13 خرداد 1393
جواد کامور بخشایش
قیام 15 خرداد 1342 که نمودار اعتراض عمومی مردم به اوضاع ناهنجار جامعه آن روز بود دستاندرکاران و سران رژیم پهلوی را در وحشت و اضطراب سختی فرو برد و صحنة رویارویی جدی و خونین بین مردم و پلیس نظامی را به تصویر کشاند. این خیزش و حرکت عمومی که در پی اعتراض دستگیری رهبری نهضت اسلامی رخ داد عصاره و چکیده حدود دو سال مبارزه از سال 1340، و رویارویی مردم و در رأس آن روحانیت و از سوی دیگر حکومت پهلوی بود. این اعتراض فراگیر نه تنها سران رژیم بلکه حامیان حکومت در شرق و غرب را نیز به وحشت انداخت و حاصل آن اجرای یک برنامة از پیش تعیین شده و هدفمند برای وارونه جلوه دادن حقایق در جامعه و «شورش کور» خواندن «قیام 15 خرداد» و «مرتجع» نامیدن رهبر مبارزه و روحانیت و «خرابکار» نامیدن سیل عظیم جمعیتی بود که در 15 خرداد 1342 نه تنها در تهران بلکه سراسر ایران فریاد اعتراض سر داده بودند.
بر همین اساس هر تلاشی از سوی نهضتی ها برای بیان حقیقت قیام تا مدتها ناکام ماند و در مقابل، کوشش در به انحراف کشاندن افکار عمومی نه تنها در دستگاههای اطلاعاتی و خبری کشور بلکه در شبکههای اطلاعرسانی و روزنامهها و مجلات خارجی حامیان رژیم نیز آغاز گردید و مقالات و نوشتههایی در این زمینه منتشر یافت. همه این ها دست به دست هم داد تا قیام پانزده خرداد مظلوم بماند.این رویه گرچه تا پیروزی انقلاب اسلامی تداوم پیدا کرد، اما هیچ گاه نتوانست ذرهای از ارزش، اعتبار و اهمیت قیام و اعتقاد و اندیشه رهبر نهضت و مبارزان بکاهد. آنچه در پی میآید بازتاب قیام 15 خرداد در نشریهای به نام مجله هفتگی عصر جدید است که در 19 ژوئن 1963در روسیه منتشر شده است:
«توطئه مرتجعین در ایران
هر سال در ماه مقدس محرم یک فستیوال مذهبی به همان اسم به یادبود شهادت امام حسین در ایران اجرا میگردد. مؤمنین در حالی که لباس عزا به تن دارند در مساجد تجمع کرده و دستهجمعی حرکت مینمایند. این مراسم امسال نیز به همان وضع همیشگی انجام میگرفت. در پنجم ژوئن (15 خرداد) که تاریخ رسمی خاتمه این مراسم بود جمعیت عظیمی در میدان نزدیک بازار تجمع کرده و در حالی که چاقو و چوب به دست گرفته بودند و شعارهای ضد دولتی میدادند به طرف وزارت کشور به حرکت درآمدند. وقتی که جمعیت نزدیک وزارت کشور رسید پلیس چندین تیر اخطار به سوی هوا شلیک نمود ولی جمعیت متفرق نگردید و شروع به خراب کردن ساختمان و شکستن درها و پنجرههای آن نمودند. لذا پلیس شروع به تیراندازی کرد و جمعیت در حالی که کشتهها و زخمیها را به جا گذاشته بودند متفرق گردیدند.
