14 اسفند 1392
چند ماه قبل از وقوع کودتا اسدالله علم به دستور مصدق به بیرجند تبعید شده بود. در این دوره چند ماهه تا سقوط مصدق اسدالله علم با بهره گیری از کمک طرفداران محلی خود اقدامات گسترده ای را علیه دولت مصدق و طرفداران و کارگزاران وی در بخشهای شرقی کشور ترتیب داد. از هنگام تبعید، اسدالله علم از برخی امکانات پیشین محروم شده بود. از جمله اینکه صرف دور بودن از مرکز کشور او را از دسترسی مستقیم به عاملان اصلی کودتا بازمیداشت. مسئله دیگر سفارت انگلیس و نمایندگیهای سیاسی این کشور در ایران بود که به دنبال قطع رابطه سیاسی بین ایران و آن کشور به دستور دکتر مصدق بسته شده بود. دیگر اینکه مدت کوتاهی قبل از تبعید اسدالله علم به بیرجند دکتر مصدق ضمن عزل وی از ریاست املاک و مستغلات پهلوی، اداره این املاک و دارائیها را به کارگزاران دولتی طرفدار خود واگذار کرده و دیگر امکانات مالی این اداره را نیز به نفع دولت ضبط کرده بود. این امر باعث شد اسدالله علم و طرفداران وی از امکانات مالی ـ اعتباری پیشین محروم شوند با تمام این احوال در مناطق شرقی کشور مبارزه بی امان بر ضد مصدق و دولت او کماکان ادامه یافت. اسدالله علم پس از ورود به بیرجند بلافاصله دست به سازماندهی مجدد نیروهای طرفدار خود در منطقه شرقی کشور زد و آنها را برای اقدام بر ضد مصدق تجهیز و آماده کرد. از جمله اینکه تعدادی نیروی چریک از میان افراد بومی طرفدار خود گرد آورد تا در صورت لزوم آنها را بر ضد نیروهای داخلی طرفدار دولت مصدق به کار برد. اسدالله علم سالها بعد در خاطرات خود به این موضوع اشاره میکند:
چند سال قبل در زمان دکتر مصدق که من محرمانه چریکهایی در بیرجند تهیه کرده بودم هر وقت برای سرکشی آنها با جیپ میرفتم چکمه میپوشیدم تا بالاخره خانم علم اعتراض کرد که تو با جیپ میروی چرا چکمه میپوشی؟ گفتم احساس میکنم با چکمه سختگیرتر و رذل تر میشوم. بدین ترتیب میشود گفت که با عزیمت اسدالله علم به مناطق شرقی کشور در واقع جبهه دومی بر ضد دولت دکتر مصدق، غیر از تهران، گشوده شده بود. در حالی که طرفداران مصدق در تلاش بودند برنامههای دولت وی را در شهرها و مناطق مختلف استانهای خراسان و سیستان و بلوچستان پیاده کنند. اسدالله علم هم به عنوان سردمدار مهم مخالفان در برابر آنان سنگر گرفته بود و علیه آنها توطئه میکرد.
مبارزه مردم خراسان و دیگر بخشهای شرقی کشور با علم و دار و دسته وی بسیار سخت و علنی بود و چنانکه از فحوای اسناد و مدارک آن دوره برمیآید اسدالله علم و طرفدارانش در معرض شدیدترین انتقادات گروه های مختلف طرفدار مصدق قرار داشتند و نشریات بومی مطالب بسیار تندی بر ضد وی منتشر میکردند. مقالات و گفتارهای مشابه دیگری نیز در برخی نشریات دیگر خراسان در ضدیت با اسدالله علم و وابستگی وی به کشورهای خارجی به چاپ میرسید و او و همفکران او را مورد انتقاد و حتی اهانت قرار میداد. این روند تا جایی پیش رفت که یکی از نشریات چاپ مشهد بنای فحاشی نسبت به وی و خانوادهاش گذاشت و اسدالله علم که از این اقدام نشریه فوق به شدت عصبانی شده بود به یکی از طرفدارانش دستور داد مدیر این نشریه را مجازات کند. اسدالله علم سالها بعد در خاطراتش این قضیه را چنین شرح میدهد:
