نسبت به شاه داشت . البته مشكلاتی هم در بین بود . از جمله ارتباط تلفنی مستقیم بین ایران و سوریه قطع بود با این حال امام ترجیح می دادند به سوریه بروند . چون روابط عراق و سوریه به شدت تیره بود . اگر این انتخاب اعلام میشد عراق اجازه خروج نمی داد . لذا تصمیم امام بر این شد كه از طریق كویت به سوریه بروند . كاملاً مخفیانه و صد در صد سری ترتیب سفر به كویت داده شد . ویزای كویت نیز به ترتیب خاصی اخذ گردید . مسئولین کویتی هنگام صدور ویزا برای آیت الله خمینی، متوجه هویت ایشان نشدند، زیرا در آن موقع، در کشورهای عربی اعلام نام فامیل ضرورت نداشت و برای معرفی درخواست کننده، نام و نام پدر کفایت می کرد.ویزای کویت برای آیت الله و همراهان را سید احمد مهری در کویت گرفت و به نجف آورد.مشخصات آیت الله خمینی با عنوان: روح الله فرزند مصطفی اعلام شد.برای دیگران نیز، به همین نحو (نام و نام پدر) ویزا، و پروانه خروج گرفته شد.به گفته حجت الاسلام دعائی (مسئول امور مربوط به تهیه پروانه اقامت و اجازه خروج برای کسانی که از ایران به منظور دیدار آیت الله به نجف وارد می شدند)، ترتیب اخذ پروانه خروج آیت الله به نحوی صورت گرفت که مقامات عراقی، هشت ساعت قبل از حرکت آیت الله و همراهان به کویت از خبر مسافرت ایشان آگاه شدند 3
دعایی میگوید « حتی مسئول صدور گذرنامه در شهر نجف هم نفهمید كه من برای چه كسی خروجی گرفتم و دقیقاً تا شبی كه امام روز بعدش حركت میكردند هیچكس از این جریان خبر نداشت و برای اینكه مسالهای پیش نیاید و برخورد متین اخلاقی هم شده باشد قرار شد كه شب قبل از حركت ، من به مسئول عراقی خبر بدهم كه امام روز بعد حركت خواهند كرد . من تلفن كردم و ماجرا را گفتم . او موحش شده و گفت خروجی گرفته اید ؟ گفتم بله . عراقی ها گیج شده بودند كه چطور در مسیر این كارها متوجه قضیه نشده اند 4
تصمیم امام این بود كه بلافاصله پس از نماز صبح حركت كنند . عراقی ها از نجف تا صفوان (مرز عراق و كویت ) امام را اسكورت كردند . اما كویت مانع ورود امام گردید . عراق دیگر جای ماندن نبود . كشورهای اسلامی یا موافق پذیرفتن امام نبودند و یا اجازه فعالیت سیاسی به ایشان نمیدادند. در همان روز تصمیم امام متوجه پاریس شد و ....
پی نوشت :
1 – روزنامه كیهان 8 اسفند 1357 شماره 10648
2 - نقل از روزنامه جمهوری اسلامی، مورخ 14 مهر 1359 و مصاحبه مؤلف با حجت الاسلام محمود دعائی) .
3 - مصاحبه حجت الاسلام محمود دعائی با مؤلف، شنبه 25 خرداد 1370، تهران) .
4 - مصاحبه حجت الاسلام دعایی با روزنامه جمهوری اسلامی، مورخ 14 مهر 1359
منبع:دكتر سید جلالالدین مدنی ، تاریخ سیاسی معاصر ایران ، دفتر انتشارات اسلامی ، 1387، ج 2 ، ص 277 تا 279 و 372 تا 378
منبع بازنشر: ماهنامه الکترونیکی تاریخ معاصر ایران
تعداد بازدید: 711