اغتشاشاتی در محلات دیگر پایتخت نیز به وقوع پیوست. سینماها و کتابخانهها و مغازهها مورد هجوم قرار گرفته و خسارت دیدند. جمعیت به پلیس حمله نموده و ماشینهای پلیس را واژگون و آتش زدند. در چند ناحیه شهر آتشسوزی رخ داد. دولت از ارتش مدد خواست و حکومت نظامی اعلام گردید و زرهپوشها برای محافظت مراکز عمده شهر مقرّ شاه و نخستوزیری مستقر گشتند. روز بعد اغتشاش ادامه یافت ولی تا غروب آن روز نظم برقرار گردید. به قرار ارقام رسمی بیش از 200 نفر در این حوادث پایتخت کشته و زخمی گردیدند. (خبرنگاران خارجی رقم بیشتری دادهاند.) خبرنگار خبرگزاری آسوشیتدپرس وضع تهران را در ششم ژانویه چنین تعریف نمود: غیر از بازار بسته تهران که در آنجا اغتشاشات جدیدی رخ داد، پلیس و ارتش به محافظت وزارتخانههای بهداری – کشور و ایستگاه رادیو ادامه داد. تمام پنجرههای این وزارتخانهها شکسته شده و علائم تیراندازی در آنها دیده میشود. بازار به کلی بسته شده و تعدادی از مغازههای آن از بین رفته است بیشتر خیابانها تمیز شده ولی چراغهای شکسته راهنمایی و جایگاههای واژگون شده پلیس و شیشههای شکسته شواهدی بود از این بلوا.
تظاهرات ضد حکومتی همچنین در شهرهای مشهد – تبریز – شیراز – قم و ری به وقوع پیوست. در این شهرها نیز نظم به وسیله ارتش برقرار گردید. سخنگویان رسمی میگویند که تمام این اغتشاشات خود به خود به وجود نیامده بلکه نتیجه توطئه رهبران، آخوندهای مسلمان، بوده است. سی تن از ملاهای طراز اول دستگیر شده و در بین آنها اسم آیتالله خمینی رئیس آینده فرقه شیعه، مهمترین فرقه مذهبی در ایران دیده میشود. این عده متهم به توطئه علیه دولت گشته و به زودی در یک دادگاه نظامی محاکمه خواهند شد. آخوندها قدرت فراوانی در بین طرفداران فرقه شیعه داشته به جهات دلایل تاریخی تعصب مذهبی در بین شیعیان هنوز خیلی قوی بوده و در ماه محرم این تعصب به حداکثر خود میرسد.
خمینی و طرفدارانش از این موضوع بهرهبرداری نمودند. آنها علناً علیه دولت دسیسه نموده و ادعا مینمودند که دولت قصد برانداختن قوانین اساسی اسلام را دارد. منظور آنها اقدامات اخیر دولت در زمینه اصلاحات اجتماعی که منجمله دادن حقوق مشترک به بانوان است میباشد. آنها از تعصب مذهبی مردم سوءاستفاده نموده و آنها را اغفال نمودند. متعصبین به زنهایی که چادر به سر نداشتند حمله نموده و شعار میدادند: (مرده باد حکومت خدانشناس، ما برای اسلام مبارزه مینماییم). نشانههایی از سوءاستفاده از تعصب مذهبی مردم از این اعلامیه که در شهر قم پخش گردیده میتوان درک نمود. در این اعلامیه گفته شد: (هر خداپرست حقیقی که سر و گوش سرباز یا پلیس را ببرد به بهشت خواهد رفت.) و همچنین: (اگر مردی افسری را بکشد نه تنها خود به بهشت خواهد رفت، بلکه خدا گناهان اجدادش را نیز خواهد بخشید.)
سطحاً تظاهرات ضد دولتی صورت مذهبی به خود گرفته بود ولی موجبات دیگری نیز وجود داشت.
آخوندها به آزادی زنان معترضند ولی چیزی که بیشتر ناراحتی آنها شده اصلاحات ارضی است. ملاهای مسلمان ایران صاحب اراضی فراوان بوده و ترس از دست دادن این اراضی باعث مخالفت آنها با دولت که برنامه اصلاحات ارضی را شروع نموده و تصمیم گرفته است که زمینهای اضافی را بین دهاقین تقسیم نماید گردیده است. مقامات ایرانی شاید در قبول این مطلب از حقیقت دور نباشند که تظاهرات ضد حکومتی نتیجه توطئه آخوندهای مرتجع بوده است ولی ملاها تنها کسانی نیستند که در این جریان مداخله داشتهاند. با دلایل کافی میتوان تصور نمود که آنها با تمام عناصر ارتجاعی مخصوصاً فئودالها در جریانات اخیر همکاری داشتهاند. بر حسب تصادف نبود که مقارن اغتشاشات تهران نیروهای دولتی برای سرکوبی ایلات که رهبران آنها نیز مخالف اصلاحات ارضی و معترض به تصمیم دولت در خلع سلاح نمودن عشایر میباشند به کار برده شدند.
