17 خرداد 1393
حضرت امام خمینی در سخنان و رهنمودهای آگاهیبخش خود همواره به دو موضوع مهم برای نمایاندن حقایق و واقعیتهای مرتبط با انقلاب اسلامی توجه داشت. موضوع اول معرفی ماهیت رژیم منحوس پهلوی و آشکار کردن خیانتها و جنایتهای آن. موضوع دوم نشان دادن آنچه پس از پیروزی انقلاب به صورت تغییر و تحول در جامعه و کشور تحقق یافت و آنچه باید در آینده تحقق یابد. در رهنمودهای ذیل که نمونهای از این سخنان آگاهیبخش است و بخش مهم و بیشترین حجم از سخنانی است که امام خمینی به فاصله کمتر از یک سال پس از پیروزی انقلاب در تاریخ 7 آبان 1358 ایراد کرده اند، ابتدا به برخی از عملکردهای جنایت آمیز محمدرضا پهلوی اشاره میشود که از آن میان خرابیها و تباهیها به صورت گسترده و در سرتاسر کشور و تحت عنوان "سوغات تمدن بزرگ شاه"! قابل توجه است و شدت و وسعت آن به گونهای است که سالیان طولانی فعالیت و کوشایی میطلبد.
موضوع دوم، اشاره به برخی از دستاوردها و آثار اجتماعی و سیاسی انقلاب اسلامی است. گشوده شدن فضای باز و گسترده "آزادی" و از جمله "آزادی سیاسی" یکی از این دستاوردهای مهم میباشد که در اثر آن قدرت اظهارنظر و انتقاد و اعتراضهای سازنده را در اقشار مختلف مردم تثبیت میکند. امام خمینی به این واقعیت تصریح دارند که در رژیم ستمشاهی، هرگونه "انتقاد"، با نابودی "منتقد" همراه بود. و حال آن که در نظام حکومتی اسلام که پس از پیروزی انقلاب بامحتوای "اسلامی" و در قالب "جمهوری" استقرار یافت، آزادیهای مختلف اجتماعی و سیاسی در متن قانون اساسی تثبیت شد و یکی از ضروریات جامعه زنده و پویا و بالنده معرفی گردید.
بسمالله الرحمن الرحیم - یکی از آثار این نهضت اسلامی این است که قشرهای مختلف با ما ملاقات میکنند و مسائلی که دارند آنها، طرح میکنند و مسائلی هم که ما داریم با آنها در میان میگذاریم. شما که کارمندان شهرداری اهواز هستید و حالا زحمات خودتان را، خدمات خودتان را در آنجا شرح دادید، این موجب تشکر من است، و خدای تبارک و تعالی به شما اجر خواهد داد انشاءالله. امروز کشور شما احتیاج به خدمت دارد. شما مطلعید که کشوری برای شما گذاشتند که شهرهایش هم مخروبه بوده است. تهران که مرکز است جنوبش آن است که میبینید. و حاشیههایش و این بیچارههای زاغهنشین و امثال اینها، آن است که گاهی در تلویزیون میبینید و خودتان مطلعید. بنابراین بوده است که این طبقه ضعیف، طبقه مستضعف، اینها به همین حال عقب ماندگی در هر جا هست باشند، و ذخایر آنها به عیاشی یک دسته و به دادن به مفت و رایگان از بین برود. اهواز با آن ذخیره خداداد، خوزستان با آن ثروت هنگفت، باید شهرش آن طور باشد؛ دهاتش بدتر. من یک وقتی که - خیلی سال قبل - از آنجا عبور کردم دیدم که - با راهآهن میرفتیم - نزدیک بعضی از دهات، این بچهها و بزرگها و اینها هجوم میآوردند طرف آنجایی که ما عبور میکردیم، و معالاسف همه به حالی بودند که موجب تاثر بود، در جایی که ثروتشان - ثروت خداداد - در زیر پایشان بود، خودشان آن طور مستمند بودند. مملکتی که ثروتش زیاد بوده است، ذخایر زمینیاش الی ماشاالله بوده است، باید باز به حال مخروبه باشد. این" تمدن بزرگ" این را برای ما سوغات آورد که همه چیزهای ما را دادند به غیر، و خود ما را در یک مملکت پرثروت، یک مملکتی که قابل است از برای اینکه صد و پنجاه میلیون جمعیت یا بیشتر در او زندگی مرفه داشته باشند، سی و چند میلیون جمعیت که اکثرشان وضعشان وضع صحیح نیست، ثروتها به جیب یک دسته مجتمع شده و به خارج منتقل شده، و علاوه بر آن تمام ذخایر ما را دادند به خارجیها و یک ثمن بخسی(1) گرفتند، آن هم صرف مملکت نشد، خوردند و بردند. حالا هم که ملاحظه میکنید آن دشمن شماره یک شما(2) را - که همه ثروتهای ما را برده است و در بانکها جمع کرده است - امریکا برده است در آنجا دارد لالایی برای او میخواند و دارد از او پذیرایی میکند.
