19 خرداد 1393
بسیاری بر این باورند که قیام ۱۵ خرداد سال ۴۲ نقطه عطفی در مسیر شکلگیری انقلاب اسلامی ایران است. بر اساس این ادعا این قیام اوج تقابل میان ملت و دولت شاهنشاهی را به نمایش گذارد و بی تردید باید آنرا نقطه اوج بحران مشروعیت رژیم شاه دانست.
به گزارش مشرق، رویداد ۱۵ خرداد سال ۴۲ آنچنان در تاریخ معاصر و انقلاب کشورمان از اهمیت برخوردار بوده است که حتی به طور مستقیم در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز از آن یاد شده است. در مقاله ذیل به بررسی ریشه های این قیام سرنوشت ساز پرداخته شده است؛
الف) مقدمه
پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ هریک از نیروهای مبارز علیه دولت پهلوی به نحوی از انحا به حاشیه رانده شدند. آیت الله کاشانی منزوی و خانه نشین شد؛ گروه فدائیان اسلام با اعدام رهبران آن متلاشی گردید؛ مرجعیت دینی شیعه نیز که در دستان آیت الله بروجردی بود، تمایلی به شرکت در مسائل سیاسی نداشت. وضع به گونه ای بود که نیروهای مذهبی و قشر روحانی برای نردیک به یک دهه(از ۳۲ تا ۴۲) حضور فعال و چشمگیری در صحنه سیاسی کشور نداشتند. با درگذشت آیت الله بروجردی شاه شرایط را برای انجام اصلاحات مدنظر ایالات متحده مناسب دید و اصلاحات ارضی، تغییر قانون انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی و انقلاب سفید را به مرجله اجرا گذارد. برخی از این اصلاحات به خصوص لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و انقلاب سفید، به لحاظ شکلی و محتوایی، مخالفت و اعتراض نیروهای مذهبی به رهبری امام خمینی را برانگیخت. رژیم برای مهار بحران، رهبر نهضت را دستگیر و زندانی نمود. در اعتراض به دستگیری امام، قیام و شورش عمومی مردم، سراسر کشور به ویژه شهرهای تهران و حومه، قم، مشهد، شیرلز و اصفهان و تبریز را فرا گرفت. این قیام ناگهانی توسط نیروهای سرکوبگر رژیم به شدیدترین حالت به خاک و خون کشیده شد و طبق آمارهای غیررسمی، حدود ۲۰۰۰۰ نفر به شهادت رسیدند.
بسیاری بر این باورند که قیام ۱۵ خرداد سال ۴۲ را باید نقطه عطفی اساسی در مسیر شکلگیری انقلاب اسلامی ایران دانست. بر اساس این ادعا این قیام اوج تقابل میان ملت و دولت شاهنشاهی را به نمایش گذارد و بی تردید باید آنرا نقطه اوج بحران مشروعیت نظام شاهنشاهی قلمداد نمود. این رویداد آنچنان در تاریخ معاصر و انقلاب کشورمان از اهمیت برخوردار بوده است که حتی به طور مستقیم در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز از آن یاد شده و آمده است: «اعتراض در هم کوبنده امام خمینی به توطئه آمریکایی انقلاب سفید که گامی در جهت تثبیت پایههای حکومت استبداد و تحکیم وابستگی های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی ایران به امپریالیسم جهانی بود عامل حرکت یکپارچه ملت گشت و متعاقب آن انقلاب عظیم و خونبار امت اسلامی در خرداد ماه ۴۲ که در حقیقت نقطه آغاز شکوفایی این قیام شکوهمند و گسترده بود مرکزیت امام را بعنوان رهبری اسلامی تثبیت و مستحکم نمود و علیرغم تبعید ایشان از ایران در پی اعتراض به قانون ننگین کاپیتولاسیون (مصونیت مستشاران امریکایی) پیوند مستحکم امت با امام همچنان استمرار یافت و ملت مسلمان و به ویژه روشنفکران