16 دی 1392
در قرن نوزدهم تودههای یهودیان ایرانی به تعبیر کرزن غرق در فقر و جهالت بودند. به جز کنیسههایی که در آنها فقط دعا خوانده میشد و اکثر شرکتکنندگان چیزی از معانی آن دعاها نمیدانستند، مدرسهای وجود نداشت. اکثر یهودیان معلومات خود را از طریق معلمان خصوصی یاد گرفته بودند. وقتی مدارس آمریکایی تأسیس شد، حدود صد تن از یهودیان در این مدارس درس میخواندند. در این میان در آستانه مشروطه مدرسهای هم در اصفهان وجود داشت که به جز عبری، زبان فارسی و انگلیسی یاد میداد. این مدرسه را فردی نورالله نام، بنیاد گذاشته بود. شغل بسیاری از یهودیان تولید مشروب، تریاک، تجارت و جواهرفروشی بود و تعدادی به دستفروشی، رقاصی و رفتگری مشغول بودند، یعنی مشاغلی که شأن اجتماعی چندانی نداشت، تجار بزرگ یهودیان بسیار کم بودند.
وضعیت یهودیان ایران از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم رو به بهبودی گذاشت، یعنی بعد از آنکه با جوامع یهودی اروپا، هند و عراق ارتباط پیدا کردند. سلطان یهودیان هند و عراق خانواده ساسون بود که نقش کلیدی در عرصه اقتصادی سرزمینهای شرقی داشت. اما با همه این احوال یهودیان ایران اکثراً نقش مهمی در تجارت نداشتند، لیکن بنا بر برخی گزارشها در مناطقی مثل بوشهر کلید تجارت در دست آنها بود. برخی یهودیان ایران در صدور منسوجات پنبهای منچستر، از طریق بغداد دست داشتند، تجارت این دو شهر یعنی منچستر و بغداد عمدتاً در دست یهودیان بود. بنا به ادعای برخی منابع هشتاد درصد تجارت کرمانشاه و همدان در دست تجار یهودی بود. وقتی آژانس یهود تشکیل شد مدارسی ایجاد گشت، به طوری که در دوره ده ساله 1898 تا 1908، یازده مدرسه یهودی با 2225 شاگرد در ایران تأسیس شد. در دوره مشروطه محدودیتهایی که در گذشته علیه یهودیان وجود داشت تعدیل گردید و در همین سالها آنها نقش مؤثری در زندگی بازرگانی ایران برعهده گرفتند. بعدها، در دهه چهل شمسی حداقل سی درصد کل تجارت منسوجات تهران در دست یهودیان قرار داشت.
هرچند مردان یهودی از آزادی عمل محدودی برای تجارت در یک جامعه اسلامی برخوردار بودند، لیکن زنان آنها با استفاده از پوشش اسلامی قابل شناخته شدن نبودند، و میتوانستند به جاهای مهمی مثل حرمسرای شاهی، منازل اعیان و اشراف و عملیات نزول خواری وارد شوند، از این طریق برخی یهودیان ثروتهای عظیمی به دست آوردند. کسانی که توانسته بودند پیوند تجاری با نقاط مختلف جهان بالاخص هند و انگلیس برقرار نمایند، ثروت انبوهی بهم زدند. پس از استقرار مشروطه این تجار توانستند وارد تجارتهای بزرگتر شوند و از این رهگذر سرمایههای نقدی کلانی را صاحب شوند. پس میتوان تصور کرد مشروطه چه نقش عظیمی در آزادی عمل یهودیان ایران برعهده داشته است.
بدون تردید یهودیان جزیی از تاریخ ایران بوده و هستند، به همین دلیل بدون پرداختن به آنها بخش مهمی از تاریخ کشور ناگفته باقی میماند. اگرچه از دوران پیش از اسلام این قوم در صحنه حوادث ایران و جهان تأثیر شگرفی داشتهاند و حتی نام بنیادگذار سلسله هخامنشی به عنوان یکی از منجیان آن قوم در تورات آمده است و از برخی دیگر از شاهان سلسله مزبور هم نامی در آن کتاب برده شده است، لیکن تأثیر آنها در حوادث ایران جدید و معاصر قابل قیاس با هیچ مقطع تاریخی نیست.