دیدم شاهنشاه خیلی کسل هستند مقداری از قصه های زمان مصدق که آن وقت واقعاً غصه بود برایشان تعریف کردم که بر من در تبعید مصدق چه میگذشت و چه فکرها کردم. منجمله مدیر یک روزنامه مصدقی را در مشهد که فکر میکنم نام خوشه یا سنبله داشت و به زن من فحاشی کرده بود وسیله محمدرفیع خان خزاعی تربتی که از اقوام من بود در مشهد دزیدم و محمدرفیع خان مرحوم او را برای من به بیرجند فرستاد.... و در بین راه میخ طویلهای به مقعد او وارد کرده بودند که واقعاً خیلی باعث ناراحتی من از لحاظ انسانی و هم از لحاظ اینکه مبادا بمیرد شد. بالاخره آن قدر او را نگاه داشتیم و معالجه کردیم تا مصدق افتاد. به رغم انتقادات شدید و تندی که توسط مطبوعات و دیگر محافل سیاسی ـ اجتماعی استانهای خراسان و سیستان و بلوچستان از اسدالله علم و طرفداران وی صورت میگرفت اما این امر مانع از اقدامات خرابکارانه وی نبود. اسدالله علم بالاخص در روزهای آخر زمامداری مصدق بر وسعت عملیات خرابکارانه خود افزوده بود و با کمک و پشتیبانی دوستان و حامیان بومی خود از هر فرصت برای ضربه زدن به طرفداران مصدق استفاده میکرد که از جمله آن میتوان به تحریک مردم منطقه بر ضد دولت مصدق و اخلال در امور اداری ـ سیاسی آن مناطق اشاره کرد.
آخرین گزارشی که از اقدامات ضد دولتی اسدالله علم و طرفداران وی در بیرجند در دست داریم مربوط به 21 مرداد ماه 1332، یعنی حدود یک هفته قبل از سقوط دولت مصدق است. در آن برهه اسدالله علم با نفوذی که در میان نیروهای انتظامی آن مناطق داشت آنها را بر ضد دولت تحریک میکرد تا در بخشهای مختلف شهر بیرجند و روستاهای اطراف ایجاد بلوا و شورش کنند:
ریاست محترم ستاد ارتش ـ به موجب گزارش تلگرافی حزب ایران بیرجند استوار ضیایی که از نزدیکان آقای علم است برای دفع ملخ با عده ای سرباز به قریه زهان رفته و برای اینکه در آن نقطه مرزی ایجاد بلوا و آشوب نماید نسبت به مردم فحاشی و تیراندازی نموده که اگر بردباری و متانت مردم نمیبود هر آینه وضع خطرناکی پیش آمد کرده منجر به خونریزی و کشتار میگردید چون آقای علم که از عناصر ضدملی است و به طوری که مشهود است با ضعف دولت ملی و ایجاد اغتشاش در آن حدود مرتباً در حال فعالیت و مشغول توطئه و دسیسهبازی است. خواهشمند است مراتب تلگرافاً از لشکر خراسان استعلام و نسبت به استقرار نظم و حسن سلوک مأمورین و ارتش با مردم دستورات لازم را صادر فرمائید...
بالاخره توطئه ها و آشوبهای عناصر داخلی با همکاری عناصر خارجی مؤثر واقع شد و دولت دکتر محمد مصدق پس از ماهها تلاش و مقاومت در برابر مشکلات عدیده سیاسی، اقتصادی به سقوط کشانیده شد و بلافاصله سپهبد فضلالله زاهدی به نخستوزیری رسید. به تدریج فراریان و تبعیدشدگان به کشور و مرکز حکمرانی بازگشتند و شخص شاه بار دیگر، ولی این بار با اختیارات و قدرت بیشتری نسبت به قبل، بر تخت سلطنت تکیه زد. اسدالله علم نیز که به دنبال سقوط مصدق به نتیجه دلخواه رسیده بود، مناطق شرقی کشور را به مقصد تهران ترک کرد تا در شادی ناشی از به سقوط کشانیده شدن دولت مصدق توسط کشورهای خارجی بیشتر سهیم شود. اما قبل از ترک بیرجند هیئتی را به سرپرستی یکی از طرفدارانش به نام محمد کوثری مأمور کرد تا طرفداران نخستوزیر سابق یعنی مصدق را در بیرجند و حومه آن مورد تعقیب و محاکمه قرار دهد. این مأموریت به همان نحوی که اسدالله علم دستور داده بود انجام شد. محمد کوثری طی نامه آی در تاریخ 30 شهریور 1332 خطاب به اسدالله علم در این باره مینویسد:
پس از سلام ... باور بفرمائید با تشریف بردن جنابعالی از بیرجند خودم را تنها احساس میکنم. باری، بی نهایت خوشحال و مفتخرم که با ختم پرونده معهود توانسته ام یکی از هزاران وظیفه ای را که در قبال ... آن جناب برعهده دارم به نحو احسن انجام هیم... همانطور که فرموده بودید برای تسریع در ختم پرونده منتهای کوشش به عمل آمد ولی چون عدهای از متهمین متورای بودند چند روزی به طول انجامید.... الان وضع شهر خوب و آرام است...
