17 خرداد 1393
همسر نادر ابراهیمی در نشستی به مناسبت سالگرد رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی و با عنوان «بار ديگر مردی كه دوست میداشتم» که عصر 13 خرداد 1393 در فرهنگسرای انقلاب اسلامی در تهران برگزار شد، چگونگی تالیف کتاب «سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما میآمد» توسط همسرش را مطرح کرد.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی انقلاب اسلامی، به نقل از روابط عمومي فرهنگسرای انقلاب اسلامی، در اين ویژه برنامه بخش هايی از رمان دو جلدی «سه ديدار» نوشته نادر ابراهيمی که روايتی متفاوت از زندگی امام(ره) است، بازخواني شد و فرزانه منصوری، همسر نویسنده و مهمان ویژه این نشست درباره چگونگی نگارش این اثر توسط همسرش توضیحاتی داد.
فرزانه منصوری، همسر نادر ابراهیمی درباره نگارش سه دیدار و پیش قدمی نادر ابراهیمی در نگارش این رمان به حمید باباوند، مجری این نشست گفت: به نکته درستی اشاره کردید در زمانی که هنوز کسی برای نگارش این رمان پیش قدم نشده بود که راجع به امام بنویسد، نادر اقدام به نگارش این اثر کرد. همه می دانند قطعا نوشتن درباره قهرمان معاصری که هنوز زنده است و در قید حیات بسیار سخت است و به شجاعت نیاز دارد که آیا این قهرمان همانی است که ما تصور می کنیم آیا تاریخ بعدها چیز دیگری نخواهد گفت. اینها باعث می شد که اگر کسی هم بخواهد جرات نکند درباره امام بنویسد، در زمانی که ما هم عصر ایشان بودیم. البته این کتاب بعد از عروج ایشان نوشته شد.
وی در ادامه درباره روند نگارش رمان دو جلدی سه دیدار خاطر نشان کرد: همه سوال می کنند که چه شد نادر ابراهیمی راجع به امام نوشت و خیلی ها برداشت می کنند که او در شرایطی که امام در صدر نظام حکومتی ایران قرار گرفتند اقدام به نگارش این اثر کرد؛ نادر ابراهیمی که در نظام پهلوی مبارزه کرده بود، زندان رفته بود، شلاق خورده بود، بیکار شده بود، ممنوع الکار شده بود. اما اینکه چرا او که مبارز است درباره کسی که در صدر نظام است می نویسد! من بارها در مصاحبه ها و گردهم آیی هایی که با جوان ها داشتم گفته ام، نادر ابراهیمی زمانی که ما به آیت الله خمینی می گفتیم امام این اثر را آغاز نکرد او از پانزده خرداد 1342 یعنی در چنین روزهایی جزو مردم مبارز بود و به دنبال این بود که این مرد را بشناسد.
منصوری درباره روند تحقیقات مرحوم نادر ابراهیمی یاد آور شد: ابراهیمی از خرداد 1342 تا بهمن 1357 آنچه را که راجع به امام می نوشتند پیگیری می کرد حرکت هایی که انجام می دادند را پیگیری می کرد و کم و بیش با زندگی ایشان آشنا بود و در سال های مبارزات اعلامیه ها را می نوشت بدون اینکه امام را دیده باشد. پس از اینکه امام وارد تهران شدند نادر ابراهیمی ایشان را ندیده بود و هرگز هم حضوری ایشان را ملاقات نکرد. اما پژوهش هایش را ادامه می داد. در خاطرم هست که سال های اول انقلاب همسرم من را موظف کرده بود آنچه را که در روزنامه ها و مجله ها درباره مبارزات مردم و کارهای حضرت امام خارج از کشور انجام می دادند از روزنامه ها جدا کنم و در اختیارش بگذارم. او اینها را می خواند و جمع آوری می کرد برای اینکه این مرد را بهتر بشناسد.