متعهد و روحانیت مبارز راه خود را در میان تبعید و زندان، شکنجه و اعدام ادامه دادند». در این روز ملت ایران به نام اسلام و برای اسلام به میدان آمدند و علیه نظام مستبد شاهنشاهی علم اعتراض برافراشتند. به باور بسیاری از مردم ۱۵ خرداد را باید روز آغاز نهضت اسلامی ایران دانست چراکه در چنین روزی بود که ملت ایران در زیر بیرق اسلام و برای مقابله با دشمنان اسلام و قرآن وارد صحنه شدند و پشت رژیم ستمشاهی را به لرزه انداختند. امام خمینی خود در مناسبتهای گوناگون به اهمیت این رویداد بزرگ تاریخی در مسیر حرکت انقلاب اسلامی اشاره نموده اند و آن قیام را عامل اصلی درهم شکسته شدن قدرت ستمشاهی دانسته اند.[۱]
ب) نگاهی تاریخی به زمینه های شکلگیری قیام ۱۵ خرداد
پس از استعفای کابینه امینی شاه خواستار کسی بود که بی چون و چرا به وی وفادار باشد و توانایی اجرای اصلاحات گستردهای را که مورد خواست دولت آمریکا بود، نیز داشته باشد. بنا بر این، یک روز پس از استعفای امینی، در ۳۰ تیرماه ۱۳۴۱، اسدالله علم به نخست وزیری گمارده شد. با نظر مساعد دولت آمریکا اسدالله علم به عنوان نخست وزیر ایران انتخاب شد. انجام اصلاحات مدنظر دولت آمریکا در ایران را باید اصلی ترین دلیل حمایت آمریکا و شاه از نخست وزیری علم دانست. بر این اساس تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی را باید اولین اقدام بسیار مهم دولت علم در این راستا دانست. مصوبهای که آشکارا قانون اساسی مشروطیت را نقض میکرد، و باعث شکلگیری تعارضات اساسی بین حکومت و ملت ایران شد. هر چند دولت در پی مخالفتها و فشارهای شدید روحانیون و در راس آن امام مجبور به لغو مصوبه شد ولی این اقدام عقبنشینی موقت بود. زیرا رژیم مجبور بود برای بقای خود به خواستههای آمریکا جامه عمل بپوشاند. چنانکه اندکی بعد از لغو مصوبه مذکور سعی در اجرای اصلاحات در قالب رفراندوم نمود. علما و روحانیون باز هم به رهبری امام در مقابل این عمل دولت واکنش نشان داده و آن را با دلایل قانونی رد و رفراندوم را تحریم نمودند. اما علیرغم این مخالفتها "رفراندوم قلابی”[۲] در ششم بهمن ۱۳۴۱ برگزار و ظاهرا مفاد آن تصویب گردید. بعد از رفراندوم رویارویی و تعارضات بین روحانیون و حکومت وارد مرحله تازهای گردید. امام با استفاده از هر فرصتی مفاسد و فجایع رژیم را گوشزد کرده و به افشاگری می پرداختند. در این میان و با فرارسیدن ماه محرم بر شدت اعتراضات افزوده شد. تظاهرات وسیعی در روز عاشورا (۱۳۴۲/۳/۱۳) و روز بعد از آن تهران را فرا گرفت که با شعارهای ضد رژیم و حمایت از امام خمینی همراه بود. در برخی از شهرهای دیگر ایران نیز تظاهراتهایی صورت گرفت، علم به نیروهای انتظامی دستور داده بود به تظاهر کنندگان حمله کنند. در این میان تظاهرات شهر قم با توجه به موقعیت خاص آنکه از وجود رهبری اعتراضات در آن شهر ناشی می شد، از شکوه خاصی برخوردار بود. بویژه آن که قرار بود عصر همان روز امام در مدرسه فیضیهبرای مردم سخنرانی نماید. این سخنرانی نقطه اوج تنشهای ایجاد شده بین علما و مردم از یک سو و دولت و دربار از سوی دیگر میباشد. پیش از این سخنرانی، امام دولت علم را تهدید کرده بودند که در روز عاشورا، قم را تبدیل به صحرای کربلای ثانی خواهیم نمود.