مسئولیت همگانی در برابر خود و دیگران
وضع این طور بود و بحمدالله شما موانع را مرتفع کردید. آنهایی را که نمیگذاشتند کار انجام گیرد، مرتفع شدند. حالا دیگر دست خودمان است، و باید همت کنید برای ساختن یک کشوری که خرابه بود، همت لازم دارد. و مهم این است که افراد، هر یک خودشان را مسئول بدانند. هم مسئول خودشان بدانند، هم مسئول کارهای دیگران. مسئول خودشان که کاری که به آنها محول میشود، مثل مثلا شماها که در شهرداری اهواز هستید. هر کاری که محول به هر فردی است، منتظر این نشود که یک کس دیگری کاری بکند. این باید کار خودش را خوب انجام بدهد، و اگر چنانچه دید آن برادرش، آن رفیقش کارش را خوب انجام نمیدهد، مسئول او هم هست، باید او را هدایت کنند، کلکم راع، (3) همه باید مراعات بکنید، و همهتان هم مسئولید، همه ما مسئولیم. یک مملکتی را باید خود شما اداره کنید. باید خود ملت اداره کنند، و معالاسف الان گروههای مختلفی با عقاید مختلفی که بسیارشان خدمتگزاران همان رژیم سابق بودند یا خدمتگزارهای خارجیها هستند - اجنبی ها هستند - بین مردم در تمام قشر مملکت افتادند به طریقهای مختلف، به راههای مختلف سمپاشی میکنند.
از توطئه های اجانب؛ نفی خدمات انقلاب
یکی از چیزهایی که اینها زیاد صحبتش را میکنند این است که" برای مردم هیچ فکری نشده است و هیچ کاری تا حالا انجام نگرفته است" در صورتی که برای مردم هم خیلی کار شده است، منتها ارائه نشده است. و این هم از خطاهایی است که تا حالا واقع شده است که کردید، زیاد هم کار کردید، لکن تبلیغات میکنند که هیچ کاری نمیکنند، تبلیغات زیاد میکنند. در رژیم سابق عمده کارشان تبلیغات بود. کار انجام نمیدادند، لکن هر دفعه که شما رادیو را گوش میدادید که" تمدن بزرگ، تمدن بزرگ"! حالا کار زیاد میکنند. خوب، شما الان دارید میگویید که ما شهر را چقدر برایش خدمت کردیم. دیروز هم یک دستهای آمده بودند، باز راجع به جای دیگر، تقریبا بسیار میآیند اینجا. گروههایی که خدمت کردند و کار کردند، و در جهاد سازندگی زیاد کار انجام گرفته، و الان خانه برای مستمندها زیاد درست شده است. لکن تبلیغات نمیشود، نشده است. باید به ملت فهماند که مشغول خدمت است. دستگاههای دولتی مثل سابق نیست. حالا مشغول خدمتاند، البته همچو نیست که رضایتبخش باشد به تمام معنا. پاکسازی لازم دارد، بدون پاکسازی نمیشود؛ یعنی هم وزارتخانهها، هم ادارات، همه جا پاکسازی میخواهد. باید از عناصری که آن عناصر برخلاف ملت بودند و مردم خودشان میشناسند آنها را، باید از این عناصر، پاک بشود. مملکت اگر بخواهید یک مملکتی باشد که مستقل و آزاد برای خودتان باشد، در عین حالی که پاکسازی لازم است، و آن طوری که باید نشده است و حالا بناست بشود. من تاکید راجع به این کار زیاد کردم، لکن عرضه تبلیغات نداشتند. عرضه نکردند کار خودشان را که" ما این کارها را کردیم".