یهودیها در اطراف و اکناف ایران پراکنده بودند. تعدادی از آنها در زرقان فارس اقامت داشتند، اینها از جمله به کاری مشغول بودند که بسیار پرسود بود، «یعنی در ساختن شراب مهارت غریبی پیدا نموده» بودند. در دهستان زرقان بیست خانواده یهودی وجود داشت.
تعدادی یهودی در همدان زندگی میکردند که فلاندن مسیحیهای آنجا را هم کم و بیش یهودی میدانست. یهودیهای همدان مقدار زیادی سکههای یونانی و ساسانی میساختند و بیشتر سکهها نقش اسکندر و اردشیر داشت:
یهودیها... تمام کوشششان در استفاده و نفع شخصی است و به ویژه در تجارت و معامله سکهها سررشته کامل دارند، بدین عمل مبادرت کرده از روی سکههای اصلی سکههای بدلی ساختهاند. همدان یکی از بزرگترین مراکز یهودیان است، در آن دویست خانوار یهودی سکونت دارند.
شهر بوشهر هم تعدادی یهودی در خود جای داده بود، در دکانهای آنجا اسلحهفروشان یهودی یا کارگران ارمنی کار میکردند. نسبت به سایر نقاط کشور در همدان موقعیت یهودیان بهتر بود، از این بالاتر در همدان دومین معبد بزرگ یهودیان بعد از معابد شهر بیتالمقدس قرار داشت، ملکه شوش یعنی استر و عمویش مردخای در این شهر دفن شده بودند. در همدان مقبره مجللی وجود داشت که «بقایای این دو شهیر نژاد اسرائیلی در آن یافت میشود». یهودیان شرقی از اطراف و اکناف برای زیارت به این محل میآمدند و یکی از بزرگترین اعیاد خود یعنی «پاریم» را در آن برپا میساختند. این عید سالیانه برگزار میشد. در بین بازماندههای یهود در همدان «تنها چیزی که در مسافرین تأثیر میکند، خصال و خوبی این دختر، بنیامین است که اسرائیلیها را از دست آسوریها و تحقیرات ننگآور آنها نجات داد. این واقعه در تاریخ مسطور، به ویژه راسین از آن شرح مبسوطی داده است».
در همین دوره مظفری مسیو ویزیوز که رئیس مدرسه آلیانس فرانسه و از بنیادگذاران لژ بیداری ایران به سال 1325 قمری بود، جمعیتی را در تهران تشکیل داد به نام «فرانک» که اعضای آن عبارت بودند از: حسین امینالضرب، نصیرالدوله بدر، سیدمحمدرضا مساوات، شیخ ابراهیم زنجانی، رضاقلیخان نظامالسلطنه و قاضی ارداقی. جمعیت فرانک همان «فرانکو پرسان» است که مرکز اصلی آن در فرانسه بود و گردانندگان آن هم یهودی بودند و در دوره مشروطیت بسیار فعال بود. پیشتر توضیح دادیم کسانی مثل میرزاکریمخان رشتی و ممتازالدوله وزیرمختار ایران در فرانسه با آن انجمن مربوط بودند.