بخشی از سخنان آتشین و تاریخی امام خمینی در ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ (دهم محرم ۱۳۸۳):
«الان عصر عاشورا است... گاهی که وقایع روز عاشورا را از نظر می گذرانم، این سئوال برایم پیش می آید که، اگر بنی امیه و دستگاه یزید بن معاویه تنها با حسین «علیه السلام» سر جنگ داشند، آن رفتار وحشیانه و خلاف انسانی چه بود که، در روز عاشورا نسبت به زنهای بی پناه و اطفال بی گناه مرتکب شدند؟ زنان و کودکان چه تقصیر داشتند؟ طفل شش ماهه ی« حسین علیه السلام» چه کرده بود؟ (گریه ی حضار) به نظر من آنها با اساس، کار داشتند. بنی امیه و حکومت یزید با خاندان پیامبر مخالف بودند. بنی هاشم را نمی خواستند و غرض آنها از بین بردن این شجره ی طیبه بود. همین سئوال این جا مطرح می شود که، دستگاه جبار ایران با مراجع سرجنگ داشت، با علمای اسلام مخالف بود، به قرآن چکار داشتند؟ به مدرسه فیضیه چکار داشتند؟ به طلاب علوم دینیه چکار داشتند؟ به سید ۱۸ ساله چکار داشتند؟ (گریه حضار) سید ۱۸ ساله با شاه چه کرده بود؟ به دولت چه کرده بود؟ به دستگاه جبار ایران چه کرده بود؟ (گریه شدید حضار) به این نتیجه می رسی که، اینها با اساس کار دارند؟ با اساس اسلام و روحانیت مخالفند. اینها نمی خواهند، این اساس موجود باشد. اینها نمی خواهند صغیر و کبیر ما موجود باشد. اسراییل نمی خواهد، در این مملکت قرآن باشد. اسراییل نمی خواهد، در این مملکت علمای اسلام باشند. اسراییل نمی خواهد، در این مملکت دانشمند باشد. اسراییل به دست عمال سیاه خود، مدرسه فیضیه را کوبید. ما را می کوبد. شما ملت را می کوبد. می خواهد اقتصاد شما را قبضه کند. می خواهد، تجارت و زراعت شما را از بین ببرد. می خواهد ، ثروتها را تصاحب کند. اسراییل می خواهد، به دست عمال خود آن چیزهایی را که مانع هستند، آن چیزهایی را که سد راه هستند، از سر راه بردارد. قرآن سد راه است، باید برداشته شود. روحانیت سد راه است، باید شکسته شود. مدرسه فیضیه و دیگر مراکز علم و دانش سد راه است، باید خراب شود. طلاب علوم دینیه ممکن است، بعدها سد راه بشوند، باید کشته شوند. از پشت بام پرت شوند. باید سر و دست آنها شکسته شود. برای این که اسراییل به منافع خودش برسد. دولت ایران به تبعیت از اغراض و نقشه های اسراییل به ما اهانت کرده و می کند».
پ) شرح رویداد
در سحرگاه ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲، مزدوران رژیم ستمشاهی به خانه ی امام در قم یورش بردند و امام خمینی را که سه روز پیش از آن، به مناسبت عاشورای حسینی در مدرسه ی فیضیه، طی سخنان کوبنده ای پرده از جنایات شاه و اربابان امریکایی و اسراییلی او برداشته بود، دستگیر و دور از چشم مردم به زندانی در تهران(باشگاه افسران) منتقل کردند. امام خمینی در آن سخنرانی ضمن انتقاد شدید از رژیم ستمشاهی با مقایسه نمودن دولت پهلوی با دستگاه بنی امیه مردم را به مقاومت و قیام در برابر دستگاه ستمشاهی دعوت کرده بود. به دنبال انتشار خبر بازداشت امام اعتراضات گستردهای در قم، تهران، ورامین، مشهد و شیراز برگزار شد که با شعارهایی بر ضد شاه و در طرفداری از امام همراه بود. ماموران نظامی که در نقاط مرکزی و حساس شهرهای قم و تهران مستقر بودند به روی تظاهر کنندگان آتش گشودند. تظاهرات در آن روز و دو روز بعد نیز ادامه یافت و هزاران نفر از مردم کشته و مجروح شدند. فجیعترین حادثه، قتل عام دهقانان کفنپوش ورامینی بود که در پشتیبانی از امام راهی تهران شده بودند. مأموران نظامی در سر پل باقرآباد با آنها روبرو شده و با سلاحهای سنگین آنها را قتل عام کردند.
ت) ریشه های اصلی شکل گیری قیام
اگر بخواهیم منشا و خاستگاه اصلی وقوع قیام ۱۵ خرداد را نام ببریم بی تردید باید متغیرهای بی شماری را دخیل نمائیم. با این وجود مجموعه عوامل تاثیرگذار در شکلگیری قیام ۱۵ خرداد را می توان در یک دسته بندی کلی به سه دسته از عوامل سیاسی، فرهنگی و اقتصادی تقسیم نمود. بی تردید هرکدام از این عوامل نقش اساسی در شکل داده به ریشه های قیام را داسته اند.