توطئهگران به خوبی درک نمودند که در مبارزهشان علیه حکومت که ارتش و پلیس از آن حمایت مینمود نیروهایشان یکسان نمیباشد و به همین جهت آنها کوشش نمودند بعضی از دستجات ناراضی را به طرف خویش گردانیده و از اغتشاشات مذهبی جهت از پیش بردن مقاصد خود استفاده نمایند.
روزنامه لوموند بحران اوضاع داخلی ایران را مورد بحث قرار داده و چنین می نگارد: اوضاع پیش آمده در ایران را می توان به دو دلیل توجیه نمود: «1- اختلافات سیاسی و فقر که شاید از بین بردن آن بسیار مشکل بوده است. 2- سیاست جهل که به وسیله طرفداران تثبیت وضع فعلی پشتیبانی میگردد.»
اگرچه نظم در تهران و سایر شهرها برقرار شده ولی وضع هنوز بحرانی میباشد. ملاها هنوز تسلیم نگشتهاند و به دسایس ضد حکومتی خود و پخش اعلامیه ادامه میدهند. ظاهراً [آنها] تصور میکنند که هنوز میتوانند به هدفشان برسند».
رهبران نهضت در مقابل این همه هجمه و هیاهوی تبلیغاتی رژیم و حامیان و هوادارانش که از هر فرصتی برای سرکوبی نهضت بهره میبردند از پای ننشسته با انجام سخنرانی و هدایت و ارشاد مردم و صدور اعلامیههایی همواره علم مبارزه را استوار نگهداشته و مبارزه را تداوم دادند. حدود یک سال پس از قیام 15 خرداد 1342 چند تن از علما و رهبران مبارزه در جهت تنویر افکار عمومی و زنده نگهداشتن یاد شهدای قیام اعلامیهای صادر کردند که بازتاباننده اوضاع ناگوار سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه آن روز و نیز بیانگر اهداف اصلی نهضت و نشانگر استواری عقیده سران مبارزه در تداوم نهضت است:
« بسم الله الرحمن الرحیم – انا لله و انا الیه راجعون – و سیعلمون الذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون
یک سال از فاجعه خونین دوازدهم محرم 83 (پانزده خرداد 1342) گذشت. یک سال از مرگ فجیع عزیزان ملت سپری شد. یک سال از بیخانمان شدن و بیسرپرست شدن یتیمان بیپدر و زنهای بی شوهر و مادران داغدیده گذشت. واقعه 15 خرداد ننگ بزرگی برای هیئت حاکمه به بار آورد. این واقعه فراموش شدنی نیست. تاریخ آن را ضبط کرد. آیا ملت مسلمان چه جرمی مرتکب شده بود، زنها و اطفال صغیر چه گناهی کرده بودند. چرا آنها را به مسلسل بستند. علماء اسلام و خطباء مذهبی چه جرمی داشتند، گناه آنها دفاع از حق بود دفاع از قرآن کریم بود. به جرم نصایح مشفقانه و صلاحاندیشی اهانت شدند به حبس کشیده شدند، محصور گردیدند، مبتلا به مصائب شدند.