کمیته ایران در لندن
فعالیت یهودیان در ارتباط با مسائل ایران منحصر به فرانسویها نبود. یهودیان انگلیس بیشتر از یهودیان فرانسه در ارتباط با حوادث مشروطه فعال بودند. یکی از اینها لرد لمینگتن از اعضای گروه پارلمانی کمیته ایران بود، این کمیته بعداً به انجمن ایران تغییر نام داد. حبلالمتین و ایران نو آن مجلس را ایرانی میخواندند. اعضای انجمن بجز لمینگتن، عبارت بودند از میرزامهدیخان مشیرالملک، وزیرمختار ایران در لندن، آقاسیدامیرعلی «عضو مجلس شورای مخصوص پادشاه انگلیس» که از رهبران فرقه اسماعیلی بود، سر چارلز لایال وزیر اسبق داخله و خارجه حکومت هندوستان، سر توماس بارکلی عضو پارلمان انگلیس، میرزا عبدالغفارخان مستشار سفارت ایران در لندن، ژنرال سر توماس گاردان که پیشتر وابسته نظامی سفارت انگلیس در تهران بود، مستر لینچ که «در ایران منافع و تجارت عمده دارد»، مستر بیوکانان از سهامداران بانک شاهنشاهی و مستر میچل کارمند محلی کنسولگری ایران در لندن. مهمترین اعضای انجمن، لمینگتن و براون بودند، محل تشکیل جلسات منزل لمینگتن بود که با حرارت ویژهای از مشروطه ایران بالاخص افراد وابسته به حزب دمکرات حمایت میکرد و شدیداً با قرارداد 1907 مخالف بود. به دعوت لینچ گاهی اوقات لرد کرزن هم در جلسات شرکت میکرد. اهداف انجمن افزایش دوستی بین ملتهای ایران و انگلیس و تشویق تحصیل ادبیات فارسی در انگلیس بود، بعلاوه این انجمن تلاش داشت از تمام مسائلی که به ایران و انگلیس مربوط و ایران و انگلیس در آن دخیل بودند، یعنی مسائل تجارتی، صنعتی، عملی، علمی، اقتصادی و مسائل راجع به تربیت و معارف و در این مطالب و مطالب دیگر کسب اطلاع نماید و این اطلاعات را در اختیار متقاضیان قرار دهد ..
این انجمن در ایران هم شعبهای داشت که امور خود را با شعبه انجمن در لندن هماهنگ میکرد. گفتیم مهمترین عضو انجمن لرد لمینگتون بود، او از حامیان جنبش صهیونیستی به شمار میرفت. ناهوم سرکولف از پیشگامان این جنبش از او به عنوان «خاخام اعظم لرد لمینگتون» یاد میکرد. در همایشی که سالها بعد در تالار اپرای لندن و بعد از اعلامیه مشهور بالفور مبنی بر وعده تشکیل دولت یهود برگزار شد، لمینگتن هم سخنرانی کرد:
وی گفت با اظهارات لرد روبرت سیسیل در همایش تالار اپرای لندن مبنی بر اینکه اعلامیه دولت بریتانیا اولین گام سازنده از سوی ملل متحد در جهت اجرای اصول مهم تأمین آزادی و عدالت برای ملل کوچک است، هم عقیدهام. وی افزود این اعلامیه به همان اندازه که برای یهودیان سودمند است برای بریتانیا نیز منافعی در بردارد. یهودیان و مردم بریتانیا و مردم مشرق زمین از همکاری میان بریتانیا و یهودیان در شرق نزدیک، بهره فراوان خواهند برد.
لرد لمینگتن استاندار پیشین بمبئی یعنی مقرّ اصلی پارسیان هند بود و در دوره دوم مشروطه وارد ایران شد تا اوضاع کشور را بررسی کند:
متأسفانه عیبی که دارد، همه چیز را از دریچه چشم یک نفر انگلیسی خالص مینگرد. از این گذشته پس از یکی دو روز معلوم شد که او باطناً علاقهمند به وقایعی که اتفاق میافتد یا باید اتفاق بیفتد نبود، و فقط درصدد جمعآوری پارهای اطلاعات است تا بتواند در موقع طرح این قبیل مسائل به فوریت جواب اشخاص را داده و معلومات و مطالعات عمیق خود را به رخ حریف بکشد.
سر پرسی کاکس دستور داده بود انگلیسیهای مقیم جنوب ایران با لرد مزبور و هیأت همراه همکاری کنند: «ولی افسوس که لارد لامینگتن با اینکه میخواست از مأموریت او نتایج زیادی برای پیشرفت سیاست انگلیس حاصل شود به مقصود خود نایل نگردید، زیرا نامبرده از الفبای سیاست ایران کوچکترین اطلاع و تجربهای را نداشت».