۱- منشا سیاسی قیام:
به باور بسیاری از اندیشمندان سیاسی ایران ازجمله مرحوم حمید عنایت در هیچکدام از تحولات سیاسی به وقوع پیوسته در ایران معاصر نمی توان نقش اصلی و اساسی مذهب شیعه را نادیده گرفت. بر این اساس خاستگاه اصلی بسیاری از تحولات واقع شده در ایران معاصر از جمله نهضت تنباکو، مشروطه و انقلاب ایران باید در متغیر مذهب شیعه جستجو نمود. بنا بر این، منشا و خاستگاه سیاسی قیام ۱۵ خرداد به نقش و جایگاه روحانیت شیعه در جامعه ایران و همراهی مردم با آنها باز می گردد که در طی یکصدسال اخیر به دلیل سیاستهای غیراسلامی سلسله قاجار و خاندان پهلوی مردم را بر علیه آنها شورانده اند. در طی سالها درک شیعه از مسائل سیاسی به تدریج تغییر کرد. این تغییر عقیده به خاطر هوشیاری ایرانیان، واکنش نسبت به تغییرات اجتماعی و مهمتر از همه به لحاظ سیر تکاملی مرام شیعه از طریق اجتهاد است. از اینرو تفاسیر مربوط به دعوت به آرامش و فروتنی به سود روحیه مبارزه جویی و انقلابی کنار گذاشته شد. این رویه همان اصطلاح سیاسی کردن افکار مسلمانان کشورهای دیگر است که در ایران ابتدا برعلیه امتیاز تنباکو شکل گرفت؛ سپس افکار عدالت جویانه در انقلاب مشروطیت و قانون اساسی مشروطه تبلور یافت. اوج افکار واقعگرایانه در جنبش ملی شدن نفت پدیدار شد. اما مرحله بعدی به تدریج و به طور غیرمحسوس در کوران اصلاحات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی رژیم شکل گرفت و طی سه سال به قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ منجر شد.
۲- منشا اقتصادی قیام:
باتوجه به تاثیر عوامل گوناگون در وقوع هر پدیده اجتماعی برای بررسی فیام ۱۵ خردادنیز منشا و خاستگاه اقتصادی آن را باید جستجو نمود و طبقات اقتصادی شرکت کننده در قیام و اهداف اقتصادی آنها را مشخص نمود. اما باتوجه به حضور طبقات اقتصادی جامعه در قیام ۱۵ خرداد به نظر می رسد هدف اقتصادی این قیام فراتر از اهداف یک طبقه اقتصادی بوده باشد؛ بلکه هدف آن تامین منافع اقتصادی همه اقشار جامعه بوده است. زیرا این منافع ازسوی آمریکا و رژیم شاه به مخاطره افتاده بود. بر این اساس تمام ساختارهای اقتصادی کشور در آن شرایط در راستای منافع دولت آمریکا و سیاست سدنفوذ آن دولت شکل گرفته بود به گونه ای که به منافغ افتصادی مردم ایران به کمترین شکل ممکن پرداخته شده بود. در تائید همین دیدگاه یکی از نویسندگان آمریکایی که خود کارشناس مسائل ایران است می نویسد:
«انگیزه پیش برنده شاه تحکیم حاکمیت شخص خودش بود. ارتش همراه با انجام اقدامات اصلاحی عمده مهمترین وسیله دست یافتن به این هدفها بود. شاه دریافته بود که کمک خارجی ثمربخش ترین راه رسیدن به این مقصود است»[۳]
پس از کودتای ۲۸ مرداد، عقد قرارداد کنسرسیوم نفت نمودار گستردگی غارت منابع ایران توسط غرب بود. در کنار این آمریکا در زمینه مالی نیز با انجام اقداماتی حضور همه جانبه خود را در صحنه مالی و اجتماعی ایران کامل نمود. با تصویب قانون جلب و حمایت سرمایه های خارجی مصوب هفتم آذر ۱۳۳۴ و قاون بانکداری مصوب دوازده بهمن همان سال، دولت ایران امتیازات بی سابقه ای برای سرمایه داران خارجی به ویژه مراکز مالی آمریکا قائل شد. اینگونه اقدامات تماماً برخلاف منافع مردم ایران و در راستای منافع دول غربی به خصوص دولت آمریکا قابل ارزیابی است.
