04 خرداد 1393
رسول فاتحی: موسسهی روایت فتح در یکی از فرعیهای خیابان قرنی قرار دارد. آنجا قرار ملاقاتی با مصطفی قاسملو؛ مستندساز داشتم. دیروز پیش داوریهایی از موسسهی روایتفتح و کسانی که امروز در آن مشغول به کار هستند، داشتم. ساختمان روایتفتح، هیچ ویژگی خاصی نداشت و تنها چیزی که آن را از دیگر ساختمانهای آن خیابان جدا میکرد، تابلوی زرد رنگ کوچکی بود که در کنار درب ورودی زده شده بود. وارد راهرو ساختمان که شدم، دو راهروی تاریک را دیدم که رنگ دیوارهایش از شدت کهنگی پر از تَرَک بود. اتاق قاسملو در انتهای راهرو قرار داشت و به راحتی قابل تشخیص بود. تنها اتاقی بود که نور آفتاب از آن به زحمت راه خود را پیدا کرده و به سرسرا رسیده بود. قاسملو را که دیدم، تازه فهمیدم پیشداوریهایم غلط از آب در آمده!
او متولد سال 1352در تهران است. علاقهی قاسملو به مستند در دوران نوجوانی با برنامهی روایتفتح شکل گرفته و از روی علاقه، متن برنامههایی که توسط شهید آوینی خوانده میشده را پیاده میکرده است. قاسملو در نوروز 72 قصد داشته که به همراه شهید آوینی و حسین محمودیان به جنوب برود که به دلیل مسائل کاری که برای محمودیان پیش آمد؛ نتوانست برود. در همین سفر، مرتضی آوینی به شهادت رسید. قاسملو در این دوران، در کنار اینکه دانشجو بود و روحیه انتقادی نسبت به بچههای بسیجی داشت، از طرف دیگر به آنها علاقه درونی هم داشت. اما تحت تاثیر شهادت آوینی، انتقاد را کنار گذاشت و تصمیم به کار گرفت و سالیان سال با شور و علاقه در روایتفتح، به پیاده کردن نوارهای مصاحبه پرداخت تا بالاخره تبدیل به یک مستندساز شد.
مصطفی قاسملو سال 84 به تشویق حسین محمودیان، کارگردانیِ تکبرنامهای را به عهده گرفت. این برنامه مورد استقبال قرار گرفت و نامش هم به پیشنهاد حسین محمودیان «از نیمه خرداد...» شد. به اصرار سید محمد آوینی، این تکبرنامه به شکل مجموعه درآمد که در نهایت مجموعه 5 قسمتی مستند «از نیمه خرداد...» ساخته شد. سپس 18 برنامه به نام «نهضت امام (ره)» را کار کرد که این مجموعه نیز بسیار استقبال و به چندین زبان مختلف دوبله و بارها از تلویزیون پخش شد. وی در گفتوگوی پیشرو از سیر ساخت مجموعه «از نیمه خرداد...» گفته است.
انقلاب ایران از حدود سال 1275، با تحریم تنباکو آغاز و در سال 1357 با براندازی رژیم پهلوی به پایان رسید. در این بازهی زمانی، اتفاقات بسیاری رخ داد که در تاریخ انقلاب موثر بودند. چرا شما سراغ قیام 15 خرداد رفتید؟
من همیشه به امام علاقه داشته و دارم. همیشه از خودم پرسیدم که این جنگ، به خاطر چه چیزی رخ داده؟ جواب هم این بود: برای اینکه انقلاب را از بین ببرند. پس باید بدانم اصلاً انقلاب چه بوده که بعد از آن، جنگ رخ داده است. بنیانگذار این انقلاب میفرمایند که آغاز این نهضت را باید از 15 خرداد دانست. به همین دلیل سراغ 15 خرداد رفتم.
چه مشکلاتی برای ساخت این مستند، پیش رویتان بود؟
در رابطه با 15 خرداد خیلیها این عقیده را داشتند که فقط عدهای را در پیشوای ورامین و افرادی را اطرافِ مسجد ارگ و قم کشتهاند. من تمامی کتابهای مرتبط با قیام 15 خرداد را خواندم. مطالعات بسیار مفصلی کردم اما با یک سری حرفهای غلط مواجه بودم. مثلاً همان عکس معروفی که امام در ماشین نشسته، آن عکس برای آن زمان نیست، برای بعد از انقلاب است! تنها عکسی که به 15 خرداد منتسب شده، غلط بوده!. یا برای مثال، همینکه مردم پیشوای ورامین، کفن پوشیدند و غسل شهادت کردند، اصلاً اینطور نیست! آنها میخواستند تعزیه بخوانند. طبعاً به این شکل، لباس بلند عربی پوشیده بودند و با همین لباسها به خیابان آمدند و به سمت تهران رفتند. حالا شروع کردند به خیالبافی دربارهی اینکه تانک به سمت مردم رفته است. وحشیگریِ رژیم، خیلی بدتر بوده و ظلمی که در آن روز اتفاق افتاده، خیلی بدتر از آن بوده که تاکنون گفته شده است.
پس چطور حقایق و تحریفات را از هم تفکیک کردید؟
سراغ شاهدهای عینی رفتیم.
چطور به این شاهدان دست پیدا کردید؟
حوزههنری، کار مفصلی کرده و از خاطرات این افراد، کتابی منتشر بود. من کتابها را خواندم و اسامی آدمها آنجا بود. شروع کردم به پیدا کردن آدمهایی که هنوز زنده بودند. یک سری؛ بچه هیاتیهای بازار تهران بودند و هیاتهایی که به فرمان امام (ره) در سال 41 ائتلاف کردند. ما توانستیم یکی - دو تا از اینها را پیدا کنیم. به اضافهی مصاحبهی صوتی و تصویری آنها که در حوزههنری موجود بود.