گریتن مدیر روزنامه منچستر گاردین، از جمله یهودیانی بود که با انجمن ایران همکاری میکرد. براون، تقیزاده و شیخ حسن تبریزی دستیار خود در کمبریج را به گریتن معرفی کرد و اطلاع داد، نامبرده «حاضر است از برای نشر کردن هر مطلبی که میخواهید».
از دیگر روزنامههایی که از مواضع تندروهای ایران حمایت میکرد، مورنینگ پست بود. یکی از گردانندگان آن روزنامه به نام باربر «بسیار مایل» بود تا تقیزاده را ملاقات کند. از نظر براون این روزنامه بسیار اهمیت داشت، «چون از روزنامههای محافظهکار است و با وجود این منصف است». مورنینگ پست به شدت علیه قرارداد 1907 مطلب مینوشت. بنابراین «حقیقتاً به دست آوردن آن روزنامه منتهای اَمَل مخلص بوده است که بسیار نفوذ دارد». دیلی نیوز از دیگر مطبوعاتی بود که براون با آن همکاری میکرد و از مواضع گروههای افراطی ایران حمایت مینمود. بریلسفورد از گردانندگان روزنامه به قول براون از بهترین دوستان آنها و در زمره «لیبرالهای خالص غیور» بود. او بعداً از دیلی نیوز استعفا کرد، زیرا طرفدار حق رأی زنان بود، امری که دولت اسکویت با آن مخالفت میکرد: «لهذا معاش خود را دور انداخته و دیلینیوز را ترک کرده است و این از مصایب عظمی است از برای ما».
براون با مجامع یهودی انگلیس همکاری میکرد و برای آنها سخنرانی ایراد مینمود. مثلاً در نامهای به تقیزاده ذکر کرد: «روز یکشنبه آینده، ساعت هفت و نیم شب باید یک نطق بکنم در خصوص بیداری اهل شرق به جمعی از بنیاسرائیل اینجا. البته بیشتر در حق ایران حرف خواهم زد، هرگاه حضرتعالی بتوانید و میل دارید همراه مخلص تشریف بیاورید».
از جمله کسانی که با براون رفاقت داشت مورگان شوستر بود که به دنبال اولتیماتوم روسیه از ایران به لندن رفت، در آنجا همراه با استوکس به دیدار براون شتافت و «شصت هفتاد تن از اعیان انگلیس با او ملاقات کردند». شوستر با ادوارد گری هم، سخن گفت، لیکن سخنانش در او تأثیری نداشت، میخواست لرد کرزن را هم ببیند که او بیمار شد و قرار بهم خورد. لازم به توضیح است شیخ حسن تبریزی در ایران از کارمندان شوستر بود. منچستر گاردین بعد از هجوم روسیه به ایران عکسهای هولناکی را که ترنر به هنگام بازدید از ایران تهیه کرده بود و نشاندهنده جنایات روسها بود، چاپ میکرد و در این زمینه برخی روزنامههای دیگر هم همکاری میکردند. ترنر خیلی فعال بود، «خیلی همت دارد، هم تعلق به کسی ندارد و از کسی بیم و امیدی ندارد و پول هم دارد، بسیار صرف همت میکند». او برای انجام هر کاری حاضر بود. شغل اصلیاش در هندوستان بود و تجارت میکرد، بعد از این ماجرا برای مدت دو سه ماهی برای سر و سامان دادن به کارهایش به هند رفت تا دوباره به ایران مراجعت کند. وی با لمینگتون، ویلن نماینده پارلمان، استوکس وابسته نظامی سفارت انگلیس که همکار شوستر بود و عدهای دیگر حشر و نشر داشت، ترنر نزد همه ارباب جراید میرفت و در این ایام حسینقلیخان نواب هم در انگلیس اقامت داشت. ویلن هم ضمن سخنرانیهایش در مجلس عوام بارها از ناایمنی تجار انگلیس در جنوب ایران سخن میگفت و علت عمده این اغتشاش را دولت وقت انگلیس میدانست که ایران را از استقراض منع میکند. او سیاست خارجی انگلیس را از زمان معاهده 1907 به بعد تهی از «عقل و نزاکت» میدانست، «چون سابقاً ما بیش از سایرین در ایران محبوب انقلاب بوده و امروز یکی از منفورترین دول شدهایم. در حقیقت نه فقط اعتماد ایرانیان از ما سلب شده، بلکه محبوبیت خود را در اسلامبول نیز از دست دادهایم و این فقره البته در تمام عالم اسلامی بیاثر نخواهد بود».