همسر نادر ابراهیمی نگارش رمان سه دیدار توسط این نویسنده را مصداق شجاعت دانست و یاد آور شد: تحقیقات او طی 16-17سال تکمیل شد و زمانی رسید که یکی از آقایانی که در حوزه هنری بودند، متوجه تحقیقات و شناخت ایشان درباره امام خمینی به عنوان یک مبارز شد که هرگز از دفاع از حقوق مردم ایران کوتاه نیامد و هیچ باجی به سراسر دنیا نداد. ابراهیمی درباره چنین مردی تحقیق کرد و به او علاقه داشت وقتی به او پیشنهاد کردند حالا که این همه تحقیق داری بیا و درباره امام بنویس شجاعت کرد و نوشت در حالی که تاریخ نشان می داد که آیا قهرمان واقعی ملت ایران امام خمینی است یا نه. بسیاری از ما این اعتقاد را داریم و نادر ابراهیمی این اعتقاد را داشت و نوشت و همه به دلیل این اثر از او روی برگرداندند. اما او گفت من اثری را که به آن اعتقاد داشتم نوشتم. شما چرا ترسیدید!
منصوری در حاشیه این نشست که در آستانه ششمین سالگرد درگذشت نادر ابراهیمی برگزار شد، تعدادی از آثار همسرش را به کتابخانه عمومی فرهنگسرای انقلاب اسلامی تقدیم کرد و در پایان این مراسم مهمانان، تابلوی یادبود ويژه برنامه «بار ديگر مردي كه دوست می داشتم» را امضاء کردند.
پایگاه اطلاعرسانی انقلاب اسلامی، پیش از این، اثر مورد نظر این نشست را این چنین معرفی کرده است: مجموعه 2 جلدی «سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما میآمد: براساس داستان زندگی امام روحالله خمینی (ره)، عارف، فیلسوف، سیاستمدار و رهبر فقید انقلاب اسلامی ایران» تاکنون به 8 نوبت چاپ رسیده است. این کتابها را مرحوم نادر ابراهیمی (1315 ـ 1387) در زمان حیات خود نوشته و به دفتر ادبیات انقلاب اسلامی سپرده است.
جلد اول مجموعه «سه دیدار»، «رجعت به ریشهها» نام گرفته و مرحوم نادر ابراهیمی آن را در فاصله سالهای 1375 و 1376 نوشته است. این مجلد در 10 بخش تنظیم شده و نادر ابراهیمی پیش از آغاز این بخشها تأکید کرده که «من داستان مینویسم، تاریخ نمینویسم تاریخهای بسیاری قبل از من نوشته شده است و همزمان با من و بعد از من نیز نوشته میشود و خواهد شد؛ اما داستان فقط یک بار نوشته میشود؛ فقط یک بار.»
وی در مقدمه کتاب و در توضیح دیگری آورده است که «آنچه در این داستان گفتهام، به اعتقاد و باور خودم عین حقیقت است و جز حقیقت هیچ نیست.» در کتاب 245 صفحهای «رجعت به ریشهها» داستان زندگی امام خمینی (ره) از روزگار نوجوانی ایشان آغاز میشود و در مسیر تاریخی روزها و سالها پای دیدار امام (ره) و آیتالله سیدحسن مدرس به میان میآید.
نویسنده به گذشته بازمیگردد تا از ریشههای خانوادگی امام (ره) و تأثیر آنها بر ایشان بنویسد و حاصل آن را در چنین صحنهای روایت کند: «حاج آقا روحالله در تمام عمرش فقط یک بار رضاخان را دید، آن هم در همین یازده فروردین 1303. سردار سپه ظاهراً برای گفتوگو به قم آمد ـ با کبکبه و دبدبهی اسکندری. آن دو چشم جوان، سردار سپه را از آن سوی خیابان دید ـ با نگاهی که مثل تیغ میبرید، از پس گروهی که گرد آمده بودند. دید و دلش لرزید: صولت سرداران را یافته است. فاتح تاریخ است انگار. هیچ هم نیست. میدانم. امربر، در هر شکل و شمایل، باز هم امربر است.