بهتر نبود یک بخش تحلیلی نیز در این مستند گنجانده میشد؟ یا اینکه صرفاً دغدغهی شما گزارشی از اتفاقات آن قیام بود؟
خوشحالم که این سوال را کردید. این برنامه برای آن سال ساخته شده و اگر برای الان بود؛ شکل دیگری میگرفت. مطلب دیگر اینکه مقام معظم رهبری در دیداری که سالهای پیش با بچههای روایتفتح داشتند، گفتهاند که روایتفتح نباید به سمت تحلیل برود و باید اصل ماجرا را بگوید. اتفاقا تلاشم بر این بود که وارد تحلیل نشوم.
پس شما فقط خواستید روایتی صادقانه از آنچه اتفاق افتاده، داشته باشید. پس چرا در مستندتان از نقش نهضت آزادی در قیام 15 خرداد صحبتی نکردید؟
در تحقیقهایم به نهضت آزادی و جبهه ملی و این تیپ آدمها برخورد نکردم. چون در واقع به دنبال تنشهای روز 15 خرداد بودم.
اما نریتور، از اتفاقات سیاسی آن دوره صحبت میکرد. اما به هیچ عنوان به این موضوع حتی اشارهای هم نکرد.
باز هم میگویم، عمدهی تمرکزم روی این بخش و رهبری امامخمینی (ره) بود. مجموعه مستند ما با محوریت نقش امام در انقلاب ساخته شد.
شما در تمامی قسمتهای این مستند، از موسیقی آلبوم «لاک پشتها هم پرواز میکنند» اثر حسین علیزاده و در چند قسمت، از «بالابانِ» علیخان صمدوف بهره بردهاید اما در تیتراژ پایانی، اسمی از آنها نبردهاید. چرا؟
یادم هست، آن موقع که این مستند را میساختم، به آقای علیزاده علاقه زیادی داشتم. خیلی سعی کردم که ایشان را پیدا کنم و بگویم که در این کار از این موسیقی استفاده میکنم و باید چه کار کنم. البته میدانید که این کار، مشکل قانونی ندارد. چون ما قانون کپی رایت نداریم. ولی اخلاقاً میخواستم از ایشان اجازه بگیرم. خلاصه، موفق به این کار نشدم و در نتیجه اسم هم نزدم. به این دلیل که شاید آهنگساز به خاطر چنین کار ضعیفی، اصلاً دوست نداشته باسد که اسمش در تیتراژ باشد. در حقیقت با خود میگفتم؛ این کار کجا و علیزاده کجا؟
در اینترنت به دنبال اطلاعاتی دربارهی مستند «از نیمه خرداد...» بودم. متوجه شدم که این مستند در بسیاری از سایتها به صورت رایگان برای دانلود گذاشته شده و در کنار این قضیه، هیچ اسمی هم از شما نیست! نظر شما در رابطه با این دو مقوله چیست؟ آیا این کار با اجازه شما انجام شده است؟
نه اصلاً در جریان نبودم. معمولاً هم تیتراژ پایانیاش را در آوردهاند. اما کاری نمیتوان کرد. حتی «نهضت امام» را شبکهی صدای آمریکا؛ بخشهایی از آن را که با سیاستهایشان همخوانی داشت را پخش میکرد. اما من خوشحال شدم. چون کار فاخر، راه خودش را پیدا میکند. این را هم اضافه کنم که من از اینکه مستند «از نیمه خرداد...» در اینترنت منتشر شود و فریاد امام شنیده شود، خوشحال میشوم.
پس شما نسبت به خودتون همان حسی را ندارید که نسبت به آهنگسازان داشتید؟
درست است! نسبت به خودم این حس را ندارم. چون دوست داریم، حرفهایی که می زنیم، منتشر شود. حرف امام (ره) هر چه بیشتر شنیده شود، بهتر است.
حالا کمی از بحث دربارهی این مستند فاصله بگیریم و یک مقدار، کلیتر صحبت کنیم. چرا موسسهی روایتفتح که طی دورهای، بسیار تاثیرگذار بود و حتی شما از طریق همان روایتفتح به مستندسازی علاقهمند شدید؛ دیگر مثل قبل نیست؟ حتی در یکی از خبرها به نقل قول از یکی از مدیران قبلی اینجا خواندم که این موسسه، به موسسهای سفارشپذير از طرف نهادهاي مختلف تبديل شده است!
اینجا اگر کسی بخواهد کاری انجام دهد و هم راستا با تفکر روایتفتح باشد، نه مشکلی خواهد داشت و نه کسی مانعش میشود. طبق اساسنامه، روایتفتح در سه جهت کار میکند: دفاعمقدس، تاریخچهی انقلاب اسلامی و رایحهی انقلاب اسلامی. یعنی تاثیر این انقلاب بر کشورهای دیگر. حالا اگر کسی بخواهد در این سه جهت کار کند، به راحتی میتواند انجام دهد. اما دربارهی سوال اول باید بگویم که روایتفتح، به این دلیل تاثیرگذار بود که جتگ، مسالهی روز مردم جنگ بود و تنها برنامهای که دوربینش در خط مقدم بود، روایتفتح بود. اما الان اگر بهترین کار را انجام بدهید، یک اقیانوس است و گم میشود. شاید کار با کمی تبلیغ و اطلاعرسانی دیده شود.
تعداد بازدید: 1170