خود براون هم در گاردین وحشیگریهای روسیه را در تبریز چاپ میکرد، در آن زمان ویلن منشی انجمن ایران بود، گفتیم در این ایام نواب هم در لندن زندگی میکرد که براون معتقد بود: «انشاءالله احوال آن دوستان گرامی دلخواه است و آقای نواب ترقی میکند».
و اما سیدامیرعلی از رهبران جامعه اسماعیلیان که مقر خود را در لندن قرار داده بود، دیگر عضو انجمن ایران بود. وی در ملاقات با خبرنگار روزنامه دیلیگرافیک که از مدافعان مشروطه ایران بود، اظهار کرد خیال دارد مسجدی برای مسلمانها در لندن بسازد. سیدامیرعلی ابراز امیدواری کرد کتابخانه و چیزهای دیگر هم برای راحتی مسلمانهای مقیم لندن ساخته شود: جناب امیرعلی تصور مینمایند که ساختن مسجد در لندن باعث این خواهد شد که حسیات دوستانه کل مسلمانهای عالم نسبت به انگلیس رو به ترقی و ازدیاد خواهد گذاشت، زیرا که ساختن مسجد خود دلیلی است بر اینکه انگلیسها مایلند که ترقیات روحانی و اخلاقی مسلمانها زیاد شود».
انجمن نژادی لندن
از دیگر مجامعی که یهودیان انگلیس بنیاد گذاشته بودند، «انجمن نژادی لندن» بود که ایرانیها هم در این انجمن شرکت میکردند و نمایندهشان میرزا یحیی دولتآبادی بود. هدف انجمن نژادی، «نزدیک نمودن نژادهای مختلف به یکدیگر و زیاد نمودن وسایل ارتباط شرق و غرب» بود. از طرفی انجمن برای تغییر خصوصیات نژادی فعالیت میکرد و سئوالش این بود که آیا چنین چیزی ممکن است یا خیر: «اگر تغییرپذیر است، آیا این تغییر سریعالحصول است و یا آنکه تغییراتی که ممکن است که در یک یا دو دوره خصوصیات ظاهری و باطنی یک نژادی را عوض کرد!» دیگر اینکه «به چه وسیله تصفیه عقاید متضاده و آنچه در میان مهمترین نژادهای نوع بشر ممکن است، در حالتی که هر یک از این نژادها خیال میکنند که عادات و اخلاق و تمدن آنها برتری به تمدن دیگران دارد؟»
روزهای آخر ژوئیه 1911 در دانشگاه لندن مجمعی به نام «کنگره بینالمللی» متشکل از نمایندگان نژادهای مختلف بشری تشکیل شد. دستور جلسه کنگره، یکی بحث و بررسی درباره بسط و توسعه دایره علم و دانش و دیگری تأمین و تشریح روابط بشری و نهایتاً ایجاد اتفاق حقیقی و اتحاد واقعی بین ملل شرق و غرب بود. نخستین کسی که اندیشه تشکیل این کنگره را پرورد، و برای اجرای آن دامن همت بر کمر زد، دکتر فلیکس آدلر استاد دانشگاه کلمبیا بود. مهمترین چیزی هم که به تشکیل آن انجمن کمک میکرد، اتحاد مجامع اخلاقی بینالمللی و کمکهای انجمنهای رادیکال و لیبرال انگلیس بود. روز تشکیل جلسه نمایندگان نژادهای مختلف بشری بدون توجه به تفاوت رنگ پوست برای شرکت در کنگره حضور یافتند. اعضای کنگره دو دسته بودند: عدهای دویست نفری که عضو رسمی بودند و حدود هشتصد تن اعضای افتخاری که فقط حق نوشتن نام خود را در دفتر کنگره داشتند. افتتاح جلسه برعهده لرد وردال بود که اهداف کنگره را توضیح داد و آن را عامل مهمی برای بیدار ساختن تودههای بشری دانست که این بیداری گام به گام است و سرانجام بر تمام گیتی مؤثر خواهد افتاد: «مرام آن سرنگون ساختن بیرق ظلم و اجحاف، افراشتن پرچم عدالت و انصاف، ویران نمودن اساس شوم جنگ و بیگانگی و نفاق و آباد ساختن کاخ فرخنده صلح و آشنایی و اتفاق میباشد، پس این کنگره آنچه را که در بنیان متین یکرنگی و برادری بشر رخنه افکند، نیست و نابود خواهد ساخت». زبانهای رسمی کنگره فرانسه، انگلیسی، آلمانی و ایتالیایی بود، نطقهایی که به زبان فارسی و ژاپنی انجام میگرفت به انگلیسی ترجمه میشد. نماینده آمریکایی سرودی به دو زبان خواند که یکی از آنها به زبان اسپرانتو بود.