لزوم تبلیغ خدمات انجام شده
باید عرضه کنید کارهاتان را به ملت، و بفهمانید به ملت. اینها افتادند دنبال این مطلب که مایوس کنند ملت را از این نظام جدید. بگویند" حالا هیچ کاری نشده است، هیچ در آن وقت نبوده، حالا هم نیست". باید شما با تبلیغات خودتان، با عرضه خودتان کارهایی که انجام میدهید، ملت ما باید آن کارهایی که انجام میدهید و ما میبینیم که مهندسینشان، اطبایشان، دکترهایشان میآیند میروند در همین جهاد سازندگی کار میکنند برای مردم و سازندگی میکنند، لکن چون عرضه نمیشود درست، آن دسته خائن - آن دستهای که برای دیگران کار میکنند - افتادند به اینکه" کاری نشده است، هیچ کاری نشده است، این رژیم هم مثل رژیم سابق است". در صورتی که هیچ شباهتی این جمهوری اسلامی با رژیم سابق، هیچ شباهتی ندارد. در رژیم سابق، کسی قدرت حرف زدن نداشت، کسی قدرت انتقاد نداشت. یک کلمه انتقاد با نابودی او تمام میشد. یک قلم که یک نصف سطر در انتقاد مینوشت نابودش میکردند. حالا راه انتقاد باز است، همه میآیند انتقاد میکنند، همه از دولت انتقاد میکنند، همه از هر چیزی که صحیح نیست انتقاد میکنند، ارشاد میکنند. چطور حالا با آن وقت، مثل هم است؟ سابق همه دارایی شما را میبردند و عوضش - این کار امریکا - نفت ما را میبردند و به جای نفت، ]در[ ازای نفت به ما اسلحههایی میدادند که نتوان آن اسلحهها را با آن اعمال کنیم، برای چه میدادند؟ برای اینکه پایگاه درست کنند آنجا. عوض نفت ما برای خودشان پایگاه اینجا درست میکردند. مستشاران اینجا حاکم بر ما بودند. و ما یک مملکتی شده بودیم پایگاه برای امریکا. و الان هم در خیلی جاها میگویند هست این پایگاهها، نه اینکه آنها تصرف دارند، لکن جاهاشان هست. آن روز نفت ما میرفت به مفت و مجان برای امریکا، و یک مقداری هم که میخواستند عوض به ما بدهند، عوضش اسلحه بود، و آن چیزهایی بود که برای خودشان در اینجا فایده داشت، نه برای ما. این اسلحههایی که آوردند. برای خودشان فایده داشت، برای ما هیچ فایدهای نداشت. حالا در عین حالی که باز یک سلطه حسابی پیدا نشده است، باز استقرار پیدا نکرده حکومت ما، در عین حال، نفت دیگر آن طور رایگان نمیرود. برای هیچ جا رایگان نمیرود و مال خود شما هست. در ازای نفت، دیگر نمیتوانند تحمیل کنند که باید حتما آهن پاره بردارید. برای ما پایگاه درست کنید. این هم از این جهت. چطور فرقی نکرده است حالا با سابق؟ این هم یک فرق؛ فرقهای اساسی، آزادی، استقلال. فرق اساسی راجع به سازندگی هم که معلوم است که یک مملکت به این وسیعی با آن خرابی، با یک ماه، دو ماه، یک سال، دو سال نمیشود آن را برگرداند به بهشت برین، زحمت لازم دارد. خراب کردند اینها، پنجاه و چند سال کوشش کردند در خرابی این مملکت به اسم آباد کردن و به اسم تمدن بزرگ. آباد کردن یک جایی که پنجاه سال، پنجاه و چند سال به خرابیش کوشش شده است به این آسانی درست نمیشود. این اشخاصی که دور افتادند و پیش جوانهای ما، از احساسات پاک جوانهای ما استفاده غیرصحیح میکنند، اینها هر جا میرسند میگویند: "خوب، هیچ کاری نشده". کارهایی که شده است یک کارهای اعجازآمیز بوده است. اینها را اصلش صحبتش نمیکنند. کارهای اعجازآمیز کرده این مملکت، کارهایی کرده است که تمام حسابهای حسابگرها را باطل کرده است، معذلک اینها هیچ صحبتش نمیکنند. اگر یک جایی، یک چیزی ببینند صد مقابلش میکنند و منتشرش میکنند.