هنگامی که دکتر مصدق پس از کودتا دستگیر و بازداشت شد زمزمههایی به گوش رسید حاکی از اینکه محاکمه وی غیرعلنی خواهد بود. به همین دلیل دکتر مصدق در بازداشتگاه خود دست به اعتصاب غذا زد. برخی از دوستانش مانند الهیار صالح طی ملاقاتشان با مصدق از او تقاضا کردند به اعتصاب غذا پایان دهد. اما وی میگفت: «تا دادگاه علنی نشود لب به غذا نمیزنم تا بمیرم.»
تا اینکه اسدالله علم به مصدق قول داد دادگاه علنی خواهد بود و او هم دست از اعتصاب غذایش برداشت.
نقش اسدالله علم در به سقوط کشانیدن دولت مصدق بی تردید قابل ملاحظه بود. در واقع هم هدایت شبکه اصلی عناصر داخلی ضد کودتا تا حد زیادی در دست او و همکار و همفکرش شاپور ریپورتر بود و سازماندهی و اجرای اغلب توطئه های داخلی بر ضد دولت مصدق نیز توسط اعضای شبکه شاپور ریپورتر و علم که ویراستار کتاب ظهور و سقوط از آن به نام «بدامن» نام میبرد، انجام گرفت. شرکت فعال و بسیار مؤثر اسدالله علم در کودتای 28 مرداد 1332 موقعیت سیاسی او را در نزد شخص شاه و عناصر خارجی طرفدار وی به طور قابل ملاحظه ای افزایش داد. از این به بعد اسدالله علم به عنوان عالیترین مشاور شاه در عرصه کشور ظاهر خواهد شد. علینقی عالیخانی که دوست نزدیک علم بود در این باره چنین داوری میکند:
پس از سقوط مصدق، علم بی درنگ با خانوادهاش از تبعید بیرجند به تهران بازگشت و از نو به سرپرستی املاک پهلوی گماشته شد. این بار دیگر او از آزمایش در شرایط دشوار پیروز بیرون آمده بود. شاه خونسردی او را در برابر خطر و عقل سلیم او را در رویارویی با مشکلات دیده بود. از سوی دیگر به استعداد علم در مذاکره با دیگران و قانع کردن آنان پی برده بود. به این سان با آنکه شغل رسمی وی سرپرستی املاک بود، شاه بیش از پیش او را مأمور پیامها و تماسهای محرمانه میکرد. این تماسها دیگر تنها با متنفذان و سیاستپیشگان داخلی نبود و محافل دیپلماتیک خارجی را نیز دربرمیگرفت. از این پس علم یکی از مهره های حساس اجرای سیاست شاه شد و این وضع فارغ از این که شغل رسمی او چه بود تا پایان وزارت دربار او ادامه یافت.
اسدالله علم طی زمامداری دکتر محمد مصدق دچار سختی و مرارت شده و از هر سو مورد حمله و انتقاد طرفداران مصدق و دیگر گروههای مخالف قرار گرفته بود. در واقع هم هیچ کس دیگری را نمیشناسیم که به اندازه اسدالله علم، به رغم تحمل فشارهای عدیده، در راه مبارزه با دکتر مصدق آن همه سرسختی از خود نشان داده باشد. بنابر این ما هم با این گفته محمدحسن گنجی موافقیم که گفت: «علم در تمام مدت ... روزهای دشوار قبل از 28 مرداد انواع فشارها و اهانتها و خفتها را تحمل کرد ولی در اراده او کمترین خللی به وجود نیامد.»
از اولین اقدامات شاه پس از بازگشت دوباره به سلطنت پرداخت پاداش کسانی بود که در کودتای 28 مرداد 1332 نقش مؤثر و قابل ملاحظهای برعهده داشتند. اداره املاک و مستغلات پهلوی که در این زمان تحت ریاست اسدالله علم بود مأمور این پرداختها شد.
مظفر شاهدی ، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
منبع: سایت موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
تعداد بازدید: 767