موضوع سخنرانی ناطقین، بعضاً بحث روی محو فشار و ظلم و اجحاف نژادهای بشری به یکدیگر بود. برخی در مورد ناعادلانه بودن توزیع ثروت و گروهی دیگر در زمینه آزادی زنان سخن گفتند. یک زن چینی از استعداد زنان برای انجام کارهای بزرگ سخن گفت. یک بانوی هندی از وضع فلاکتبار زندگانی مردم هند سخن راند و درباره تربیت اطفال تأکید کرد. نماینده کنفرانس لاهه صلح عمومی و اتحاد بشر را هدف عمده تشکیل کنگره خواند، و «یک نفر اسرائیلی درخواست اعمال عدالت و تشکیل سلطنت و حکومتی برای همکیشان خود نمود». همچنین یک مرد برهمن با لباس بومی خود سرود خواند و اقدامات کنگره را تقدیس کرد.
یکی از نمایندگان هند در این کنگره رسالهای در «لزوم رفع حجاب زنان اسلامی» نوشته بود و تذکر داد مطالبش در جلسه عمومی کنگره خوانده شود. هیأت مدیره کنگره این امر را موکول به تصویب نمایندگان کشورهای اسلامی کرد، این نمایندگان از ایران و مصر و عثمانی رفته بودند که صلاح ندیدند این رساله در کنگره خوانده شود، بلکه فقط گفته شد فلان شخص در چنین موضوعی رسالهای نوشته است. و اما پروفسور آدلر انگلیسی بنیادگذار انجمن نژادی، «کلیمی متعصبی» شناخته میشد که مدعی بود نخستین اندیشه تأسیس کنگره به ذهن او خطور کرده است: «تا چه اندازه این دعوی صحت داشته باشد بر نگارنده پوشیده است، چیزی که هست این شخص نفوذش در کنگره مخصوصاً در قسمتهای فنی آن بیشتر از دیگران است و هم مسئله نهضت بنیاسرائیل و خیال وطن جستن آنها در بیتالمقدس و حرارتی که برای استقلال در دماغ کلیمیان جوان تولید شده و حس ازدیاد ثروت که در وجود عالی و دانی آنها کار خدایی میکند».
دولتآبادی معتقد بود ظهور معلمین سترگ در بین یهودیان اروپا و آمریکا و وجود سرمایهداران بزرگ در این قوم بالاخص در آمریکا و «مسائل سیاسی و اقتصادی و اجتماعی دیگر ممکن است دلیل بوده باشد بر اینکه تأسیس کنگره نژادی و حفظ حقوق بشری از روی تقسیمات نژادی در دماغ یک معلم کلیمی زودتر خلجان کرده باشد تا در دماغ دیگران».