هدف دشمن از ایجاد یأس در ملت
اینها نمیدانم چه جور مردمی هستند؟ خودشان را به اسم خدمتگزار جا میزنند، لکن دائما برخلاف مسیر ملت قدم برمیدارند، و قدمهاشان برخلاف مسیر ملت است، کارشکنی میکنند، مردم را به یاس میکشانند. اینها نمیدانند این معنا را که اگر مردم مایوس بشوند، به منزله شکست خوردن است؟ یا میدانند و عمدا این کار را میکنند؟ من بسیاریشان را عقیدهام هست که عمدا با حساب دقیق ]است[ این اعمال حساب شده است، حسابش هم از خارج است. حالا هم که آن لانه فساد را جوانهای ما رفتند و گرفتند. روی این اصل که دشمن ما را شما نگه داشتید و نوازش میکنید، در صورتی که ما خزاینمان پیش او هست، طلب از او داریم. باید بیاید اینجا طلبهای ما را بدهد. خزاین مملکت را برده است و بانکها را پر کرده است. اینهمه جنایات کرده و اینهمه جوانهای ما را در حبسهای آنها و در خیابانها به دستور این فاسد، این عنصر خبیث(4) به خاک و خون کشیده شدند. حالا بردند در امریکا و نوازشش میکنند به اسم انساندوستی، انساندوستی آنها این نحوه است. انساندوستی سران امریکا این است که کسی که پنجاه سال یا سی و چند سال مملکتی را به خرابی کشیده است و یک انسانهای بزرگ را کشته است یا از بین برده است یا حبس کرده است یا تبعید کرده است یا خانمانهاشان را خراب کرده است، این انسان را آنها انسان حساب میکنند. و انساندوستیشان هم این است که یک همچو جانی درجه اول را ببرند و معالجه کنند و به اسم معالجه ببرند و بخواهند نوازش کنند و توطئه کنند.
سفارت امریکا؛ مرکز توطئه و جاسوسی
حالا که این لانه فساد(5) کشف شده است، خیلی چیزها برای ملت ما باید کشف بشود. آنجا دستگاههای جاسوسی زیاد، معالاسف در ظرف چند ساعتی که نتوانستند این جوانهای عزیز ما، درها را درست باز بکنند. برای اینکه درها جوری بوده است که قابل باز کردن نبوده است، رمزهایش را نمیدانستند اینها. در آن زیرزمینهای بزرگ، اسناد بزرگی که از جاسوسیشان بوده است. از جنایتهاشان بوده است، از خائنینی بوده است که با آنها همکاری داشتند بکلی از بین بردند، تمام را به مثل پودر گرفتند درآوردند کاغذها را. معذلک یک مقداریش را که دیگر فرصت برایشان نشده است که از بین ببرند، دست دوم و سومش مانده است که برای کشف اینها و فهم اینکه اینها چه هست، محتاج به کارشناسان است. این جوانها خودشان نمیدانند، لکن آن مقداری که میتوانند میخواهند ارائه بدهند و ارائه میدهند، لکن بسیاری از آنها کارشناس لازم دارد، رمز است. خیلی از جعبهها را، صندوقهایی که در آنجا هست رمز است، و باز کردنش محتاج به اینکه کارشناس باشد. اینها یک مرکز توطئه و مرکز جاسوسی در مملکت قرار دادند. سفارتخانهها حق ندارند که - حفاظتشان با خود دولت است - تفنگدار وارد کنند، و اینها تفنگدارها در آنجا داشتند، اسلحهها در آنجا داشتند. سفارتخانهها حق ندارند که جاسوسی کنند، توطئه بکنند، و اینها جاسوسی میکردند.
نفی مذاکره با امریکا
بعد هم آقای کارتر تفضل فرمودند که دو نفر بفرستند با ما صحبت بکنند. ما چه صحبتی با شما بکنیم؟ صحبت با شما کی بکند؟ جواب این زنهایی که بچههاشان را از دست دادند، پدرهایی که جوانهاشان را از دست دادند، آنهایی که در این طول زمان از امریکا ضربه خوردند، ممالکی که ضربه خوردند این قدر، ما جواب اینها را چه بدهیم؟ ما جواب این مملکتهای کثیری که با امر امریکا، با توطئه امریکا، آنها را به نابودی کشیدند، وجدانا جواب آنها را چه بدهیم؟ بنشینیم با کی صحبت کنیم؟ رد کردم این را که نه. نه ما یک همچو حقی داریم، نه دیگران یک همچو حقی دارند. ما تابع ملت هستیم، ما خدمتگزار ملت هستیم، ما باید روی مسیر ملت سیر بکنیم. ما هیچ خوفی از این نداریم که بربخورد به آقای کارتر یا امثال او و توطئه زیادتر بکند. یک کسی، یک کشوری که برای خدا قیام کرده است، فریادشالله اکبر بوده، او را از چه میترسانند اینها؟ یک کشوری است که جوانها در میدان رفتند و با تانکها مقابله کردند. نه جوانها، بچهها. یکی از دوستان میگفت که من خودم شاهد بودم که یک موتورسواری، بچه ده، دوازده سالهای حمله کرد به تانک و رفت زیر تانک. یک همچو مملکتی را نمیتوانند اینها خوف در آن ایجاد کنند. کی را میترسانند؟ من از بچگی در جنگ بودم، تا حالا نگفتم. ما مورد هجوم "زلقی"ها(6) بودیم. مورد هجوم" رجبعلی"ها(7) بودیم و خودمان تفنگ داشتیم. و من در عین حالی که تقریبا اوایل شاید بلوغم بود، بچه بودم، دور این سنگرهایی که بسته بودند در محل ما، و اینها میخواستند هجوم کنند و غارت کنند، آنجا میرفتیم سنگرها را سرکشی میکردیم. اینها از چی ما را میترسانند؟ ما برایمان مطرح نیست این امور. ما شیعه آنها هستیم که بچههای کوچکشان را فدا کردند برای اسلام. ما از چه بترسیم؟ مملکت اسلامی پیشمان مطرح است. هیچ چیزی مطرح نیست پیشمان جز اسلام. و یک ملتی فریاد میزنند،الله اکبر میگویند و جمهوری اسلامی را میخواهند. ما پیشمان چیز دیگر مطرح نیست. ما نمیترسیم از اینکه امریکا توطئه کند، یا فرض کنید تهدید کند ما را. ما از تهدید او نمیترسیم، ملت ما هم نمیترسد، آن کسی میترسد که این دنیا رادار قرار(8) میداند. آنها که این ]دنیا[ رادار قرار نمیدانند،دار قرار را جای دیگر میدانند. ملتی که میگوید من شهادت را استقبال میکنم، جوانهایی که میآیند، حالا هم میآیند پیش من، بعضی میگویند که شما دعا کنید که ما شهید بشویم، مادرها میگویند دعا کنید که من یک جوان دادم، این جوانم هم شهید بشود. یک همچو تحولی که در یک ملت پیدا شده، از چه چیزی میترسد این ملت؟ آقای کارتر ما را از چه چیز میخواهد بترساند؟ تفنگدارهای آنها، نظامیهای آنها از چه چیز، ما را میترسانند؟ بفرستند هر کاری میخواهند بکنند. ببینند میشود یا نمیشود یک ملت بیداری را با آن حرفهای بیهوده آنها اغفال کرد.
ما با کی ملاقات کنیم؟ با چه جمعیتی ملاقات کنیم؟ با آنهایی که اسم خودشان را بشردوست گذاشتند، لکن دوایی اگر چنانچه ببینند که بخواهند تجربه کنند که آیا ضرر دارد یا ندارد میفرستند در طرفهایی، همان طوری که شما، دکترهای شما وقتی که بخواهند امتحان کنند یک دوایی را به خرگوش میزنند یا به موش میزنند، اینها به دنیای سوم میفرستند. ما با اینها میتوانیم بنشینیم صحبت کنیم؟ ما با اینها میتوانیم که، مملکتی را که آنها این طور ما را حساب میکنند، مثل خرگوش ما را حساب میکنند یا بدتر، امتحان دواهاشان را روی جوانهای ما میکنند، ما با اینها چه صحبت بکنیم؟آنها که شبکه جاسوسی در اینجا درست کردند، توطئه درست کردند، کردستان و امثال اینها را، اینها نقشه میکشند و راه میدهند. ما با اینها بنشینیم صحبت بکنیم! چی چی صحبت بکنیم؟ ایشان میخواهند چه صحبت بکنند؟ ما میگوییم یک نفر آدمی که پنجاه و چند سال خودش، پدرش در اینجا حکومت جائرانه برخلاف قوانین اسلام، برخلاف میل ملت حکومت کردند و همه چیز ما را از بین بردند، بدهند دست ما یک مطلب حقی است ما بگوییم بدهید این جانی را که جوانهای ما را کشته است، این جانی که همه ذخایر ما را به رایگان داده است و خیانت و جنایت به ما کرده؛ این را دست ما بدهید. (منبع: صحیفه امام، ج 11، ص 6 تا 14)
پاورقی:
1 - پول ناچیز.
2 - محمدرضا پهلوی.
3 - بحارالانوار، ج 72، ص 38.
4 - محمدرضا پهلوی.
5 - سفارت سابق امریکا در ایران.
6 و 7 - زلقی ها؛ طایفهای یاغی در اواخر دوره قاجار بوده اند، و رجبعلی نیز یکی از یاغیان معروف همان دوره بوده که اصلاً از چهار لنگ بختیاری بوده و به همراه گروهی سوار در منطقه کمره و بلوک بختیاری به غارت اموال مردم بیپناه میپرداخته است.
8 - جایگاه ثبات و ماندگاری.
منبع: روزنامه جمهوری اسلامی ۱۳۹۰/۱۱/۸
منبع بازنشر: سایت موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
تعداد بازدید: 798