علماء اسلام وظیفه دارند از احکام مسلمه اسلام دفاع کنند از استقلال و ممالک اسلامی پشتیبانی نمایند، از ستمکاریها و ظلمها اظهار تنفر کنند، از پیمان با دشمنان اسلام و استقلال ممالک اسلام اظهار انزجار کنند. از اسرائیل و عمال اسرائیل، دشمنان قرآن مجید و اسلام و کشور برائت جویند، از اعدامهای بیجهت و تبعیدهای دسته جمعی و محاکمات غیر قانونی و محکومیتهای بدون مجوز بیزاری جویند. صلاح حال ملت و مملکت را در هر حال بیان کنند. اینها جرم است ؛ اینها ارتجاع سیاه است ؛ در این مملکت تمام فرقه ضاله آشکارا تبلیغ ضد اسلامی میکنند، محافل آزاد دارند، مجالس علنی دارند، مسیحیان فرستنده در کلیسای انجیلی در تهران دارند، مؤسسه در کرمانشاه دارند، مدارس رسمی دارند، برخوردار از پشتیبانی دولتها هستند. نشر کتب ضد دینی آزاد است فقط مسلمانها و مؤلفین مذهبی و علماء اسلام آزاد نیستند. تبلیغات دینی و بیان قانونشکنها ارتجاع سیاه شناخته شده و ممنوع گردیده، محافل دینی و مجامع مذهبی محتاج به اجازه شهربانیها و سازمانها است. دستجات عزاداری بر حضرت سیدالشهداء علیه صلواه والسلام باید محدود و ممنوع باشد ما نمیدانیم اینها چه بستگی به اسرائیل و عمال اسرائیل دارند. آیا برای مملکت کهنسالی مثل ایران ننگ نیست که دولت اسرائیل بگوید ما حمایت از ایران میکنیم، ایران بزرگ تحتالحمایه اسرائیل است ؛ آیا خلاف مصالح کشور نیست که مطالب خودساخته بی سر و پایی را در افواه ملت میاندازند و روزنامهها در اطرافش بحث کنند و ضعف دولت را بر ملا نمایند. این سیاست غلط نیست ؟ این فضیحت نیست ؟ اینها ملت را خواب فرض کردند ما برای دفاع از اسلام و ممالک اسلامی و استقلال ممالک اسلامی در هر حال مهیا هستیم. برنامه ما که برنامه اسلام است وحدت کلمه مسلمین است، اتحاد ممالک اسلامی است، برادری با جمیع فرق مسلمین است. در تمام نقاط عالم همپیمانی با تمام دول اسلامی است در سراسر جهان مقابل صهیونیست، مقابل اسرائیل، مقابل دول استعمارطلب، مقابل کسانی که ذخائر این ملت فقیر را به رایگان میبرند و ملت بدبخت در آتش فقر و بیکاری و بینوایی میسوزد، در حضور چهرههای رنگ پریده از گرسنگی و بینوایی دائماً دولتها دم از ترقی و پیشرفتهای اقتصادی میزنند. این حقایق تلخ ما را به تنگ آورده، علماء اسلام را رنج میدهد. اگر اینها ارتجاع سیاه است بگذار ما مرتجع باشیم. ما از واقعه دوازدهم محرم، 15 خرداد خجالت میکشیم، واقعه شوم 15 خرداد و مدارس علمی فیضیه و غیر آن پشت ما و هر مسلم غیرتمند را میشکند، تا هیئت حاکمه چه عقیده داشته باشند. ملت اسلام این مصیبت را فراموش نمیکند. ما روز دوازدهم محرم را عزای ملی اعلام میکنیم، بگذار ما را مرتجع بخوانند، کهنهپرست بدانند ما از عواقب این اعمال جائرانه خائف هستیم. و نصیحت هیئت حاکمه را لازم میدانیم و کراراً نصیحت کردیم و خیر و صلاح را گوشزد کردیم و رعایت نشده است. ما مصلحت میدانیم که دولت رویه را تغییر دهد. سازمانها و شهرداریها را این قدر بر ملت ستمدیده و بر علماء اسلام و خطباء محترم چیره نکند. از این اعمال خلاف قوانین اگر میتواند جلوگیری کند. علاقة علماء اسلام به ممالک و قوانین