در یکی از جلسات خصوصی کنگره، آدلر نطقی طولانی در باب توسعه معارف عمومی بین تمام ملل ایراد کرد و از نماینده ایران خواست تا در این موضوع اظهارنظر کند. دولتآبادی برجسته کردن ایران را در آن جلسه بدون دلیل ندید. شاید منظور آدلر این بود که در ایران معارف بیش از سایر نقاط دنیا عقب است و همکیشان او بیشترین آسیب را از این موضوع دیدهاند. دولتآبادی با برآشفتگی توضیح داد در این سالها ایران در امر معارف کوتاهی نکرده است و «در توسعه معارف اقلیتها را هم بهرهمند ساختهایم، شاهد حال وجود آلیانسها و مدارس کلیمی است در شهرهای بزرگ و کوچک ایران که روز به روز در ترقی و تکمیل است، چه برای دختران و چه برای پسران؛ حتی آنکه اطفال غیرکلیمی هم از آن مدارس استفاده میکنند». در ادامه دولتآبادی گفت پیش از این یهودیان در ایران «از ناتمیزی و لاابالیگری ضربالمثل» بودند، «این ترقی سریع و شدید کلیمیان در ایران که نسبت به زمان کم فوقالعاده به نظر میرسد آیا نمیتواند شاهد حسن اقدام ما در توسعه معارف بوده باشد؟» در ادامه شمهای از کوششهای معارف جدید ایران برای دختران و پسران در سراسر کشور و برای تمام فرق توضیح داده شد. آدلر و همسرش از شنیدن این سخنان اظهار شادمانی کردند و از اینکه در مورد ایران ناآگاهانه سخن گفتهاند معذرت خواستند «به عذر اینکه به این تفصیل از اوضاع معارف جدید ایران خبردار نبودهاند».
بعد از خاتمه کنگره منشی کنگره نژادی مسیو اسپله، انجمنی در سفارت ایران در پاریس تشکیل داد که در استقبال پیشنهاد دولتآبادی در مورد ترکیب کمیته دائمی انجمن نژادی متشکل از نمایندگان ملل شرقی و غربی بود. اعضای انجمنی که در سفارت ایران تشکیل شد عبارت بودند از: مشیرالملک وزیرمختار، مسیو اسپله و میرزا غفارخان مستشار سفارت. یحیی دولتآبادی هم گفت باید از تهران کسب تکلیف کند و در واقع از جواب طفره رفت، در نتیجه مجلس بدون نتیجه پایان یافت.
در همین ایام انجمن ایران در لندن میتینگی برگزار و علیه اقدامات روسیه در ایران تظاهرات بر پا کرد، از دولتآبادی هم دعوت شد آنجا برود. در یکی از تالارهای بزرگ لندن میتینگی برگزار شد و چند هزار تن از اقشار مختلف در آن شرکت کردند و از دولت انگلیس خواستند اقدامی انجام دهد تا قشون روس از ایران خارج گردند، «و البته مضرتهای خصوصی تجاوزات روس را در ایران برای هند، در ضمن مذاکرات خاطرنشان» کردند. نقشهای بزرگ از ایران که لغت اصفهان در سراسر عرض نقشه نوشته شده بود، به چشم میخورد. گفته میشد اگر پای روسیه به کنار زایندهرود برسد، ارتش آن را در مرزهای هندوستان باید دید و «مردم را با این صحبتها به هیجان آوردند». براون و لینچ معتقد بودند انگلیس به هر وسیله حتی با جنگ باید جلوی تجاوز روسها را در ایران بگیرد. خلاصه کلام اینکه باز هم درست در زمانی که مردم ایران آماج حملات روسیه بودند، انگلیسیها نه در اندیشه نجات مشروطه بلکه در غم از دست دادن منافع خود در هند بودند. حال ببینیم کدامیک از احزاب سیاسی ایران با این گروهها همسو بودند و اساساً در پشت این همسویی چه نفع مشترکی وجود داشت؟ ابتدا بهتر است از تعریف احزاب سیاسی شروع کنیم تا دریابیم آن تشکیلاتی که در عصر مشروطه تحت عنوان احزاب شکل گرفتند، به چه میزان با اصول حزبی منطبق بودند.
منبع:دکتر حسین آبادیان ، بحران مشروطیت در ایران ، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
منبع بازنشر: ماهنامه الکترونیکی دوران
تعداد بازدید: 1120