دو شب پیش، خبر به قم رسیده بود که پس فردا سردار سپه به قم میآید ـ به دستبوس علما. در همان شب، آقا روحالله جوان به همحجرهاش سیدلواسانی گفت: برای له کردن مدرس میآید. فقط برای کوچک کردن مدرس و این که نشان بدهد او صدای دین نیست. به شما میگویم تا شما هم فردا به پدرتان بگویید. بگویید که اگر ایستادن در برابر رضاخان را مصلحت میدانند، این اولین ایستگاه است و بهترین. یا راهش ندهید به حرم یا بکوبیدش.» (صص 116 و 117)
جلد اول «سه دیدار» با روایت خواستگاری امام خمینی (ره) از بانو قدس ایران ثقفی به پایان نزدیک میشود. جلد دوم این مجموعه «در میانه میدان» نام دارد و 270 صفحه و 13 بخش است. نادر ابراهیمی این جلد را در فاصله سالهای 1376 و 1377 نوشته است. وی در چند مقدمه این مجلد آورده است که «بسیار ممنون مقام منیع رهبری هستم که فرصتی طولانی و دلنشین جهت گفتوگو در باب نخستین دیدارشان با حضرت امام (ره) و برخی حقایق مطروح در این داستان به من دادند.»
در نخستین صفحات جلد دوم «سه دیدار» داستان دیدار امام (ره) و آیتالله ابوالقاسم کاشانی روایت شده است و از این حال، نویسنده همچنان گریزهایی به نوجوانی و جوانی روحالله خمینی دارد و بازمیگردد به روزهای کودتا 28 مرداد 1332 و دیدار دیگر امام (ره) و آیتالله کاشانی.
این رفتو آمدهای تاریخی و داستانی ادامه دارد تا هم فضای تاریخی آن روزها را به تصویر بکشد و هم خواننده به دیدار مهم دیگری وارد شود: «شاه در مقابل ابرمرد تقدیر». این قطعه از روایت نادر ابراهیمی چنین به پایان میرسد: «نمنم بارانی میبارید. هوا بلورین بود. حاج آقا روحالله، آهسته و متین، خیابان اصلی باغ سعدآباد را میپیمود که یک خودروی سیاه کنار حاج آقا ایستاد. راننده سرک کشید و با پوزخندی گفت: بفرمایید بالا حاج آقا! بنده در خدمت شما هستم تا هر جا که میخواهید برسانمتان.
ـ سلام علیکم آقا. خسته نباشید! اولاً بنده «بالا» هستم. شما «پایین». توجه نمیکنید که شما برای حرف زدن با من، چطور مجبور شدهاید سرتان را بالا کنید؟ و توجه نمیکنید که بنده اگر بخواهم سوار ماشین بشوم، چطور باید خم شوم و خمیده به آن پایین بیایم؟ ثانیاً متشکرم پسرم. من دوست دارم که زیر این نمنم باران پیاده بروم.
ـ تا قم؟
ـ تا هر جا که دلم بخواهد.
ـ اما به من گفتهاند «باید» شما را تا به قم برسانم.
ـ به زور و با تهدید؟
ـ خیر حاج آقا، خیر... قصد جسارت نداشتم.
ـ قصدش را هم اگر داشتی، قدرتش را نداشتی پسرم! برو به بزرگترهایت بگو: آن طلبه وقتی اراده کند که پیاده برود، تا آن سر دنیا هم میرود. و بعد، راجع به خودت پسرم! توکل کردن به خدا را یاد بگیر، نماز بخوان، روزه بگیر، ایمان پیدا کن. همه تکالیف دینیات را انجام بده تا مجبور نشوی نوکری شمر و یزید زمان را بکنی. امربر ظالم شدن، مشارکت در ظلم است. این حرف را به همه همکارانت که در این کاخ جور و ستم کار میکنند هم بگو! خدانگهدار پسرم...
شاه که از پشت پنجره اتاق کارش، در طبقه دوم، نگاه میکرد با خود گفت: با آن راننده بدبخت بیشتر حرف زد تا با من مثلاً شاه.» (صص 194 و 195)
نادر ابراهیمی برای مجموعه «سه دیدار» کتاب سومی هم با عنوان «حرکت به اوج» در ذهن و قلم داشته که بیماری و اجل به او مهلت نمیدهد. اما جلدهای اول و دوم این مجموعه تاکنون توسط انتشارات سوره مهر به چاپ هشتم رسیده است.
تعداد بازدید: 2658