اسلامی، علاقه الهی ناگسستنی است. ما از جانب خدای تعالی مأمور حفظ ممالک اسلامی و استقلال آنها هستیم و ترک صحبت و سکوت را در مقابل خطرهایی که پیشبینی میشود برای اسلام و استقلال مملکت جرم میدانیم، گناه بزرگ میدانیم، استقبال از مرگ سیاه میدانیم. پیشوای ما حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام سکوت را در مقابل ستمکاری جایز نمیدانست و ما نیز جایز نمیدانیم. وظیفه ما ارشاد ملت است، ارشاد دولتهاست، ارشاد جمیع دانشگاههاست. ما از این وظیفه به خواست خدای تعالی خودداری نمیکنیم. در این زمان سکوت در مقابل ستمکاری، اعانت به ستمکاران است. وظایف اسلامی، وظیفة ما تنها نیست، وظیفه تمام طبقات است، وظیفه مراجع اسلام است، وظیفه علماء اسلام است، وظیفة خطباء اسلام است، وظیفه تمام ملت است، وظیفه تمام ممالک اسلامی و ملل اسلام است. ما امید واثق داریم که ملل اسلامی در آتیه نزدیکی بر استعمار چیره شود و ما در موقع خود به خواست خدای تعالی از هیچ گونه فداکاری دریغ نمیکنیم. از خداوند تعالی صلاح حال ممالک اسلامی و ملل اسلام و دولتهای اسلامی را خواستاریم.
اللهم اجعل افئده من الناس تهوی الینا. والسلام علی من التبع الهدی
روحالله الموسوی الخمینی – محمدهادی الحسینی المیلانی – شهابالدین النجفی المرعشی – حسن الطباطبایی القمی »
بیانیه مزبور در واقع به نوعی خفقان حاکم بر جامعه را به تصویر کشیده و وابستگی ایران به بلوک شرق و غرب و حمایت بی چون و چرای شاه ایران از اسراییل و تلاش حکومت برای رواج تفکر بهاییت را نشان می دهد و حقانیت حرکت مردمی پانزده خرداد و به حق بودن خواسته های علما و روحانیون و مردم از حکومت را اثبات می کند و در ادامه اقدام خشونت بار رژیم در سرکوب قیام مردمی پانزده خرداد را محکوم می نماید و به هواداران داخلی و خارجی رژیم که می کوشند با سوء استفاده از فرصت های به دست آمده حقایق را وارونه جلوه دهند تلویحا هشدار می دهد.
نکته دیگری که باید در باره آن توضیح بیشتری داده شود ادعای رژیم و هم پیمانان آن در باره نگاه علما به ویژه امام خمینی به موضوع زنان است. به دنبال مخالفت آشکار امام خمینی و دیگر مراجع با اصلاحات و طرحهای امریکایی رژیم پهلوی، که بسیاری از آنها با قوانین اسلام مغایر بودند، عوامل رژیم کوشیدند رهبران نهضت را مرتجع، کهنه پرست و مخالف آزادی زنان جلوه دهند.بخشی از تلاش مقاله مجله عصر جدید هم بر همین تفکر استوار است ؛ این در حالی است که تأملی در اندیشه ها و نظرات امام در باره زنان، کذب بودن این ادعا را به اثبات می رساند.
نگاه امام به جایگاه اجتماعی زن در جامعه، بر اساس اصول اساسی و قوانین اسلام است. اصل اساسی مورد نظر امام در مورد حضور زن در صحنه های سیاسی، مبارزاتی و.. ممانعت از شیء وارگی زن است. و مطابق همین اصل است که ایشان با حق رای زنان، تساوی حقوق زن و مرد و به سربازی رفتن زنان مخالفت نمودند اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تغییر شرایط اجتماعی، از آنجا که امام زمینه را برای رشد و حضور سازنده زنان مناسب دیدند، خواستار حضور فعال زنان در صحنه های مختلف اجتماع گردیدند.
تعداد بازدید: 853