۳- منشا فرهنگی قیام:
فرهنگ بیگانه برای نفوذ در قلمرو فرهنگی هر جامعه ای نیازمند بسترهای مناسب داخلی است. بیگانگان با برنامه ریزی دقیق طی چند مرحله و با استفاده از زمینه های داخلی، نفوذ خود را گسترش داده و تعمیق می بخشند. ابتدا با همزبانی و همدلی به تخریب باورهای بومی و مذهبی کشور مورد نظر می پردازند و در مراحل بعد، ارزشها و آرمانهای خود را جایگزین ارزشها و باورهای ملی و مذهبی این کشورها می سازند و در نهایت آنها را به انقیاد خود در می آورند. در ایران نیز چنین فرآیندی طی شد و در خلال تاریخ معاصر ایران برای تخریب باورهای دینی و ملی مردم، کوششهای گوناگونی به عمل آمد. تشکیل و تاسیس سازمانهای فراماسونری تنها یکی از این تلاشها بود که در دوران قبل از انقلاب مشروطیت فعالیتشان آغاز و به جذب چهره های سیاسی و فرهنگی جامعه برای ایجاد انحراف در نهضت پرداختند. این انجمن مخوغ و وابسته چنان در تار و پود سیاست ایران ریشه دوانیده بود که سیاستمداران کشوپر در دوران بدون عضویت در آن به مقامات عالی دست نمی یافتند. بیشتر نخست وزیران و وزرای آنها و دیگر دولتمردان رژیم فراماسون بودند و شمار لژهای فراماسونی ایران ۳۰ و تعداد اعضای وابسته به آنها ۱۵۳۵ نفر اعلام شده است.
منبع: برهان
پی نوشتها
[۱] - امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۹، ص ۲۵۶.
[۲] - روز ۶ بهمن ۱۳۴۱ برای شش اصل پیشنهادی شاه رأی گیری شد. در مدت اخذ رأی دو صندوق وجود داشت. یکی برای آرای موافق و دیگری برای مخالف. در تهران در همان دقایق اول این خبر چون بمبی صدا کرد که چند نفری که رأی مخالف در صندوق ها ریخته اند، مورد ضرب و شتم مأموران قرار گرفته و به زندان انتقال یافته اند. مخالفان به جای دادن رأی مخالف، از شرکت در رفراندوم خودداری کردند. در هر حال دولت اعلام کرد ۰۰۰، ۵۹۸، ۵ نفر در رفراندوم شرکت و رأی مثبت دادند. آرای مخالف فقط ۴۰۱۵ رأی اعلام شد!
[۳] - گراهام فولر، قبله عالم؛ ژئوپولتیک ایران، ترجمه عباس مخبر، مرکز: تهران، ۱۳۷۷، ص۲۴۴.منابع مورد استفاده:
- حمید عنایت، «انقلاب در ایران سال ۱۹۷۹، (تشیعف ایدئولوژی سیاسی انقلاب اسلامی)»، ترجمه منتظر لطف، درآمدی بر ریشه های انقلاب اسلامی، محموعه مقالات به کوشش عبدالوهاب فراتی، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، قم ۱۳۷۶، صص۱۴۴-۱۶۲.
- آ.مراد، و دیگران، نهضت بیدارگری در جهان اسلام، ترجمه سید محمد جعفری، بی جا، شرکت سهامی انتشار با همکاری انتشارات فرهنگ، تهران، ۱۳۶۲.
- امام خمینی(ره)، صحیفه نور
- گراهام فولر، قبله عالم؛ ژئوپولتیک ایران، ترجمه عباس مخبر، مرکز: تهران، ۱۳۷۷
- جهانگیر آموزگار، فراز و فرود دودمان پهلوی، ترجمه اردشیر لطفعلیان، تهران، ۱۳۷۶
- عباس خلجی، اصلاحات آمریکایی و قیام ۱۵ خرداد، تهران: مرکز اسناد انفلاب اسلامی، ۱۳۸۱.
- علیرضا ازعندی، روابط خارجی ایران، تهران: قومس، ۱۳۷۶.
- سایت تبیان
- سایت ویکی پدیا
- سایت مرکز اسناد
- سایت راسخون
- سایت دانشنامه رشد
- سایت نورپورتال
منبع: سایت مشرق
تعداد بازدید: 806